شناسهٔ خبر: 75816129 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

هنوز کوچه پر از قصه های تنهایی؛ در سوگ ابوالقاسم فقیری

شیراز-ایرنا- محله لب آب شیراز ، پیچ و خم کوچه هایی در حصار دیوار بلند خانه ها و درختانی که سیمای بهار را بر حریر خیال ترسیم می کرد و گاه دستی بر شاخسار سبز درختانی داشت که سایه مهرشان از دیوارخانه ها می گذشت.

صاحب‌خبر -

فقیری در خانه ای غنی از مناعت و لبریز از شکوه شرافت دیده به جهان گشود؛ مسیر کودکی او از باغ‌های سبز فرهنگ و ادب شیراز تا بلندای سروهای سهی قامت غزلیات حافظ و سایه بوستان سعدی گذشت و همین بس تا گلستان اندیشه به بهار ادب بیاراید و دل به فرهنگ غنی کوجه بسپارد و دست به قلم، پا به راه مکتب عشق بگذارد و شاگرد ادبستان بزرگ ادیبان کهن دیار شیراز شد.

روزگار جوانی او با آموزگاری در فهلیان ممسنی پیوند خورد تا در کسوت معلمی درس‌های زندگی را بر صفحه ضمیر کودکان مدرسه وکیل کتابت کند و این آغازی برای سیاحت او در جهان زیبای فرهنگ فولکوریک بود؛ سیاحتی به وسعت تمام زندگانی که گاه با نوشتن همراه بود گاه با شنیدن و گاه در ژرفای آوای دل انگیز دستفروشان و دوره گردهایی که فرهنگ عامه را در کوچه پس کوچه های زندگی فریاد می زدند.

دانشسرای هنرمان دریچه ای بود به باغ فرهنگ و هنر تا چکاوک احساس از قفس منیت های زندگی رها و در انبوه سبز شاخه های در هم پیچیده غزل و موسیقی پای چشمه خیال شاعران بنشیند جرعه جرعه داستان زندگی نوشد.

قصه هایی که گنجینه رازهای زندگی بودند و چه مشتاقانه چشم به راه او بودیم و کلاس درسی که پر از زمزمه های محبت بود.

مجله کوچه، یادگارهایی از نگارش های تحقیقی او در خاطر دارد و بعدها صفحه فرهنگ ولایت روزنامه خبر جنوب یادداشت‌های او درباره فرهنگ فوالکوریک و قصه شب های بلند زمستان و شب نشینی های چله های بزرگ و کوچک دور کرسی های گرم و چای دم کرده خانه مادربزرگ و هر بهار که عطر اطلسی های سربرآورده از باغچه حیاط خانه، مشام جان را پر از شمیم طراوت زندگی می کرد.

قصه های شنیدنی او از لابه لای موسیقی رادیو، مخاطبان را افسون افسانه هایی می کرد که گاه قصه دختران عشایر بود و کوچ های پاییزه و گاه داستان شیر یل بیشه ایران....

هنوز «خانه خانه ی خودمان» است و دهلیز خیالم پر از نجوای «حکایاتی از کوچه ایام» در سردترین خزانی است که زمین در حسرت باران و زمان خسته از سعایت دوران در ایامی که دیگر نه شکیبی مانده است و نه پرتو امیدی و شهر پر است از قصه «مردی که به حراج رفت» در پاییزی که زمین دلتنگ صدای پای آب است، بهار قصه گوی شهر، دفتر خاطراتش را به یادگار گذاشت و کتاب قصه ها را به یادها سپرد و ما را تنها گذاشت.

*فعال فرهنگی و هنری

به گزارش ایرنا، ابوالقاسم فقیری (متولد ۱۳۱۶) از چهره‌های ماندگار استان فارس و از پیشگامان حوزه «فرهنگ مردم» به شمار می‌رفت.

وی از نخستین افرادی بود که در زمینه جمع‌آوری داستان‌ها، متل‌ها، مثل‌ها، آداب و رسوم مناطق مختلف فارس تلاش گسترده‌ای انجام داد.

از این نویسنده و پژوهشگر برجسته، آثاری ارزشمند به جا مانده که از نخستین آثار در زمینه فرهنگ مردم محسوب می‌شوند.

از جمله آثار پژوهشی وی می‌توان به «باورهای مردم فارس»، «آداب و رسوم نوروزی در فارس»، «سیری در ترانه‌های محلی»، «قصه‌های مردم فارس»، «بازی‌های مردم فارس»، «عروسی در فارس» و «واسونک‌های شیرازی» اشاره کرد.

فقیری در حوزه داستان‌نویسی نیز آثاری از خود به جا گذاشته است که از جمله آن‌ها می‌توان به «مردی که به حراج رفت»، «بارونی»، «با خودم در راه»، «اجاق کور»، «خانه خانه خودمان»، «ننه پیرزن و عمو نوروز»، «آهو بچه خواب من» و «حکایاتی از کوچه ایام هفته» اشاره کرد.

این نویسنده و پژوهشگر فرهیخته فارس، پس از یک دوره مبارزه با بیماری سرطان، سه‌شنبه گذشته در ۸۸ سالگی دار فانی را وداع گفت و در آرامستان شاه‌داعی الله به خاک سپرده شد.

برچسب‌ها: