گروه اندیشه: نام علامه سید محمد حسین طباطبایی به پیشنهاد کمیسیون ملی یونسکو در ایران و تصویب کنفرانس عمومی، در فهرست بزرگداشت های جهانی یونسکو برای سال های ۲۰۲۶ و ۲۰۲۷ ثبت شد. به همین مناسبت مریم شهبازی در مقدمه گفت وگویی که با آیت الله سید محمدعلی ایازی انجام داد و در روزنامه ایران منتشر شد، آورده است: « نگاهها بار دیگر به یکی از ستونهای سترگ اندیشه دینی و فلسفی ایران معاصر دوخته شده است؛ اندیشمندی که با اعتقاد به سازگاری عقل و دین همچنان در کانون تعاطیهای فلسفی- کلامی و گفتوگوی ادیان حضور دارد. آیتالله سیدمحمدعلی ایازی، قرآنپژوه، استاد حوزه و دانشگاه و از شاگردان برجسته شهید مطهری در گفتوگوی پیشرو با استقبال از این انتخاب، آن را فرصتی برای بازشناسی بیشتر جهانی میراث فکری و فلسفی علامه طباطبایی میخواند. آیتالله ایازی تاکنون بیش از ۴۰ عنوان کتاب و ۲۵۰ مقاله در حوزههای گوناگون از تفسیر قرآنی تا آزادی زنان، حقوق بشر و مسائل اجتماعی تألیف کرده که از جمله میتوان به کتابهایی چون «المفسرون؛ حیاتهم و منهجهم»، «فقهپژوهی قرآنی»، «قرآن و فرهنگ زمانه» و «قرآن و تفسیر عصری» اشاره کرد. ایشان با تکیه بر تجربه پژوهشی و دیدگاههای تفسیری خود، معتقد است الگوی فکری علامه طباطبایی میتواند در روزگار بحران معنا، راهی به سوی تعقل، گفتوگو و رواداری بگشاید.» این گفت و گو در زیر از نظرتان می گذرد:
****
طی روزهای گذشته نام علامه طباطبایی در فهرست بزرگداشتهای یونسکو برای دوره زمانی ۲۰۲۷ - ۲۰۲۶ قرار گرفته است؛ این انتخاب را میتوان فرصتی مؤثر برای معرفی اندیشهها و شخصیت علمی و فلسفی ایشان در سطح جهانی دانست؟
از این انتخاب بسیار خرسندم و از آن استقبال میکنم. اندیشه علامه طباطبایی فراتر از مباحث درون مذهبی یا ایرانی، حرفهایی جهانی و بینالمللی دارد؛ تفکراتی که در کتابهای ارزشمندی که از ایشان به یادگار ماندهاند، بازتاب یافته است؛ کتابهایی که از جملهشان میتوان به «تفسیر المیزان»، «اصول فلسفه و روش رئالیسم»، «شیعه در اسلام» و «قرآن در اسلام» اشاره کرد.
از سوی دیگر در کتابهایی که علامه طباطبایی با محور «شیعه چه میگوید؟» در حوزه معارف دینی و شیعی نوشتهاند، با وجوه ارزشمند دیگری از اندیشهها و تفکرات ایشان روبهرو میشویم. برخی از این آثار با توجه به محتوای جهان شمولی که دارند به زبانهای دیگر هم ترجمه شدهاند.
انتخاب علامه طباطبایی به عنوان یکی از چهرههای فهرست بزرگداشتهای یونسکو فرصت مهمی را در اختیارجامعه ایرانی میگذارد که هم این سرمایه اجتماعی را بهتر بشناسد و هم از این فرصت میتوان برای معرفی جهانی هرچه بیشتر علامه طباطبایی در ابعاد گوناگون بهره گرفت. تا امروز آثار و تألیفات فراوانی درباره ایشان نوشته و منتشر شدهاند. همایش ها و سمینارهای مختلفی برگزار شده و من نیز سه مقاله درباره علامه طباطبایی نوشتهام.
این مقالهها حول چه محور و موضوعاتی هستند؟
این مقالهها را با رویکردهای تفسیر اجتماعی و تفسیر عقلانی و رویکرد تفسیر قرآن به قرآن ایشان نوشتهام؛ تفسیر علامهطباطبایی برای جامعه امروز بسیار کاربردی و مفید است. بخشی از این مقالهها به کارکردی اختصاص دارد که اندیشههای این فیلسوف و عارف معاصر در مواجهه با چالشهای اجتماعی داشته است.
رویکرد عقلانی ایشان به مفاهیم و موضوعات مختلف دین و شیعه و نسبت ما با تمدن جهانی قابل تأمل هستند؛ مسائلی که اغلبشان همچنان دغدغههایی مهم در جامعه امروزمان به شمار میآیند. علامه طباطبایی این مسائل را با روش عقلانی نقد کردهاند. مقالههای من درباره علامه هرچند در حوزه تفسیر پژوهی هستند، اما چون ابعاد اجتماعی و روابط انسانی هم مطرح است، درباره مبانی انسانشناسی نیز اشاراتی در آن ها وجود دارد.
البته پژوهشها فقط به این چند بخش محدود نمیشوند و پژوهشگران متعددی به ابعاد مختلف فلسفی و کلامی و تفسیری تفکرات ایشان پرداختهاند. کارهای بسیار فراوان و گستردهای درباره آثار و آرای علامه در گذشته انجام شده و بخشی از آن ها در گرامیداشتهایی که هرساله در سالروز وفات ایشان (در اواخر آبان ماه) برگزار میشود، ارائه شده است. اما فرصتی که از طریق یونسکو در سال آینده میلادی در اختیارمان قرار میگیرد، بسیار مغتنم است چراکه جنبه بینالمللی دارد و میتواند از آن بهرهای جهانی گرفت.
فعالیت در این زمینه چه آوردههایی برای کشورمان و جهان اسلام میتواند داشته باشد؟
یکی از رویکردهای مهم درباره علامه طباطبایی میتواند رویکرد اسلامشمولی ایشان باشد؛ علامه طباطبایی برخلاف برخی جریانهایی که نگاه تقلیلی و هویت شعائری دارند، نگاهی اسلامی و فراگیر دارند. این نگاه علامه طباطبایی به گسترش اندیشه و آراء ایشان در سراسر جهان اسلام کمک میکند.
بنابراین بخشی از ویژه برنامههای بزرگداشت علامهطباطبایی در یونسکو را میتوان بر جهان اسلام متمرکز کرد. به خصوص که تفسیر ایشان در میان اهل سنت نیز هم مطرح شده و دربارهاش مطالب مختلفی در تحلیل آراء و رویکرد تفسیری نوشتهاند.
یعنی مورد وفاق اهل سنت و شیعیان است؟
بحث من البته صرفاً مورد وفاق بودن نیست؛ تفسیر علامهطباطبایی، آنقدر مورد توجه قرار گرفته که نه فقط شیعیان، بلکه اهل سنت هم دربارهاش مطالب مختلفی به ویژه در دقتهای بیانی و نگاه عقلانی نوشتهاند. منطق دینی محکم و زبان ساده به این آثار جلوه دیگری در معرفی شیعه بخشیده است.
سیدحسین نصر برخی کتابهای علامه طباطبایی را به انگلیسی ترجمه کرده است. هانری کربن، فیلسوف، اسلامشناس و ایرانشناس فرانسوی نیز به مناسبتهایی درباره علامه طباطبایی و آثارش کارهایی انجام داده است. این ارتباط طی نزدیک به دو دهه ادامه یافت و شامل گفتوگوهایی درباره موضوعات تاریخی، فلسفی و الهیاتی مرتبط با تشیع بود.
بخشی از این مباحث بعدها در قالب آثار مکتوب منتشر شد، از جمله در کتابهایی با عنوان «شیعه: مجموعه مذاکرات با پروفسور هانری کربن و رسالت تشیع در دنیای امروز». علامه طباطبایی همچنین در همکاری با کنث مورگان، استاد آمریکایی مطالعات دینی، متونی مقدماتی درباره اسلام نگاشت که با هدف ترجمه و معرفی به مخاطبان غربی تهیه شدند.
به غیر از فرانسوی و انگلیسی، ترجمههایی به عربی نیز از کتابهای علامه منتشر شده است که نشان از اهمیت آثار ایشان در جهان اسلام دارد. علاوه بر مقالهها و کتابهایی که برخی درباره آراء و نظرات علامه طباطبایی نوشتهاند، درباره شخصیت او نیز کتابهایی نوشته و منتشر شده است. هرچند که همچنان کارهای نکرده زیادی درباره شخصیت و آثار این چهره سرشناس تفسیر قرآن، فلسفه و عرفان کشورمان وجود دارد.
آیتالله سیدمحمدعلی ایازی
ترجمهها و آثاری که از سوی چهرههایی چون سیدحسین نصر و هانری کربن از آثار و آراء علامهطباطبایی انجام شده در معرفی جهانی و جایگاه علمی ایشان چه تأثیری داشته است؟
برای پاسخ به این سؤال باید به میزان ارجاعاتی که به آثار و اندیشههای علامهطباطبایی در آثار گوناگون داده شده، توجه کرد. اگر این ارجاعات به میزان قابل توجهی انجام شده باشند به معنای جایگاه علمی و نقش گسترده او در حوزههای تخصصی و معرفی جهانی شایسته این فیلسوف ایرانی و کتابهای او در سطحی فراملی است.
دیگر آنکه فراموش نکنیم آثار نویسندگان ایرانی چون علامه طباطبایی بعد از انتشار، در کتابخانههای بزرگ خارجی مورد توجه قرار گرفتهاند. تنها جستوجویی مختصر در گوگل و دیگر موتورهای جستوجوی اینترنتی کافی است تا ببینید مطالب متعددی درباره علامه طباطبایی به زبانهای مختلف در دسترس هستند.
اینکه در کشورهای مختلفی درباره ایشان مقالهها و سخنرانی زیادی انجام شده باز دلیلی بر تأثیر ایشان در ادبیات دینی و اسلامی است. ایشان بجز مسائل یاد شده، شاگردان بسیار مطرحی نیز تربیت کردهاند، افراد اثرگذاری که خود در زمره بزرگان هستند و به چهرههایی شاخص تفسیری، فلسفی و اجتماعی، حتی در سطح بینالمللی تبدیل شدند؛ از جمله آن ها میتوان به استاد مطهری، آیتالله منتظری و شهید بهشتی، آیتالله جوادی آملی و شخصیتهای دیگر اشاره کرد؛ شخصیتهایی که شاگردی علامهطباطبایی را افتخاری برای خود میدانستند.
ترویج آثار و اندیشههای ایشان در سطح بینالمللی چه کارکردی برای بحرانهای معنایی و اندیشگی انسان معاصر دارد؟
به گمانم قبل از آنکه برای مخاطبان خارجی برنامهریزی کنیم، باید حواسمان به داخل کشور و مردم خودمان باشد. نکته مهمی که از دریچه نگاه علامه طباطبایی قادر به رفع آن هستیم، به بحث جایگاه عقل و منطق و مبارزه با غلو و خرافات بازمیگردد که منشأ بخشی از آن ها در برخی متون منتشر شده در دوره معاصر است، در حالی که علامه طباطبایی به رفع چنین مسائلی در آثار کلامی و فلسفی و حتی تفسیر، توجهی ویژه نشان داده و به آن ها نقد کرده است.
با وجود رهاوردهای اینچنینی که میتوان از اندیشه و آثار ایشان کسب کرد متأسفانه با کمکاریهایی در این رابطه روبهرو هستیم. از جمله میتوان به فضای شهریمان اشاره کرد، برخی از خیابانهای تهران، نام افرادی را یدک میکشند که جایگاه علمی و اهمیت آثار به جای مانده از آنان اصلاً قابل مقایسه با علامه طباطبایی نیست. در هیچیک از بزرگراهها، نامی از این فیلسوف و اندیشمند بزرگ نمیبینیم.
نام ایشان تنها به یک دانشگاه و دبیرستان علامه طباطبایی گره خورده است. یکی - دو خیابان کوچک در تهران و قم به نام ایشان نامگذاری شده که اینها واقعاً در برابر جایگاه علامه طباطبایی ناچیز هستند. اکنون که علامه طباطبایی یکی از چهرههای فهرست بزرگداشتهای یونسکو شدهاند، باید توجه بیشتری در سطح داخلی و اجتماعی به عنوان الگو و شخصیت دینی به ایشان نشان بدهیم.
نباید همه تلاشها معطوف به فعالیتهای خارجی شود. در قم هم وضعیت به همین منوال است. قم یک شهر علمی- مذهبی است، باید نام خیابانها و مراکز فرهنگی نمودی از دانش باشد اما متأسفانه نامگذاری خیابانهای قم هم بیشتر به افرادی غیرمرتبط با ماهیت این شهر علمی و فرهنگی اختصاص یافته است. مدیریت شهریمان متأسفانه به چنین بزرگانی توجه کافی ندارند.
تفکر حاکم بر نظام شهری و برنامهریزیهای مرتبط با آن باید رویکرد و الگوسازی از سرمایههای علمی و تراث فرهنگی و هویت ایرانی باشد و نسل جدید این شخصیتها را بیشتر بشناسد و اهمیت بیشتری برای این قبیل افراد قائل شود. اگر خواهان معرفی اندیشه علامه طباطبایی در سطح بینالمللی هستیم، باید اول از سطح ملی شروع کنیم.
اما در پاسخ به سؤال شما باید به دو مسأله مهم دین و علم اشاره کنم. توجه به این دو مورد در اندیشههای علامه طباطبایی ما را به این پرسش میرساند که نگاهمان به دیگر ادیان و دگراندیشان چیست؟ ما نسبت به عقاید و سلایق دیگران چه موضعی داریم. جامعهای انسجام و همبستگی دارد که عقاید دیگران را به رسمیت بشناسد. اینها مواردی هستند که در نهایت ما را به بحث رواداری و به رسمیت شناختن جهانهای متفاوت میرساند.
با بهرهمندی از اندیشه ایشان میتوانیم در سطح جهانی مروج سازگاری و همراستایی علم و دین شویم. البته تحقق این امر نیازمند بهرهمندی از دانش و تجربه و امور کارشناسی دربرنامهریزیهاست. در اندیشههای علامه طباطبایی وقتی از دین صحبت میکنیم به معنای آن نیست که علم را نادیده میگیریم. این دو میتوانند سازگار و هماهنگ با یکدیگر باشند؛ هم باید از دانش تجربی استفاده کنیم و هم از معنویت دین بهره بگیریم که آرامبخش و التیامبخش است.
نسبت دین و عقل و تأکید بر اینکه این دو تعارضی با یکدیگر ندارند، از دیگر موارد مهمی است که در آثار علامه طباطبایی میتوان به آن رسید. نسبت میان دین و علم، رابطه میان دین با عقلانیت و محور سوم ارتباط میان دین با دگراندیشان، سه شاخصه مهم در اندیشه و آراء علامه طباطبایی به شمار میآیند. گسترش تفکرات بزرگانی چون علامهطباطبایی به گسترش روابط و افزایش دوستیها میان ملل مختلف و همافزائیهای فرهنگی کمک میکند.
علامه طباطبایی در جمع مشهور به «حلقه اصحاب تاویل» پذیرای افرادی از طیفهای مختلف فکری بودند؛ از داریوش شایگان گرفته تا سیدحسین نصر. افرادی که برخی مذهبی و عدهای هم تحصیلکردههای از غرب بازگشته بودند؛ این نگاه و نوع مراوده ایشان چقدر به کار امروزمان میآید؟ به خصوص در افزایش تحملپذیری اندیشههای مختلف.
باید بپذیریم که انسانها شبیه یکدیگر نمیاندیشند، و همواره تنوع فکری و اختلاف نظر وجود دارد و این لازمه تکامل است. اگر چه درک این مسأله در جوامع دینی شاید برای عدهای سنگین باشد و تحمل آن سخت، اما علامه طباطبایی این اصل را میشناخت و به خوبی آن را پذیرفته بود.
به همین دلیل با افکار مختلف میتوانست گفتوگو کند و در بسیاری از شاگردان خودش این فهم را نهادینه کرده بود. از اندیشه و مراودات ایشان میتوان به عنوان الگویی در این رابطه استفاده کرد که همه مثل ما فکر نمیکنند و دارای افکار مختلفی هستند. بر این اساس باید ببینیم آیا میتوانیم با یکدیگر گفتوگو و تعامل کنیم یا نه؟ آیا قادر به دستیابی به اصول مشترکی هستیم که بر سر آنها توافق کنیم؟
آیا میتوانیم حقوق افراد متفاوتی از خودمان را به رسمیت بشناسیم؟ در کشور خودمان افرادی هستند که عقاید ما را قبول ندارند اما به هرحال شهروند همین جامعه هستند، حتی مطالب حقی هم دارند که شنیده نشده است، پس باید هم گفتوگو کرد و هم حقوقشان را به رسمیت شناخت. اینها مواردی است که به ما در افزایش تحملپذیری و رواداری کمک میکند.
با توجه به مراوداتی که علامه طباطبایی با چهرههای نظیر هانری کربن داشتند، چه ارزیابی از نقش ایشان در معرفی فلسفه و معارف اسلامی به محافل فلسفی جهان دارید؟
اولاً این نکته را عرض کنم که ایشان افزون بر جایگاه علمی، بهخاطر منش اخلاقی و رفتار متواضعانهاش نیز مورد احترام بود. علامه طباطبایی زندگی سادهای داشت و با حفظ ادب و احترام، با افراد مختلف -فارغ از دیدگاههایشان- رفتار میکرد. او در فضای حوزه نماینده سنت گفتوگو و دانش، فارغ از قیل و قال بود.
ثانیاً تأثیر ایشان بر افرادی مثل کربن در نگرشی فرهنگی از تشیع و فرهنگ ایرانی قابل توجه است. از نظر کربن تفکر ایرانی نگهبان و حافظ میراثی است که فراتر از یک نگرش ملی، همچون یک عالم معنوی است که در آن میهمانان و زائرانی که از نقاط دیگر آمدهاند مورد پذیرش و پذیرایی قرار میگیرند.
کربن عمیقاً اعتقاد داشت که حکمت ایرانی- اسلامی، حکمتی زوال ناپذیر است و همواره از «استعداد زوال ناپذیر روحیه ایرانی» سخن میگفت، در این رابطه میتوان به کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علامه طباطبایی اشاره کرد که استاد مطهری هم برآن پاورقی نوشتهاند. به کمک این کتاب، ایشان نگاهی تطبیقی میان فلسفه اسلامی و فلسفه غربی داشتند.
با نوشتن این کتاب و روابطی که به بخشی از آن اشاره شد، ایشان موفق به معرفی فلسفه اسلامی حتی به متفکران غربی نظیر کربن شدند. دوم آنکه فلسفه غرب را به مخاطبان خود در فلسفه اسلامی نیز معرفی کردند. استاد مطهری در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» نوعی همکاری با علامه طباطبایی داشتند و نگاهی تحلیلی به مباحث فلسفی کردند.
این کتاب بارها بازنشر شد و توجه پژوهشگران و مخاطبانی با عقاید مختلف را به خود جلب کرد و در آثار مؤلفان مختلفی نیز بارها مورد ارجاع قرار گرفت. این مصداق کوچکی است بر اینکه علامه طباطبایی کاری را شروع کرد که در عصر و زمانهاش کممانند بود.
علامه طباطبایی از یکسو در آن حلقه فکری، پای صحبت با افرادی از گروههای مختلف مینشینند و از سویی «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را در پاسخ به شبهات حزب توده و مارکسیسم مینویسند؛ این نگاه چند وجهی که با پذیریش قابل توجهی از سوی طیفهای گوناگون روبهرو بود از کجا نشأت گرفته بود؟
علامه طباطبایی تنها به علوم حوزوی بسنده نکرد و افزون بر تحصیلات حوزوی، تحصیلات غیرحوزوی هم داشتند؛ ریاضیات، علم هیأت و نجوم هم خوانده بود، در نقشه و معماری نیز دستی داشت. ایشان کتابهای زمانه در حوزه ماتریالیسم و مارکسیسم را هم مطالعه میکرد و برای اینکه به خوبی در جریان آراء روز باشد با کسانی که این دانشها را داشتند مراوده فکری داشت.
از این رو علامه طباطبایی یک نگاه مهندسیشده جامع، به امور مطالعاتی و حتی مراوداتشان داشتند. فقط هم به مطالعات شخصیشان اکتفا نمیکردند و حضوری فعال در محافل و جلسات علمی داشتند. از مصادیق مباحثی که در آن جلسات مطرح میشدند میتوان به یادداشتهای داریوش شایگان و دیگر افرادی اشاره کرد که در آن محافل حضور داشتند. علامه طباطبایی به دنبال آن بود که حرف همه را بشنود. بیشک بخشی از نگاه چند وجهی علامه طباطبایی را میتوان در گرو تعاملات ایشان با دیگران، گفتوگوهای متعددشان و دانش گستردهشان دانست.
علامه طباطبایی فراتر از تخصص حوزوی، مدرس و مروج فلسفه و مفسر قرآن بودند. تدریس فلسفه و تفسیر قرآن اموری بودند که در آن مقطع در حوزههای علمیه چندان رایج نبود اما بعدتر از سوی بزرگانی چون آیتالله مکارم شیرازی دنبال شد. در این زمینه نیز میتوان مدعی جریانسازی ایشان شد؟
بله، ایشان شاگردان بسیاری را در حوزه تفسیر تربیت کرد. برخی صاحب اثر تفسیری شدند. چون آیتالله مطهری، آیتالله جوادی آملی و آیتالله مکارم شیرازی و سبحانی و ابطحی و هاشمی رفسنجانی که متأثر از علامه طباطبایی هستند. استاد مطهری تعبیری درباره «تفسیر المیزان» دارند و میگویند بعد از یکصد سال مشخص میشود که تفسیر ایشان چه اهمیتی داشته و چه تأثیری بر جریانهای معاصر خود به جای گذاشته است. ایشان باب تازهای را حتی میان روحانیت در کسب تحصیلاتی فراتر از حوزه و اهتمام به قرآن گشودند. از سوی دیگر تفسیر «قرآن به قرآن» ایشان جریان تازهای به راه انداخت و نگاه نقادانهای به حدیث داشت.
اکنون که در همراهی یونسکو فرصتی برای معرفی هرچه بیشتر علامه طباطبایی در اختیارمان است؛ برای مسئولان و سازمانهایی که متولی این امور هستند، چه پیشنهاداتی دارید؟
مهمترین توصیهام این است که به جای آنکه انجام امور را شخصاً به عهده بگیرند در مسیر تسهیلگری گام بردارند. یکی از بهترین اقدامات آن است که سازمانهای رسمی به طور مستقیم درگیر کار عملی نشوند، بلکه برای تشویق بخشهای خصوصی و تشکلهای مردمنهاد به فعالیت در این زمینه بکوشند. هر گاه سازمانهای رسمی دست به کار شدهاند، نتیجه مطلوبی حاصل نشده است. برنامهریزی و سیاستگذاریهای کلان را سازمانهای رسمی به عهده بگیرند و مابقی کار را به عهده بخش خصوصی و نهادهای علمی- فرهنگی بگذارند. البته که نباید از همراهی و اقدامات حمایتی غفلت کنند.
این مجموعه اقدامات چقدر به ما در دستیابی به دیپلماسی فرهنگی و عمومی کمک میکند؟
اگر برنامهریزیها و اقدامات آنطور که باید و از سوی نهادهای علمی و تشکلها انجام شود، بیشک به کسب چنین نتایج مطلوب نیز منتهی میشود. در این رابطه همراهی رسانهها نیز بسیار ضروری است؛ کاری که روزنامه «ایران» به بهانه این انتخاب انجام داده نیز بسیار ارزشمند است. هرچند موفقیت آن نیازمند تداوم و همراهی دیگر رسانهها ست.
رسانههای داخلی میتوانند به جلب توجه مردم خودمان به علامه طباطبایی و ابتکارات فکری و نظری بیشمار ایشان کمک کنند. ای کاش میان اصحاب رسانه به این منظور تعامل و هماندیشی صورت بگیرد تا شاهد شکلگیری کاری گروهی و ملی شویم. تنها در چنین شرایطی است که به اثرگذاری برنامههای پیشرو در سطح جهانی نیز میتوان امیدوار شد.
بنابراین اول باید از کشور و مردم خودمان شروع کنیم و بعد سراغ دیگران برویم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت آموزش عالی باید به میدان بیایند. با برخی از وزارتخانههای دیگر مثل میراث فرهنگی، انجمن مفاخر ملی و دیگر مؤسسات ارتباط برقرار کنند و از هماکنون گروهی از شخصیتهای فرهنگی را به مشارکت دعوت کنند.
۲۱۶۲۱۶
∎