شناسهٔ خبر: 75780354 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

«مجتبی نوروزی» تحلیلگر مسائل افغانستان در گفت‌وگو با ایرنا بررسی کرد؛

سایه روشن میانجیگری ایران میان افغانستان و پاکستان/نقش چابهار در رقابت‌ قدرت‌های بزرگ

تهرن- ایرنا- کارشناس مسائل افغانستان با اشاره به اینکه ایران ظرفیت و توان تاثیرگذاری و میانجیگری در نزاع پاکستان و افغانستان را  دارد؛ گفـت: با وجود این توان پیچیدگی بیش از حد منازعه و عدم اعتماد دو طرف هم به یکدیگر و به سایر بازیگران میانجی از یک سو و اراده ضعیف طرفین برای حل منازعه از مهمترین چالش‌های پیش‌روی ایران برای میانجیگری است.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا؛ همزمان با بی‌نتیجه ماندن گفت‌وگوهای میان افغانستان و پاکستان با میانجیگری ترکیه، ضرورت تغییر رویکرد در کاهش تنش‌ها میان دو همسایه شرقی ایران، بیش از گذشته احساس می‌شود. مناقشه اسلام‌آباد-کابل در صورت تشدید نه تنها این کشورها که منطقه و به ویژه ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد و از این رو تلاش تهران برای جلوگیری از تشدید تنش از همان روزهای نخست آغاز شد و در تازه‌ترین گفت‌وگوی صورت گرفته میان وزیر امور خارجه ایران و وزیر خارجه حکومت سرپرست طالبان بار دیگر مورد تاکید قرار گرفت. آرامش در منطقه اولویت نخست ایران به منظور تحقق اهداف خود در مرزهای شرقی به ویژه در چابهار است. منطقه‌ای که معافیت تحریمی اخیر آمریکا، می‌تواند سرعت سرمایه‌گذاری هند در بنادر این منطقه را افزایش دهد که این هم برای ایران هم افغانستان اهمیت ویژه‌ای دارد.

به منظور بررسی دلایل و ریشه‌های نزاع ناتمام افغانستان و پاکستان، امکان‌سنجی میانجیگری ایران در این مناقشه و تاثیر معافیت‌های تحریمی چابهار بر روند تحولات مرزهای شرقی با «مجتبی نوروزی» تحلیلگر مسائل شبه قاره به گفت‌وگو پرداختیم.

سایه روشن میانجیگری ایران میان افغانستان و پاکستان/نقش چابهار در رقابت‌ قدرت‌های بزرگ

مسائل ارضی و مرزی حل‌نشده‌ بین افغانستان و پاکستان ریشه اصلی منازعه است

ریشه اصلی تنش میان افغانستان و پاکستان در حال حاضر چیست و چرا مذاکرات برگزار شده برای حل آن تاکنون به نتیجه مطلوب نرسیده است؟

موضوع درگیری‌های میان افغانستان و پاکستان ریشه‌های عمیق و طولانی داشته و قدیمی است. اساساً مسائل ارضی و مرزی حل‌نشده‌ای بین دو کشور افغانستان و پاکستان وجود دارد. ادعاهای حاکمان افغانستان در طول تاریخ، مخصوصاً بعد از استقلال پاکستان و شکل‌گیری کشور جدید پاکستان، این بوده که مرز کشیده شده میان دو کشور یعنی همان، خط دیورند، به‌عنوان مرز رسمی دو کشور نیست و مناطق پشتون‌نشین باید به خاک افغانستان ملحق شوند. این حاکمان افغانستان در طول چند دهه گذشته همواره نسبت به این موضوع ادعاهای خود را مطرح کرده‌اند.

پاکستانی‌ها در دهه‌های گذشته تلاش کرده‌اند به شکل‌های مختلف با این موضوع مقابله کنند و مانع شوند؛ یکی از مهم‌ترین اقدامات آن‌ها، درگیرسازی حاکمان افغانستان در داخل خاک خود و یا روی کار آوردن حاکمانی متمایل به اسلام‌آباد بوده تا چنین ادعاهایی مطرح نشود. این تلاش، هرچند در مقاطعی پاسخ موقت و تاکتیکی داشته اما موجب پیچیده‌تر شدن اوضاع شده است؛ یعنی درگیری مداوم در داخل افغانستان، نوعی خصومت ریشه‌دار و پایدار پاکستان را ایجاد کرده است. مدل روی کار آوردن حاکمان وابسته یا متمایل به اسلام‌آباد شاید در ابتدا برای طالبان پاسخگو بوده، اما در حال حاضر حداقل در همه گروه‌های طالبان چنین نیست.

از سوی دیگر، دامن زدن به افراط‌گرایی برای درگیر کردن حاکمان افغانستان و منطقه، که به عنوان رویکردی از سوی برخی جریانات در داخل دولت و حکومت پاکستان دنبال می‌شده، امروز به نوعی دامنگیر خود آن‌ها شده و جریانی معارض تحت عنوان طالبان پاکستان شکل گرفته است. این جریان از موفقیت طالبان افغانستان الهام گرفته و اکنون وابستگی‌هایی بین آن‌ها وجود دارد. حاکمان افغانستان نیز برای رهایی از برخی بندهای وابستگی که از قبل به اسلام‌آباد داشته‌اند، از این ابزار فشار بر پاکستان برای رسیدن به برخی خواسته‌های خود استفاده کرده‌اند.

لذا یک منازعه پیچیده و چندوجهی بین پاکستان و افغانستان وجود دارد که روزبه‌روز تشدید شده و قابل پیش‌بینی بود که نهایتاً این تعارضات به یک نزاع جدی‌تر بدل شود. البته فاکتورهای دیگری نیز در این موضوع دخیل هستند؛ از جمله رقابت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی که در سه سطح قابل بررسی است. اول، رقابت هند و پاکستان که قدیمی‌ترین منازعات حل‌نشده بین‌المللی است و هر کدام از این دو کشور برای کنترل طرف مقابل از هر ابزاری استفاده می‌کنند. افغانستان همواره یکی از کانون‌های نزاع و درگیری هند و پاکستان در طول دهه‌های گذشته بوده است. در برخی مقاطع، پاکستانی‌ها سعی کرده‌اند افغانستان را به عمق استراتژیک خود برای حفظ تعادل با هند یا استفاده از نیروهای افراط‌گرایی که بعداً در کشمیر علیه هندی‌ها استفاده می‌شد، تبدیل کنند.

از سوی دیگر، هندی‌ها نیز در دوره‌های گذشته و کنونی، با نزدیک شدن به حاکمان کابل تلاش کرده‌اند فشار بر پاکستان افزایش دهند و تنگنایی برای این کشور ایجاد کنند. در صورتی که می‌توانستند از گروه‌های معارض دولت پاکستان به صورت مستقیم و غیرمستقم، حمایتی داشته باشند؛ به صورت طبیعی متمایل بودند که این کار را انجام دهند یا این اتفاق بیافتد که اکنون هم احساس می‌شود در حال اتفاق افتادن هم است.

سایه روشن میانجیگری ایران میان افغانستان و پاکستان/نقش چابهار در رقابت‌ قدرت‌های بزرگ

نکته مهم این است که طالبان از زمان روی کار آمدن، درگیر ایجاد تعادل بین سه منازعه یا رقابت بوده است. در سطح منطقه‌ای رقابت‌ هند و پاکستان بوده و طالبان تلاش کرده در این سه تا چهار سال گذشته در این رقابت جدی نوعی توازن ایجاد کند.

به نظر می‌رسد اکنون این توازن به هم خورده و به هم خوردن این توزان و گرایش طالبان به هند که بخشی از آن ریشه در تصمیمات خود آن‌ها و بخش دیگر هم عکس‌العملی به کنش‌های پاکستانی‌ها، باعث برهم خوردن این توازن شده است. پاکستان در پاسخ به این موضوع و کنترل آن وارد نوعی نزاع مستقیم نظامی شده است. این مسئله سابقه دارد؛ یعنی در دوره جمهوریت و دولت قبلی افغانستان هم وقتی تمایل دولت افغانستان به هند از حدی فراتر می‌رفت؛ معمولاً چنین نزاع‌هایی برای کنترل این موضوع ایجاد می‌شد.

در سطح جهان اسلام نیز رقابت بین محور «اسلام‌اخوانی» ترکیه-قطر و اسلام سلفی سعودی-اماراتی در روابط بین افغانستان و پاکستان هم به نوعی تعریف پیدا کرده است. به نظر می‌رسد طالبان، با وجود تلاش‌های گذشته برای حفظ توازن، اکنون گرایش جدی‌تری به سمت محور ترکیه- قطر پیدا کرده‌اند. این موضوع ممکن است برای پاکستان جذاب نباشد، زیرا پاکستان بیشتر به محور سعودی- اماراتی تمایل دارد.

در سطح بین‌المللی نیز رقابت بین چین و آمریکا بسیار مهم است و می‌تواند زمینه‌ساز بحث‌های گسترده باشد. هراس از نزدیکی طالبان به چین، واکنش و اعمال نفوذ آمریکایی‌ها را به دنبال داشته است، از جمله رفت و آمدهای مکرر افراد مختلف، با محوریت آقای خلیل‌زاد در ماه‌های اخیر نمونه آن است. از سوی دیگر، نزدیکی پاکستان و چین نیز نوعی رقابت مشابهی را در منطقه نشان می‌دهد. به هر حال، به نظر می‌رسد وزن‌کشی‌های سیاسی قدیمی برای هر دو طرف اهمیت ویژه‌ای دارد و به‌سادگی نمی‌توان انتظار داشت که مسئله با میانجیگری یا چند دور مذاکره حل شود.

توسعه نزاع و ناامنی به نفع منافع جمهوری اسلامی نیست و باید کنترل شود

وزیر امور خارجه در روزهای اخیر با همتای افغانستانی خود به منظور میانجیگری تماس تلفنی داشت و ایران پیش از این هم برای میانجیگری اعلام آمادگی کرده بود. تهران برای حل و فصل این بحران چه ظرفیت‌هایی داراست؟ و گسترش منازعه چه تبعاتی برای ایران و منطقه در پی خواهد داشت؟

در پاسخ به بخش دوم سوال باید تاکید کرد که هر نوع ناامنی یا توسعه جنگ در منطقه، تبعات مستقیم و غیرمستقیم برای کشور خواهد داشت. مهم‌ترین تبعات، مهاجرت‌های گسترده از پاکستان و افغانستان است. توسعه نزاع و ناامنی به نفع ایران نیست و باید کنترل شود. در رابطه با بخش اول سوال هم باید گفت که جمهوری اسلامی ظرفیت و توان تاثیرگذاری و میانجیگری در این موضوع را دارد اما دو مسئله مانع به ثمر رسیدن آن می‌شود؛ اول، پیچیدگی بیش از حد منازعه و عدم اعتماد دو طرف به یکدیگر و به سایر بازیگران میانجی. چه ایران و چه هر بازیگر دیگری که بخواهد این نقش را ایفا کند؛ نیازمند زمان و فرصت بیشتری است تا منازعه را به یک سرانجام قابل قبول و ثبت پایدار برساند.

دوم نتیجه‌بخشی منازعه هم به میل و گرایش طرفین برای حل منازعه مربوط است. به نظر می‌رسد اگر نزاع در همین سطح باقی بماند؛ هر دو طرف ممکن است از خلق مزاحمت یا دشمن بیرونی به نفع کسب مشروعیت داخلی استفاده کنند و از این رو تمایل جدی به حل منازعه از طریق میانجیگری چندان وجود ندارد. همچنین وابستگی‌های جناح‌های مختلف در منازعات ممکن است اجازه ندهد که بخواهند از ظرفیت جمهوری اسلامی به عنوان میانجی استفاده شود. در مجموع گرایش به تن دادن به میانجگیری ایران، از سوی دو طرف چندان وجود ندارد.

دامن زدن به نزاع افغانستان و پاکستان در سطحی مشخص؛ خواست آمریکاست

آیا تنش‌ها می‌تواند به بازگشت دوباره آمریکا به منطقه منجر شود؟

تداوم تنش‌ها و توسعه آن می‌تواند بهانه‌ای برای آمریکا باشد تا دوباره در افغانستان یا منطقه حضور پیدا کند. با این حال، تحقق این امر در چشم‌انداز نزدیک چندان محتمل به نظر نمی‌رسد، در صورت فراهم شدن فرصت یا بهانه‌، آمریکا و ترامپ هم تمایل دارند از این فرصت استفاده کنند و چه بسا دامن زدن به این نزاع در یک سطحی هم خواست آن‌هاست اما در آینده و چشم‌انداز نزدیک چندان قابلیت تحقق ندارد.

آمریکا تمایل دارد برای کنترل چین، قدرت نفوذ هند در منطقه را تا حدی افزایش دهد

هند در اکتبر ۲۰۲۵ (مهر ۱۴۰۴) موفق شد معافیت تحریمی شش‌ماهه (تا حدود آوریل ۲۰۲۶) از آمریکا برای عملیات در بندر چابهار بگیرد. این معافیت چگونه به تقویت روابط اقتصادی ایران و طالبان کمک می‌کند، به ویژه در زمینه ترانزیت و مهاجران؟

جهت‌گیری و فهم کلی از رقابت‌ها این است که آمریکا تمایل دارد برای کنترل چین، قدرت نفوذ هند در منطقه را تا حدی افزایش دهد و یکی از مهمترین مسائل استفاده از ابزارهای مختلف ترانزیتی و کریدوری است و چابهار در این زمینه و در رقابت با بنادر پاکستانی که با سرمایه‌گذاری مستقیم چین توسعه یافته‌اند؛ نقش بسیار اساسی و مهمی دارد و توجه طالبان را جلب می‌کند و برای افغانستان به دلیل عدم دسترسی به آب‌های آزاد، فاکتور مهمی برای تجارت با جهان محسوب می‌شود و معافیت‌های تحریمی باید در این قالب دیده شود. اما اینکه هند بتواند از این ظرفیت و فرصت استفاده کند، یا چه میزان تمایل و توانایی برای این کار دارد، محل سؤال است.

در سال‌های اخیر، متاسفانه به اندازه‌ای که چینی‌ها در توسعه بنادر پاکستان سرمایه‌گذاری کردند هندی‌ها نسبت به چابهار توجه لازم را نداشته‌اند. اگر هند وارد عمل شود و با ظرفیت مناسب از این فرصت استفاده کند و جریان پایدار تجارت از آسیای مرکزی و افغانستان به دریای عمان و آب‌های آزاد بین‌المللی ایجاد شود، می‌تواند به حل بسیاری از مسائل و مشخص شدن وضعیت حکومت فعلی افغانستان در منازعات منطقه‌ای و بین‌المللی کمک کند.

سایه روشن میانجیگری ایران میان افغانستان و پاکستان/نقش چابهار در رقابت‌ قدرت‌های بزرگ

تمایل به کاهش وابستگی به بنادر پاکستان در منطقه وجود دارد

معافیت چابهار وابستگی افغانستان به بندر کراچی یا گوادر را چقدر کاهش می‌دهد؟ و توسعه این بندر چه تاثیری بر امنیت تجارت مرزی خواهد داشت؟

در این موضوع هم همه چیز به توان و اراده هندی‌ها بستگی دارد در نهایت، توان و ظرفیت هندی‌ها تعیین‌کننده است. اگر هندی‌ها وارد شوند، به نظر می‌رسد تمایل از سمت جمهوری اسلامی ایران، حاکمان افغانستان و حتی کشورهای آسیای مرکزی برای کاهش وابستگی به بنادر پاکستان وجود دارد و می‌تواند نوعی فضای رقابتی بین بنادر جنوبی ایجاد کند. زیرساخت‌ها، که شامل بنادر و توسعه راه‌آهن و جاده‌های لازم در آن منطقه است، اهمیت و اصل اساسی خواهد داشت. بدون ایجاد این زیرساخت‌ها، هرچقدر هم تفاهم و توافق با کشورهای مختلف برای توسعه تجارت وجود داشته باشد، عملاً تحقق نمی‌یابد. اگر این زیرساخت‌ها ایجاد شود، با توجه به اراده و تلاش طرف‌ها، به‌سرعت می‌تواند تجارت مرزی و روابط تجاری با همسایگان و منطقه افزایش یابد و نوعی امنیت تجاری پایدار برای همه طرف‌های ذی‌نفع در پروژه فراهم کند.