به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، مصطفی سلیمانی، نویسنده و روانشناس، در برنامه عصرانه داستان، به میزبانی رویا حسینی درباره رمان «گور ته چشم»، نوشته اعظم زلفیگل گفت: ما با یک اثر مضموندار، روانشناسانه و عمیق مواجهایم و جزو تولیدات روانکاوی محسوب میشود.
وی ادامه داد: محور داستان درباره زنی است که در آستانه فروپاشی روانی است؛ که در میانه جنگ مهاجرت و ویرانی خانه خودش، قرار است به گذشته برگردد و با خودش مواجه شود. تصمیم بگیرد و دوباره خودش را از نو بنویسد.
سلیمانی تصریح کرد: خانم زلفیگل، از پس این کار به خوبی برآمده است. رویا با دنیای خودش قهر بود، میخواست خودش باشد ولی زورش نمیرسید ولی در نهایت میبینیم که رویا عوض میشود. نه اینکه اتفاق خارقالعادهای بیفتد، بلکه اندیشهاش عوض میشود. میپذیرد که هم دختر پدر باشد، هم زنی آزاد با حق انتخابهای خودش.
این روانشناس در ادامه بیان کرد: این رمان را زنانه میبینم، به این معنا که دغدغههای زنان را در چند نسل مطرح میکند و زیست زنانه دارد. در داستان، سوژه زنانه داریم. کاوشی در حوزه زنان صورت میگیرد، به نوعی در دنیایی که محوریت بر مردان است، رمان، مرد ستیز نبود بلکه مردپژوه بود.
این نویسنده تاکید کرد: همچنین در پایانبندی، با صحنهای مواجهایم که رویا در برابر آینه میایستد و خودش را میبیند. قهرمان داستان، خودش را با داشتهها و نداشتههایش میپذیرد. عزت نفس پیدا میکند و نام رمان هم معنا پیدا میکند که گور واقعی، در زمین نیست، در ذهن و فکر ماست. جایی است که ما به آگاهی میرسیم و با وجدان خود روبهرو میشویم. نکته درخشان داستان، تبدیل وجدان زن، به صحنه اصلی رمان است. گرچه این اثر نیاز به ویراستاری مجدد دارد.

میخواستم رنج زنان را در چند نسل بیان کنم
اعظم زلفیگل در بخش دیگری از این برنامه درباره ایده رمان خود گفت: میخواستم رنج زنان را در چند نسل بیان کنم. بدین ترتیب، پنج نسل را در بازه زمانی حدود ۷۰، هشتاد سال روایت کردم. ولی تنه اصلی ماجرا، قتل نگار توسط پدر و قصاص نشدن او بود. بنابراین راوی را «رویا» قرار دادم تا با اینکه نامادری نگار بود، روند دنبال کردن مجازات را نشان دهد.
وی افزود: همچنین من قصد نوشتن یک داستان روانشناسانه را نداشتم ولی عملاً این اتفاق افتاد و بازخورد من از مخاطبان این بود که با داستان همزادپنداری کردهاند.
رویا حسینی مجری کارشناس، با بیان خلاصه داستان گفت: رویا در ایام جوانیاش عاشق پسرداییاش مرصاد میشود و علیرغم مخالفت شدید پدر و مادرش، با او ازدواج میکند. خوشیهای زندگی مشترک چندان به او وفا نمیکند و در عمارت بزرگ و باشکوه مرصاد، تنها میماند.
وی ادامه داد: رویا برای اینکه از تنهایی دربیاید، نگار را که دختر مرصاد از همسر فرانسویاش بود، بزرگ میکند. نگار، همه دنیای رویا میشود و تبدیل به دختر زیبایی میشود که به عکاسی علاقه دارد. اواخر جنگ تحمیلی ایران و عراق است و نگار قصد دارد به جبهه برود و رشادت رزمندهها را با دوربینش ثبت کند اما پدرش، مرصاد که دلال جنگ است و با قاچاق عتیقه، بر ثروت خود میافزاید، قصد دارد نگار را به اروپا بفرستد تا اینکه بالاخره فاجعه رخ میدهد.
∎