شناسهٔ خبر: 76071719 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

دود اين آتش به چشم كه مي‌رود؟!

محمد بلوچ‌زهي

صاحب‌خبر -

در چهار فصل سال آتش شعله‌ور است همواره و افتاده چون بختكي به ‌جان طبيعت كم‌جان اين سامان. از مازندران تا بلوچستان. از كردستان تا خوزستان. از گيلان تا در هر پهنه ايران كه هنوز اندك زيستي نباتي جاري است، همچنان پاي آتش‌افروزي هست در ميان! پاي آتش‌افروزاني!  آتش را فقط آن يك آتش‌افروز، همان جرقه‌زننده نخست، روشن نمي‌كند كه! مي‌كند؟ همه آناني كه به نوعي زمينه اين آتش‌سوزي‌هاي تاسف‌بار سريالي را در هر سوي ايرانِ كم‌باران و در هر پهنه از طبيعت نيمه‌جانِ اين سامان فراهم مي‌كنند دخيل بايد دانست در اين آتش‌افروزي‌ها و آتش‌سوزي‌هاي بنيان‌افكن و بي‌امان. كاش؛ كاش پاي همه برپا دارندگان اين جهنم‌هاي ويرانگر و سوزان قطع شود از طبيعت‌ گران تا ديگر هرگز شاهد نباشيم اينچنين ويرانگري‌هايي را. هفته پيش كه دلِ جنگل اليت در زاگرس و مازندران آتش گرفت و چندين ‌و چند هكتار درخت كهنسال طعمه شعله‌هاي فروزان و آتش‌سوزي‌هاي پي‌درپي و بي‌امان شد، دلِ مادران مازندران و همه ايران نيز هم آتش گرفت. سوخت. خاكستر شد چون تنه تنومند و تناورِ درختان بلوط و سروهاي سربلند و افراهاي سرافراز. چه اميدبخش!  اما در ميانه همين سوگواري مادران مازندران خبر آمد كه آتش‌افروز دستگير شد. آن‌ هم چه اميدبخش. چه خوب. چه دلگرم‌كننده. چه موثر و آموزنده. چه بازدارنده و كارگر بر كند شدنِ دورِ تندِ چرخ‌هاي اين چرخه آتش‌افروزي‌. آتش‌سوزي. آتش‌بازي. آتش‌سازي. براي پايان دادن اين جنايت بشري بر طبيعت و انسان همين‌گونه هر كه از دل آتش و جهنم جنگل‌ها نان مي‌خورد نانش را بايد آجر كرد. گل گرفت روزنه‌هاي اين نان‌خوري به قيمت حيات كم‌نبات ايران را ببخشيد از تق‌تق قطار اين كلماتِ كلنجار رفته و رديف نمودنِ واژگان واژگون‌كننده. حالا تا اينجاي كار را داشته باشيم و اجازه بفرماييد شرح اين آتش‌سوزي‌ها، اين آتش‌افروزي‌ها، اين آتش‌بازي‌ها، اين آتش‌سازي‌ها را كه تجربه شخصي چند صباح مسووليت اجرايي داشتن است و همواره زيستن و مأنوس شدن و همراهي با طبيعت بلوچستان را بيان بدارم به ‌اختصار و سپس برگرديم به ادامه قيل‌وقال.  باري؛ هر آنكه حتي از همان دورادور نيز وقايع و مسائل و مصائب مربوط به بلوچان را در رسانه‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي مي‌گيرد پي، بي‌گمان واقف خواهد بود بر آتش‌سوزي‌هاي همواره نخلستان‌هاي بلوچستان. همان نخل‌هايي كه هم قوت لايموت گذشتگان، آيندگان و حتي نيز انسانِ امروزي بلوچ است و هم اينكه تنها پوشش گسترده گياهي اين سامان اما... در همين جغرافياي خشك بلوچستان كه شايد پايين‌ترين پوشش گياهي در كشور را داراست يا يكي از كم‌پوشش‌ترين‌ها باشد، سالي نيست كه بي‌چند فقره آتش‌سوزي يا به عبارتي بهتر آتش‌بازي و سوزي و‌سازي به پايان نرسد. همين هفته پيش با يكي از همين آتش‌افروزان تبر به دست و كبريت در جيب مواجهه‌اي داشتيم ناگهاني در دل طبيعت كه هدف خود را از بركندن درختان در آستانه انقراض چگرد و كهور كسب نان دانست و بازار فروشش را نيز كباب‌ها و جگركي‌ها. كباب شود جگر هر آنكه مسووليت دارد و چنين غفلت مي‌ورزد و اهمال مي‌كند از كباب شدن دلِ چگرد روبه‌زوال و زوال گردد هر آنكه چشم ببندد بر اين جفاي نابخشودني! در ميانه دهه هشتاد بود شايد يا شايد هم در اواخرش كه از دلِ زمين خوشبخت آن ‌سال‌ها، برخي شهرهاي بلوچستان درختاني با قدمت ‌چند هزار ساله به نام «انجير معابد» روييده بود كه حالا تنها در يكي، ‌دو شهر اندك اثرشان هنوز رنجور و تنها باقي مانده و مابقي بيشتر به بهاي غصب زمين از پاي درآورده شدند و از ريشه بركنده. چرا جاي دور و زمان درازي برويم اصلا، همين يكي، ‌دو سال پيش نيز خبر آمد كه افراد سودجو و فرصت‌طلب قصد نيست ‌و نابودن كردن تنها درختِ تاريخي انجير معابد چابهار را با همان هدف تصاحب زمين داشته‌اند كه خوشبختانه با آگاهي دغدغه‌مندان و هوشياري جامعه محلي ناكام ماند  اين آتش‌سازي!
هر ساله نيز در ايام تعطيل و تفريح بسياري از مراكز گردشگري بلوچستان كه به‌طور معمول نخلستان‌ها هستند و رودهاي فصلي و نيز مناطق روستايي پرپوشش گياهي بر اثر همين‌ آتش‌بازي‌ها و سهل‌انگاري و بي‌تفاوتي ما مردم به قول دولتيان «طعمه حريق» مي‌شوند و هر بار نيز تكرار! تكرار اسفبار! آيا پاياني خواهد بود بر اين آتش‌سوزي‌هاي  سلسله‌وار!
برگرديم به آغاز. در پس همين آتش‌سوزي هفته پيش جنگل‌هاي زاگرس يك «آگاهي» شيرين و يك «دغدغه‌مندي» و يك «احساس عمومي» همدردي و مسووليت‌پذيري شهروندي در عموم مردم ايران از مازندران تا بلوچستان احساس شد و البته نيز آشكار و سال پيش نيز در كردستان و همين مجازات خاطيان نيز كه اميدبخش خواهد بود و بازدارنده براي اينچنين حوادثي تلخ و تاسف‌بار. اين حساسيت عمومي اخير را به طبيعت به ‌فال نيك بايد گرفت و لازمه تداوم اين آگاهي عمومي برخورد بازدارنده با متخلفان خواهد بود و مجازات علني آنها و نيز آگاهي‌بخشي آگاهان  و دغدغه‌مندان  و   اهل رسانه‌ها   نسبت به آنكه دود اين آتش به چشم كه مي‌رود؟