به گزارش ایرنا، در گزارش نشریه "استنفورد ریویو" آمده است: ۷۵ سال است که مداخلات خارجی و نهادهای داخلی ضعیف، خاورمیانه را در چرخه جنگ گرفتار کرده است. هر خلأ قدرتی را دیکتاتورها پر کرده و نتیجتاً جنگهای نیابتی بیپایان و بیثباتی، امنیت و بازارهای انرژی را تهدید میکند. صلح پایدار از مداخلات مداوم یا مذاکرات صلح آرمانگرایانه حاصل نمیشود، بلکه زاده توازن قوایی است که در آن هیچ کشور بزرگی نمیتواند بر دیگران تسلط یابد.
نویسنده ضمن مخالفت با استدلال "اکثر سیاستگذاران غربی" که "بدترین سناریوی ممکن برای خاورمیانه" را "ایران مسلح به سلاح هستهای" میدانند، ادامه داد: اگر ایران موفق به دستیابی به بمب هستهای شود، عربستان سعودی و ترکیه نیز قطعاً از این الگو پیروی خواهند کرد. در نتیجه، خاورمیانه تبدیل به منطقهای با چند قدرت هستهای و امنتر و باثباتتر خواهد شد.
در ادامه این مقاله آمده است: بر اساس این منطق که نخستین بار کنت والتز (Kenneth Waltz) نئورئالیست بیان کرد، ۲ رقیب دارای توانمندیهای هستهای نمیتوانند خطر جنگ را بدون در نظر گرفتن نابودی یکدیگر به جان بخرند، بنابراین هر ۲ با احتیاط شدید عمل خواهند کرد. این استدلال در مورد ایران نیز صدق میکند.
علیرغم تصویرسازی غربی که حکومت حاکم بر ایران را غیرعقلانی مینمایاند، دولت ایران بر اساس دکترین راهبردی "مصلحت" اداره میشود که صراحتاً منافع ملی و بقای حکومت را بر ایدئولوژی اولویت میدهد.
نویسنده با یادآوری آنکه "از سال ۱۹۴۵، هیچ ۲ کشور مسلح به سلاح هستهای هرگز وارد یک جنگ تمامعیار نشدهاند"، افزود: همین وحشت از سلاحهای هستهای است که آن صلح را تقویت میکند.

راهبرد نیابتی ایران به این دلیل وجود دارد که فاقد بازدارندگی هستهای بوده و بنابراین از طریق حزبالله، حماس، حوثیها و شبهنظامیان عراقی، در برابر قدرت متعارف اسرائیل و آمریکا میایستد. با در اختیار داشتن بمب هستهای، این انگیزه کاهش مییابد. ایران دلایل زیادی برای حفظ کنترل کامل بر زرادخانه هسته ای خود دارد، زیرا نمیتواند رفتار گروههای تحت حمایت خود را کنترل یا پیشبینی کند.
همین استدلال در مورد منطقه خاورمیانه نیز صدق میکند. عربستان سعودی و ترکیه قدرتهای انقلابی نیستند. هر دو کشورهایی هستند که در پی امنیت و بقا هستند. سیاست خارجی ریاض معاملهگرایانه بوده و ریشه در حفظ حکومت دارد. جاهطلبیهای آنکارا نیز یکسان است. هستهای شدن این دو برای ایجاد تعادل در خاورمیانه خواهد بود، نه تسلط بر آن.
بنابراین، ایران این تعادل را برقرار میکند. نظام سیاسی آن از پس شاه، صدام، بهار عربی و دههها انزوا بر آمده است. ایدئولوژی حکومت ایران مبتنی بر بقای آن است. همچنین بازدارندگی هستهای، تهدیدهای خارجی را از بین برده است.
تاریخ شکی باقی نمیگذارد که تنها راه حل بلندمدت برای خاورمیانه، خاورمیانهای هستهای است. آری، گسترش سلاحهای هستهای خطر را افزایش میدهد. اما تاریخ نشان میدهد که کشورهای هستهای با احتیاط شدید عمل میکنند چرا که هزینه کوچکترین خطا به نابودی آنها منجر میشود. البته تنش و لفاظیهای کینهتوزانه وجود خواهند داشت. اما صلح نیز برقرار خواهد بود. دادن توانایی هستهای به کشورهای رقیب در خاورمیانه میتواند دقیقاً همان چیزی باشد که ثبات منطقه، غرب و جهان را تضمین میکند.