شناسهٔ خبر: 75730821 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

سواد رسانه‌ای باشگاه‌های ایرانی؛ صفر!

انتشار ویدئویی از سوی رسانه رسمی پرسپولیس، که در آن گروهی از هواداران با ادبیاتی توهین‌آمیز نسبت به رقیب سنتی، بازیکنان خود را به روش ایسلندی تشویق می‌کنند نشانه‌ای از فقدان بینش رسانه‌ای و نبود نظام تصمیم‌گیری آگاهانه در تولید و توزیع محتواست.

صاحب‌خبر -

انتشار ویدئویی از سوی رسانه رسمی پرسپولیس، که در آن گروهی از هواداران با ادبیاتی توهین‌آمیز نسبت به رقیب سنتی، بازیکنان خود را به روش ایسلندی تشویق می‌کنند نشانه‌ای از فقدان بینش رسانه‌ای و نبود نظام تصمیم‌گیری آگاهانه در تولید و توزیع محتواست.
سواد رسانه‌ای در مفهوم علمی خود، تنها مهارت کار با رسانه نیست؛ بلکه نوعی درک انتقادی و اخلاقی از فرایندهای ارتباطی است. در ساختار حرفه‌ای ورزش، این مفهوم به مدیران، روابط‌عمومی‌ها و ورزشکاران می‌آموزد چگونه پیام خود را با آگاهی از اثر اجتماعی و فرهنگی آن تولید و منتشر کنند. با این حال، تجربه‌های اخیر در باشگاه‌های بزرگ ایران ـ از انتشار پوستر نامناسب پرسپولیس در لیگ قهرمانان آسیا تا واکنش‌های احساسی رسانه رسمی استقلال ـ نشان می‌دهد که فاصله میان مدیریت رسانه‌ای در ورزش ایران با استانداردهای جهانی، فرسنگ‌هاست. متأسفانه با اینکه ۲۵ دوره از لیگ برتر گذشته و باشگاه‌ها موظف به تقویت و اصلاح بخش رسانه‌ای خود شده و مجبور به استفاده از مدیر رسانه‌ای هستند هنوز جنگ‌های بی‌مایه رسانه‌ای و بیانیه‌نویسی‌های مضحک، هیزم به شعله‌های خشم در سکوها می‌ریزند.
در فوتبال مدرن، بخش رسانه‌ای باشگاه نقشی فراتر از اطلاع‌رسانی دارد؛ این بخش، مدیر افکار عمومی و تنظیم‌کننده روابط هواداری است. در غیاب سواد رسانه‌ای، چنین ساختاری به جای تقویت تعاملات فرهنگی، به بازتولید تعصب، خشونت و بحران‌های روانی میان هواداران در فضای مجازی و روی سکوها منجر می‌شود. ازاین‌رو، آنچه در ماجرای اخیر پرسپولیس و استقلال رخ داد را نمی‌توان فقط یک اشتباه رسانه‌ای قلمداد کرد. درواقع فاجعه فراتر از این حرف‌هاست و ما با نمونه‌ای از بحران فرهنگی ناشی از نبود سواد رسانه‌ای سازمانی مواجهیم. خیلی محکم می‌توان ادعا کرد که انتصابات در بخش روابط عمومی و مدیریت رسانه‌ای در باشگاه‌های ایرانی به جای تکیه بر سواد و شایسته سالاری، بر روابط و ادای دین‌ها به دلال‌ها استوار است.
شوربختانه این ضعف محدود به باشگاه‌ها نیست و در تیم‌های ملی نیز نمود دارد. در سال‌های اخیر، مواردی از اظهارنظرهای غیرحرفه‌ای ملی‌پوشان در فضای مجازی یا تصمیمات اشتباه در اطلاع‌رسانی فدراسیون‌ها، بارها به التهاب اجتماعی دامن زده است. این‌ها همه نشانه‌هایی است از اینکه سواد رسانه‌ای، هم باید در سطح روابط‌عمومی و هم به‌ صورت سیاست آموزشی و الزامی برای تمام ارکان مدیریت و بازیکنان حرفه‌ای نهادینه شود.
واقعیت این است که اگر باشگاه‌ها و فدراسیون‌های ایرانی می‌خواهند واقعاً «فرهنگی ـ ورزشی» باشند، باید میان انتشار محتوا و مسئولیت اجتماعی پیوندی روشن برقرار کنند. تدوین «منشور سواد رسانه‌ای در ورزش ایران» و آموزش مستمر برای مدیران، سخنگویان و ورزشکاران حرفه‌ای، گامی ضروری است تا در آینده، دربی‌ها و رقابت‌های ملی پیش از شروع ، در رسانه‌ها به جنگی لفظی و بعد روی سکوها به پرتاب نارنجک و فحاشی تبدیل نشوند.