به گزارش مشرق، کانال تلگرامی اندیشکده تهران در مطلبی نوشت:
حمله اسرائیل به پایتخت عضو GCC بعنوان یک نقطه عطف، شورا را بصورت جدیتر به ایجاد مکانیسم دفاعی مشترک و تقویت پیوندهای رسمی با بازیگران منطقهای و قدرتهای خارجی هدایت میکند. حمله اسرائیل به قطر موجب شده کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای نخستینبار پس از دههها، امنیت را نه صرفا در قالب «وابستگی صرف به واشنگتن»، بلکه بهعنوان یک «پروژه بومی-مشارکتی» در چشم انداز خود قرار دهند.
پس از این حمله؛ در سطح دیپلماتیک این دغدغه ایجاد شد که باید صریحا درباره نقش بیثباتساز فزاینده اسرائیل صحبت شود. این خط فکر را وزیر خارجه عمان در نشست گفتوگوهای منامه برجسته کرد. هرچند مقامات ارشد دیگر کشورهای شورا در بیان این دیدگاه محتاطتر بودهاند، اما این احساس به صورت خاموش بویژه در دو رویداد حمله به ایران و قطر در سراسر خلیج فارس جای خود را باز کرده است.
حمله به قطر، عمده تحلیلگران عرب نسل جدید را به این تحلیل رسانده است که شورای همکاری خلیج فارس در حال اجرای کامل نسخه «تنهایی استراتژیک» خود است. اسرائیل نه تنها امنیت شورای همکاری خلیج فارس را پیچیده میکند، بلکه مستقیما به کشورهای عضو این شورا حمله میکند. چین صرفا بازیگری اقتصادی است و آمریکا، ضامن اصلی امنیت، بعنوان عامل ناامنی تلقی میشود. از منظر این تحلیلها میتوان هدف پروژه بومی شورای همکاری خلیج فارس را ذیل سه مولفه اساسی تبیین کرد:
مهار نفوذ اسرائیل از طریق همگرایی داخلی شکافهای درونی GCC فرصت این حمله را به اسرائیل داده است. پیام سیاستی این سرفصل دو گزاره است: حفظ ثبات داخلی پیششرط بازدارندگی منطقهای است و اجماع سیاسی فعال بهاندازه توان نظامی برای بازدارندگی حیاتی است. از این زاویه بازیگران شورا با تقویت همگرایی سیاسی مدیریت شده به دنبال تشکیل کمیته هماهنگی بحران دائمی در سطح وزرای خارجه برای موضعگیری واحد در برابر بحرانهای منطقهای هستند. به موازات این؛ ایجاد خطوط قرمز مشترک در قبال حملات به خاک کشورهای عضو، راهاندازی سازوکار مشترک برای مبارزه با اطلاعات جعلی و جنگ شناختی و در نهایت، هماهنگی میان دستگاههای امنیت داخلی برای ردیابی جریانهای افراطی یا نفوذی مرتبط با بازیگران خارجی خواهد بود.
بازسازی دفاع جمعی
اگر GCC نتواند تهدیدات متقاطع را با پاسخ جمعی مدیریت کند، آسیبپذیری هر عضو بهانهای برای مداخله خارجی خواهد بود. حمله اسرائیل فرصتی برای بازسازی همکاریهای دفاعی و سیاسی فراهم کرده تا موازنه جدیدی تعیین شود که نقش مهار سیاسی و دیپلماتیک علیه نفوذ یا عملیاتهای نظامی یکجانبه اسرائیل را تقویت کند. حمله به دوحه نشان داد که امنیت ملی هر عضو عملا به امنیت جمعی گره خورده است، اما سازوکارهای دفاعی GCC ناکارآمد ماندهاند. بر این اساس، بازسازی سپر جزیره با ساختار فرماندهی واقعی و بودجه مشترک یک اقدام عاجل است. ایجاد مرکز عملیات دفاع هوایی و سایبری مشترک، استفاده از فناوریهای جدید از جمله پهپادهای گشتی و سامانههای اخطار سریع برای حفاظت از زیرساختهای انرژی، ارتباطی و مالی نیز ضروری به شمار میرود.
چندقطبیسازی امنیت منطقهای
حمله به دوحه، اعتماد بازیگران شورا به تداوم حمایت آمریکا و قابلیت بازدارندگی آن را به پرسش کشیده و احتمال شکلگیری یک فرمت امنیتی جدید منطقهای را تقویت میکند. بر این اساس، بهجای تکیه بر پیمانهای دوجانبه، باید به معماری چندقطبی امنیتی گذار کرد که GCC نقش محوری داشته باشد. به موازات این سیاست؛ ترکیبی از همکاری نظامی مشترک، پویش دیپلماسی علیه عملیاتهای یکجانبه و افزایش هماهنگی با بازیگران منطقهای به دستورکار این بازیگران تبدیل خواهد بود. تنوعبخشی به روابط امنیتی از جمله افزایش همکاری با بریتانیا، فرانسه، چین، و ترکیه، سرمایهگذاری در صنایع دفاعی بومی، ایجاد بانک تسلیحاتی مشترک و قرارداد خرید منطقهای برای کاهش وابستگی به فروشندگان غربی ضروری به نظر میرسد.
جمعبندی تجربه دوحه درسی برای دولتهای عرب خلیج فارس بود. تمرکز شورا در چند سال گذشته تقویت همکاریهای اقتصادی و تعامل با قدرتهای خارجی بوده است، اما حالا امنیتمحوری به بخشی از این رویکرد هم در محافظت از فضای داخلی و هم در تشکیل ائتلافهای بازدارنده-دیپلماتیک منطقهای تبدیل خواهد شد. نتیجه اینکه دولتهای عرب خلیج فارس در سیاست داخلی، کنترل مرزها، تقویت توان پدافندی و نظارت بر شبکههای اطلاعاتی و در سیاست منطقهای، دیپلماسی هماهنگ، اجماع سازی بینالمللی و احتیاط در مناسبات با اسرائیل را در دستورکار قرار خواهند داد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.