مقدمه
تسخیر لانه جاسوسی در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ یکی از مؤثرترین رخدادهای تاریخ انقلاب اسلامی ایران و نقطه عطفی در روابط بینالمللی کشور بهشمار میرود. این حادثه، که توسط دانشجویان پیرو خط امام طراحی و اجرا شد، فراتر از یک اقدام عملی ساده بود و به شکلی بنیادین، بازتابدهندهی اعتراض گسترده ملت ایران به سالها مداخلات آمریکا در امور داخلی کشور محسوب میشد. این رویداد نه فقط نمادی از واکنش مردمی به سلطهجویی خارجی بود، بلکه بهعنوان یک اعلام موضع قوی از سوی ملت ایران در برابر سیاستهای استعمارگرایانه قدرتهای بیرونی مطرح گردید.
در جریان این اقدام کمنظیر، گروهی از جوانان انقلابی توانستند با تسخیر سفارت آمریکا، پیام مستقیمی را به جهان مخابره کنند که بازتابی از تغییرات عمیق سیاسی و اجتماعی در ایران بود: دیگر هیچ میدان نفوذی برای قدرتهای خارجی در چارچوب جمهوری اسلامی ایران وجود نخواهد داشت.
گزارشی پیشِرو با نظارت معاونت پژوهش، آموزش و برنامهریزی راهبردی تهیه شده و توسط محمد صادق فرامرزی، پژوهشگر حوزه اندیشه رهبران انقلاب اسلامی و عدالت اجتماعی، تدوین گردیده است. این گزارش جامع به تحلیل دقیق ابعاد مختلف این واقعه تاریخی میپردازد. نخست توصیف تاریخی حادثه و دیدگاه حامیان تصرف سفارت مورد بررسی قرار گرفته و سپس دیدگاه منتقدان داخلی و نگاه مقامات آمریکایی، به ماجرا مورد بررسی قرار گرفته است.
این گزارش تلاش دارد تا ضمن ارائه دیدگاههایی عمیقتر، ارتباط بین این رخداد مهم و تحولات گسترده جهانی را روشنتر سازد.
توصیف تاریخی حادثه
در صبح روز 4 نوامبر 1979 میلادی (13 آبان 1358)، حدود 300 تا 500 نفر از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، وارد محوطه سفارت ایالات متحده در تهران شدند و ساختمان آن را به تصرف خود درآوردند. این رویداد تنها دو هفته پس از آن رخداد که دولت آمریکا در اقدامی بحثبرانگیز، محمدرضا شاه پهلوی، شاه مخلوع ایران را برای درمان بیماری سرطان به خاک خود راه داد؛ اقدامی که در نگاه بسیاری از مردم ایران، نشانهای از تداوم حمایت آمریکا از رژیمی سرنگونشده و مداخله در امور داخلی کشور بود.
دانشجویان در ابتدا قصد داشتند تنها برای چند ساعت سفارت را اشغال کنند، با هدف دسترسی احتمالی به برخی اسناد و صدور بیانیهای نمادین در اعتراض به سیاستهای واشنگتن. اما روند رویدادها بهسرعت از کنترل اولیه خارج شد و اشغال موقت، به تسخیر طولانیمدت «لانه جاسوسی» انجامید. ابراهیم اصغرزاده، از سازماندهندگان اصلی این اقدام، بعدها در گفتوگویی اذعان کرد که شرایط سیاسی و واکنشهای داخلی موجب شد تصمیمی کوتاهمدت به حرکتی ماندگار تبدیل شود.
در نتیجه این اقدام، 66 کارمند آمریکایی بازداشت شدند؛ از این میان 63 نفر در محل سفارت و سه نفر در وزارت امور خارجه ایران بودند. امام خمینی (ره) در 17 آبان همان سال، دستور آزادی 13 گروگان را صادر کردند که بیشتر آنان زن یا افراد سیاهپوست بودند. همزمان با ادامه اشغال، اسناد متعددی از درون سفارت به دست آمد که شامل گزارشها، مکاتبات و مدارکی از فعالیتهای اطلاعاتی و دخالتهای فعالانه آمریکا در ساختار سیاسی ایران دوران پهلوی بود. انتشار این اسناد، تصویری مستند از ابعاد نفوذ و جاسوسی ایالات متحده ارائه کرد و از نظر نمادین، عنوان «تسخیر لانه جاسوسی آمریکا» را در حافظه تاریخی ملت ایران تثبیت ساخت.
بازتاب بینالمللی این واقعه بسیار گسترده بود. بسیاری از رسانههای جهانی، آن را نقطهای بیسابقه در روابط میان ملتها دانستند. نشریات اروپایی مانند لوموند و گاردین نیز در گزارشهای خود تأکید کردند که این بحران، چالشی بیسابقه برای سیاست خارجی آمریکا ایجاد کرده و وجهه این کشور را بهشدت در جهان اسلام زیر سؤال برده است.
در داخل ایران نیز این حرکت با واکنش گسترده نیروهای انقلابی، روحانیون و اقشار مختلف مردم روبهرو شد. آیتالله موسوی خوئینیها، یکی از همراهان فکری این جریان، بعدها این اتفاق را تجلی خشم تاریخی ملت ایران از دخالتهای مستمر آمریکا دانست و گفت تسخیر سفارت، نماد احیای استقلال و غرور ملی پس از دههها سلطه بیگانگان بود. آیتالله خامنهای نیز در سخنرانیهای دوران ابتدایی انقلاب، این واقعه را «تحقق عینی شعار نه شرقی، نه غربی» توصیف کرد و آن را نشانه بیداری ملت ایران در برابر سلطه جهانی دانست.
این واقعه که 444 روز به طول انجامید و تا 20 ژانویه 1981 ادامه پیدا کرد، نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا شد. آزادی گروگانها پس از مذاکرات فشرده بین دو کشور، در روز تحلیف رئیسجمهور جدید ایالات متحده انجام گرفت. تسخیر سفارت، در سطح داخلی، به تحکیم گفتمان استقلالخواهی و ضد سلطه در جمهوری اسلامی منجر شد و در سطح بینالمللی، پیامدهای گستردهای بر دیپلماسی، اقتصاد و نگاه جهانیان به انقلاب ایران بر جای گذاشت. 13 آبان از آن زمان تاکنون، به نمادی از مقاومت ملی و مقابله با استعمار نو تبدیل شد و هر سال در ایران، یادآور سه رخداد سرنوشتساز—تبعید امام در سال 1343، کشتار دانشآموزان در سال 1357 و تسخیر لانه جاسوسی در سال 1358—به عنوان «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» گرامی داشته میشود.
دیدگاه حامیان تصرف سفارت
دیدگاه حامیان تصرف سفارت آمریکا در تهران، به عنوان رویدادی شاخص و نمادین در مسیر مقاومت ملی و دفاع از استقلال سیاسی ایران در برابر مداخلات و نفوذ پایدار آمریکا، یکی از محورهای اصلی تحلیلهای انقلاب اسلامی به شمار میآید. آنها این اقدام را به عنوان پاسخی عمیق، منطقی و ضروری در برابر دههها استبداد، دخالت و سلطه خارجی، به ویژه حمایتهای بیوقفه آمریکا از حکومت پهلوی و کودتای 28 مرداد 1332 (1953 میلادی) میدانند. کودتایی که با همکاری مستقیم آمریکاییها و بریتانیاییها علیه نخستوزیر منتخب مردم، محمد مصدق، صورت گرفت و پایههای سلطنت محمدرضا شاه پهلوی را مستحکم ساخت.
از منظر این نگاه، تسخیر سفارت آمریکا تجلی مقابله شجاعانه و جریانی فراگیر از انزجار ملت ایران نسبت به نفوذ سیاسی، اقتصادی و جاسوسی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در سرنوشت کشور است. امام خمینی (ره) که این حادثه را «انقلاب دوم» نامید، سفارت آمریکا را «لانه جاسوسی» خواند و آن را مرکز عملیات نفوذ، توطئه و طراحی کودتا علیه انقلاب و ملت ایران دانست. این تعبیر نه تنها جنبه نمادین دارد، بلکه در اسناد و گزارشهای متعدد تاریخی و حقوقی نیز نشان داده شده که سفارتخانه به طور سیستماتیک و ساختاری در فعالیتهای مخرب دخیل بوده است.
آیتالله سیدعلی خامنهای، رئیسجمهور وقت و رهبر فعلی انقلاب اسلامی، در سخنرانیهای خود درباره این رویداد خاطرنشان کردند: «جوانان پیرو امام خمینی موفق شدند جاسوسخانه آمریکا را فتح کنند»، و این رخداد را نقطه عطفی در استمرار مقاومت ملی علیه قدرتهای استعماری قلمداد نمودند.
نقش برجسته دیگر رهبران انقلاب، مانند آیتالله مهدوی کنی، نیز در تقویت این دیدگاه قابل توجه است. ایشان در سخنان و خاطرات خود بارها به اهمیت سرافرازی و خوداتکایی ملت ایران در مواجهه با فشارهای خارجی و دخالتهای آمریکا تأکید کردند و تسخیر سفارت را نمایانگر اراده پولادین ملت برای بازپسگیری حق حاکمیت و آزادی سیاسی خود معرفی نمودند.
از بعد جنبش دانشجویی نیز، دانشجویان پیرو خط امام به عنوان پایهگذاران اصلی این حرکت، در بیانیههای خود اهداف مشخصی را اعلام کردند که شامل پایان دادن به پناه دادن آمریکا به شاه مخلوع، مقابله با فشارهای ضدانقلابی و افشای ساختارهای توطئهگرانه و مداخلهجویانه آمریکا در دستگاه حکومتی ایران بود. اسناد و مدارکی که در جریان تسخیر سفارت به دست آمد، از جمله مکاتبات و گزارشهای اطلاعاتی، صحت ادعاهای این دانشجویان را به اثبات رساند و به اعتبار این حرکت انقلابی افزود.
در گستره وسیعتر، حمایت از تصرف سفارت آمریکا عمدتاً محدود به نهادهای انقلابی، گروههای اسلامی و بخشهایی از نیروهای ملیگرای ضد استبداد بود که این اقدام را گامی مهم در راستای استقلالخواهی و مقابله با دخالتهای آمریکا در سیاست داخلی ایران میدانستند. این گروهها تسخیر سفارت را عاملی کلیدی در کاهش نفوذ و پایان دادن به هژمونی بیگانگان ارزیابی کردند و آن را یک حرکت انقلابی در دفاع از حقوق ملی و مقابله با استکبار جهانی تلقی نمودند.
با این حال، برخی از گروههای چپ و ملیگرایان میانهرو واکنشهای متفاوتی داشتند. به طور خاص، حزب توده و برخی نویسندگان وابسته به آن، در ابتدا از تسخیر سفارت حمایت کردند اما در مقابل، مجاهدین خلق و گروههای مخالف جمهوری اسلامی ضمن مقابله جدی با این اقدام، خواستار آزادی گروگانها شدند. سایر ملیگرایان نیز عمدتاً تمایل به راهحلهای دیپلماتیک داشتند و نگرانیهایی نسبت به عواقب بینالمللی این اقدام ابراز کردند.
بنابراین، حمایت از تصرف سفارت آمریکا یک موضع یکدست و جامع میان تمام جریانات سیاسی ایران نبود؛ بلکه بیشتر از سوی نیروهای انقلابی و بخشی از جریانهای اسلامی و ملیگرا، با حمایت همراه شد، در حالی که دیگر گروهها با دیدگاههای انتقادی و حتی مخالف به این رخداد نگاه میکردند. این تمایز مهم، تحلیل سیاسی و تاریخی این واقعه را عمیقتر و دقیقتر میسازد.
به طور خلاصه، دیدگاههای حامیان تصرف سفارت آمریکا، ترسیمکننده یک جنبش پراهمیت نه تنها به عنوان رفتار سیاسی هوشمند و مبتنی بر اقتدار، بلکه به عنوان نمود عینی خوداتکایی و مقابله با استبداد و نفوذ خارجی است که پیامدهای آن در تحولات داخلی، دیپلماسی بینالمللی، و تغییر ساختار قدرت در منطقه خاورمیانه محسوس است. این رویداد، از منظر آنان، نقطه عطفی در جریان استقلال و عزت ملی ملت ایران است که تا امروز نیز به عنوان نمادی برجسته از مبارزه با استکبار جهانی گرامی داشته میشود.
دیدگاه منتقدان داخلی
دیدگاه منتقدان داخلی نسبت به تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ از یک سو، نشاندهنده نگرانی عمیق سیاسی، حقوقی، انسانی و اقتصادی بود که تأثیرات گستردهای بر فضای داخلی ایران و روابط بینالملل داشت. این دیدگاه به شدت مورد توجه نخستوزیر وقت مهندس مهدی بازرگان بود که هر چند مداخلات آمریکا، از جمله کودتای ۱۳۳۲ علیه مصدق را غیرقابل قبول میدانست، اما تصرف سفارت و نقض کنوانسیون وین را اقدامی خطرناک، نقض قانون و تهدیدی جدی برای روند تشکیل دولت موقت و مسیر دموکراسی در ایران تلقی میکرد. با توجه به شدت تنشها و پیامدهای منفی این اقدام، بازرگان در نامه استعفای خود به تشدید اختلافات داخلی اشاره کرد و نگرانیاش را نسبت به ادامه مسئولیت در چنین فضای بحرانی اعلام نمود؛ این استعفا نشانه بارزی از تغییر فضای سیاسی کشور به سمت جریانهای انقلابی تر بود.
نگرانی منتقدان تنها محدود به سطوح سیاسی نبود، بلکه ابعاد انسانی نیز محور توجه جدی آنها بود. گروگانگیری ۶۶ دیپلمات آمریکایی به مدت ۴۴۴ روز، فشارهای روحی و جسمی بر گروگانها را برجسته کرد که خود موجبات نگرانیهای حقوق بشری را فراهم ساخت.
از بعد اقتصادی، تحریمهای شدیدی که پس از تسخیر سفارت اعمال شد، به ویژه مسدود شدن داراییهای ایران به مبلغ حدود ۱۲ میلیارد دلار از سوی ایالات متحده، تأثیرات عمیقی بر اقتصاد نوپای انقلاب داشت که منابع لازم برای توسعه ملی و بازسازی کشور را به چالش کشید.
از منظر سیاسی، این رخداد شکافهای عمیقی در میان نیروهای سیاسی داخلی ایجاد کرد و منجر به فروپاشی ائتلاف دولت موقت و قدرتگیری جناحهای انقلابی تر شد.
در همین راستا، برخی از شخصیتهای دیگر نیز از جمله نمایندگان دولت موقت، برخی گروههای ملیگرا، و بخشهایی از نهادهای سیاسی میانهرو نگرانی خود را نسبت به تبعات این اقدام ابراز کردند و هوادار حل مناقشات از طریق مسیرهای دیپلماتیک بودند.
از این رو، دیدگاه منتقدان داخلی نسبت به تسخیر سفارت، ترکیبی از نگرانیهای حقوقی، انسانی و سیاسی و اقتصادی است که بر شکنندگی فضای انقلاب و پیامدهای داخلی و خارجی این اقدام تأکید میورزند و این اتفاق را اتفاقی دارای ابعاد پیچیده و چالشبرانگیز میدانند.
نگاه مقامات آمریکایی
مقامات آمریکایی، به رهبری دولت کارتر، این واقعه را عملی تروریستی و نقض آشکار قوانین بینالملل و کنوانسیون وین درباره روابط دیپلماتیک میدانستند. از نظر آنها، تصرف سفارت و گروگانگیری اقدام غیرقابل قبولی برای هر کشوری بود و باید با فشار سیاسی و فکری بر ایران حل شود.
کاخ سفید و کنگره آمریکا تلاشهای گستردهای برای آزادسازی گروگانها انجام دادند. سال 1980 شاهد عملیات نظامی معروف «ایگل کل»[1] بود که هدف آن نجات گروگانها بود، اما به شکستی تلخ ختم شد. این عملیات نه تنها گروگانها را آزاد نکرد، بلکه منجر به کشته شدن 8 سرباز آمریکایی نیز شد. این شکست برای دولت کارتر، شکستی سیاسی محسوب شد که سبب پیروزی رونالد ریگان در انتخابات سال 1980 شد.
آمریکاییها مدعی بودند که ایران حکومتی غیرقابل اعتماد و مذاکرهناپذیر است. دولت کارتر و بعدها دولت ریگان، تحریمهای اقتصادی را تشدید کردند و در مجامع بینالمللی تلاش کردند تا حمایت و همکاری دیگر کشورها را برای ایجاد فشار بر ایران بدست آورند. دعوت برای تحریم تسلیحاتی و تجاری ایران، یکی از نتایج مستقیم این واقعه بود.
نگاه مقامات و رسانههای معتبر آمریکایی به واقعه تسخیر سفارت ایران در تهران، بازتابدهنده ترکیبی از نگرانیهای سیاسی، حقوقی و امنیتی بود که تا دههها بر روابط دو کشور و سیاستهای بینالمللی سایه انداخت. علاوه بر رئیسجمهورهای وقت، جیمی کارتر و رونالد ریگان، تعدادی از سیاستمداران و مقامات برجسته آمریکایی نیز نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به واکنش ایالات متحده به این بحران ایفا کردند.
در دولت کارتر، برژینسکی، مشاور امنیت ملی، یکی از اصلیترین معماران استراتژی مقابله با ایران بود و تأکید داشت که تسخیر سفارت نقض آشکار قوانین بینالملل و هنجارهای دیپلماتیک است. او با تشدید تحریمها، فشار دیپلماتیک و حمایت از عملیات نجات گروگانها ـ از جمله ـ مقابلهای سختگیرانه را تدوین کرد که بخش قابل توجهی از سیاست آمریکا در قبال ایران را تشکیل داد.
همچنین هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا، علیرغم مواضع قبل از انقلاب ایران، در مصاحبهها و تحلیلهای بعدی درباره «خطر انقلابهای ایدئولوژیک» هشدار داد و تلاش کرد به عنوان یک تحلیلگر تا تعاملات دیپلماتیک مبتنی بر حفظ منافع ملی آمریکا را پیشنهاد دهد.
در بستر رسانهای آمریکا، رسانههای معتبری مانند The New York Times، The Washington Post و CNN تحلیلهای جامعی از بحران گروگانگیری ارائه دادند. این رسانهها ضمن محکوم کردن تصرف سفارت به عنوان نقض قوانین بینالملل، به بررسی عمیق پیامدهای سیاسی و اقتصادی این حادثه پرداختند. برای مثال The New York Times با انتشار گزارشهایی، ابعاد شکست عملیات Operation Eagle Claw (پنجه عقاب) و تاثیر آن بر وجهه کارتر را به تفصیل بررسی کرد. The Washington Post نیز با تمرکز بر نقش فشارهای تحریمی و اثرات آن بر اقتصاد ایران، بحرانی بودن روابط دو کشور را در دهههای بعدی برجسته نمود. CNN نیز با بازتاب تحولات دیپلماتیک و فضای داخلی ایران، این واقعه را نقطه عطفی در سیاستهای جهانی آمریکا برشمرد.
مجموع این نگاهها رویکردی جامع و چندجانبه را نشان میدهد که تسخیر سفارت آمریکا را نه صرفاً یک بحران دیپلماتیک بلکه یک حادثه مؤثر بر سیاست، امنیت و اقتصاد جهانی ارزیابی میکند، که پیامدهای آن تا امروز نیز بایستی مورد تحلیل قرار گیرد.
جمعبندی
تصرف سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ یکی از پیچیدهترین و بحثبرانگیزترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران است که هر کدام از طرفین آن، حامیان، منتقدان داخلی و مقامات آمریکایی، دیدگاهی متفاوت و گاه متضاد درباره آن دارند. بازتاب این رویداد در عرصههای سیاسی، حقوقی، انسانی و بینالمللی بسیار گسترده است و تحلیل آن نیازمند بررسی چندبعدی و اسنادی است.
حامیان تسخیر سفارت این اقدام را نمادی از مقاومت ملی در مقابل دخالتهای مستمر و مکرر آمریکا در ایران میدانند؛ حرکتی که از ریشههای تاریخی مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حمایتهای همهجانبه آمریکا از رژیم پهلوی نشأت گرفته بود و در نهایت به پاسخی انقلابی به نفوذ بیگانگان تبدیل شد. امام خمینی(ره) که این واقعه را «انقلاب دوم» خواندند، سفارت را «لانه جاسوسی آمریکا» معرفی کردند و آن را نماد نفوذ و توطئهگری آمریکا علیه ایران دانستند. حضرت آیتالله خامنهای نیز در سخنرانیهای خود این حرکت را فتح «جاسوسخانه آمریکا» قلمداد کردند. به این ترتیب، این اقدام بخشی از گفتمان استقلالطلبانه و ضداستکباری جمهوری اسلامی تلقی گشت که حمایت طیف گستردهای از نهادهای انقلابی و جریانهای اسلامی را به همراه داشت.
در مقابل، منتقدان داخلی از جمله نخستوزیر موقت مهندس مهدی بازرگان، تصرف سفارت را خطایی استراتژیک با پیامدهای منفی عمیق میدانستند. بازرگان این اقدام را ناقض قواعد بینالملل و مخل ثبات سیاسی داخلی میدید و پس از این واقعه استعفا داد. سایر منتقدان از جریانهای ملیگرا و میانهرو نیز نسبت به پیامدهای اقتصادی و سیاسی تسخیر سفارت هشدار دادند و نگران افزایش تنشهای بینالمللی، تحریمهای گسترده و انزوای ایران بودند. تحریمهایی که به مسدود شدن حدود ۱۲ میلیارد دلار از داراییهای ایران توسط آمریکا منجر شد و اقتصاد نوپای کشور را به شدت تحت فشار قرار داد. همچنین منتقدان به آسیبهای انسانی بحران گروگانگیری و طولانیشدن آن اشاره کرده و معتقد بودند این اقدام به ایجاد شکاف در درون انقلاب و قدرتگیری جناحهای رادیکالتر منجر شد.
از منظر آمریکایی، دولت وقت به رهبری جیمی کارتر تسخیر سفارت را عملی تروریستی و نقض آشکار قوانین بینالملل میدانست. کاخ سفید، کنگره و مقامات امنیتی آمریکا با تدوین و اجرای سیاستهای فشار شدید، اعمال تحریمهای فراگیر و تلاش برای عملیات نجات گروگانها (واقعه طبس)، به مقابله با ایران پرداختند. شکست این عملیات نظامی و فشارهای سیاسی ناشی از آن یکی از دلایل مهم شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۸۰ و پیروزی رونالد ریگان بود. دولتهای کارتر و ریگان با همکاری رسانههای معتبر آمریکایی چون The New York Times و The Washington Post و CNN تلاش کردند ذهنیت جهانی را علیه ایران تقویت کنند و حمایت جامعه بینالملل را برای تحریمها و مجازات اقتصادی جلب نمایند.
.........................................................................................
منابع:
(cnn.com/world/middleeast/iran-hostage-crisis)
(britannica.com/event/Iran-hostage-crisis)
(irdc.ir/fa/news/9523)
(zinnedproject.org/news/tdih/iran-coup)
(imam-khomeini.ir/fa/n23280)
(farsi.khamenei.ir/speech-content?id=58137)
(britannica.com/biography/Mehdi-Bazargan)
(psri.ir/?id=j000aa75)
(etemadonline.com)
(donya-e-eqtesad.com)
(wams.nyhistory.org/end-of-the-twentieth-century)
(brookings.edu/articles/how-the-iran-hostage-crisis-shaped-the-us-approach-to-sanctions)
(brookings.edu/articles/international-law-and-the-iranian-revolution)
(constitutingamerica.org/november-4-1979)
(historydocuments.ir/?page=post&id=3728)
(irdc.ir/fa/news/79)
(britannica.com/event/Operation-Eagle-Claw)
[1] Operation Eagle Claw