
حالا این روزها آن هم دقیقا بعد از جنگ دوازده روزه با اسرائیل احتمال ورود این جنگنده به کشور آنقدر جدی شده که حتی در جلسات داخلی کارشناسان هوایی، مقایسههای مستقیم میان J-20، سوخو-۳۵ و جنگندههای قدیمی اما ارتقایافته ایران مثل فانتوم و تامکت، تبدیل به بخشی ثابت از تحلیلها شده است.
خلبانی که سالها روی F-۴ پرواز کرده، چند روز پیش با لبخندی کمرنگ و نگاهی که پر از خاطره بود، جملهای گفت که شاید بخش بزرگی از واقعیت پشت این گمانهها را توضیح بدهد:
«ما سالهاست روی بال این پرندههای پیر کشور را نگه داشتهایم… اما جنگنده ۵۰ ساله، هرچقدر هم ارتقا بدهی، بالاخره یک روز باید جایش را بدهد به یک جوانتر.»
او آرام روی صندلی تکیه داد و گفت:
«ما با F-۴ جنگیدیم، با F-۱۴ آسمان را نگه داشتیم، روی سوخو-۲۴ پرواز کردیم و با این پرندهها دست دشمن را کوتاه کردیم. اما جنگنده مثل انسان است… پیر میشود. توی ارتفاع بالا وقتی میخواهی مانور تند بدهی، میفهمی سازه دارد جی میخورد. وقتی رادار جدید میگذاری، میفهمی بدنه برای این سرعت پردازش ساخته نشده. اینها قهرماناند… اما قهرمان هم یک روز باید از خط مقدم کنار برود.»
سکوت کرد. بعد ادامه داد:
«اگر ایران J-20 را بیاورد، یعنی ما یکبار دیگر از ته آسمان منطقه شروع میکنیم. این پرنده سکوت دارد، چشمی که دیده نمیشود… مثل یک شکارچی شب.»
بعد درباره سوخو-۳۵ گفت:
«سوخو-۳۵ هم یک غول واقعی است. اگر J-20 نیاید، همین سوخو-۳۵ هم کار ما را راه میاندازد. اما اگر هر دو بیایند؟… یعنی آسمان ایران دیگر از آن ماست، نه از آن رادارهای دشمن.»
آلبوم عکس جی20
به گزارش تابناک؛ جنگنده J-20 محصول تفکر جدید چین درباره نبرد هوایی مدرن است؛ بدنه با سطح مقطع راداری بسیار پایین، ترکیب کانارد با بال دلتا، ورودی موتورهای DSI و سیستمهای جنگ الکترونیک گسترده. طول جنگنده حدود ۲۰.۳ متر، دهانه بال ۱۲.۹ متر و وزن برخاست آن نزدیک ۳۷ تن است. سرعتش طبق دادههای موجود ۲ ماخ و سقف پروازش حدود ۲۰ هزار متر گزارش شده. برد عملیاتیاش نیز بین ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ کیلومتر متغیر است و در صورت سوختگیری هوایی به مراتب افزایش مییابد. چین برای این جنگنده از رادار AESA پیشرفته با بیش از ۱۵۰۰ ماژول استفاده میکند و موشکهای PL-15 و PL-21 برد بلند را برای آن توسعه داده.
اما مسأله مهمتر این است که J-20 یک جنگنده صرف نیست؛ این پرنده بخشی از یک اکوسیستم نبرد شبکهمحور است. اطلاعات را میگیرد، ترکیب میکند، به دیگر واحدها میدهد و در سکوت کامل راداری به سمت هدف میرود. چیزی شبیه نسخه چینی F-22 و F-35، اما با دکترین عملیاتی مخصوص PLA.
حالا تصور کنید ورود حتی ۱۲ فروند از این جنگنده به ایران چه معنایی دارد؟
در منطقهای که هنوز بسیاری از کشورها با F-16 قدیمی یا یوروفایترهای نسل ۴.۵ کار میکنند، حضور یک جنگنده نسل پنجم واقعی میتواند تمام معادلات شناسایی، رهگیری و درگیری هوایی را از نو بنویسد. مهمتر اینکه ایران طی سالهای گذشته بارها نشان داده که در برخی حوزهها مثل جنگ الکترونیک، سامانههای زمینبههوا، شبکهسازی راداری و پرندههای بدونسرنشین هوشمند به استقلال عملیاتی رسیده است. ترکیب این توان بومی با یک جنگنده پنهانکار نسل پنجم، همان چیزی است که برخی تحلیلگران آن را «الگوی دفاع لایهای نسل جدید» نامیدهاند.
اما آیا چین واقعاً حاضر است چنین فناوری حساسی را در اختیار ایران قرار دهد؟
این همان نقطهای است که داستان پیچیدهتر میشود.
چین برخلاف روسیه، در فروش جنگندههای پیشرفته دوگانه رفتار میکند. از یک سو میخواهد نفوذ منطقهایاش را گسترش دهد و از سوی دیگر نگران حساسیت آمریکا نسبت به صدور فناوریهای سطح بالا است. J-20 برای پکن نه یک کالا، بلکه بخش حیاتی قدرت بازدارندگی است. اما همین چین، J-10C و تجهیزات راداری پیشرفته را به پاکستان تحویل داد تا معادله هوایی جنوب آسیا را تغییر دهد. بنابراین سؤال این نیست که «چین میدهد یا نمیدهد»، سؤال این است که آیا صحنه منطقهای به اندازه کافی برای یک معامله بزرگ جذاب شده است؟
در ماههای اخیر رسانههای غربی چند نشانه را برجسته کردند:
– گسترش همکاری دفاعی تهران–پکن در حوزه دریایی
– رزمایشهای مشترک سهجانبه با روسیه
– توسعه مسیرهای انرژی و ترانزیت
– و نیاز ایران به بازسازی نیمنیروی هواییاش
این تصویر کلی باعث شده برخی کارشناسان احتمال دهند که ورود J-20 در قالب یک مدل صادراتی با سطح محرمانگی کمتر، گزینهای کاملاً ممکن باشد.
و اینجاست که بحث به رقیب روسی یعنی سوخو-۳۵ میرسد.
آلبوم عکس سوخو 35
سوخو-۳۵، جنگندهای که نزدیک بود ایران نخستین کاربر غیرروسی آن شود البته فقط نزدیک بود چون در آن زمان به ایران فروخته نشد و به هند و چین و مصر رفت ، هنوز یکی از بهترین شکاریهای هوابههوا در جهان است. این پرنده ۲۱.۹ متری با دو موتور AL-41F1S میتواند تا ۲.۲۵ ماخ سرعت بگیرد و سقف پروازش به حدود ۱۸ کیلومتر میرسد. بردش ۱۵۰۰ کیلومتر و شعاع رزمی آن حدود ۱۱۰۰ کیلومتر است. رادار Irbis-E با توان کشف اهداف تا ۳۵۰ کیلومتر، سوخو-۳۵ را به یکی از خطرناکترین شکارچیها در نبرد فراتر از دید (BVR) تبدیل کرده.
اما حقیقت این است که سوخو-۳۵ هرچقدر هم قدرتمند باشد، نسل پنجم نیست. سطح مقطع راداریاش بین ۲ تا ۳ متر مربع است، درحالیکه J-20 بین ۰.۰۵ تا ۰.۱ متر مربع تخمین زده میشود. یعنی J-20 شاید ۳۰ تا ۴۰ برابر دیرتر روی رادارهای دشمن دیده شود. این همان جایی است که بسیاری از تأثیرگذاری سوخو-۳۵ در ایران را وابسته به این میدانند که آیا در کنار آن یک جنگنده پنهانکار وارد ناوگان خواهد شد یا نه.
آلبوم عکس اف 4
نقش اف-۴ و اف-۱۴؛ پیرمردهایی با شرافتی که هنوز هم میجنگند
داستان نیروی هوایی ایران بدون نام فانتوم و تامکت کامل نمیشود. F-4 با ۱۱ هزار کیلو بار قابل حمل و سرعت ۲.۲ ماخ، هنوز هم یک بمبافکن تاکتیکی قابل احترام است. F-14 با رادار AWG-9 و موشک فونیکس که حالا در نسخههای بومی و ارتقایافته دوباره فعال شدهاند، هنوز نقش «چتر هوایی» را ایفا میکند.
در سالهای اخیر، جهاد خودکفایی ارتقاهای زیادی روی این جنگندهها انجام داده:
– نصب رایانههای پرواز جدید
– اویونیک دیجیتال
– رادارهای بازطراحیشده بومی
– نمایشگرهای چندمنظوره
– موشکهای هوابههوای جدید
– افزایش عمر سازه
– سیستمهای جنگ الکترونیک
آلبوم عکس اف 14
اما همان خلبان قدیمی فانتوم، در پایان نشست آن جمله را گفت که مثل یک سیلی واقعی بود:
«این پرندهها خدمت کردند، بیش از چیزی که ازشان انتظار میرفت… اما ۵۰ سال سن یعنی خستگی فلز، یعنی محدودیت زاویه حمله، یعنی سقف مانور کمتر… نمیشود با هواپیمای ۵۰ ساله با نسل پنجم جنگید.»
و دقیقاً همین نقطه است که سناریوهای آینده نیروی هوایی ایران شکل میگیرد.
وقتی پای آیندهٔ نیروی هوایی ایران وسط میآید، سه تصویر مختلف کنار هم قرار میگیرند؛ تصاویری که هرکدام میتواند شکل آسمان ایران را برای ۲۰ سال آینده تعریف کند. اما اینها سه مسیر مجزا نیستند؛ سه شاخهای هستند که از یک تنه بیرون زدهاند و همهشان از واقعیت امروز ایران، نیازهای عملیاتی و شرایط منطقه سرچشمه میگیرند. روایت این سه مسیر، در حقیقت روایت سه آیندهٔ ممکن است؛ آیندهای که شاید هنوز در پشت درهای بسته مذاکره، در اتاقهای تاریک تحلیل یا در ذهن خلبانانی که نیمعمرشان را روی صندلی پرواز گذراندهاند، شکل گرفته باشد.
در محتملترین تصویر، ایران ابتدا سوخو-۳۵ را میگیرد. پرندهای که روسها سالها آن را بهعنوان یکی از ستونهای نبرد هوایی خود نگه داشتهاند؛ جنگندهای با مانور مرگبار، راداری که تا صدها کیلومتر را میبیند و موشکهایی که برای شکار اهداف سریع طراحی شدهاند. در این تصویر، تامکتها همان نقشی را بازی میکنند که همیشه در بحرانها بازی کردهاند؛ چشمهایی که از دور میبینند و شکارچی را هدایت میکنند. خلبانی که سالها کنار همین تامکتها پرواز کرده بود، میگفت: «تامکت مثل یک عقاب پیر است؛ اگرچه بالهایش خسته شده، اما نگاهش هنوز تیز است.»
در این طراحی اف-۱۴ در ارتفاع بالا پرواز میکند، با رادار بهروز شدهاش فضا را اسکن میکند و دادهها را به سوخو-۳۵ میفرستد. سوخو-۳۵، آرام اما مصمم، در ارتفاع پایینتر حرکت میکند و وقتی اطلاعات هدف کامل شد، موشکهای R-37M را رها میکند؛ موشکهایی که برای شکار پرندههای سریع و دوربرد طراحی شدهاند. پشت سر این دو، فانتومها و سوخو-۲۴ها مأموریتهای تهاجمی خود را انجام میدهند و شبکهٔ گسترده پدافندی ایران فضای خالی را پر میکند. همه چیز در این تصویر منطقی است و ایران نیز زیرساختش را دارد. اما یک واقعیت تلخ وجود دارد: در مقابل F-35هایی که برخی کشورهای منطقه دریافت کردهاند، این ترکیب فقط «دفاع» میکند. دفاع مؤثر، اما نه تعیینکننده. این ترکیب میتواند تهدید را مدیریت کند، اما نمیتواند «نبض آسمان» را در دست بگیرد.
از همینجاست که تصویر دوم آغاز میشود؛ تصویری که حضور یک پرنده ناشناس اما ترسناک را وارد صحنه میکند: J-20. اگر روزی ایران به تعداد محدودی از این جنگنده نسل پنجم دست پیدا کند، مسیر نبرد هوایی منطقه تغییر میکند. دیگر بحث قدرت موتور یا مانورپذیری نیست. بحث این است که چه کسی دیده میشود و چه کسی نامرئی میماند. J-20 با سطح مقطع راداری بسیار کم، میتواند از نقاطی عبور کند که رادارهای دشمن حتی نمیفهمند چه شده. این جنگنده میتواند در سکوت کامل پستهای راداری دشمن را حذف کند، هواپیماهای پشتیبانی مثل AWACS را تهدید کند و از فاصلههایی شلیک کند که حتی F-15 هم هنوز در حال پردازش دادههاست.
در این تصویر، سوخو-۳۵ و جنگندههای قدیمیتر ایران نقش دیگری پیدا میکنند. آنها مثل «حامل موشک» یا «بازوی مکمل» کنار J-20 قرار میگیرند و تامکتها با رادارهای دوربرد خود تبدیل میشوند به دیدهبانهایی که نسل جدید را از دور پشتیبانی میکنند. درست شبیه همان مدل آمریکایی که F-22 شکارچی است و F-15 بازوی آتش. ترکیب شبکهٔ راداری ایران با سکوت J-20 چیزی میسازد که در منطقه کمنظیر است؛ یک زنجیرهٔ اطلاعاتی که از زمین آغاز میشود، در آسمان جمع میشود و دوباره به آسمان برمیگردد. حضور حتی یک اسکادران کوچک J-20 میتواند کل معادلات دفاعی پیرامون ایران را مجبور به بازنگری کند.
اما روایت سوم… این روایت نه فقط جذابترین است، بلکه منطقیترین هم به نظر میرسد؛ ترکیب همزمان J-20 و سوخو-۳۵. در این سناریو، ایران چیزی میسازد که هیچ کشور منطقهای ندارد؛ دو لایه متفاوت اما مکمل از قدرت. لایه اول، نسل پنجم است؛ J-20هایی که در سکوت کامل وارد منطقه میشوند، مأموریتهای نفوذ، شناسایی راهبردی و شکار اهداف حساس را انجام میدهند و برمیگردند بدون اینکه حتی هواپیماهای دشمن بدانند چه شده. لایه دوم، سوخو-۳۵ است؛ پرندهای که در نبرد نزدیک و میانبرد، درگیری را اداره میکند و نقش «بازوی عضلانی» نیروی هوایی را برعهده میگیرد.
در پسزمینهٔ این دو ستون، F-۱۴ با رادارهای بازطراحیشدهاش نقش فرمانده عملیات هوایی را بازی میکند؛ راداری که هنوز هم یکی از بهترین چشمهای دوربرد منطقه است. تامکت، در این تصویر جدید، نه بهعنوان یک جنگنده ۵۰ ساله، بلکه بهعنوان مغز شبکه عمل میکند. پشت سر این ها، فانتومها که در سالهای اخیر چیزی نزدیک به یک بازسازی عمیق را تجربه کردهاند، همچنان عملیاتهای ضربتی را انجام میدهند. خلبان فانتومی که سالها پرواز کرده، همیشه میگوید: «این پرنده پیر است، ولی هنوز هم وقتی روی پسسوز میرود، انگار دنیا تکان میخورد.» اما خودش هم میداند که این پرندهها، با تمام عشق و غیرتی که پشتشان است، متعلق به زمان دیگری هستند. زمانی که نبرد هوایی با رادارهای بزرگ و مانورهای سنگین تعریف میشد، نه با هوش مصنوعی و سکوت راداری.
در این صورت دشمن برای مقابله با ایران دیگر فقط به یک جنگنده بهتر احتیاج ندارد. نیاز دارد به شبکهای از رادارهای فوقپیشرفته، جنگ الکترونیک قدرتمند، هواپیماهای نسل پنجم متعدد و هماهنگی کامل میان همهٔ اینها. یعنی همان جایی که هزینه روی هزینه میآید و کفهٔ بازدارندگی ایران سنگینتر میشود.
هر سه تصویر نقطهٔ مشترکی دارند: ارتقای عظیمی که ایران طی یک دهه گذشته روی جنگندههایش انجام داده. از اف-۴ تا اف-۱۴، از ناوبری تا اویونیک، از جنگ الکترونیک تا تسلیحات. اما همانطور که آن خلبان قدیمی فانتوم میگفت: «پرنده وقتی ۵۰ سال پرواز کند، هر چقدر هم تقویتش کنی باز هم گذشتهاش را با خودش حمل میکند.» آینده جنگ هوایی، دیگر جایی برای جنگندههای نسل قدیم نمیگذارد. آینده متعلق به پنهانکاری، شبکه، نبرد دوربرد و هماهنگی هوشمند است.
این سه سناریو، در حقیقت سه قصه نیستند؛ سه احتمال از یک حقیقتاند. حقیقتی که شاید خیلی زود، نه در تحلیلها، نه در پچپچهای نظامی، بلکه در خطوط باند یکی از پایگاههای جنوب یا مرکز کشور خودش را نشان بدهد. وقتی که صدای موتورهای یک پرنده ناشناس، برای اولین بار روی آسمان ایران طنین بیندازد.
گمانهزنی درباره J-20 تنها یک شایعه جذاب نیست بازتاب یک نیاز واقعی و یک تغییر احتمالی بزرگ در موازنه قدرت منطقه است. ایران در سالهای اخیر نشان داده که میتواند جنگندههای قدیمی را احیا و حتی بازطراحی کند، اما «احیا» با «ایجاد برتری» فرق دارد. عصر فانتوم و تامکت هرچقدر هم زیبا و الهامبخش باشد، بخشی از تاریخ است.
و شاید… شاید دوران اژدهای پنهانکار در راه باشد.