شناسهٔ خبر: 75745714 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

«فلسطینیِ بی‌گناه وجود ندارد» رضایت اسرائیل با نسل‌کُشی

گیدئون لوی، روزنامه‌نگار سرشناس اسرائیلی در یادداشتی در لوموند دیپلماتیک می‌نویسد اسرائیل پس از حمله ۷ اکتبر نه‌تنها غزه را ویران کرده، بلکه چهره و وجدان خود را نیز از دست داده است. او با اشاره به گسترش نفرت، سانسور و انکار در جامعهٔ اسرائیل می‌گوید: باور به اینکه «فلسطینیِ بی‌گناه وجود ندارد» به ایدئولوژی رسمی بدل شده و نسل‌کشی در غزه را برای افکار عمومی مشروع جلوه داده است.

صاحب‌خبر -

گیدئون لوی، نویسنده و روزنامه‌نگار اسراییلی  هَآرِتس در یادداشتی برای لوموند دیپلماتیک نوشت: حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳، مرگ باریکهٔ غزه را رقم زد. سال‌ها باید بگذرد تا غزه به زندگی عادی بازگردد، اگر تازه امکان چنین چیزی فراهم شود. اما این رویدادها و پیامدهایشان همچنین امید به داشتن اسرائیلِ متفاوت را از بین برده‌اند. هنوز زود است تا شدت خسارت‌هایی را که این جنگ بر جامعه و دولت اسرائیل وارد کرده برآورد کرد؛ اما دگرگونی آشکار و همه‌جانبه است. آواربرداری و بازسازی سال‌ها طول خواهد کشید، البته اگر روزی چنین کاری انجام شود. غزه و اسرائیل نابود شده‌اند، شاید به‌صورتی برگشت‌ناپذیر و هر کدام به شیوه‌ای خاصِ خود. ویرانی‌های غزه از کیلومترها دور دیده می‌شود؛ ویرانی‌های دوم، یعنی اسرائیل، هنوز در زیر زمین پنهان است.

 

thumbs_b_c_c7d3d4acde1821ebfcb05183d34dc716

۷ اکتبر نقطه‌عطفی تاریخی است. در این روز، حماس به اسرائیل حمله کرد و کشتاری بی‌سابقه مرتکب شد. در این روز، چهرهٔ اسرائیل دگرگون شد. شاید چهرهٔ جدید اسراییل تا آن زمان در زیر نقابی پنهان بود که اکنون برملا شده است. یا شاید تحول حتی ژرف‌تر بوده است. به هر ترتیب، دیوها از صندوق بیرون جستند و حاضر نیستند به این زودی به داخل آن بازگردند. از این پس، باریکهٔ غزه غیرقابل سکونت شده است. برای کسانی که به یک زندگی آزاد و دموکراتیک اعتقاد دارند نیز، اسرائیل زمینِ متخاصمی شده است.

بلافاصله پس از ۷ اکتبر، قرائتِ ویژه‌ای از رویدادها در اسراییل تحمیل شد که وجدان سیاسی و وجودی‌اش را تغییر داد. رهبران، رسانه‌ها و مفسران فوراً حمله‌ها را «بزرگ‌ترین فاجعه‌ای که پس از هولوکاست برای خلق یهود پیش آمده» خواندند. یعنی هولوکاست و ۷ اکتبر گویا قابل قیاس‌اند؛ گویی دو قتل‌عام وجود داشته است. این گزافه‌گویی نامعقول و کاملاً بی‌پایه — از نظر گستردگی، هدف‌ها و ابزارها — بارها تکرار شد و کاملاً در خدمت تبلیغات حکومتی قرار گرفت. گزینشِ این مقایسه تصادفی نیست؛ نتیجهٔ قربانی‌نمائی‌ای است که از زمان تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، بر ویرانه‌های نسل‌کشیِ مردم یهودی همراه شده است؛ قربانی‌نمائی‌ای که به‌نظر شماری از اسرائیلیان حق می‌دهد این رژیم کارهایی را انجام دهد که دیگران مجاز به انجام آن نیستند. این قیاس که بلافاصله در مباحث عمومی بدیهی انگاشته شد، چراغ سبزی به اسرائیل برای آغاز حملاتش داد: اگر ۷ اکتبر را هولوکاست بدانیم، نسل‌کشی‌های پس از آن نیز مشروعیت خواهد یافت.

 

«و می‌خواستید که چه کار می‌کردیم؟»

روحیهٔ اسراییل به این شکل دگرگون شد یا دست‌کم آشکارا از کنترل خارج گشت و از هر گونه «مصلحت‌سنجی» رها شد. بسیاری از اسرائیلیان، احتمالاً اکثریت، اکنون بر این باورند که «در غزه فرد بی‌گناه وجود ندارد». بر پایهٔ یک بررسی مرکز آخود وابسته به دانشگاه عبرائی بیت‌المقدس (اوت ۲۰۲۵)، ۶۲٪ اسرائیلی‌ها چنین باوری دارند و حتی ۷۶٪ یهودیان اسرائیل این‌طور فکر می‌کنند. اتهامی که از دو سال پیش شنیده می‌شد، کم‌کم همه‌گیر شد و اغلب می‌شنویم که «فلسطینیِ بی‌گناه وجود ندارد» — یعنی فلسطینیان کرانهٔ باختری نیز سزاوار مجازات‌اند. چنین ایدئولوژی‌ای راه را برای راستگرایان اسرائیلی که رؤیای قدیمی‌شان تاسیسِ سرزمینِ یهودیِ از نظرِ قومی خالص «از رودخانه تا دریا» است هموار می‌کند.

کشتاری که حماس در ۷ اکتبر مرتکب شد، در اسرائیل به‌مثابه برهانی برای اثباتِ خشونت‌طلبیِ ذاتیِ فلسطینیان تلقی می‌شود. هر اشاره‌ای به زمینه‌های تاریخی، سیاسی یا اجتماعیِ این حمله به‌عنوان تلاشی برای توجیه آن خوانده شده و خیانت قلمداد گشته است. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، یکی از نخستین صداهای مهم بین‌المللی بود که به این منظر انتقادی اشاره کرد؛ حکومت تل‌آویو فوراً او را به آنتی‌سمیتیسم (یهودستیزی) متهم کرد. شدت واکنش‌ها به‌وضوح نشان می‌دهد که هرگونه نگریستن به مسئله از منظر تاریخی، پایهٔ حقانیتِ «انتقام» اسرائیلی را سست می‌کند. از این رو، باید زندگیِ در محاصرهٔ بی‌چشم‌اندازی را که بر اهالی غزه تحمیل شده انکار کرد و نیز رها شدن فلسطینیان توسط جامعهٔ بین‌المللی، از جمله کشورهای عربی که به‌تدریج به اسرائیل نزدیک شده‌اند، را نادیده گرفت.

در روزهای پس از ۷ اکتبر، امر بدیهیِ دیگری سرعت گرفت: این‌که اسرائیل به خود اجازهٔ هر کاری را می‌دهد. به‌کرات می‌شنیدیم «توقع دارید که چه کار می‌کردیم؟»، گویی نسل‌کشی تنها اقدام ممکن بود. تهاجم به غزه به‌اجماع دفاع مشروع تبدیل شد که حقوق بین‌الملل آن را اجازه می‌دهد. راستگرایان حاکم که هرگز به هم‌زیستی با فلسطینیان اعتقاد نداشتند و هرگز آنان را به‌عنوان انسان‌هایی با حقوق برابر به‌حساب نیاورده‌اند، توانستند بی‌هیچ واهمه‌ای از اپوزیسیون چپ و میانه، به طرح نابخردانهٔ پاکسازی قومی در باریکهٔ غزه دست بزنند. ایدهٔ صلح، حل سیاسی و دیپلماسی، و راه‌حل دو دولت از گفتمان سیاسی محو شدند. حزب‌های مختلف در توافقی تقریباً هم‌صدا معتقدند که شریکِ فلسطینی وجود ندارد — چون بی‌گناه وجود ندارد — و در نتیجه جز آزادی گروگان‌های اسرائیلی موضوعی برای گفتگو نیست.

چون امتناع از مذاکره کافی نبود، اسرائیل حد و مرزِ وحشت را تا نفیِ نشانه‌های همبستگی با فلسطینیان گسترش داد. هر ابراز همدردی یا هر تلاشی برای کمک به غزه در داخل کشور به دیدهٔ ظن و حتی گاهی به‌طور غیرقانونی محکوم شد. دهانِ عرب‌های اسرائیلی (۲۰٪ جمعیت) بسته شد؛ برخی به‌خاطر انتشار پیام‌های همدردی در شبکه‌های اجتماعی دستگیر شدند و برخی از کار اخراج شدند. این ارعاب موجب شد آن‌ها جانب احتیاط را رعایت کنند. از آن زمان، ایت‌مار بن‌گویر، وزیر راست‌افراطی امنیت عمومی، مراقب است که هر عملی به سود صلح را سرکوب کند. جمعیت یهودی نیز در امان نمانده‌اند: شماری از کنشگران چپ به‌دلیل همبستگی با غزه دستگیر شده‌اند. پرده‌ای از سکوت اسرائیل را فرا گرفته است.

رسانه‌های اسرائیلی، چه دولتی و چه بخش خصوصی، داوطلبانه و گاهی شادمانه از این خط پیروی می‌کنند. از دو سال پیش، بدون هیچ سانسور رسمی — مگر خودسانسوری — این رسانه‌ها تصمیم گرفته‌اند که وحشی‌گری‌هایی را که در غزه رخ می‌دهد، پوشش ندهند. مخاطبان آن‌ها دوست دارند با این احساس زندگی کنند که فقط بیست نفر در آن باریکه ساکن‌اند: بیست گروگان که همچنان زنده‌اند. گرسنگی، ویرانی‌ها و کشتار غیرنظامیان یا نادیده گرفته می‌شوند یا در حاشیهٔ خبرها جای گرفته و صرفاً نمادین شمرده می‌شوند. در مقابل، گزارش‌ها دربارهٔ گروگان‌ها و سربازان اسرائیلی کشته‌شده بسیار گسترده‌اند. حتی کم‌اطلاع‌ترین فرانسوی ممکن است بیشتر از برخی اسرائیلی‌ها با تصاویر رنج غزه‌ای‌ها مواجه شده باشد. رسانه‌ها انکار و پنهان‌سازی را با شدت بیشتری انجام می‌دهند وقتی که خوب می‌دانند این کار مطابقِ انتظار مخاطبانشان است. اسرائیلیان هرگز نخواسته‌اند چیزی دربارهٔ اشغال بدانند؛ از این پس، دربارهٔ نسل‌کشی هم نمی‌خواهند چیزی بدانند. گویی فلسطینیان سزاوار این سرنوشت‌اند؛ پس نیازی به صحبت دربارهٔ آن‌ها نیست.

از این رو هر خبری که از غزه می‌رسد، مورد تردید قرار می‌گیرد: مثلاً ادعا می‌شود در شمار قربانیان اغراق شده، یا اینکه هرگز در غزه گرسنگی نبوده است. خبرنگاران به‌نفع روایت‌های ارتش اسرائیل عمل می‌کنند. بیمارستان ناصر بمباران شد و بیست‌ویک نفر از جمله پنج خبرنگار کشته شدند؛ فوراً گفته شد لابد یک مرکز فرماندهی حماس در آن‌جا بوده است... در غیر این‌صورت چگونه باید دربارهٔ ارتشی که در کمتر از دو سال، بیست‌هزار کودک را به قتل رسانده، فکر کرد؟ دربارهٔ آمار خودِ ارتش که نشان می‌دهد ۸۳٪ کشته‌های فلسطینی هیچ ارتباطی با حماس نداشتند، چه باید گفت؟ هیچ‌کس چنین پرسشی مطرح نمی‌کند. روایت رسمی برای همه راحت‌تر است: حکومت، ارتش، رسانه‌ها و مخاطبانشان. هر موضوع آزاردهنده‌ای پنهان می‌شود و همه راضی‌اند. به این ترتیب، اسرائیل به‌واسطهٔ شبکهٔ گسترده‌ای از تبلیغات، با مخفی‌کردن حقیقت از خودش از خود محافظت می‌کند. و تنها تعداد کمی از شهروندان از این وضعیت گله دارند.

در زمانِ جنگ، دروغ و مخفی‌کاری بسیار رایج است، اما مورد اسرائیل ویژه‌تر است. وقتی از رسانه‌های روسیه به‌خاطر پوشش مناقشهٔ اوکراین انتقاد می‌کنید، می‌دانید آنان مجبور به آن‌اند؛ اما روزنامه‌نگاران اسرائیلی آزادند. آن‌ها گزینه دارند و آگاهانه از انجام وظیفهٔ حرفه‌ای خود سر باز زده‌اند. گاهی که به دوستی ویدئویی وحشتناک از غزه نشان می‌دهم — و کم نیستند — واکنش او به‌گونه‌ای است که انگار پاولُفی شده باشد: «شاید جعلی باشد؟ شاید ساختهٔ هوش مصنوعی است؟ شاید در افغانستان فیلمبرداری شده؟» این نفی واقعیت، جامعهٔ اسرائیل را از مواجهه با حقیقت محافظت می‌کند.

اما این کار دیگر کافی نیست، زیرا کشورهای دیگر وحشی‌گری‌ها در غزه را می‌بینند. اسرائیل در حال تبدیل شدن به دولتی مطرود است و شهروندانش با دشمنی فزایندهٔ جهان روبه‌رو هستند. و ما چه می‌کنیم؟ مشغول سرزنش بقیه جهان‌ایم: این جهان یهودستیز است، از اسرائیل و یهودیان بیزار است؛ هر کاری که بکنیم، همهٔ دنیا علیه ماست. این تکرارِ خود‌قربانی‌پنداری، شهروندان را به پذیرش وخامت موقعیت بین‌المللی اسرائیل سوق می‌دهد.د.

درست است که از نخستین روز تهاجم به غزه تظاهرات — گاه گسترده — برگزار شده‌است، اما همهٔ آن‌ها تقریباً منحصر به بازگشت گروگان‌ها و استعفای بنیامین نتانیاهو متمرکز بوده‌اند. اگر تظاهرکنندگان خواستار پایان جنگ‌اند، تنها گروگان‌ها و سربازان را مدنظر دارند. اهالی غزه کاملاً فراموش شده‌اند، به‌جز برای قشر قابل‌تحسین و مصمم کنشگران صلح که صدایشان را خفه می‌کنند. مسلم است که استعفای نتانیاهو برای پایان دادن به جنگ اهمیت دارد؛ اما مسئلهٔ فلسطین فراتر از هویتِ نخست‌وزیر است. جریان فاشیستی و بنیادگرا که از دو سال پیش توسعه یافته و اکنون در هر لایه‌ای از جامعه رسوخ کرده است، با رفتن او از میان نخواهد رفت.

 

حلقه تنگ‌تر می‌شود

هیچ‌یک از موارد بالا بدون چراغ سبز جو بایدن و اکنون دونالد ترامپ میسر نمی‌شد. رئیس‌جمهور آمریکا که از کمبود تحویل اسلحه به متحدش و تضمین حفاظت از آن دولت ناراضی است، بسیج شده تا هر کس که جرات انتقاد از اسرائیل را داشته باشد تنبیه کند. اعضای دیوان بین‌المللی کیفری لاهه که جرات کرده و حکم بین‌المللیِ دستگیری نتانیاهو را صادر کردند، هزینه‌اش را پرداخته‌اند: ترامپ با صدور بخشنامه‌ای (شمارهٔ ۱۴۲۰۳) شخص آن‌ها را مجازات کرده است. در برابر یک‌جانبه‌گرایی ایالات متحده، اتحادیهٔ اروپا به بالاترین حد بزدلی رسیده است. این اتحادیه از ترس ناراضی کردن واشنگتن و به‌رغم افکار عمومی گاهی بسیار انتقادی نسبت به اسرائیل، از اتخاذ تصمیم برای امدادرسانی واقعی به غزه — مثلاً با اِعمال مجازات بر اسرائیل — خودداری می‌کند. اروپاییان به اعلامیه‌های ظاهری نظیر شناسایی رسمیِ دولت فلسطینی که وجود ندارد و در آیندهٔ قابل پیش‌بینی هم ایجاد نخواهد شد، بسنده می‌کنند. از انجام اقداماتی شبیه آن‌چه علیه آفریقای جنوبیِ دوران آپارتاید یا روسیه پس از تجاوز به اوکراین انجام شد، در مورد اسرائیل ناتوان‌اند.

اما اسرائیلیان تنگ‌تر شدن حلقه را هنگام سفر به خارج احساس می‌کنند: در مناسبات اقتصادی، علمی، بازرگانی، فرهنگی و حتی خصوصی با جهان. فشار بر کشور و ساکنانش فزونی می‌یابد. تاکنون هیچ چیز نتوانسته جلو رقص مرگبار پاک‌سازی قومی در غزه را بگیرد. اسرائیلیانی که در جهانی متفاوت محبوس شده و از واقعیت دور مانده‌اند، خودشان به این وضعیت خاتمه نخواهند داد. در نتیجه، وظیفهٔ بقیهٔ جهان است که غزه را نجات دهد.

 

اخبار مرتبط

انتهای پیام