یک سال از قتل «منصوره قدیری جاوید» خبرنگار و پژوهشگر فقید ایرنا به دست همسرش گذشت و جامعه هنوز در بهت و نگرانی از تکرار چنین فجایعی است که قربانیان آن اغلب زنان و دخترانی هستند که در حریم امن خانه مورد خشونت خانگی این زخم پنهان جامعه قرار می گیرند و به دست محارم و نزدیکان خود به قتل می رسند. بررسی و تحلیل آسیبشناسانه خشونت خانگی مستلزم ارزیابی ابعاد مختلف آن از جمله عوامل روانشناختی، فرهنگی، اقتصادی و حقوقی است. در این مسیر، شناخت ریشههای بروز خشونت، الگوهای رفتاری عاملان خشونت و تأثیر آن بر جامعه و زنان و کودکان، اهمیت بسزایی دارد. همچنین بررسی خلأهای قانونی، ضعف در حمایتهای اجتماعی و تابوهای فرهنگی که مانع افشای این خشونتها میشوند، از دیگر موضوعات قابل بررسی در این حوزه است.
در همین راستا با حضور دکتر محمدعلی الستی، عضو هیات علمی گروه مطالعات فرهنگی و رسانه واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی که استاد راهنمای خانم منصوره جاوید در دانشگاه هم بوده، موضوع «قتلهای خانوادگی؛ از پدیدههایی با ریشههای مشترک تا حوادث نادر و شوکآور» را مورد بررسی قرار دادیم تا با نگاهی جامع و چندبعدی، به آسیبشناسی پدیده خشونت خانگی پرداخته شود و زمینهای برای ارائه راهکارهای مؤثر در پیشگیری، مداخله و حمایت از قربانیان فراهم گردد.

ایرنا: نقطه شروع و اولویت ایجاد بازدارندگی مقابل پدیده خشونت خانگی باید دگرگونی قوانین و تغییر ساختارهای حقوقی باشد یا سیاستگذاریهای مدنی و فرهنگی؟ کدام یک پیشنیاز دیگری به حساب میآید و تمرکز بر کدام اولویت، بازدارندگی موثرتری به وجود میآورد؟
دکتر الستی: وقتی در مورد پدیده خشونت خانگی که در بدترین شکلش به قتلهای خانوادگی ختم می شود صحبت میکنیم، از یک آسیب اجتماعی حرف می زنیم. آسیب اجتماعی مراحلی دارد. هر مسئله اجتماعی و آسیبی در سطح جامعه، اول از یک عارضه شروع می شود. در کارکرد نظام اجتماعی، عارضهها از کارکرد غلط بعضی از اجزای جامعه حکایت دارند و حتماً باید عارضه یابی شوند. در جوامع توسعه یافته سعی میکنند در این مرحله جلوی ایجاد آسیب را بگیرند.
وقتی توصیه می شود ازدواج با شناخت، مطالعه و با حوصله باشد و تحت تاثیر احساسات نباشد، برای این است که اگر رعایت نشود به عوارض عدم توافق، اختلاف، تنش و خشونت خانگی ختم میشود. ما باید عارضه را برطرف کنیم. اگر نه، به آسیب اجتماعی ختم میشود و اگر آسیب هم مورد توجه قرار نگیرد، به بحران می رسداگر آسیب مورد توجه قرار نگیرد، به بحران میرسد
در بعضی کشورها ممکن است تعریف از آسیب تغییر کرده باشد، ولی هنوز هم در خیلی از متون کلاسیک مثلاً طلاق یک آسیب اجتماعی محسوب می شود. خب قبل از این که پدیده طلاق اتفاق بیفتد یک عارضهای دارید به نام عدم تفاهم زوجین یا قبل از آن ازدواج نامناسب. وقتی توصیه می شود ازدواج با شناخت، مطالعه و با حوصله باشد و تحت تاثیر احساسات نباشد، برای این است که اگر رعایت نشود به عوارض عدم توافق، اختلاف، تنش و خشونت خانگی ختم میشود. بنابراین ما باید عارضه را برطرف کنیم و جلو آن را بگیریم. اگر نه، به مشکل یا آسیب اجتماعی ختم می شود و اگر آسیب هم مورد توجه قرار نگیرد، به بحران می رسد و در نتیجه با بحران اجتماعی روبرو میشویم.
پدیده خشونت خانگی از نظر جامعه شناختی به تحولات نظام اجتماعی هر کشوری برمیگردد. در نظام ایلی و طایفگی دو سه هزار سال پیش که تقسیم وظایف یا رفتارهایی بین زن و مرد در فرهنگ وجود دارد به راحتی بررسی نمی شود. به عنوان مثال در دو یا سه نسل پیش از ما یعنی حدود اوایل قرن بیستم این که شوهر، زن را بزند، یک خشونت خانگی محسوب نمی شد. در سالهای ابتدای حکومت پهلوی اول و ادامه قاجار شما با یک نظام اجتماعی مواجهید که مرد محق است همسرش را کتک بزند. یک دختر وقتی که چشم به دنیا باز می کند میبیند که پدر، مادرش را می زند و این را میپذیرد که وقتی خودش شوهر کرد، شوهرش او کتک بزند. البته از زدن ناراحت می شود، منتها این را یک امر طبیعی میداند. حتی وقتی همسایهها خبردار می شوند، آن قدر برنمیآشوبند، چون خودشان هم این اتفاق برایشان افتاده و عادی است.
درک جامعه شناختی از این پدیده وقتی در یک نظام اجتماعی همه گیر و به گفتمان غالب تبدیل می شود، ممکن است به وسیله پارادایم دیگری کم کم شکسته شود و تحول پیدا کند. مثلاً شما در یک دوره زمانی می بینید که زدن یا تنبیه بدنی جزء طبیعی برقراری ارتباط است. یعنی معلم در مکتب خانه خودش را مجاز می داند که بچه ها را تنبیه بدنی کند. سعدی می گوید: پادشاهی پسر به مکتب داد/ لوح زیرینش در کنار نهاد/ بر سر لوح او نوشته به زر/ جور و استاد به ز مهر پدر. یعنی رسما ادبیات ما تایید می کند که جور استاد از مهر پدر خیلی بهتر است.
ما به طور عامیانه اصطلاحاتی را می شنویم که پدری وقتی بچه را در مکتبخانه و بعدها در مدرسه تحویل می دهد؛ ضمن خوش و بش کردن با معلم ها، از آنها میخواهد که در تربیت این بچه خیلی کوشا باشید، یعنی خیلی جدی و خشن با او برخورد کنید. مثلا می گوید «گوشتش مال شما، استخوانش مال من». پدر و مادر خود را مجاز میدانند علاوه بر خودشان که بچه را تنبیه جسمی می کنند به معلم نیز چنین توصیه ای می کنند. به همین ترتیب هم حق مسلم شوهر، تنبیه و زدن زن است. در یک چنین نظام اجتماعی وقتی یک امر محیطی شد، یعنی همه آن را پذیرفتند و دیگر کسی آن را بد نمی داند.
وقتی کم کم برابری حقوق زن و مرد و حقوق خانواده مطرح می شود، اعمال قدرت از قدرت کیفردهنده به قدرت پاداش دهنده تغییر شکل پیدا می کند. در یک دورهای وقتی قدرت کیفردهنده را به عنوان عامل غالب میبینید مثلاً در مدرسه ای که معلم ها، دانش آموزان را با فلک و ترکه تنبیه میکنند یا در یک نظام دولتی، حاکمیت با داروغه مردم را کنترل می کند یا در خانه شوهر برای اینکه زن را اداره کند، او را می زند این گفتمان غالب است. اما وقتی گفتمان تغییر می کند پدر و مادر برای اینکه بچه ها را تربیت کنند برای او جایزه می خرند و شوهر برای اینکه زن را اداره کند، به جای این که او را بزند، برایش مثلا طلا می خرد یا حکومت برای این که جامعه را اداره کند به دادن رفاه اجتماعی و دادن تسهیلات به مردم می پردازد. در این جا زبان اعمال قدرت تغییر کرده و به این ترتیب گفتمان غالب هم تغییر می کند. گفتمان پاداش هم به تفاهم ارتقا پیدا می کند و کم کم مردانی که زنان خود را کتک می زدنند، در اقلیت قرار می گیرند و زشتی حرکتشان نمود پیدا می کند.
خشونت خانگی ریشه در بسیاری از ناملایمات دارد
خشونت خانگی نوعی واکنش عمدتاً فرهنگی است که ریشه در بسیاری از ناملایمات دارد. مثل انتخاب نادرست، عدم تفاهم زن و شوهر، مشکلات اقتصادی و عوامل طبقاتی و تحقیر یک نفر توسط دیگری. بعضی وقتها شوهر به وسیله زن تحقیر می شود و واکنش او به این تحقیرها کتک زدن زن است و یا کشتن زن! بنابراین فقط موازین حقوقی و قوانین و مقررات نمی توانند مانع شوند. کار خاصی از آنها بر نمی آید، هر چند آنها هم باید اصلاح بشوند. بنابراین برای خشونت های خانگی باید مجازات های قابل توجه و بازدارنده ای در نظر گرفت. بازدارندگی قوانین می تواند تا درجهای مطرح باشد، اما عوامل فرهنگی بسیار مهم هستند.
ایرنا: در فضای ارتباطی جدیدی که در جامعه شکل گرفته، با توجه به سیالیت هنجارها و عرف جاری در فرهنگ عمومی، انتشار اخبار مربوط به قتلهای خانوادگی چه آثاری بر اجزا و پیکر جامعه و افکار عمومی بر جای میگذارد؟ آیا این دست پدیدهها در حال عادی شدن برای عموم هستند یا جریحهدار شدن احساسات و افکار عمومی میتواند در بزنگاههایی تبدیل به منشای برای ایجاد یک مطالبه جدی در این زمینه شود؟
دکتر الستی: یک اصل کلی در ارتباطات و مدیریت رسانه است که مثلا اگر فیلم خشن و اکشن و فیلم پر از خشونت نمایش دهیم، این کار آموزش خشونت است و خشونت را تشدید میکند. دو فرضیه وجود دارد. در مورد انتشار اخبار عدهای معتقدند این کار واکسیناسیون را انجام می دهد و به نوعی جامعه را کرخت و حساسیت جامعه را کم می کند. ولی عده ای میگویند جریحه دار شدن احساسات، پتانسیلی ایجاد می کند که در بزنگاه ها در شکل مطالبات عمومی مردم خود را نشان می دهد.
در مورد خشونت خانگی باید از عارضه شروع کرد، یعنی قبل از ازدواج باید مطالعه خیلی زیادی صورت بگیرد بعد باید در طی زندگی مشترک افراد به طور شفاف با دیگران و اعضای خانواده درجه یک مشکلات خود را در میان بگذارند و بزرگترهای خانواده ها کوشش کنند خانواده جوان تشکیل شده را مورد حمایت قرار دهند. نه این که مثلاً مادرشوهر از پسرش دفاع کند یا مادر زن از دخترش؛ نه برای این که این دو تا جوان بتوانند به زندگی خودشان ادامه دهند. بعد حتماً با مراجعه به مشاور و در نهایت اگر امکانی نبود به جدایی فکر کردن که این عارضه به مشکلات خیلی بزرگتر ختم نشود.

ایرنا: با وجود روندهایی که به آنها اشاره شد، گاه شاهدیم زنانی با موقعیت ممتاز حرفهای و جایگاه ویژه اجتماعی قربانی خشونتهای افسارگسیخته میشوند. کمتر از یک سال بعد از قتل فجیع پژوهشگر ایرنا، یکی از اعضای گروه مطالعات زنان دانشگاه تهران، قربانی خشونتهای خانگی شد. چند ماه پیش از این هم قتل ورزشکار و قهرمان مچاندازی زنان به دست همسرش خبرساز شد. چه تحلیل و نگاهی به این دست پدیدههای خاص دارید؟ آیا باید از دریچه علل عمومی این قتلها به چنین وقایعی نگریست یا باید خصائص مربوط به آسیبهای حیات طبقه متوسط و فرهیخته را دارای وزن بیشتری در این واکاوی دانست؟
دکتر الستی: من با توجه به آشنایی که با خانم قدیری داشتم مرگ ایشان برایم تقریباً یک شوک غیرقابل باور بود و منتظرش نبودم، ولی یک شوک ماندگار است. خانم قدیری البته خیلی تودار بودند، من هیچوقت نمیتوانستم فرض کنم که یک همچین آدمی بتواند خشمی را در کسی که با او زندگی می کند، برانگیزد.
خانم قدیری یک پژوهشگر نمونه و بینقص بود
من سالها افتخار آشنایی با خانم قدیری را داشتم یعنی از اولین کلاسی که ایشان با من در سال ۷۵ در دوره کارشناسی داشتند. خانم قدیری واقعاً یک پژوهشگر نمونه و بینقص بودند. مثلا یکی از چیزهایی که در کار پژوهشی خیلی با آن مشکل داریم، گرایش پیش داوری و غرض ورزی است. هر کدام از ما در تحقیقی که انجام می دهیم ناخودآگاه گرایش خودمان را مثلا گرایش چپ، راست، فمنیستی و مردسالار یا گرایش قومیتی یک جوری ممکن است نشان بدهیم ولی خدا را شاهد میگیرم من در ۱۷ یا ۱۸ تحقیق و کار پژوهشی که در خدمت خانم قدیری بودم، حتی یک مورد هیچ کس نمیتوانست حدس بزند ایشان در این طرح جانب قومیت خاصی یا گرایش سیاسی خاصی گرفته باشد. بسیار بیطرفانه و حرفه ای کار می کردند. فوق العاده پشتکار بالایی داشتند بسیار کم حرف ولی بسیار اهل مشارکت بودند. ما فکر میکنیم با پرحرفی و شلوغ کردن و نمایش خودمان، داریم مشارکت میکنیم. بسیار کم صحبت و آرام بودند. درونگرا ولی تقریباً مشارکت صد درصدی و غالب را داشتند یعنی آنچه که لازم بود را میگفتند سوالات بسیار سنجیده و با حوصله زیاد، مطالعات پیش زمینه بسیار زیاد و با حوصله زیاد مطالعه میکردند. رفتارشان به شدت موقرانه و بسیار باوقار بودند.
در جامعه یک مشکل بزرگ فرهنگی داریم، آدمهایی که نمی توانند نقش اجتماعی ایفا کنند، ساکتند و حرف نمی زنند. کسانی هم که بازیگردانی میکنند و وسط نمایش به عنوان آدمهای اجتماعی، این آدم فقط نمایش می دهد و شلوغ می کند و اهل مشارکت موثر نیست. خانم قدیری بدون نمایش و خودنمایی همیشه کار گروهی انجام می دادند. اصلا تک رو نبودند ولی در کار گروهی بخش عمده کار را بر عهده می گرفتند و اگر کسی از هم تیمی ها کم کاری می کرد، به رویش نمی آوردند. بعد از پایان کار هم اصلا این طور نبود که بخواهند کار فقط به اسم خودشان مطرح شود.

این قدر صفات مثبت اخلاقی در ایشان بود که نمیدانم از کجا شروع کنم. در روش تحقیق فوق العاده بودند و من به جرات عرض میکنم در کشور ما حتی کمتر استادی پیدا می شود در روش تحقیق به اندازه ایشان تبحر داشته باشد و علاوه بر این بعد از پایان کار تحقیق، ایشان این تحقیق را از ذهن خودش کنار نمی گذاشت و همواره به آن موضوع فکر میکرد. برای دفعه بعد اگر تحقیق مشابه پیدا شد آیا می شود با روش دیگری به نتایج بهتری رسید یعنی همواره هم در روشهای تحقیق سعی میکردند بازنگری کنند. بعضی وقت ها به ایشان میگفتم کارهای تحقیقی شما اصلاً شبیه کار ایرانی ها نیست، شبیه خارجی هاست. شاید ما در ایران با ادبیات تحقیق را با ۱۵ الی ۲۰ کتاب ادبیات تحقیق می بندیم ولی من مطمئن بودم که ایشان کمتر از۴۰ یا ۴۵ کتاب را برای ادبیات تحقیق مطالعه می کردند.
واقعا داغ ایشان برای من تازه است و شاید این که می گویند خاک سرد است این که می گویند زمان می گذرد و غم آدم فروکش می کند چنین نیست. من واقعا فکر می کنم داغ خانم قدیری همواره تازه خواهد بود. خیلی دوست داشتم که بعد از مرگ من یک نفر با ایشان در مورد من مصاحبه کند در مورد کارهای من بگوید ولی تقدیر این جوری بود که ما در این چنین وضعیتی قرار بگیریم. من امیدوارم یک روزی برسد که با مرور کارهایی که خانم قدیری در عرصه علمی انجام دادند الگویی برای نسل آینده داشته باشیم. این بانوی ایرانی در همین کشور خودمان با همین امکانات کم چقدر توانست در تحقیق و پژوهش پیشرفت کند و چه کارهای ارزشمندی انجام داد.
ایرنا: خانم جاوید شخصیت فرهیخته و موثری در ایرنا بودند. چه کنیم تا قشر فرهیخته و روشنفکر بانوان ایرانی، چالشهایی که در خانه با آن مواجه هستند را به عرصه عمومیتر بکشانند و راه نجاتی پیدا کنند یا کمک بطلبند. چه پیشنهادی دارید؟
دکتر الستی: ما باید یک جنبش عمومی و همگانی را در این باب سامان بدهیم یعنی برای مواجهه با چنین عارضهای باید خیلی دور خیز کنیم و عقبتر برویم. در خانوادههای ما باید از نظر ذهنی این آمادگی وجود داشته باشد که اعضای خانواده با همدیگر ارتباط مناسب داشته باشند، ارتباط انسانی داشته باشند.

مواظب بازسازی روابط حیاتی خانوادگی خودمان باشیم
در خانه به همدیگر دشنام ندهیم یا با عبارت زشت همدیگر را خطاب نکنیم، اینها خیلی بدیهی است. شما می خواهید کودک دروغ نگوید، از کجا شروع می کند؟ اولین بار وقتی نوزاد گرسنه است و شما نمی خواهید به او شیر بدهید؛ پستانک خالی را در دهان او می گذارید او عقلش نمی رسد ولی اولین دروغ را دریافت کرده و دروغ گفتن را یاد گرفته است. وقتی بچه تازه راه رفتن یاد گرفته و به میز می خورد و گریه می کند بهترین فرصت است که او را متوجه کنی این میز جاندار نیست. ولی شما شروع به زدن میز می کنید بچه هم ساکت می شود. در ذهن بچه این پارادایم شکل میگیرد که من با هرچه برخورد کنم باید او را زد. ۲۰ سال دیگر این بچه با بچه های دیگر درگیر می شود مثلا یک برخورد سپر به سپر خودرو، چنان برمیآشوبد که یکی با قفل فرمان می زند و یکی را می کشد. همین جوان در دوره ای که منتظر قصاص است با خود می گوید چرا خشم بر من غلبه کرد؟ در واقع خشم بر او غلبه نکرد قاتل اصلی آن کسی بوده که اولین بار میز را زده است. آنقدر ارتباطها ظریف است. باید مواظب بازسازی روابط حیاتی خانوادگی خودمان باشیم. وقتی می خواهیم با خشونت خانگی با همه این آسیبها مقابله کنیم باید ببینیم که آیا روابط درست هدایت می شود یا نه؟
من ضمن بزرگداشت مجدد بانوی شادروان سرکار خانم منصوره قدیری جاوید که از نظر من واقعاً ستاره آسمان علم بودند و هنوز کارها و یاد و خاطره ایشان جاودانه است؛ آرزو میکنم بتوانیم با روشنگری و احیای قوانین بازدارنده و کمک به تصویب لایحه حمایت از خانواده، از وقوع وقایع ناگواری این چنین جلوگیری کنیم و روابط خانوادهها را ارتقا بدهیم.