این اثر به نویسندگی ساجده تقیزاده، راوی زندگی پرفروغ خانم ناز علینژاد، همسر شهید بزرگوار شیرعلی سلطانی است که مورد عنایت و تقریظ رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است.
«خانوم ماه» داستان ایستادگی و مقاومت زنی است که در اوج جوانی و با پنج فرزند، همسر خود را در عملیات بیتالمقدس از دست داد و مسئولیت سنگین تربیت فرزندان و اداره زندگی را به تنهایی بر عهده گرفت. این بانوی قهرمان، با اتکال به خداوند و عزمی راسخ، با ساعتها کار پشت چرخ خیاطی، نه تنها فرزندانش را با منش و احترام بزرگ کرد، که آنان را به افرادی موفق و اثرگذار برای جامعه تبدیل کرد.
این کتاب تنها یک اثر خاطرهنگاری نیست، بلکه پژوهشی است در سبک زندگی زن مسلمان ایرانی که چگونه میتواند در سختترین شرایط، هم در مسئولیت خانوادگی و هم در عرصه اجتماعی موفق باشد و به عنوان «الگو» و «کارخانه انسانسازی» عمل کند.
نویسنده کتاب، ساجده تقیزاده، برای نگارش این اثر پنج سال زمان صرف و سعی کرده با پایبندی به مستندات و مصاحبهها، کمترین دخل و تصرف تخیل را در روایت داشته باشد.
انتشارات بهنشر با انتشار این اثر گرانقدر، گامی بلند در معرفی و تکریم حماسههای خاموش و نقش بیبدیل زنان در دوران دفاع مقدس برداشته است. دستیابی به چاپ نوزدهم این اثر در شمارگان بیش از ۱۸هزار نسخه و دریافت تقریظ از رهبر معظم انقلاب، گواه روشنی بر ارزشمندی این کتاب و استقبال گسترده مردم و اصحاب فرهنگ از آن است.
«خانوم ماه» امروز نه فقط یک کتاب، که یک سند زنده از عظمت روح زن ایرانی و منبعی برای الهامبخشی به نسل جوان است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «از عیدی که حاجی شهید شد دیگر هیچ وقت نشد که بچهها را سیزدهبهدر ببرم بیرون. ماشین و وسیله میخواست و من با چهار پنج تا بچه قد و نیم قد نمیتوانستم بساط تفریح جور کنم. آن روز قول دادم که زیر درخت توی حیاط یک سیزده بهدر حسابی ترتیب دهیم. نزدیکهای ظهر رفتم توی حیاط و وسایل توی حیاط را جابهجا میکردم که بچهها بتوانند بازی کنند. همینطور که گرم کار بودم، بیهوا پایم خورد به ورقهای نئوپان که برای ساختن کتابخانه آرامگاه حاجی خریده بودیم. یک لحظه نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، فقط صدای خرد شدن استخوانهای پهلو و سینهام را زیر ورقهای سنگین نئوپان شنیدم. از فک و گردنم به پایین زیر نئوپانها داشت له میشد و هیچ حرکتی نمیتوانستم بکنم. بچهها جیغ زدند و دویدند توی حیاط. کاری از دستشان برنمیآمد. هرچه زور میزدند نمیتوانستند حتی یک ذره این ورقهای سنگین را جابهجا کنند. همه چیز جلو چشمم سیاه شده بود و احساس خفگی میکردم.هیچ کس نبود که کمکم کند. چشمهای خیسم را به آسمان دوختم و برای آخرین بار خورشید را دیدم. صدای کمک کمک رضیه و فخرالدین را از کوچه میشنیدم. اشک از گوشه چشمم سرخورد و چشمهایم بسته شد. عمار زد زیر گریه و گفت: مامانی نمیر! مامانی نمیر! با دنیا خداحافظی کردم. میدانستم کسی به کمکمان نخواهد آمد. ما تنها مانده بودیم. همه رفته بودند سیزده بهدر...».چاپ نخست کتاب «خانوم ماه» توسط انتشارات بهنشر در سال ۱۳۹۹ منتشر شده و هماکنون چاپ نوزدهم آن در ۳۵۲ صفحه، قطع رقعی، با طراحی جلد آرزو آقا بابائیان و صفحهآرایی احسان جعفرپیشه با قیمت ۲۸۵هزار تومان در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
خبرنگار: وجیهه تقیزاده