به گزارش خبرگزاری تسنیم از قزوین، سال 1328 است و کشور شاهد نسلی است که دیگر جوانانش ماشین دودی خط تهران به شاهعبدالعظیم و آبانبارهای محلات قزوین و دروازههای رشت و تهران و راهکوشک را نمیشناسند؛ اگر هم نامش را شنیده باشند باید در ذهنشان تصویرسازی کنند تا تطبیق دهند با آن روزهای سلطنت پهلوی دوم که اصلا ماشین دودی چیست؟ آبانبار به چه کار میآید و دروازه را برای چه میساختند.
حالا دوره جوانانی است که به بادکنکهای سیاسی معروف هستند، از صدقهسر چکمه دشمن، شاهی مستبد و قلدر را فراری دیده و بچهشاهی را بی هیچ نشانه ترسناکی تا آن روز بر مسند قدرت میدیدند، با این تفاوت که دیگر شاه برای این نسل معنا و مفهوم گذشته را نداشت.
آن روزها، قزوین که در مجاورت و دامنه رشتهکوههای البرز قرار داشت، محل جولانگاه بیل و کلنگهای راهسازی و سرک کشیدن افرادی به دل کوههای الموت بود که تا پیش از این جز با اسب و قاطر امکان سفر به الموت یا سیاهکل و دیلمان و رشت را نداشتند؛ نیتها یکی نبود، یکی به هدف دیداری از یک دوست قدیمی که در جنگ اول جهانی از او خداحافظی کرده، یکی به نیت کشف گنج و حفاری، یکی به نیت حضور در باقیماندههای دژ حسنصباح در گازرخان الموت و دیگری برای یافتن محلی در مسیر تازه ایجاد شده به شمال تا کسب و کاری برای خود راه بیاندازد.
قزوین که در دهه 20 و 30 شمسی جزو استان یکم محسوب میشد، شاید رونق دوران پایتخت بودنش در زمان شاه طهماسب صفوی را نداشت، اما همچنان در تقاطع ورود هر نوع وارداتی به پایتخت قرار داشت، این مسئله را میتوان به رویدادها و حوادث پس از مشروطیت، جنگ جهانی اول و کودتای رضاخان قلدر هم مشاهده کرد هنوز بنای گراندهتل هر چند خسته اما دیوارهایش یادآور شب کودتا است که چطور سیدضیا و رضا میرپنج در مورد برنامههایشان پس از ورود به تهران دسیسهچینی میکردند.
دیگر پیادهروهای مغلواک و شازدهحسین، راهری و سپه و بازار مانند 30 سال قبل محل جولانگاه نیروهای قزاق روس و قوای عثمانی اشغالگر و قوای خارجی نیست، اصطبل روسها خالی شده و در سلامگاه جای خود را به مغازههای جدید داده، سپه رنگ و بوی تازه گرفته و مردم در پی کشف هستند، از کتابهای ترجمه شده فرانسوی و نوشتههای صادق هدایت بگیر تا سینما و فناوری و ماشین که همه مانند تیپهای آن روز برای مردم جذابیت دارد، ولی در این دوران شهر فرهنگ و کشف تازههای ساخت جهان توسط جوانان آن روز، یک وسیله به لب قزوینیها خوش نشست، آن وسیله موتور بود.

قزوینیها که از دوران کشف حجاب به واسطه فرهنگ دینی و پیشینه غنی ایرانی_اسلامی زیر بار ضدفرهنگهای وارداتی کسرویها که تازه رونق یافته بود، چپها و فروغیمانندها نمیرفتند، در برابر موتورسیکلت دیگر بی هیچ مقاومتی آغوش باز کردند و این شد که قزوین و کوههای شمالی آن که بیشتر تپهمانند بود، به محلی برای موتورکراس سواری تبدیل شد.
ناگفته نماند که این کشش به سمت گردشگری کردن زمینهای اطراف قزوین و رونق یافتن آن از دل نامههای ساواک در دهه 30 این چنین ارزیابی شده است: «مصطفی الموتی(نماینده مجلس) و فرماندار و شهردار و اعضای انجمن شهر قزوین به شدت مشغول خریداری زمینهای خارج از محدوده و دور از شهر قزوین میباشند که بعدها آن را به قیمت گزاف به مردم بفروشند.
نظریه شنبه: این گروه زمینخواری به نام قانون و به نام حزب و دولت زمینهای مردم را از دستشان درمیآورند و در دهه انقلاب(انقلاب سفید) با احتکار و بیچاره کردن گروهی برای خودشان تأمین آتیه میکنند».
سال 1328 در چنین فضایی که اولین موتورسیکلت انگلیسی به کشور وارد شد، مردم قزوین هم اولینها بودند که همراه با پایتختنشینها با موتورکراس آشنا شدند، اما حتی تا سال 1340 که موتورهای ژاپنی وارد بازار ایران شد، قزوین جولانگاه موتوربازان نبود و با ورود به دهه 50 پیست موتورسواری تهران در شهران توسط واردکنندگان موتورسیکلت برای برپایی مسابقات و تبلیغ محصولات ایجاد شد و استارت احداث یک پیست در قزوین توسط شدکتهای صنعتی زده شد.
آن زمان تیمهای یاماها(مرحوم توسلی)، مایکو(موسسه نوریانب)، هوندا و سیزد مسابقات پیست شهران تهران را رونق میدادند و بسیاری از علاقهمندان قزوینی هم به همین منظور به تهران میرفتند تا اینکه شباهتهای جغرافیایی و تپههای شهران و کن با الولک و باراجین قزوین سبب شد تپههای این مناطق در قزوین به پیستهای موتوسواری کراس غیررسمی تبدیل شود.
حالا قزوین که با احداث شهر صنعتی الوند به یکی از سه استان صنعتی کشور تبدیل شده بود، در سال 1349 در این شهر صنعتی نمونه کشور، میزبان کارخانه بزرگ ایراندوچرخ بود، تا پیش از این تا 20 سال موتورهای انگلیسی و معدود موتورهای آلمانی و فرانسوی وارد میشد، اما با ورود یاماها و تأسیس ایراندوچرخ، قزوین مهد تولید کراس از دیرباز مهد موتورسواری کشور بوده است و ایران شد.
از رکس باک تخممرغی و پژو باک زیر زین و باک وسط فرانسه بگیر تا یاماها شهری و کراس این باریک بدن چشم بادامی در ایراندوچرخ مونتاژ و به بازار عرضه میشد؛ موتورهای دندهای و گازی دوزمانه آن روزها که هنوز عطر روغن 10 تلفیقی با بنزینش که از اگزوز بیرون میزد در مشام دهه شصتیها هم میپیچد محصول همکاری قزوین با فرانسه و ژاپن بود.
یادگاری توروکوزو یاماهای ژاپنی که کارخانهاش را با ساعتسازی و بعدها تولید ادوات موسیقی شروع کرد، بعد از پایان جنگ دوم جهانی با الهام از موتورهای آلمانی، شروع به ساخت موتورسیکلتهایی کرد که مدل آفرود یا کراس آن محبوبیت عجیبی پیدا کرد، آن زمان نماینده مونتاژ یاماها در قزوین موتورهای AG175cc ، تریل 125 و شاهکاری به اسم DT را به صورت انبوه به بازار عرضه میکرد که DT در بین موتورهای تریل برای خودش جایگاه ویژهتری باز کرد.

طراحی زیبا، خوش تیپی و به قول موتوربازها رخ جذابی که DT از بدو تولید داشت به اضافه دیگر مزایا مانند کم استهلاک بودنش سبب شد تا به سرعت محبوب شود به خصوص در جادههای خاکی و غیراستاندارد آن روزها و بین جوانان قزوینی که عاشق شیب زدن با یاماها در تپههای الولک و باراجین بودند.
اوایل دهه 50 شمسی اولین محصول یاماها با تعلیق مونوشاک توسط یاماها به نام YZ در بین جوانان غوغا کرد، یاماها نخستین شرکتی بود که از تعلیق مونوشاک (تَک کمک) در موتوکراسها استفاده کرد؛ YZ و از آن زمان به بعد خانواده YZ به محبوبیت زیادی در میان آفرودسواران دست یافت که این محبوبیت پس از نیم قرن همچنان پابرجاست بعدها نیز در آستانه ورود به سال 2000 میلادی یاماها با تقویت موتور همین سری YZ، با معرفی YZ 400F اولین موتوکراس جهان را با انجین چهار زمانه به بازار فرستاد.
با وقوع جنگ دوم جهانی و ورود جدی ژاپن به جنگ، یاماها در ژاپن نیز مانند دیگر صنایع ژاپنی از مدیریت شخصی در اختیار حاکمیت قرار گرفت تا ظرفیتهایش برای تولید تسلیحات مورد نیاز رزم در میدان جنگ بهکار گرفته شود، اما با پایان یافتن جنگ دوم وقتی کارخانه به صاحبان خودش بازگردانده شد، دیگر بازار مشتاق به خرید وسایل زینتی و یا غیرضروری مانند ساعت و یا ساز موسیقی در دوران سخت پساجنگ نبود، به همین دلیل یاماها به سمت تولید موتورسیکلت برای حملونقل ارزان و ساده پرداخت تا اینکه در سال 1955 میلادی دو رقابت موتورسواری برای بالا رفتن از دامنههای کوه فوجی و منطقه دشوار کوهستانی آساما برگزار شد و همین مسابقات استارت مسابقات موتور کراس کوهستان را زد.
ناگفته نماند که ژاپنیها نیز آن روزها با بهرهگیری شیوه امروزی چینیها تا سه سال نخست کار خود را با کپیبرداری از تولیدات آلمانی شروع کردند، ولی کراس حاصل ذهن خلاق سامورائیها بود؛ یعنی باریک، سبک، جهنده و تیز؛ اینها بود که یاماها را به مادر کراس جهان تبدیل کرد. موتور YB 125cc یاماها هم تا سالها یکی از موتورهای پرفروش در بازار کراس ایران و قزوین بود.

اما امروز خبرها پیرامون موتور و موتورسواری در چند حوزه داغ است، از موتورسواری غیرقانونی و بدون گواهینامه بانوان در خیابانهای قزوین به تبع تهران و دیگر شهرها و واکنشهای مختلف به آن از برخورد با متخلفان و یا امکان دریافت گواهینامه توسط خانمها گرفته تا آلودگی زیستمحیطی و هوا توسط موتورسیکلت و تولید کلیشههای تکراری 125 های موسوم به 125 طرح به گوش رسیده، اما قزوین است و سوژههایی که هر چند یک بار نام آن را به اعجاب در اخبار نمایان میکند، روز گذشته هم مردمی که برای تماشای مسابقات موتور کراس کوهستان غرب کشور راهی پیست موتورسواری باراجین شدند، به در بسته خوردند، پیست تعطیل است.
اما این پیست آنچه در ذهن مخاطب میگذرد نیست؛ نه دری دارد و نه دیواری و نه جایگاه مناسبی که جوان در آن بتواند ساعتی در گوشهای لم داده و به جای قهوهخانه و قلیان کشیدن و پرسهزنی در خیابان، پرواز پر سر و صدای قوهای ژاپنی و چینی را در پیست باراجین ببیند.
واقعیت تلخ است، چه بخواهیم بپذریم و یا نپذیریم؛ در قزوین به تبع سایر نقاط کشور تعداد زیادی موتورسیکلت موسوم به سنگین از برندهای کاوازاکی، سوزوکی، هوندا، یاماها و غیره وجود دارد که به صورت قاچاق در جادهها و خیابانها و هر از گاهی به گونه قانونی در معدود پیستهای موتورسواری شماری از شهرهای ایران مورد استفاده موتورسواران قرار میگیرد.
سابقه این ممنوعیت و قاچاق بودن بیشتر موتورهای سنگین انجین، بازمیگردد به دهه 60 ؛ آری باز پای دهه شصتیها وسط است جایی که ترورهای منافقین بهجز تفنگ، ابزار دیگری هم داشت.
مسلسل یوزی، کلت نیمهخودکار مدل 1911، رولورهای اسمیث وسن، کلت برتا مدل 70، کلت محبوب فرماندهی یا همان برونینگ HP35، مسلسل سبک اوزی، مسلسل M3، تفنگ G3 و سلاحهای لهستانی که محل تأمین آن یا از گروههای فلسطینی و لبنانی در پیش از انقلاب بود و یا غارت پادگانها و اسلحهخانهها در زمان وقوع انقلاب اسلامی؛ یک ابزار مهمتر هم داشت و آن موتور سنگین بود.

موتورسیکلتهای کف سوزوکی و هوندا در پایتخت که محبوب جوانان تهرانی بود در کلاسهای 250 سیسی به بالا ابزار کار منافقین بود، تا با انجام ترورهای علیه مردم با استفاده از سرعت و شتاب موتورهای سنگین و همچنین پوشش این موتورها که عمدتا توسط پاسدار و بسیجیهای تهرانی استفاده میشد، سبب چارهاندیشی مسئولان امنیتی و انتظامی دهه 60 برای حل این معضل را در پی داشت.
این داستان سبب شد تا تصمیمگیران آن روزها طی دستور به کمیته انقلاب اسلامی آن روزها به عنوان ضابط قضایی مقدمات صدور بیانیهای را فراهم کنند که رفت و آمد با موتورسیکلتهای بالای 250 سیسی در درون شهرها را تا اطلاع ثانوی ممنوع اعلام میکرد، اطلاع ثانویهای که تا امروز ادامه داشته و پلیس راهور در حال حاضر نیز از شمارهگذاری و ارائه اسناد مالکیت موتورسیکلتهای بیش از 250 سیسی خودداری میکند و دود این تصمیم به چشم موتورکراسسوارهای کوهستان هم رفته است تا سبب شد بسیاری از موتورسواران برای انجام این ورزش ناخواسته یک عمل خلاف قانون هم انجام دهند، البته فدراسیون و هیئتها مجوزهای لازم را در اختیار ورزشکاران میگذارند، اما نحوه انتقال و حمل موتور تا پیست، مدارک لازم برای اخذ و همچنین بسته بودن یا نبودن پیست از دیگر مشکلاتی است که این روند را با چالش روبهرو میکند.

محمدرضا لشگری که سابقه ریاست هیئت اتومبیلرانی و موتورسواری استان قزوین را در کارنامه دارد معتقد است؛ با وجود گذشت بیش از سه دهه از تشکیل هیئت موتورسواری هنوز پیست مشخصی برای تمرین موتورسواری و اتومبیلرانی در قزوین نداریم و تنها محل تمرین این رشته در باراجین شهر قزوین متعلق به هیئت نیست که روزهای آخر هفته به دلیل افزایش تردد و ترافیک پیست تعطیل میشود و دیگر روزهای هفته نیز کمتر کسی از حضور در آن استقبال میکند.
این فعال ورزشی با بیان اینکه حدود 260 موتورسوار در رشته کراس، اندرو و موتورریس در قزوین به صورت رسمی داریم که آمار غیررسمی بیش از اینهاست میگوید: موتور سنگین سوارها در قزوین پیست و محل تمرین ندارند و موتورهایی را که با قیمت چندصد میلیون تا بالای یک میلیارد خریدهاند به محض خروج از پارکینیگ توسط پلیس بازداشت و توقیف و جریمه میشود.
اما چالشهای ورزش موتورسواری در قزوین به اینجا ختم نمیشود، حضور نزدیک به 50 موتورسوار زن و کسب عناوین کشوری توسط این ورزشکاران نیز پارادوکسی دیگر رقم زده، چرا که موتور سواری بانوان به واسطه نداشتم گواهینامه تخلف و غیرقانونی است، اما حضور بانوان موتورسوار در مسابقات مرسوم و رو به رشد است که هیچ تدبیری برای رفع این تناقض تاکنون نشده است.

فراموش نکنیم که موتور بهجز تفریح و ورزش موارد استفاده دیگری هم دارد از جمله این موارد میتوان به جمعآوری کمکهای مردمی و توزیع آنها در بلایای طبیعی، انتقال صندوقهای اخذ رأی در مناطق صعبالعبور الموت، کوهین و طارم در انتخابات، بهرهگیری در عملیاتهای امدادی کوهستان و دیگر موارد اشاره کرد.
علی کاظمی که از موتورکراس سوارهای قزوین است به خبرنگار تسنیم میگوید: از دوران شیوع بیماری کرونا و به دلیل مراقبت از شیوع بیماری پیست باراجین در روزهای پنجشنبه و جمعه تعطیل شد.
وی عنوان میکند: از همان دوران محدودیتها چون کشوری بود پذیرفته شد، ولی این تعطیلی به بهانه ترافیک جاده سلامت با تمام شدن محدودیتهای کرونایی، پایان نیافت و مسئولان با طرح این وعده که پیست جدید را به شکل استاندارد خواهند ساخت، از سه منطقه نجفآباد، نجمآباد و مهرگان نیز به عنوان محل احداث آن نام بردند تا جدی بودن طرح را مطرح کنند، اما تا امروز نه تنها پیست جدیدی احداث نشده، بلکه پیست باراجین هم دیگر برای مسابقات کشوری هم اجازه کار ندارد.

حمید گیلک که موتورسوار دیگر قزوینی است به خبرنگار تسنیم این چنین موضوع را شرح میدهد: متأسفانه با دستور مسئولان روزهای شنبه تا چهارشنبه موتورسواران میتوانند به پیست بروند و روزهای آخر هفته و تعطیل نمیتوانند در پیست فعالیت کنند.
وی عنوان میکند: جای تأسف است شهری مانند یزد که تعداد موتورسوار آن در مقایسه با قزوین قابل شمارش نیست، دو پیست جدید احداث میکند، ولی در قزوین همین یک پیست را هم از موتورسواران دریغ میکنند.
به گزارش تسنیم، آخرین بار در تیرماه سال 99 یعنی بیش از 5 سال قبل بود که منوچهر حبیبی، استاندار فعلی کرمانشاه و معاون وقت سیاسی امنیتی استاندار قزوین وعده داد که تا پایان شهریور همان سال یعنی سال 99 یک پیست استاندارد برای موتورسواری کراس قزوین در اختیار قرار دهد، برای این موضوع نشستی هم برگزار کردند، اما مانند طرح توسعه این پیست که سال 98 علیرغم اعلام رحمانی دبیر هیئت متبوع بر زمین ماند، حبیبی هم رفت و پیست هم تعطیل شد و به قول معروف قزوین ماند و وعدههایی که میگوید؛ شهر باید به من وعده هم عادت کند.
همه اینها را گفتیم تا به مسابقات قهرمانی غرب کشور برسیم که بنا بود پایان هفتهای که گذشت در همین پیست برگزار شود، رقابتهایی که به گفته مهدی شالباف، رئیس هیئت موتورسواری قزوین به نام یادواره زندهیاد امیر عسگری «علی یدک» قهرمان و پیشکسوت موتورسواری ایران نام گرفته بود، اما کنسل شد آن هم بدون اطلاع قبلی.

ورزشکارانی که در ردههای سنی نونهالان تا بزرگسالان از استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان، همدان، کردستان و لرستان با ورزشکاران قزوینی برای حضور در آن برنامهریزی کرده بودند این بار برای پرش ناتوان بودند و پشت درهای نامریی ولی بسته پیست ماندند.
غلامحسین گیلک، رئیس کمیته موتورکراس قزوین در گفتوگو با خبرنگار تسنیم، گفت: آبرویمان رفت، بودجهای که برای برگزاری مسابقات نداریم، در نتیجه برای تأمین مالی برگزاری مسابقات، از خود شرکتکنندگان هزینه لازم را دریافت میکنیم، حالا این هزینه دریافت شده، خرج شده و ما ماندیم و شرکتکنندگان از سراسر کشور که پاسخی نداریم برای توجیه این تعطیلی.
وی میگوید: مسئولان بهانه مشکل در تأمین امنیت شهروندان را مطرح میکنند و میگویند لازم است اسامی و لیست شرکتکنندگان در این مسابقات اعلام شود تا بتوان برای تأمین امنیت برنامهریزی کرد، اما این کار با توجه به ماهیت موتورسواری سنگین و مشکلات مبتلابه امکانپذیر نیست.

به گزارش تسنیم، در آستانه برگزاری این مسابقات، متنی خطاب به فرمانده انتظامی استان قزوین در شبکههای اجتماعی در ابتدا و سپس در چند پایگاه خبری با این متن منتشر شد:
ما جمعی از شهروندان قزوینی، ضمن قدردانی از تلاشهای شبانهروزی مجموعه انتظامی استان در حفظ نظم و امنیت عمومی، بر خود لازم میدانیم دغدغهای جدی و عمومی را با جنابعالی در میان بگذاریم.
متأسفانه در ماههای اخیر، پیست موتورسواری واقع در حاشیه جاده سلامت باراجین، بهویژه در روزهای پایانی هفته، به یکی از عوامل اصلی ایجاد راهبندان و اختلال در نظم عمومی این مسیر تبدیل شده است. افزایش چشمگیر تردد موتورسیکلتها در این محدوده، نهتنها موجب سد معبر و انسداد پیادهروها شده، بلکه عبور و مرور ایمن برای شهروندان، بهویژه بانوان، سالمندان و کودکان را با دشواریهای فراوانی مواجه کرده است.
از سوی دیگر، حضور تماشاگران این پیست و توقف دوبل خودروها در حاشیه جاده، بهویژه در ساعات پایانی پنجشنبه و جمعه، موجب شکلگیری ترافیکی سنگین و فرساینده در این مسیر شده که نارضایتی گسترده شهروندان را در پی داشته است.
در گذشته، محدوده باراجین عمدتاً روستایی و کمتردد بود، اما اکنون با توسعه مناطق گردشگری، رفاهی و افزایش سکونت در روستاهای اطراف، این منطقه به یکی از پرترددترین مسیرهای تفریحی و اقامتی استان تبدیل شده است. در چنین شرایطی، استقرار یک پیست موتورسواری با حجم بالای مخاطب در کنار جاده سلامت، از منظر ترافیکی و ایمنی، فاقد توجیه منطقی و کارشناسی است.
بدتر از همه آن که تردد موتورسیکلتهای تریل پس از پایان فعالیتهای پیست، در سطح شهر قزوین، موجب آلودگی صوتی شدید، ایجاد رعب و وحشت در میان شهروندان و انجام حرکات خطرناک مانند مارپیچروی و تکچرخ شده است.
لذا از جنابعالی تقاضا داریم با اتخاذ تدابیر لازم در راستای انتظامبخشی، مدیریت ترافیک، ساماندهی توقف خودروها و محدودسازی تردد موتورسیکلتها در این مسیر، زمینه رضایتمندی شهروندان و ارتقای کیفیت زیست شهری در منطقه باراجین را فراهم آورید.
با احترام – جمعی از شهروندان قزوینی – پاییز 1404

پس از طرح این موضوعات و ممانعت فراجا از برگزاری مسابقات در پنجشنبه و جمعه سردار محمدقاسم طرهانی، فرمانده انتظامی استان قزوین در این خصوص علت تعطیلی پیست را مطالبه مردم و ناایمن و غیرمصوب بودن آن دانست و عنوان کرد: در پی مطالبات شهروندان و در راستای سالمسازی مسیر جاده سلامت و حفظ سلامتی ورزشکاران و شهروندان که در این مسیر تردد میکنند از صبح امروز اجرای طرح برخورد با موتورسیکلتسواران متخلف با جدیت در دستور کار پلیس راهور و فرماندهی انتظامی شهرستان قزوین قرار گرفت.
فرمانده انتظامی استان قزوین، امنیت و سلامتی شهروندان و ورزشکاران را از اولویتهای فراجا در این حوزه دانست و غیراستاندارد بودن پیست موتورسواری باراجین که در حاشیه جاده سلامت قرار دارد را سبب تعطیلی آن دانست که تا استانداردسازی تعطیل میماند.
خوب این هم از داستان موتور کراس در قزوین از ابتدا تا حال؛ موخره این گزارش باشد حال و احوال موتورسواران قزوینی که از خاطرات، مطالبات و درددلهایشان برای ما مینویسند.
انتهای پیام/