سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: کاظم ساداتاشکوری، شاعر و پژوهشگر و پیشکسوت حوزه روزنامهنگاری ادبی و مرورنویسی کتاب در روزنامهها، متولد ۱۳۱۷ در نارنهی اشکور گیلان است. اشکوری از دههی ۳۰ با نوشتن در مجله «آشنا» به سردبیری احمد شاملو وارد عرصه ادبیات شد و بعدها با انتشار حدود ۵۰ کتاب در حوزههای شعر، داستان و مردمشناسی جایگاهی ماندگار یافت؛ آثاری همچون «آنسوی چشمانداز»، «یک ساعت از ۲۴ ساعت»، «پژوهش در مسکن روستایی شمال ایران»، «قاصد روزان ابری» و «زائر چشمههای گمنام» که هر کدام نشانگر وجهی از فعالیتهای ادبی و پژوهشی او هستند.
اخیراً این چهره نامآشنا از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بازدید کرد و فضای تحریریه و نگاه مشتاق خبرنگاران، شعلهی همان شوق قدیمی را در جانش زنده کرد. او میان میزهای تحریریه، دوباره حس کرد که واژهها چطور میتوانند جهان انسان را دگرگون کنند. این بازدید برایش فقط مرور خاطرات نبود؛ لحظهای بود که روحیهاش جان تازه گرفت، و عشق دیرینهاش به کتاب و نوشتن، همچون روزهای آغازین، در دلش شعلهور شد. در این بازدید، با او به گفتوگو نشستیم. آنچه میخوانید حاصل این گفتوگوی صمیمانه است:
تعداد کتابها و شیوهی خاص نگارش
کاظم ساداتاشکوری در مورد آنچه این روزها در دست تالیف دارد، گفت: من معمولاً هر سال یک یا چند کتاب منتشر میکنم. در مجموع تقریباً پنجاه عنوان کتاب دارم. یک کتاب جدید هم در دست نگارش دارم؛ حدود بیست عنوان از بخشهایش نوشته شده و با شیوهای خاص پیش میرود. همیشه سعی میکنم کارهایم، بهخصوص کتابها، ابتکاری باشد و کاری را انجام دهم که کمتر کسی انجام داده است.

خاطرات بهمثابه مقالههای مستقل
وی ادامه داد: کتاب جدیدم نوعی خاطرات یا زندگینامه است، اما برخلاف شیوههای معمول از تولد و اتفاقات ابتدایی شروع نمیکنم. در میان خاطرات گذشتهام جستوجو میکنم و بخشهایی را که برایم برجستهتر یا جذابتر بوده — چه غمانگیز و چه شادیآور — انتخاب میکنم و هرکدام را مانند یک مقاله مستقل مینویسم.
چاپ نوشتهها در «آوای املش»
اشکوری ادامه داد: حدود ده نوشته از همین مجموعه در مجلهی محلی «آوای املش» چاپ شده است. برای شهری کوچک، وجود چنین مجلهای با محتوای ارزشمند بسیار جالب است. این مجله اکنون به صورت فصلنامه منتشر میشود و سردبیر و صاحبامتیاز آن پزشکی اهل همانجاست. آخرین نوشتهی من در آن مجله دربارهی محمود پاینده لنگرودی بود.
خاطرات شمال و حضور در اینستاگرام
او در مورد خاطراتش گفت: خاطرات زیادی دارم؛ شاید هشتاد یا نود نوشته دربارهی شمال و مردم شمال باشد. بخشی هم دربارهی روستاهای گیلان است. چند خاطرهی نوجوانی را در اینستاگرام منتشر کردم. تقریباً تمام محتوای اینستاگرام من مربوط به کتاب است؛ حتی عکسهایی که میگذارم، همه متعلق به اهل قلم است. اخیراً برای تشویق مخاطبان، یکی از این خاطرهها را در چهار قسمت گذاشتم که بخش آخرش اکنون منتشر شده و دنبال میشود.
استقبال از نشریات در گذشته و حال
صاحب کتاب «قاصد روزان ابری» بیان کرد: امروز هشت میلیون دانشجو در ایران داریم. زمانی که من دانشجو بودم، شاید سی هزار نفر هم نبود؛ اما اغلب دانشجوها در دستشان یک مجله یا روزنامه بود. مجلههای «سخن»، «فردوسی» و «خوشه» بیشترین تیراژ را داشتند.

اهمیت روزنامهنگاری آزاد
وی افزود: بهترین نوع روزنامهنگاری، روزنامهنگاری آزاد است. اگر روزنامهنگار تحت فشار باشد و مجبور شود برخی چیزها را بگوید و برخی را نه، دیگر روزنامهنگار واقعی نیست. وظیفهی او این است که آنچه را دیگران نمیبینند یا نمیخواهند ببینند، ببیند و منعکس کند.
نقش خبرنگار
اشکوری تاکید کرد: خبرنگار یعنی کسی که کنجکاوی میکند، خبری را پیدا میکند که هنوز بازتاب نیافته و آن را به دست مردم میرساند. اما اینجا یک مشکل بزرگ وجود دارد: روزنامهنگارها در برخی موارد «دستبسته» هستند.
ضرورت نقد منصفانه و آزادی بیان
وی ادامه داد: متأسفانه ما در کشورمان توجه نمیکنیم که کسانی که انتقاد منصفانه میکنند، بهترین مردم این مملکت هستند. آنها کشورشان را دوست دارند و میخواهند مشکلات و کاستیها برطرف شود. البته بسیاری از مباحث اگر وارد جزئیات شویم، شاید صلاح نباشد، اما واقعیت این است که روزنامهنگار باید آزاد باشد.
این روزنامه نگار پیشکسوت خاطرنشان کرد: در بسیاری از کشورهای دنیا اصلاً کتاب سانسور نمیشود؛ کتاب منتشر میشود و اگر شاکی داشته باشد، بعداً در دادگاه بررسی میشود و رسیدگی میکنند. اما اینجا گاهی برای یک «واژه» در کتاب یا روزنامه بازخواست میکنند. در حالی که در فضای کنونی با اینترنت، تلویزیونهای ماهوارهای، گوشیها و هزار رسانهی دیگر چیزهایی که قرار بوده گفته نشود، بهطور گسترده گفته میشود.

کمتوجهی روزنامهها به هنر و اهل قلم
این شاعر اهل اشکور عنوان کرد: امروز، برخلاف گذشته، روزنامهها کمتر به هنر و ادبیات میپردازند. قبلاً من روزانه دو تا سه روزنامه میخواندم و معتقد بودم روزنامه باید خبرهایی درباره هنرمندان و اهل قلم داشته باشد. روزنامهی «اطلاعات» یکی از روزنامههای سالم و خوب است؛ اما حتی چنین روزنامهای هم میتواند یک یا دو ستون ثابت دربارهی کتابها، تازههای نشر و اهل قلم داشته باشد؛ کاری که پیش از انقلاب رایج بود.
ویژهنامههای ادبی در «اطلاعات»
وی افزود: در روزنامهی «اطلاعات» ما کارهای جدیدی انجام دادیم: ویژهنامه برای عارف قزوینی، ویژهنامه برای نیما، و همچنین ویژهنامهای دربارهی مترجمان که عکسش در اینستاگرام من هست و گفتوگو با افرادی مثل محمد قاضی، رضا سیدحسینی و احمد شاملو دربارهی ترجمه.

نخستین نقدها و معرفی کتابها
این روزنامهنگار پیشکسوت گفت: اولین کتابی که معرفی کردم اگر درست یادم باشد «طبلهی عطار» نوشتهی جلالالدین همایی بود. بعد هم دو مجموعه شعر که یکی از آنها «بیتکیهگاهی» از علی باباچاهی (اولین مجموعه شعر او) بود. کتابهای دیگری هم معرفی کردم که اکنون حضور ذهن ندارم.
ورود به «خوشه» و آشنایی قدیمی با شاملو
او ادامه داد: وقتی مجلهی «خوشه» منتشر شد و آقای شاملو آمد، چون از سالها قبل با او آشنایی و دوستی داشتم، به آنجا پیوستم. تقریباً سال ۱۳۴۷ بود که تعطیلی فلهای مجلات و روزنامهها شروع شد؛ کاری که آقای هویدا انجام داد. بعد از آن من به روزنامهی «اطلاعات» رفتم و زیر نظر آقای مجابی کار را ادامه دادم.
معرفی کتاب در «اطلاعات»
اشکوری افزود: تا آنجا که یادم هست اولین کتابی که در «اطلاعات» معرفی کردم «در کوچهی رندان» از دکتر زرینکوب بود. بعد از آن هم کتابهای بسیار زیادی معرفی شد.
پیشکسوتان ژورنالیسم ادبی
کاظم سادات اشکوری گفت: در گذشته، تعداد مجلههایی که منتشر میشد با امروز قابل مقایسه نبود. امروز تعداد نشریات زیاد شده، اما آن زمان مجلات هفتگی جدی و پربار بسیار بیشتر بودند و هرکدام نویسندگان ثابت داشتند. روزنامههای روزانه محدود بودند به «اطلاعات»، «کیهان» و بعداً «آیندگان». در اواخر هم روزنامهی «بامداد» مدتی منتشر شد. همهی این روزنامهها صبح منتشر میشدند؛ نشریهی عصر نداشتیم.

نقش روزنامهی «آیندگان»
وی افزود: زمانی که «آیندگان» شروع به کار کرد، تحولی ایجاد شد. این روزنامه اهل قلمِ مجلات را جذب کرد و نشریهی ادبی بسیار مهمی در پیوست خود منتشر کرد به نام «آیندگان ادبی». افرادی چون ابوالحسن نجفی و شاملو در آن حضور داشتند. در کتاب «جلوههای هنر و ادبیات در روزنامهها» همهی اینها را معرفی کردهام.
خاطرهانگیزترین گفتوگوها
این شاعر و نویسنده ادامه داد: یکی از خاطرهانگیزترین مصاحبهها مربوط به ویژهنامهی نیما بود. به کسانی مثل سیروس طاهباز، که آثار نیما را تدوین کرده، گفتیم مطلب بدهند. نیما شیوهی خاصی داشت: روی پاکت کاغذی، حتی روی پاکت سیگار شعر مینوشت! یک گونی کاغذ یادداشت جمع کرده بود. طاهباز بهجای مطلب، یک نامه خطاب به من نوشت و همان نامه در روزنامه چاپ شد. در آن نامه نوشت: «اینکه بگویند نیما شاعر است، حرف است؛ اما اگر کسی بگوید نیما شاعر نیست، باید هزار دلیل بیاورد.» این حرف فقط دربارهی نیما نیست؛ نکتهای عمومی است: تأیید، نیازمند دلیل نیست؛ اما نفی، بدون دلیل بیاعتبار است. اگر بگویید فلانی آدم خوبی است، کسی نمیپرسد چرا. اما اگر بگویید آدم بدی است، بلافاصله میپرسند: «چرا؟ چه کرده؟» این یکی از خاطراتی است که همیشه برایم ماندگار شده است.
گفتوگو با مترجمان و بحث ترجمه شعر
نویسنده کتاب «افسانههای اشکور بالا» گفت: در گفتوگو با مترجمان، دربارهی ترجمه شعر صحبت کردیم. از میان کسانی که با آنها صحبت میکردیم، فقط شاملو شعر ترجمه کرده بود. نه سیدحسینی و نه قاضی، شعر ترجمه نکرده بودند. قاضی جملهی جالبی گفت: «شعر را باید یک شاعر ترجمه کند.»
بعدها به این نتیجه رسیدم که این حرف همیشه درست نیست؛ چون در بسیاری از ترجمهها، حتی توسط شاعران، اگر نام شاعر اصلی را حذف کنید، خیال میکنید شعر متعلق به مترجم است؛ یعنی مترجم شعر را با زبان شعری خودش ترجمه کرده، نه با سبک شاعر اصلی.

دشواری انتقال سبک
وی افزود: در ترجمه باید سبک نویسنده را حفظ کرد؛ چه استفاده از اصطلاحات عامیانه، چه واژههای دور از ذهن، چه آهنگ و طنین زبان. مثلاً اگر کسی بخواهد شعر حافظ را به زبانی دیگر ترجمه کند، اگر حافظ کلمه «عارض» را در معنای «چهره» به کاربرده، آن مترجم هم باید واژهای بیاورد که به «عارض» نزدیک باشد، و این کار بسیار دشوار است.
نقد و اهمیت آن
نویسنده کتاب «یک ساعت از ۲۴ ساعت» تاکید کرد: نقد واقعی، تعریف یا تکذیب صرف نیست. نقد یعنی اشاره به نقاط قوت و ضعف اثر و بیان ایرادات و نقصها به شکل منصفانه. متأسفانه در جامعه ما گاهی یک اثر بیش از حد تمجید یا به شدت تخریب میشود. یک خبرنگار حوزه کتاب باید بتواند بدون غرضورزی، با انصاف و دقت به اثر نگاه کند و نقد کند.
اهمیت اهل کتاب بودن خبرنگار
او افزود: خبرنگار حوزه کتاب باید خودش اهل کتاب باشد. این بدین معناست که حداقل، کتابهای مهم و مرتبط را خوانده باشد. حتی اگر خبرنگار تخصصی نباشد، باید اطلاعات کافی درباره موضوع مورد بحث داشته باشد تا بتواند مصاحبههای باکیفیت و دقیق انجام دهد.
تفاوت نقد مطبوعاتی و نقد دانشگاهی
این پژوهشگر ادبی ادامه داد: نقد مطبوعاتی بیشتر به مخاطب عمومی توجه دارد و زنده و مردمی است، در حالی که نقد دانشگاهی معمولاً تخصصی، تحلیلی و محدود به یک گروه خاص است. به نظر من، نقد مطبوعاتی میتواند هم برای استاد دانشگاه و هم برای یک خواننده عادی قابل فهم باشد، و این نکتهای است که روزنامهها و خبرگزاریها باید به آن توجه کنند.

چالشهای نشر کتاب در کشور
او همچنین گفت: یک مشکل بزرگ حوزه کتاب، تمرکز ناشران بر ترجمه است و نشر کتابهای تألیفی کمتر مورد توجه قرار میگیرد. حتی آثار ارزشمند شعر و داستان داخلی به دلیل این تمرکز، کمتر دیده میشوند. این مسئله باعث شده که کتابهای با کیفیت ایرانی کمتر در دسترس عموم قرار بگیرند.
کتاب و تکنولوژی
اشکوری در پایان گفت: با توجه به افزایش استفاده از گوشی و اینترنت، بسیاری از جوانان کمتر سراغ کتاب میروند. حتی دسترسی آسان به اطلاعات باعث شده که کمتر نیاز به فرهنگ لغت یا منابع چاپی باشد. این مسئله باعث کاهش تعامل مستقیم مردم با کتاب شده است و خبرنگاران و فعالان حوزه کتاب باید راهکارهایی برای جذب مخاطب پیدا کنند.
