شناسهٔ خبر: 76071874 - سرویس اقتصادی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

[ محمود رضا امینی ] گنجی که زیر پایمان خاک می‌خورد

شکی نیست که مصرف بنزین در ایران (بیش از ۱۲۰ میلیون لیتر در روز) نسبت به استانداردهای جهانی و تعداد خودروها بالاست و قیمت آن نیز فاصله‌ای نجومی با قیمت‌های منطقه‌ای دارد. اما تمرکز صرف بر اصلاح قیمت بنزین، نوعی ساده‌سازی خطرناک یک مسئله پیچیده است.

صاحب‌خبر -

محمود رضا امینی - روزنامه اطلاعات: اقتصاد ایران سال‌هاست با تناقضی عجیب دست‌ و پنجه نرم می‌کند: کشوری که بر روی دریایی از منابع انرژی شناور است، اما مردمان و صنایعش در فصول مختلف سال با «ناترازی» و کمبود همان انرژی دست‌به‌گریبان‌اند. رئیس‌جمهور محترم به درستی اشاره کرده‌اند که ما «روی گنج نشسته‌ایم»، اما سوال اساسی اینجاست که چرا این گنج به جای رفاه، به پاشنه آشیل اقتصاد تبدیل شده است؟

ناترازی انرژی امروز دیگر یک هشدار کارشناسی نیست، بلکه واقعیتی ملموس است که در خاموشی‌های تابستان و افت فشار گاز زمستان خودنمایی می‌کند. در این میان، تمامی توجهات رسانه‌ای و سیاست‌گذاری‌های دولتی، به شکلی وسواس‌گونه بر روی «بنزین» متمرکز شده است. اما آیا واقعاً بنزین، با سهمی حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از سبد انرژی کشور، گلوگاه اصلی این بحران است؟

یا ما در حال آدرس غلط دادن به افکار عمومی هستیم و فیل بزرگ داخل اتاق – یعنی «گاز» – را نادیده می‌گیریم؟ این یادداشت استدلال می‌کند که برای خروج از بن‌بست فعلی و تبدیل ناترازی به درآمد صادراتی، باید «انقلاب بهره‌وری» را نه از پمپ‌بنزین‌ها، بلکه از خطوط انتقال گاز و نیروگاه‌ها آغاز کرد.

سراب بنزین و واقعیت سبد انرژی

زمانی که صحبت از «یارانه انرژی» یا «اسراف» می‌شود، بلافاصله تصویر خودروهای پرمصرف و قیمت پایین بنزین به ذهن متبادر می‌شود. شکی نیست که مصرف بنزین در ایران (بیش از ۱۲۰ میلیون لیتر در روز) نسبت به استانداردهای جهانی و تعداد خودروها بالاست و قیمت آن نیز فاصله‌ای نجومی با قیمت‌های منطقه‌ای دارد. اما تمرکز صرف بر اصلاح قیمت بنزین، نوعی ساده‌سازی خطرناک یک مسئله پیچیده است.

طبق آمارهای ترازنامه انرژی، سهم بنزین در کل مصرف حامل‌های انرژی کشور چیزی در حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد است. این در حالی است که گاز طبیعی به تنهایی بار بیش از ۷۰ درصد از کل سبد انرژی کشور را به دوش می‌کشد. گاز، سوخت اصلی نیروگاه‌های برق، خوراک اصلی پتروشیمی‌ها، سوخت اصلی صنایع فولاد و سیمان و البته گرمایش خانگی بیش از ۹۵ درصد جمعیت کشور است.
بنابراین، اگر هدف سیاست‌گذار «بهینه‌سازی مصرف» و «رفع ناترازی» است، منطق ریاضی حکم می‌کند که تمرکز باید بر روی متغیری باشد که بیشترین وزن را دارد. اصلاح ۱۰ درصد (بنزین) حتی در بهترین حالت، تنها بخش کوچکی از ناترازی را حل می‌کند، اما بهبود بهره‌وری در بخش گاز (۷۰ درصد)، می‌تواند زلزله‌ای مثبت در اقتصاد انرژی ایجاد کند.

گاز؛ قربانی سیاست‌های توسعه نامتوازن

چرا گاز به این نقطه رسید؟ سیاست‌های دهه‌های گذشته بر مبنای «گازرسانی حداکثری» به دورافتاده‌ترین نقاط کشور بنا شد. اگرچه این سیاست از منظر عدالت اجتماعی قابل تقدیر است، اما از منظر آمایش سرزمین و بهره‌وری انرژی، فاجعه‌بار بوده است. ما شبکه عظیم لوله‌کشی گاز را به خانه‌هایی بردیم که از عایق‌بندی و مبحث ۱۹ مقررات ملی ساختمان بویی نبرده‌اند و بخاری‌هایی را نصب کردیم که راندمان‌شان گاهی زیر ۵۰ درصد است.

ناترازی گاز در زمستان به عددی حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب در روز می‌رسد. این عدد وحشتناک است. برای درک بزرگی آن کافی است بدانیم که این کسری معادل چندین فاز پارس جنوبی است. این ناترازی باعث می‌شود گاز صنایع و نیروگاه‌ها قطع شود؛ نیروگاه‌ها مجبور به سوزاندن مازوت شوند (که آلودگی هوا را تشدید می‌کند)؛ صنایع تولیدی (فولاد، پتروشیمی و سیمان) با توقف تولید مواجه شده و میلیاردها دلار عدم‌النفع صادراتی روی دست کشور بگذارند.

گنج پنهان در دودکش‌ها و فلرها

رئیس‌جمهور درست می‌گوید؛ ما روی گنج نشسته‌ایم، اما نه فقط گنجی که زیر زمین است، بلکه گنجی که در حال هدر دادن آن هستیم.
مدیریت گاز نیاز به یک تحول بنیادین (Paradigm Shift) دارد. این تحول باید در سه محور اصلی رخ دهد:

۱. بهینه‌سازی مصرف خانگی و تجاری:

بخش خانگی در زمستان، غول مصرف گاز است. به جای افزایش قیمت ناگهانی که شوک تورمی و نارضایتی اجتماعی ایجاد می‌کند (مشابه بنزین)، دولت باید سرمایه‌گذاری گسترده‌ای روی «بازار بهینه‌سازی» انجام دهد. تعویض میلیون‌ها بخاری گازی کم‌بازده با بخاری‌های هرمتیک هوشمند، عایق‌بندی موتورخانه‌ها و جداره‌های ساختمان‌ها باید اولویت ملی باشد. محاسبات نشان می‌دهد که صرفه‌جویی ناشی از تعویض بخاری‌ها به تنهایی می‌تواند روزانه ده‌ها میلیون مترمکعب گاز آزاد کند؛ گازی که قابلیت صادرات با قیمت‌های جهانی یا تبدیل به محصولات با ارزش افزوده در پتروشیمی‌ها را دارد.

 ۲. جمع‌آوری گازهای همراه (فلر):

شاید دردناک‌ترین بخش ماجرا، سوزاندن ثروت ملی در مشعل‌های میادین نفتی است. طبق آمارها، ایران سالانه حدود ۱۸ میلیارد مترمکعب گاز را فلر می‌کند (می‌سوزاند). این حجم عظیم گاز که دود می‌شود و به هوا می‌رود، تقریباً معادل نیمی از مصرف گاز کل ترکیه است! سرمایه‌گذاری برای جمع‌آوری این گازها، نه تنها ناترازی را کاهش می‌دهد بلکه منبع درآمد ارزی شیرینی خواهد بود. چرا اولویت ما بنزین است در حالی که چنین ثروتی جلوی چشمانمان می‌سوزد؟

۳. افزایش راندمان نیروگاه‌ها:

نیروگاه‌های حرارتی ایران میانگین راندمانی حدود ۳۷ تا ۳۹ درصد دارند، در حالی که تکنولوژی روز دنیا به بالای ۵۵ و ۶۰ درصد رسیده است. گاز باارزشی که با مشقت از اعماق دریا استخراج می‌شود، در نیروگاه‌های قدیمی با راندمان پایین هدر می‌رود تا برق تولید کند. تبدیل نیروگاه‌های گازی به سیکل ترکیبی یکی از واجب‌ترین اقدامات است که مستقیماً مصرف گاز را کاهش می‌دهد.

صادرات؛ رویای دست‌یافتنی

اگر به جای تمرکز وسواس‌گونه بر گرانی بنزین، تمرکز را بر صرفه‌جویی در گاز بگذاریم، چه اتفاقی می‌افتد؟

فرض کنیم با اجرای طرح‌های بهینه‌سازی (بخاری‌ها، ساختمان‌ها و نیروگاه‌ها) تنها ۲۰ درصد در مصرف گاز صرفه‌جویی کنیم. این رقم معادل حدود ۲۰۰ میلیون مترمکعب گاز در روز خواهد بود. این حجم گاز با قیمت‌های صادراتی امروز، پتانسیل درآمدی میلیارد دلاری برای کشور دارد.

این همان «بهره‌مندی منطقی ملت» است که از سوی رئیس‌جمهور اشاره شده و می‌شود. درآمد حاصل از صادرات این گاز صرفه‌جویی شده، می‌تواند کسری بودجه را جبران کند، تورم را مهار کند و حتی به عنوان یارانه نقدی موثر یا سرمایه‌گذاری زیرساختی به مردم بازگردد. ایران با داشتن دومین ذخایر گازی جهان، باید بازیگر اصلی بازار انرژی منطقه باشد، نه کشوری که برای گرم کردن خانه‌هایش در زمستان کاسه چه کنم به دست بگیرد.

نتیجه‌گیری: تغییر ریل از پمپ‌بنزین به خطوط گاز

سیاست‌گذار ایرانی باید شجاعت تغییر اولویت‌ها را داشته باشد. بنزین مسئله‌ای است که ابعاد اجتماعی و روانی گسترده‌ای دارد و دستکاری آن بدون مقدمه، همواره با تنش همراه بوده است. در مقابل، اصلاحات در حوزه گاز (به ویژه در بخش غیرقیمتی مثل بهینه‌سازی تجهیزات) نه تنها تنش‌زا نیست، بلکه رفاه خانوار را افزایش می‌دهد (با تجهیزات گرمایشی بهتر)، و سودآوری صنایع را تضمین می‌کند.

گاز، شاه‌رگ حیاتی اقتصاد ایران است. تا زمانی که خونریزی در این شاه‌رگ (مصرف بی‌رویه در بخش خانگی، راندمان پایین نیروگاه‌ها و فلرینگ) ادامه دارد، پانسمان کردن زخم‌های سطحی مثل قیمت بنزین، بیمار اقتصاد انرژی ما را درمان نخواهد کرد.

اولویت قطعی امروز کشور، تشکیل یک قرارگاه ملی برای «انقلاب بهره‌وری در گاز» است. اگر بتوانیم گاز را مدیریت کنیم، برق پایدار می‌شود، صنایع رونق می‌گیرند و درآمد ارزی حاصل از صادرات، فشار را از روی دوش سایر بخش‌های اقتصاد برمی‌دارد. ما واقعاً روی گنج نشسته‌ایم، به شرط آنکه نقشه گنج را درست بخوانیم؛ و این نقشه امروز بیش از آنکه بوی بنزین بدهد، باید بوی گاز بدهد.

محمود رضا امینی - روزنامه اطلاعات: اقتصاد ایران سال‌هاست با تناقضی عجیب دست‌ و پنجه نرم می‌کند: کشوری که بر روی دریایی از منابع انرژی شناور است، اما مردمان و صنایعش در فصول مختلف سال با «ناترازی» و کمبود همان انرژی دست‌به‌گریبان‌اند. رئیس‌جمهور محترم به درستی اشاره کرده‌اند که ما «روی گنج نشسته‌ایم»، اما سوال اساسی اینجاست که چرا این گنج به جای رفاه، به پاشنه آشیل اقتصاد تبدیل شده است؟

ناترازی انرژی امروز دیگر یک هشدار کارشناسی نیست، بلکه واقعیتی ملموس است که در خاموشی‌های تابستان و افت فشار گاز زمستان خودنمایی می‌کند. در این میان، تمامی توجهات رسانه‌ای و سیاست‌گذاری‌های دولتی، به شکلی وسواس‌گونه بر روی «بنزین» متمرکز شده است. اما آیا واقعاً بنزین، با سهمی حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از سبد انرژی کشور، گلوگاه اصلی این بحران است؟

یا ما در حال آدرس غلط دادن به افکار عمومی هستیم و فیل بزرگ داخل اتاق – یعنی «گاز» – را نادیده می‌گیریم؟ این یادداشت استدلال می‌کند که برای خروج از بن‌بست فعلی و تبدیل ناترازی به درآمد صادراتی، باید «انقلاب بهره‌وری» را نه از پمپ‌بنزین‌ها، بلکه از خطوط انتقال گاز و نیروگاه‌ها آغاز کرد.

سراب بنزین و واقعیت سبد انرژی

زمانی که صحبت از «یارانه انرژی» یا «اسراف» می‌شود، بلافاصله تصویر خودروهای پرمصرف و قیمت پایین بنزین به ذهن متبادر می‌شود. شکی نیست که مصرف بنزین در ایران (بیش از ۱۲۰ میلیون لیتر در روز) نسبت به استانداردهای جهانی و تعداد خودروها بالاست و قیمت آن نیز فاصله‌ای نجومی با قیمت‌های منطقه‌ای دارد. اما تمرکز صرف بر اصلاح قیمت بنزین، نوعی ساده‌سازی خطرناک یک مسئله پیچیده است.

طبق آمارهای ترازنامه انرژی، سهم بنزین در کل مصرف حامل‌های انرژی کشور چیزی در حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد است. این در حالی است که گاز طبیعی به تنهایی بار بیش از ۷۰ درصد از کل سبد انرژی کشور را به دوش می‌کشد. گاز، سوخت اصلی نیروگاه‌های برق، خوراک اصلی پتروشیمی‌ها، سوخت اصلی صنایع فولاد و سیمان و البته گرمایش خانگی بیش از ۹۵ درصد جمعیت کشور است.
بنابراین، اگر هدف سیاست‌گذار «بهینه‌سازی مصرف» و «رفع ناترازی» است، منطق ریاضی حکم می‌کند که تمرکز باید بر روی متغیری باشد که بیشترین وزن را دارد. اصلاح ۱۰ درصد (بنزین) حتی در بهترین حالت، تنها بخش کوچکی از ناترازی را حل می‌کند، اما بهبود بهره‌وری در بخش گاز (۷۰ درصد)، می‌تواند زلزله‌ای مثبت در اقتصاد انرژی ایجاد کند.

گاز؛ قربانی سیاست‌های توسعه نامتوازن

چرا گاز به این نقطه رسید؟ سیاست‌های دهه‌های گذشته بر مبنای «گازرسانی حداکثری» به دورافتاده‌ترین نقاط کشور بنا شد. اگرچه این سیاست از منظر عدالت اجتماعی قابل تقدیر است، اما از منظر آمایش سرزمین و بهره‌وری انرژی، فاجعه‌بار بوده است. ما شبکه عظیم لوله‌کشی گاز را به خانه‌هایی بردیم که از عایق‌بندی و مبحث ۱۹ مقررات ملی ساختمان بویی نبرده‌اند و بخاری‌هایی را نصب کردیم که راندمان‌شان گاهی زیر ۵۰ درصد است.

ناترازی گاز در زمستان به عددی حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب در روز می‌رسد. این عدد وحشتناک است. برای درک بزرگی آن کافی است بدانیم که این کسری معادل چندین فاز پارس جنوبی است. این ناترازی باعث می‌شود گاز صنایع و نیروگاه‌ها قطع شود؛ نیروگاه‌ها مجبور به سوزاندن مازوت شوند (که آلودگی هوا را تشدید می‌کند)؛ صنایع تولیدی (فولاد، پتروشیمی و سیمان) با توقف تولید مواجه شده و میلیاردها دلار عدم‌النفع صادراتی روی دست کشور بگذارند.

گنج پنهان در دودکش‌ها و فلرها

رئیس‌جمهور درست می‌گوید؛ ما روی گنج نشسته‌ایم، اما نه فقط گنجی که زیر زمین است، بلکه گنجی که در حال هدر دادن آن هستیم.
مدیریت گاز نیاز به یک تحول بنیادین (Paradigm Shift) دارد. این تحول باید در سه محور اصلی رخ دهد:

۱. بهینه‌سازی مصرف خانگی و تجاری:

بخش خانگی در زمستان، غول مصرف گاز است. به جای افزایش قیمت ناگهانی که شوک تورمی و نارضایتی اجتماعی ایجاد می‌کند (مشابه بنزین)، دولت باید سرمایه‌گذاری گسترده‌ای روی «بازار بهینه‌سازی» انجام دهد. تعویض میلیون‌ها بخاری گازی کم‌بازده با بخاری‌های هرمتیک هوشمند، عایق‌بندی موتورخانه‌ها و جداره‌های ساختمان‌ها باید اولویت ملی باشد. محاسبات نشان می‌دهد که صرفه‌جویی ناشی از تعویض بخاری‌ها به تنهایی می‌تواند روزانه ده‌ها میلیون مترمکعب گاز آزاد کند؛ گازی که قابلیت صادرات با قیمت‌های جهانی یا تبدیل به محصولات با ارزش افزوده در پتروشیمی‌ها را دارد.

 ۲. جمع‌آوری گازهای همراه (فلر):

شاید دردناک‌ترین بخش ماجرا، سوزاندن ثروت ملی در مشعل‌های میادین نفتی است. طبق آمارها، ایران سالانه حدود ۱۸ میلیارد مترمکعب گاز را فلر می‌کند (می‌سوزاند). این حجم عظیم گاز که دود می‌شود و به هوا می‌رود، تقریباً معادل نیمی از مصرف گاز کل ترکیه است! سرمایه‌گذاری برای جمع‌آوری این گازها، نه تنها ناترازی را کاهش می‌دهد بلکه منبع درآمد ارزی شیرینی خواهد بود. چرا اولویت ما بنزین است در حالی که چنین ثروتی جلوی چشمانمان می‌سوزد؟

۳. افزایش راندمان نیروگاه‌ها:

نیروگاه‌های حرارتی ایران میانگین راندمانی حدود ۳۷ تا ۳۹ درصد دارند، در حالی که تکنولوژی روز دنیا به بالای ۵۵ و ۶۰ درصد رسیده است. گاز باارزشی که با مشقت از اعماق دریا استخراج می‌شود، در نیروگاه‌های قدیمی با راندمان پایین هدر می‌رود تا برق تولید کند. تبدیل نیروگاه‌های گازی به سیکل ترکیبی یکی از واجب‌ترین اقدامات است که مستقیماً مصرف گاز را کاهش می‌دهد.

صادرات؛ رویای دست‌یافتنی

اگر به جای تمرکز وسواس‌گونه بر گرانی بنزین، تمرکز را بر صرفه‌جویی در گاز بگذاریم، چه اتفاقی می‌افتد؟

فرض کنیم با اجرای طرح‌های بهینه‌سازی (بخاری‌ها، ساختمان‌ها و نیروگاه‌ها) تنها ۲۰ درصد در مصرف گاز صرفه‌جویی کنیم. این رقم معادل حدود ۲۰۰ میلیون مترمکعب گاز در روز خواهد بود. این حجم گاز با قیمت‌های صادراتی امروز، پتانسیل درآمدی میلیارد دلاری برای کشور دارد.

این همان «بهره‌مندی منطقی ملت» است که از سوی رئیس‌جمهور اشاره شده و می‌شود. درآمد حاصل از صادرات این گاز صرفه‌جویی شده، می‌تواند کسری بودجه را جبران کند، تورم را مهار کند و حتی به عنوان یارانه نقدی موثر یا سرمایه‌گذاری زیرساختی به مردم بازگردد. ایران با داشتن دومین ذخایر گازی جهان، باید بازیگر اصلی بازار انرژی منطقه باشد، نه کشوری که برای گرم کردن خانه‌هایش در زمستان کاسه چه کنم به دست بگیرد.

نتیجه‌گیری: تغییر ریل از پمپ‌بنزین به خطوط گاز

سیاست‌گذار ایرانی باید شجاعت تغییر اولویت‌ها را داشته باشد. بنزین مسئله‌ای است که ابعاد اجتماعی و روانی گسترده‌ای دارد و دستکاری آن بدون مقدمه، همواره با تنش همراه بوده است. در مقابل، اصلاحات در حوزه گاز (به ویژه در بخش غیرقیمتی مثل بهینه‌سازی تجهیزات) نه تنها تنش‌زا نیست، بلکه رفاه خانوار را افزایش می‌دهد (با تجهیزات گرمایشی بهتر)، و سودآوری صنایع را تضمین می‌کند.

گاز، شاه‌رگ حیاتی اقتصاد ایران است. تا زمانی که خونریزی در این شاه‌رگ (مصرف بی‌رویه در بخش خانگی، راندمان پایین نیروگاه‌ها و فلرینگ) ادامه دارد، پانسمان کردن زخم‌های سطحی مثل قیمت بنزین، بیمار اقتصاد انرژی ما را درمان نخواهد کرد.

اولویت قطعی امروز کشور، تشکیل یک قرارگاه ملی برای «انقلاب بهره‌وری در گاز» است. اگر بتوانیم گاز را مدیریت کنیم، برق پایدار می‌شود، صنایع رونق می‌گیرند و درآمد ارزی حاصل از صادرات، فشار را از روی دوش سایر بخش‌های اقتصاد برمی‌دارد. ما واقعاً روی گنج نشسته‌ایم، به شرط آنکه نقشه گنج را درست بخوانیم؛ و این نقشه امروز بیش از آنکه بوی بنزین بدهد، باید بوی گاز بدهد.