خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: از آغاز آفرینش، همواره جبههای در برابر حقیقت و پیامبران وجود داشته که محور آن «خودبرتربینی» بوده است. ابلیس نخستین مستکبر بود که با جملهی «من برترم» فرمان الهی را نادیده گرفت و سرآغاز خطی شد که تا امروز ادامه دارد؛ خطی که در آن، انسان یا قدرتی خود را برتر از دیگران میپندارد و بر حق میتازد. قرآن کریم با واژههایی چون «تکبّر» و «استکبار» این روحیه را سرچشمهی فساد و کفر معرفی کرده است. در برابر، همهی پیامبران مأمور بودند تا مردم را از بند استکبار آزاد کنند و آنان را به بندگی خدا بازگردانند؛ زیرا توحید بدون نفی استکبار معنا ندارد.
در طول تاریخ، مستکبران چهرههای گوناگونی داشتهاند: از فرعون و نمرود گرفته تا سردمداران قدرتهای بزرگ امروز. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام با همین روحیهی سلطهگر مقابله کردند و نظامی مبتنی بر عدالت و ایمان بنا نهادند. پس از آنان نیز هر جا مستضعفان اراده کردند بایستند، مستکبران در برابرشان صفآرایی کردند. این نبرد دائمی میان حق و باطل، همان استمرار خط ابلیس است که در چهرهی قدرتطلبان و زورگویان ظاهر میشود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به همین ریشهی تاریخی در 13 آبان امسال فرمودند: «اوّلین مستکبر هم ابلیس بود که وقتی خدای متعال گفت میخواهد آدم را خلق کند، گفت من برتر از آدم هستم و سجده نمیکنم به او، و لعنت الهی تا ابد دامن او را گرفت.» ایشان تأکید کردهاند که استکبار یعنی خودبرتربینی و دو گونه دارد: استکبار درونی و استکبار خصمانه؛ دومی همان است که به قلدری، سلطهطلبی و غارت منابع ملتها منتهی میشود و آمریکا مصداق بارز آن است.
انقلاب اسلامی ایران را میتوان تجلی معاصر این نبرد دانست؛ ملتی که با شعار «نه شرقی، نه غربی» در برابر نظام سلطه ایستاد و استقلال و کرامت خود را بازپس گرفت. از آن زمان، قدرتهای مستکبر در قالب تحریم، تهدید و جنگ نرم کوشیدهاند این مقاومت را درهم شکنند، اما تجربه نشان داده است که استکبار در برابر ایمان و استقامت ملتها سرانجام شکستپذیر است.
با این حال، استکبار تنها در بیرون از مرزها نیست؛ گاه در درون جوامع اسلامی نیز رخنه میکند. تکبّر، اشرافیگری و تحقیر مردم، جلوههای درونی همان روحیهی استکباری است که اگر مهار نشود، راه نفوذ سلطهی بیرونی را هموار میکند. جامعهای که عدهای خود را برتر از دیگران میدانند و بیتالمال را ملک شخصی خود میپندارند، از درون تهی میشود و در برابر دشمنان خارجی بیدفاع میماند.
از این رو، استکبارستیزی حقیقی از درون انسان آغاز میشود؛ از تواضع در برابر حق، از عدالتخواهی، از دفاع از مظلومان و از ایستادگی در برابر هر نوع زورگویی. اگر این روحیه زنده بماند، جامعه نه در برابر مستکبران خارجی سر خم میکند و نه در برابر نابرابریهای داخلی و مفسدان اقتصادی بیتفاوت خواهد بود.
در نهایت، استکبارستیزی تنها یک سیاست موقت نیست، بلکه راهبردی دائمی و رسالتی تمدنی و وظیفهی تمام آزادگان عالم است. به تعبیر رهبر انقلاب «انسان از طغیانگران و اشرارِ عالم کناره بگیرد، با آنها همراهی نکند: اِجتَنِبُوا الطّاغوت؛ که اجتناب از طاغوت در قرآن به ما تعلیم داده شده؛ این یکی از همان گنجینهها است که همیشه میشود از آن استفاده کرد.» (1401/11/29)
همانگونه که قرآن کریم وعده داده، سرانجام زمین از آنِ بندگان صالح خواهد بود، نه مستکبران. تا آن روز، وظیفهی هر انسان مؤمن است که این پرچم را برافراشته نگه دارد؛ پرچمی که از سجدهی ابلیس آغاز شد و امروز در مقاومت ملتها تداوم یافته است. در واقع با ظهور حضرت ولیّعصر عجلالله تعالی فرجهالشریف، دنیا شاهد فروریختن کامل ساختار استکباری خواهد بود. نظامهای مبتنی بر زور، تبعیض، و خودبرتربینی فرو خواهند پاشید و قدرت از دست مستکبران گرفته میشود. در آن دوران، عدالت نه در شعار، بلکه در تمام روابط انسانی و اجتماعی جاری خواهد شد. انسانها دیگر معیار برتری را نژاد، ثروت یا قدرت نمیدانند، بلکه ملاک ارزش در ایمان، تقوا و خدمت به خلق خدا خواهد بود. آنگاه که وعدهی الهی تحقق یابد، «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ»، مستضعفان وارث زمین خواهند شد و بساط سلطهگران برای همیشه برچیده میشود.
در پرتو آن حکومت الهی، معنای حقیقی آزادی و کرامت انسانی آشکار میشود. بشریت درمییابد که رهایی واقعی، در بریدن از سلطهی انسان بر انسان و بازگشت به بندگی خداست. ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه نقطهی پایان مسیر طولانی نبرد حق و باطل و تحقق کامل فلسفهی استکبارستیزی است. آن روز، جهان شاهد برپایی جامعهای واحد و توحیدی خواهد بود؛ جامعهای که در آن علم و ایمان، عدالت و محبت، جایگزین حرص، کینه و سلطه میشود. این وعدهی الهی است که تاریخ بشر را از سایهی استکبار به نور توحید و عدالت خواهد رساند.
انتهایپیام/