«تببرفکی» (Foot-and-Mouth Disease) در ایران بیماری ناشناختهای نیست؛ ویروسی است که سالها در چرخه دامداری کشور حضور داشته و هر بار که شرایط برای آن مساعد شود، دوباره ظاهر میشود و گسترهای از گلهها را درگیر میکند. این ویروس با آغاز تکثیر در بافتهای حلق و دهان، روندی بالینی ایجاد میکند که از ضایعات دردناک تا اختلال در تغذیه و افت شدید تولید را شامل میشود. پیامدهای بیماری تنها به یک دام محدود نمیماند؛ وقتی شمار زیادی از دامها در مدت کوتاهی درگیر شوند، زنجیره تولید شیر و گوشت تحت فشار قرار میگیرد و هزینههای درمان و مراقبت بهطور چشمگیری افزایش مییابد.
اهمیت بررسی علمی تببرفکی زمانی بیشتر آشکار میشود که سویهای تازه با شدت بیماریزایی بالا وارد شود و واکسنهای موجود پاسخ کافی به آن ندهند و این همان الگویی است که در موج اخیر مشاهده شد.
آناتک برای بررسی کامل این بیماری از منظر علمی و دامپزشکی، در گفتوگو با دکتر مهدی سخا؛ دامپزشک، متخصص بیماریهای دامهای بزرگ و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، به جزئیات تغییرات و رفتار ویروس تببرفکی با نگاهی بالینی و دقیقتر پرداخته است.
تببرفکی از نگاه دامپزشکی چه بیماریای است و چرا بررسی آن اینقدر اهمیت دارد؟
تببرفکی یکی از قدیمیترین و مهمترین بیماریهای ویروسی دام است که بیش از یک قرن از مطالعه علمی آن میگذرد. از زمانی که این بیماری شناسایی شد، ویژگیهای ویروس، رفتار بیماریزایی آن، الگوی ظهور ضایعات و نحوه گسترش اپیدمیهایش بهتدریج شناخته شد و امروز میدانیم که این ویروس تا چه اندازه میتواند برای دامداریها، اقتصاد دامپروری و حتی امنیت غذایی کشورها تهدید باشد.
این بیماری در بسیاری از کشورهای جهان سابقه درگیری جدی داشته و به همین دلیل کشورهایی که دام، لبنیات و پروتئین حیوانی برایشان ارزش تجاری دارد، کنترل سختگیرانهای بر ورود این بیماری دارند. برخی کشورها برای حفظ وضعیت «عاری از تببرفکی»، با مشاهده حتی یک یا دو کانون بیماری، منطقهٔ آلوده را قرنطینه و معمولاً دامهای درگیر را معدوم میکنند.
در ایران نیز طی ماهها و سالهای اخیر نشستهای مختلفی درباره بیماری برگزار شده، و در انجمن بیماریهای داخلی دام نیز نگاه ویژهای به رفتار این ویروس وجود داشته است. تببرفکی نهتنها از نظر علمی مهم است، بلکه اثرات اقتصادی و اجتماعی سنگینی دارد؛ از کاهش تولید شیر و گوشت گرفته تا تهدید صادرات و اقتصاد ملی. به همین دلیل بررسی دقیق آن همواره ضرورت داشته است.
چرا تببرفکی در ایران الگوی «اندمیک» دارد و چه پیامدهایی ایجاد میکند؟
در ایران، تببرفکی سالهاست که بهصورت «اندمیک» در گردش است. اندمیک بودن یعنی ویروس همیشه در کشور وجود دارد و هر سال، بسته به شرایط، در نقاط مختلف کانونهای جدید ایجاد میکند. این وضعیت ناشی از مجموعهای از عوامل است: تنوع اقلیمی گسترده، جابهجایی زیاد دام، کنترل ناکافی مرزها، انتقال مکانیکی ویروس توسط انسان و خودرو، و وجود سویههای مختلفی از ویروس در گردش.د
مهدی سخا: اگرچه بسیاری از سویههای سالانه حدت بسیار بالایی ندارند و معمولاً تلفات زیادی ایجاد نمیکنند، اما همین سویهها هم میتوانند خسارات اقتصادی قابل توجهی بهجا بگذارند: کاهش تولید شیر، کاهش وزن دام، افت تولید گوشت، بیماریهای ثانویه و ضایعات دهانی که موجب سختشدن تغذیه میشوند.
مسئله اصلی زمانی جدیتر میشود که یک سویه جدید وارد کشور شود؛ زیرا دامها ایمنی کافی در برابر آن ندارند و واکسنهای موجود نیز الزاماً با آن سروتیپ جدید تطابق ندارند. در چنین شرایطی که امسال دقیقاً تجربه کردیم؛ شدت بیماری، سرعت گسترش و میزان تلفات میتواند چندین برابر شود.
این وضعیتِ اندمیک، علاوهبر خسارات مستقیم، هزینههای دائمی واکسیناسیون، رصد، کنترل و مدیریت اپیدمی را هم به کشور تحمیل میکند و باعث میشود صنعت دام در شرایطی شکننده و آسیبپذیر باقی بماند.
موج اخیر تببرفکی در ایران چگونه آغاز شد و چه عواملی باعث شد شدت آن از سالهای قبل بسیار بیشتر باشد؟
موج اخیر زمانی آغاز شد که سویه جدیدی از ویروس وارد چرخه بیماری در کشور شد. ما پیش از آغاز سال و حتی در ماههای ابتدایی سال هشدارهایی درباره احتمال ورود سویههای جدید دریافت کرده بودیم. اما متأسفانه این موضوع در اولویت قرار نگرفت، واکنش لازم در زمان مناسب انجام نشد.
وقتی یک سویه جدید با حدت بالا وارد گلهها میشود، سرعت انتشار بسیار زیاد میشود، چون دامها نسبت به آن ایمنی کافی ندارند. در چنین شرایطی، اگر اقدام سریع انجام نشود، دامداریها ظرف چند روز درگیر میشوند. دقیقاً همین اتفاق امسال رخ داد. ما حتی از یکی دو ماه قبل انتظار داشتیم تولید شیر تحت تأثیر قرار گیرد، چون میدانستیم در صورت افزایش درگیری، ورم پستان، کاهش تولید شیر و حذف دامها اجتنابناپذیر خواهد بود.
مهدی سخا: افزایش شدید قیمت شیر نیز نتیجه مستقیم این اپیدمی است. وقتی تعداد زیادی از گاوهای شیری دچار افت تولید میشوند یا به دلیل شدت بیماری حذف میشوند، طبیعی است که صنعت لبنیات ضربهٔ سنگینی میخورد و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آن، از جمله کاهش مصرف لبنیات، سلامت جامعه را تهدید میکند.
چه سویهای امسال گزارش شد چه ویژگیهایی داشت و چرا اینقدر خسارت ایجاد کرد؟
سویۀ «سَت وان» (SAT1) از نظر حدت و شدت بیماریزایی تفاوت زیادی با سویههای معمول سالهای گذشته داشت. این سویه نهتنها باعث ضایعات شدیدتر دهانی میشد، بلکه سرعت انتشار آن بسیار زیاد بود. یکی از نگرانیهای اصلی ما تلفات بالا در گوسالهها بود؛ در برخی مناطق تلفات بهطور غیرمعمول به ۶۰ تا ۷۰ درصد رسید. این عدد بسیار بزرگ است، چون در سویههای رایج معمولاً تلفات در دام بالغ وجود ندارد و در گوسالهها هم نهایتاً تا حدود ۲۰ درصد دیده میشود.
این سویه قدرت بیماریزایی بسیار بالایی داشت و وقتی وارد گلهها شد، بسیاری از دامهایی که واکسینه شده بودند نیز به دلیل عدم تطابق سروتیپ واکسن با سویۀ جدید درگیر شدند. همین عدم تطابق باعث شد ضایعات شدید، افت تولید و تلفات سنگین رخ دهد.
رفتار ویروس در بدن دام چگونه است و چرا سروتیپهای تببرفکی تا این اندازه متنوع هستند؟
وقتی ویروس وارد بدن دام میشود، ابتدا در ناحیه حلق و بافتهای مرتبط شروع به تکثیر میکند. این ویروس با سرعت زیادی نسخههای جدید از خود میسازد و همین تکثیر وسیع باعث میشود زیرسویهها و سروتیپهای فراوانی ایجاد شود. به عبارت دیگر، ویروس تببرفکی «ریپلیکیشن» بسیار بالایی دارد و همین مسئله کنترل بیماری را دشوار میکند.
در واکسیناسیون هم چالش جدی همینجاست؛ چون سروتیپهایی که از نظر ژنتیکی با هم فاصله دارند، معمولاً ایمنی متقاطع ایجاد نمیکنند. این یعنی اگر واکسن دام شامل سروتیپهای در گردش نباشد، حتی با وجود واکسیناسیون کامل، بیماری بروز خواهد کرد. ما امسال دقیقاً با همین چالش روبهرو شدیم؛ سویهٔ جدیدی وارد شد که در واکسنهای موجود پوشش کافی نداشت.
ویروس عامل تب برفکی
مهمترین نشانههای بالینی تببرفکی که دامداران باید سریع تشخیص بدهند چیست؟
یکی از نخستین نشانههایی که دامداران میبینند، درگیری ناحیه دهان است. ضایعات اولیه شامل وزیکولها، تاولها، التهاب کف دهان و گاهی جدا شدن بخشی از پوشش زبان است. این علائم در دام بالغ معمولاً باعث کاهش شدید اشتها، درد، کاهش وزن و افت تولید میشود.
در موج اخیر، شدت ضایعات بهخصوص در گاوها بسیار بیشتر از سالهای قبل بود. در گوسالههای یکروزه تا چندروزه، تلفات بهطور غیرعادی بالا بود. این در حالی است که در شرایط معمول، دام بالغ تقریباً هیچوقت نمیمیرد و گوسالهها هم فقط در موارد خاص تحت تأثیر قرار میگیرند. اما امسال، بهخصوص با سویهٔ جدید، تلفات در سنین پایین بهشدت زیاد شد و این موضوع نگرانیهای دامداران را افزایش داد.
چرا شدت بیماری در دامها متفاوت است و چه عواملی تعیینکنندهاند؟
شدت بیماری به عوامل مختلفی بستگی دارد: سن دام، وضعیت ایمنی، سابقه واکسیناسیون و حتی نژاد. دامهای جوان، بهویژه گوسالههای چندروزه، چون ایمنی پایه کافی ندارند، بسیار آسیبپذیرترند. دامهایی که واکسینه شدهاند، اگر واکسنشان با سویه در گردش همخوانی داشته باشد، معمولاً علائم خفیفتری نشان میدهند. اما وقتی سویه جدیدی وارد میشود که در واکسن وجود ندارد، حتی دامهای واکسینهشده هم ممکن است شدیداً درگیر شوند.
در موج اخیر، ترکیبِ سویه جدیدِ با حدت بالا و میزان پایین تطابق واکسن با سروتیپ واردشده باعث شد شدت بیماری در دامهای مختلف متفاوت باشد و در برخی گلهها تقریباً همه دامها درگیر شوند.
دلیل گسترش سریع وسرعت انتشار بسیار بالای بیماری در موج اخیر چه بود؟
دو عامل نقش اصلی داشتند: ورود سویۀ جدید با حدت بالا و عدم کنترل مؤثر رفتوآمدها. وقتی در یک سیستم اندمیک، سویه جدید وارد میشود و محدودیتهای زیستامنیتی سریعاً اعمال نشود، بیماری ظرف چند روز کل گله را آلوده میکند.
در برخی مناطق، با مشاهده اولین دامِ بیمار، کمتر از یک هفته طول کشید تا همهٔ دامها درگیر شوند. در سامانههایی که مدیریت حرفهای داشتند و بلافاصله رفتوآمد دام و انسان را قطع کردند؛ مثل گاوداری دانشکده علوم و تحقیقات بیماری اصلاً وارد نشد، که این خودش نشان میدهد سرعت عمل تا چه حد مهم است.
مهدی سخا: هرچند درباره انتقال ویروس توسط باد صحبتهایی شده، اما عامل اصلی انتقال، رفتوآمد انسان، خودروها، تجهیزات و دام است که آلودگی را از یک دامداری به دیگری منتقل میکنند.
درمان تببرفکی چگونه است؟ آیا درمان ضدویروسی مؤثری وجود دارد؟
درمان اختصاصی ضدویروسی برای تببرفکی وجود ندارد. استفاده از داروهای ضدویروس برای دامهای مصرفی هم بسیار پرهزینه است و از نظر عملی مقرونبهصرفه نیست؛ بنابراین درمان تببرفکی بیشتر حمایتی است؛ یعنی هدف این است که دام در طول مدت بیماری زنده بماند، درد و التهاب کاهش یابد و از بروز عفونتهای ثانویه جلوگیری شود.
در مواردی که شدت ضایعات دهانی زیاد است، دام نمیتواند غذا بخورد و همین مسئله او را مستعد ضعف، کمآبی و عفونت میکند؛ بنابراین باید با مراقبت مناسب، شستوشوی دهان، استفاده از آنتیبیوتیکها برای جلوگیری از عفونتهای ثانویه و فراهم کردن تغذیه مناسب، به دام کمک کرد تا دوره بیماری را بگذراند.
مراقبت از تاولها و زخمها چگونه باید انجام شود؟ آیا ضدعفونیکنندهٔ خاصی توصیه میشود؟
برای مراقبت از زخمها و تاولها، معمولاً شستوشوی موضعی با محلولهای ملایم و کنترل التهاب اولیه انجام میشود. درباره موج اخیر، صحبتهایی دربارهٔ استفاده از ترکیبات با pH اسیدی یا قلیایی مثل جوششیرین یا سرکه مطرح شد که ممکن است در کاهش بار ویروسی مؤثر باشند. اما باید توجه داشت که این روشها همیشه اثربخشی تضمینشده ندارند و باید با احتیاط و زیر نظر دامپزشک مورد استفاده قرار گیرند.
اقداماتی مثل جلوگیری از آلودگی ثانویه، محدود کردن ازدحام دامها، خشک نگهداشتن محیط و جلوگیری از وارد شدن جسم خارجی به زخمها نیز اهمیت فراوان دارد.
مهمترین نقاط خطر انتقال ویروس در یک دامداری کداماند؟
نقاطی مثل ورودی و خروجی دامداری، محل عبور خودروها، جایگاه کارکنان، محل رفتوآمد افراد و هر نقطهای که کفش، ابزار یا وسایل آلوده ممکن است انتقال آلودگی را رقم بزند، خطرناکترین نقاط هستند.
وقتی بیماری وارد یک دامداری میشود، اگر بلافاصله رفتوآمدها قطع نشود، احتمال گسترش در مدت کوتاه بسیار زیاد است. تجربه همین موج اخیر نشان داد که دامداریهایی که سریعاً ورود و خروج را ممنوع کردند، موفق به جلوگیری از ورود سویه شدند.
چرا با وجود واکسیناسیون، بسیاری از گلهها باز هم بیمار شدند؟
دلایل متعددی وجود دارد. نخست اینکه سروتیپهای ویروس تببرفکی بسیار متنوعاند و واکسن فقط روی سروتیپهایی که در آن وجود دارد اثر میکند. اگر سویۀ جدیدی وارد شود که با واکسن همخوانی نداشته باشد، دام حتی در صورت واکسیناسیون هم ممکن است بیمار شود.
دوم اینکه نگهداری واکسن باید دقیق باشد. زنجیره سرد در تمام مراحل از کارخانه تا زمان تزریق باید حفظ شود. هرگونه تغییر دما میتواند کارایی واکسن را کاهش دهد. سوم اینکه تزریق واکسن باید توسط افراد آموزشدیده انجام شود؛ تزریق غلط، تاریخ گذشته بودن یا عدم رعایت بهداشت میتواند بازده واکسن را کاهش دهد. در موج اخیر، ترکیب همه این عوامل باعث شد واکسیناسیون در برخی نقاط اثر کافی نداشته باشد.
آیا مصرف شیر و گوشت دام مبتلا خطری برای انسان دارد؟
این بیماری تقریباً هیچ خطری برای انسان ندارد. فقط در موارد نادری، بهویژه در کودکان، درگیری پوستی گزارش شده است. اما در مجموع خطر انسانی بسیار ناچیز است. مصرف شیر و گوشت دام مبتلا نیز اگر پاستوریزه یا پخته شود، از نظر علمی خطری ندارد و گزارشی از آسیب ناشی از مصرف آن وجود ندارد.
پیامدهای اقتصادی، دامپروری و اجتماعی این موج بیماری چه خواهد بود؟
پیامدهای اقتصادی این موج بسیار گسترده است. کاهش تولید شیر و گوشت، گرانی لبنیات و کاهش مصرف آن، تهدید سلامت تغذیهای جامعه، و آسیبدیدن نژادهای پربازدهای که طی دههها اصلاح شدهاند، ضربههای سنگینی هستند که در کوتاهمدت قابل جبران نیستند.
این خسارت صرفاً یک خسارت فردی نیست؛ بلکه خسارت ملی است. وقتی نژادهای ممتاز آسیب میبینند، بازسازی آنها ممکن است پنج تا ده سال طول بکشد. همچنین صادرات لبنیات و تولید ناخالص ملی نیز تحت تأثیر قرار میگیرد.
به همین دلیل، کشور نیازمند یک سیستم واکنش سریع واقعی است؛ سیستمی که بتواند بهمحض مشاهده سویه جدید، تصمیمگیری کرده و در ۴۸ ساعت واکسن مناسب تهیه کند، مرزها را کنترل کند و جلوی ورود دام آلوده را بگیرد.
انتهای پیام/