ترکیبی از واقعیت و پیشبینی بود، یعنی به وضعیتی رسیده بودیم (و رسیدهایم) که تقریباً همه بحرانهای مهم محیطزیستی، سیاسی، سیاست خارجی، اقتصادی و اجتماعی با هم به درجات زیادی بروز کرده بودند (و بروز کردهاند). شما از این بحرانها شکایت میکنید اما واقعاً باید به آنها خوشآمد گفت.
باور کنید در سلامت کامل بدون زوال عقل به برآمدن بحرانها خوشآمد میگویم. دستگاه سیاستگذاری و حکمرانی که شما در رأس بخشی از آن هستید، رویهاش انکار مسألهها و بحرانها، و عادتش جارو کردن همه ناخرسندیها زیر فرش بوده است. ولی خب مشکلات و بحرانهای حکمرانی و مملکتداری اصلاً قلمبهتر از آن هستند که بشود زیر فرش پنهانشان کرد یا گفت انشاءالله گربه است. یک جا که نه، از ده جا بیرون میزنند.
خوشآمد گفتن به این بحرانها از آن جهت است که بعد از دههها نادیده گرفتن و انکار کردن، همه بیرون زدهاند و «هل من مبارز» گویان به جامعه و حکمرانی ایرانی حمله کردهاند. نمونهاش #بحران_آب که زیاد درباره آن میگویید. خوبی شما این است که کموبیش انکار نمیکنید، اما اگر کار بیشتری به غیر از انکار نکردن انجام میدهید، حتما باید خودتان و همکارانتان در دولت و سایر قوا توضیح بدهند که چه میکنید.
آقای رئیسجمهور! شما پزشک هستید و میدانید «درد» علیرغم اینکه «درد دارد» و اذیت میکند، اما نشانه است، خوب است چون بالاخره آدمی بدون اینکه جاییش درد بگیرد، ممکن است اصلاً دست بهکار درمان نشود و در همان بیدردی بمیرد. این بحرانها که از همه طرف بیرون زدهاند، خوبند، چون نشان میدهند هزار و یک جایمان مرض دارد و امراض هم مزمن شده است.
شدت مرضها باعث شده خودتان احساس کنید ضعف و ناتوانی دارید، دست خودتان که بارها به نشانه کمک خواستن از متخصصان دراز شده است (هر چند نمیدانم سازوکار مشخص کمک خواستن شما از متخصصان چیست)؛ دست همکارانتان در دولت و سایر قوا هم به تدریج دراز خواهد شد (خدا کند قبل از آنکه خیلی دیر شود، دراز شود). اگر بحرانها نیامده بودند، شما هم به شیوه چند دهه گذشته که کموبیش بحرانها انکار شدند، زبان انکارتان بیش از زبان اقرار به سخن باز میشد.
آقای رئیسجمهور! بحرانها فرصت هستند برای اینکه «پنجره مسأله» بگشایید. نمیدانم در دولت شما سازوکارهای تخصصی گشودن «پنجره مسأله» در هر عرصه چیست، اما این کار را انجام دهید. فرصت بحرانها هم البته مثل ابرهای بهار میگذرند، و اگر چون قدر دانسته نشوند، از منجنیق فلک سنگهای گران باریدن خواهد گرفت.
آقای رئیسجمهور به بحرانها خوشآمد بگویید، اما خوشآمدگویی کافی نیست. پیشنهاد میکنم به غیر از خوشآمدگویی، پرسشهای زیر را هم بپرسید و برای یافتن پاسخهایش کاری کنید.
یک. چه سازوکارهایی در اطرافتان دارید که بهواسطهشان اطمینان پیدا کنید همه سخنهای ضروری درباره بحرانها را میشنوید و اجازه نمیدهید افراد و گروههای خاص «ذهنتان را قاببندی کنند» تا به اهداف خاصی برسند؟
دو. چه کسانی و با چه سازوکارهایی، بحرانها (مشکلات آزاردهنده) را به «مسألههای حلپذیر» تبدیل میکنند، و این کار را چگونه انجام میدهند؟
سه. چگونه اعتبار راهحلهایی را که جلوی پای شما میگذارند ارزیابی میکنید؟ چه کسانی ارزیابی میکنند؟ و شما چگونه از صحت و کفایت آنها مطمئن میشوید؟
چهار. چگونه اختیار، توانایی و پذیرش عمومی برای اجرای راهحلها را کسب میکنید؟
آقای رئیسجمهور به بحرانها خوشآمد بگویید یا نگویید، آمدهاند تا حل شوند یا شما (نظام حکمرانی) و ما (جامعه ایرانی) را حل/منحل کنند.
فعلاً ایجابیترین بخش حکمرانی که شاید بتواند پاسخی درخور بدهد و با گشودن پنجره مسأله به سوی بحرانها، فرصت را غنیمت بشمارد، قوه مجریه است. شما هم رئیس قوه مجریه هستید. پنجره مسأله را برای هر بحران بگشایید و کاری بکنید پیش از آنکه فرصتها از دست برود.