به گزارش گروه رسانهای شرق،
زهرا محبیپورکانی: بیماریهای همهگیر همواره بخشی جداییناپذیر از تاریخ بشر بودهاند. از نخستین جوامع انسانی تا عصر مدرن، بیماری نهتنها بر سلامت افراد، بلکه بر ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تأثیر گذاشته است. هر همهگیری، در کنار رنج و مرگ، تغییراتی بنیادین در شیوه زندگی، باورها و حتی نظامهای حکمرانی به وجود آورده است. این یادداشت با نگاهی تاریخی و تحلیلی، مسیر بیماریهای بزرگ را مرور میکند و نشان میدهد چگونه تجربههای گذشته میتوانند چراغ راه آینده باشند. این رویدادها همچون آینهای هستند که آسیبپذیریها، تابآوری و توانایی یادگیری بشر را در مواجهه با بلایای طبیعی به تصویر میکشند.
دین و بیماری در متون مقدس
در متون عهد عتیق، بیماری غالبا به عنوان مجازات الهی برای گناه تلقی میشد. نویسندگان کتاب مقدس بیماریهایی چون جذام، طاعون، تب و جنون را ذکر کردهاند؛ بیماریهایی که نشان میدهد ناخوشی در زندگی روزمره مردم امری رایج بوده است. حتی در کتاب «تثنیه» به بنیاسرائیل دستور داده میشود فضولات انسانی را بیرون از اردوگاه دفن کنند تا از انتشار بیماری جلوگیری شود. این نگاه مذهبی، بیماری را نه صرفا پدیدهای طبیعی، بلکه نشانهای از رابطه انسان با خداوند میدانست. این نگرش، راهبردهای مقابله را نیز شکل میداد؛ از دعا و توبه جمعی تا طرد اجتماعی بیماران که گاهی خود به گسترش بیشتر بیماری دامن میزد. این تقابل میان گناه و بیماری، سایهای است که تا همهگیریهای مدرن نیز ادامه یافته و بر برچسبزنی و رفتارهای تبعیضآمیز تأثیر گذاشته است.
طاعون ژوستینیان؛ نخستین همهگیری بزرگ
در سده ششم میلادی، طاعون ژوستینیان سراسر حوزه مدیترانه، اروپا و خاور نزدیک را درنوردید. این بیماری از سال ۵۴۱ تا ۵۴۹ میلادی میلیونها نفر را به کام مرگ کشاند. برآوردها نشان میدهد بین ۱۵ تا ۱۰۰ میلیون نفر در اثر این بیماری جان باختند. ژوستینیان، امپراتور بیزانس، خود به بیماری مبتلا شد اما بهبود یافت. این همهگیری نهتنها جمعیت را کاهش داد، بلکه ساختار اقتصادی و سیاسی امپراتوری روم شرقی را نیز متزلزل کرد. کاهش شدید جمعیت منجر به کمبود نیروی کار، رکود کشاورزی و اختلال در تجارت شد. از دست دادن مالیاتدهندگان، پایههای اقتصادی امپراتوری را سست و در بلندمدت، توانایی آن را برای مقابله با دشمنان خارجی تضعیف کرد. این رویداد بهوضوح نشان میدهد که چگونه یک شوک جمعیتی میتواند تمدنی در اوج قدرت را به ورطه سقوط سوق دهد.
مرگ سیاه؛ ضربهای به اروپا
در قرن چهاردهم، دومین همهگیری طاعون خیارکی، معروف به «مرگ سیاه»، اروپا را از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۳ میلادی درگیر کرد. حدود ۵۰ میلیون نفر در این سالها جان خود را از دست دادند. این فاجعه انسانی تأثیر عمیقی بر باورهای دینی، روابط اجتماعی و اقتصاد اروپا گذاشت. بسیاری از مردم، بیماری را نشانه خشم الهی دانستند و موجی از اصلاحات مذهبی و اجتماعی آغاز شد. از منظر اقتصادی، مرگ سیاه به ناگهان ارزش نیروی کار را افزایش داد؛ چراکه تعداد کارگران بازمانده بسیار کمتر از زمینها و کارهای موجود بود. این امر به تدریج به زوال نظام فئودالیسم و افزایش قدرت چانهزنی رعایا انجامید. در عرصه فرهنگ، مواجهه مداوم با مرگ، خود را در هنر و ادبیات آن دوره، همچون «رقص مرگ»، نشان داد و نگاهی عمیقتر و گاه تلختر به زندگی و مرگ را رواج داد.
آنفلوانزای ۱۹۱۸؛ همهگیری مدرن
در جریان جنگ جهانی اول، همهگیری آنفلوانزای ۱۹۱۸-۱۹۲۰ یکسوم جمعیت جهان را آلوده کرد. نخستین مورد در کانزاس آمریکا ثبت شد و بهسرعت به اروپا و دیگر نقاط جهان گسترش یافت. زیرگونه H1N1 ویروس آنفلوانزای A عامل این همهگیری بود. این بیماری در چهار موج پیاپی میلیونها نفر را مبتلا کرد و حدود ۵۰ میلیون نفر جان باختند. این همهگیری نشان داد که حتی در عصر مدرن، بیماری میتواند مرزها را درنوردد و جهان را فلج کند. جابهجایی گسترده سربازان در جنگ جهانی اول، به عنوان یک کاتالیزور قدرتمند برای انتشار ویروس عمل کرد. دولتها در آن زمان، به دلیل ملاحظات مربوط به روحیه جنگ، اغلب اخبار مربوط به بیماری را سانسور میکردند که این خود به گسترش بیشتر آن دامن زد. اسپانیا به عنوان یک کشور بیطرف، آزادانه اخبار بیماری را گزارش میداد و به همین دلیل، این همهگیری به اشتباه «آنفلوانزای اسپانیایی» نام گرفت. این رویداد درس بزرگی در اهمیت شفافیت اطلاعاتی در بحرانهای سلامت عمومی به جا گذاشت.
HIV/ایدز؛ چالشی پایدار
از سال ۱۹۸۱، بیماری HIV/ایدز به یکی از بزرگترین چالشهای سلامت جهانی تبدیل شد. تا سال ۲۰۲۳، مجموع مرگومیر ناشی از آن به ۴۰.۴ میلیون نفر رسید و شمار مبتلایان جهانی به ۳۹ میلیون نفر بالغ شد. این بیماری در ابتدا مرگ قطعی به دنبال داشت اما داروهای ضدویروسی عمر بسیاری از مبتلایان را طولانی کردهاند. HIV در اصل از نخستیهای غیرانسانی منشأ گرفت و طی ۲۰۰ سال گذشته به انسان منتقل شد. تجربه ایدز نشان داد که بیماریهای نوظهور میتوانند جهان را برای دههها درگیر کنند. این همهگیری همچنین با شرم، انگ اجتماعی و تبعیض عمیقی در برابر گروههای به حاشیه رانده شده و مصرفکنندگان مواد مخدر گره خورد. مبارزه برای کاهش این انگ و افزایش آگاهی عمومی، به اندازه خود مبارزه علمی برای یافتن درمان، چالشبرانگیز بود. موفقیت نهایی در تولید داروهای ضدرتروویروسی، نمونهای درخشان از پیروزی علم و پشتکار بود اما نابرابری شدید در دسترسی به این داروها بین کشورهای ثروتمند و فقیر، زخم عمیق دیگری در پیکره جامعه جهانی ایجاد کرد.
کووید-۱۹؛ بحران جهانی معاصر
همهگیری کووید-۱۹ در اواخر ۲۰۱۹ آغاز و موجب مرگ ۲۰ میلیون نفر در سراسر جهان شد. بیمارستانها مملو از بیماران شدند، دستگاههای تنفس مصنوعی کمیاب شد و مدارس آموزش مجازی را جایگزین کلاسهای حضوری کردند. در ایالات متحده، امید به زندگی به ۷۷.۳ سال کاهش یافت؛ کمترین میزان از سال ۲۰۰۳. این همهگیری نشان داد حتی با پیشرفتهای پزشکی، بیماریهای نوظهور میتوانند جهان را بهسرعت دچار بحران کنند. کووید-۱۹ شکنندگیهای جامعه جهانی را عریان کرد: وابستگی بیش از حد به زنجیرههای تأمین جهانی، شکافهای عمیق در سیستمهای بهداشتی و سیل اطلاعات نادرست که پاسخ به همهگیری را تضعیف میکرد. با این حال، این بحران همچنین شاهد همکاری بیسابقه علمی برای تولید واکسن در مدتزمانی کوتاه بود. اما پدیده ناسیونالیسم واکسنی بار دیگر نشان داد که منافع ملی کوتاهمدت چگونه میتواند امنیت سلامت جهانی را به خطر بیندازد.
دیگر همهگیریها
در طول تاریخ، همهگیریهای دیگری نیز رخ دادهاند: سومین طاعون خیارکی (۱۸۵۵-۱9۶۰) که ۱۲ تا ۱۵ میلیون نفر را کشت، همهگیری آنفلوانزای ۱۹۵۷-۱۹۵۸ و «آنفلوانزای هنگکنگ» در سالهای ۱۹۶۸-۱۹۶۹. هر یک از این بیماریها نشان دادند که بشر همواره در برابر تهدیدهای میکروبی آسیبپذیر است. با این حال، تفاوت این همهگیریها با پیشینیان خود در این بود که در قرن بیستم، بشر مجهز به آنتیبیوتیکها، درک بهتری از ویروسها و نهادهای بهداشت جهانی مانند سازمان جهانی بهداشت بود. این امر اگرچه نتوانست از وقوع همهگیری جلوگیری کند اما بهطور قطع از مقیاس فاجعه کاست و نشان داد که سرمایهگذاری در علم و زیرساختهای سلامت تا چه اندازه حیاتی است.
درسهای امروز: فراتر از واکسن و دارو
امروزه بسیاری از بیماریهایی که سبب همهگیریهای گذشته شدند، به واسطه درمانهای پزشکی مدرن و واکسنها تقریبا از میان رفتهاند. با این حال، بیماریهای قابل انتقال همچنان تهدیدی جدی هستند. کروناویروس نمونهای روشن است: زمانی که واکسن در دسترس نباشد یا مردم از واکسیناسیون خودداری کنند یا اقدامات احتیاطی را رعایت نکنند، بیماری بهسرعت گسترش مییابد. درسهای تاریخی نشان میدهند:
پیشگیری و بهداشت عمومی اساس مقابله با بیماری است؛ از دستور تثنیه برای دفع بهداشتی فضولات تا قرنطینههای دوران مرگ سیاه و فاصلهگذاری اجتماعی در کووید-۱۹، این اصل طلایی ثابت شده است.
شفافیت اطلاعاتی و همکاری بینالمللی میتواند از گسترش بیماری جلوگیری کند؛ پنهانکاری در آنفلوانزای ۱۹۱۸ و ناسیونالیسم واکسنی در کووید-۱۹، هزینههای جانی و اقتصادی گزافی را به جهان تحمیل کرد.
عدالت در دسترسی به درمان و واکسن شرط لازم برای صلح و سلامت جهانی است؛ هیچکس در امان نیست مگر اینکه همه در امان باشند. تجربه ایدز و کووید-۱۹ بهوضوح نشان میدهد که نادیدهگرفتن این اصل، کل جهان را در معرض خطر سویههای جدید و ادامه چرخش ویروس قرار میدهد.
مقابله با اطلاعات نادرست یک بخش اساسی از مدیریت همهگیری است؛ در عصر دیجیتال، «اینفودمیک» میتواند به اندازه خود ویروس مهلک باشد و اعتماد به نهادهای علمی و حکومتی را تخریب کند.
نتیجهگیری
بیماریهای همهگیر بخشی جداییناپذیر از تاریخ بشر بودهاند و خواهند بود. از طاعون ژوستینیان تا کووید-۱۹، هر همهگیری نهتنها جان میلیونها نفر را گرفته، بلکه مسیر تاریخ را تغییر داده است؛ نظامهای اقتصادی را متلاشی کرده، باورهای مذهبی را به چالش کشیده، مرزهای اخلاقی را جابهجا کرده و نهایتا جوامع را وادار به سازگاری و تکامل کرده است. امروز، با وجود پیشرفتهای شگرف پزشکی، بشر همچنان نیازمند تقویت سه رکن اساسی است؛ همکاری جهانی فراتر از شعار، عدالت واقعی در سلامت و سرمایهگذاری مستمر در نظامهای بهداشتی و آمادگی برای بحران. فقط با یادگیری از گذشته، سرمایهگذاری در علم و تقویت همبستگی انسانی میتوانیم از تکرار فجایع تاریخی جلوگیری کنیم و در برابر توفانهای میکروبی آینده، تابآورتر ظاهر شویم. تاریخ بیماریها فقط تاریخ رنج نیست، تاریخ درسآموزی و تابآوری بشر است.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.