شناسهٔ خبر: 75707679 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

صدایی که هنوز شنیده نمی‌شود

بازخوانی «طرح آینده‌نگری» و ضرورت توجه به انسان، معنا و اعتماد

پژوهشی که نیم‌قرن پیش با عنوان «صدایی که شنیده نشد» تصویری از بحران معنا در میانه توسعه دهه ۵۰ ترسیم کرد، امروز دوباره آیینه‌ای پیش‌ روست؛ هشداری که یادآور می‌شود رشدِ بی‌انسان، بی‌اعتماد و بی‌گفت‌وگو، همچنان ناپایدار است.

صاحب‌خبر -

خبرکزاری آنا - دکتر سمانه ناظریان – پژوهشگر و مدرس دانشگاه، نیم‌قرن پیش، پژوهش ملی «طرح آینده‌نگری» توسط دکتر مجید تهرانیان و دکتر علی اسدی اجرا شد. این پژوهش، که به تفصیل در کتاب «صدایی که شنیده نشد» دکتر مجید تهرانیان بازتاب یافته، تصویری واقعی از جامعه ایران ارائه داد و نشان داد که توسعه اقتصادی و رشد ظاهری بدون توجه به انسان، معنا و اعتماد، ناپایدار است. بازخوانی این پژوهش امروز، با تفاوت‌های زمانه، همچنان هشداردهنده و قابل تامل است.

در سال‌های ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵، تهرانیان و اسدی با همکاری رادیو و تلویزیون ملی ایران و مراکز علمی فرانسه، به بررسی افکار، ارزش‌ها و نگرش‌های مردم پرداختند. پژوهش نشان داد جامعه‌ای که ظاهراً در مسیر توسعه بود، در عمق با بحران معنا، شکاف فرهنگی و نارضایتی پنهان مواجه بود.

شباهت‌های بنیادین با امروز

یکی از مهم‌ترین شباهت‌ها، بازگشت به همان نوع توسعه‌ی نامتوازن است. جامعه امروز، اگرچه در شاخص‌های تکنولوژیک، آموزشی و ارتباطی رشد کرده، اما رشد درک، همدلی، گفت‌وگو و اعتماد عمومی هم‌سنگ آن نبوده است. درست مانند دهه ۵۰، بخش بزرگی از مردم احساس می‌کنند شنیده نمی‌شوند، دیده نمی‌شوند و سهمی در تصمیم‌گیری‌ها ندارند.

شکاف میان نخبگان و مردم نیز تکرار شده است. همان‌گونه که در آن زمان، دانشگاهیان و مدیران دولتی در مدار متفاوتی از زندگی روزمره مردم حرکت می‌کردند، امروز نیز نخبگان فکری و سیاست‌گذارها اغلب در مدار فرهنگی و زبانی جداگانه‌ای قرار دارند. این شکاف نه تنها اقتصادی بلکه فرهنگی و زبانی است و زبان نخبگان دیگر طنین لازم را در جامعه ندارد.

واکنش مردم به بحران معنا نیز به نوعی مشابه گذشته است. در دهه پنجاه، مذهب پناهگاه مردم در برابر مدرن‌سازی بی‌ریشه بود؛ جایی برای حفظ معنا و هویت در میان تلاطم. امروز نیز، نشانه‌های جامعه ما از بازگشت به مذهب از نوع معنویت شخصی و بی‌واسطه حکایت دارد. مردم امروز نیز به دنبال جایی برای باور، امنیت روانی و هویت هستند و وقتی آن را در ساختار رسمی نمی‌یابند، به درون یا به حاشیه پناه می‌برند. بی‌اعتمادی نهادی و فرسودگی اجتماعی نیز استمرار یافته است؛ جامعه امروز، نه از بی‌تفاوتی بلکه از فرسودگی ناشی از شنیده‌نشدن عقب‌نشسته است. دین گریزی امروز الزاما نفی ایمان نیست؛ بیشتر نشانه خستگی از تحمیل، ریا، و سوء استفاده از نام خداست. ایمان اگر چه از قالب ها گریخته، اما در دل‌ها بیدار تر و صادق تر جای گرفته است. این نکات به‌وضوح با یافته‌های پژوهش «صدایی که شنیده نشد» مطابقت دارد.

تفاوت‌های زمانه امروز

با این حال، جامعه امروز آگاه‌تر و متکثرتر است. سطح سواد، دسترسی به رسانه، ارتباط جهانی و تجربه زیسته، به‌مراتب بالاتر رفته و اعتراض و مطالبه مردم، از عصیان کور، به مطالبه‌ای بلوغ‌یافته و در جست‌وجوی تعادل تبدیل شده است. زنان، امروز بازیگران آگاه تغییرند و نه‌تنها در عرصه عمومی حضور دارند بلکه در حال بازتعریف ارزش‌های اجتماعی‌اند، موضوعی که با رسالت توانمندسازی زنان و مادران برای ساختن دنیایی معنادار پیوند دارد.

امکان گفت‌وگو از پایین به بالا نیز افزایش یافته است. شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های مستقل و فضاهای میان‌فردی سبب شده‌اند که صداها حتی اگر شنیده نشوند، خاموش نمانند. به این معنا، جامعه هنوز امید به اصلاح تدریجی را از دست نداده است.

پیام پژوهش برای امروز

پژوهش «صدایی که شنیده نشد» هشدار می‌دهد که هیچ توسعه‌ای پایدار نیست مگر آنکه انسان، اعتماد و معنا در محور آن باشد. تجربه تاریخی نشان می‌دهد زمانی که سیاست، اقتصاد و فرهنگ از «نور درون انسان» جدا شوند، هر چقدر هم در ظاهر برنامه‌ریزی شود، زمین جامعه ترک برمی‌دارد.

بازخوانی این پژوهش امروز، بیش از هر زمان، ضرورت بازشناسی خود، احیای گفت‌وگو و بازسازی اعتماد را یادآور می‌شود. صدایی که نیم‌قرن پیش شنیده نشد، هنوز ما را فرا می‌خواند تا مسیر توسعه را با انسان، معنا و اعتماد پیوند بزنیم.

جهت عبور از این چرخه تکرار، شاید بتوان از چند مسیر آغاز کرد:

1. آغاز گفت‌وگوهای بین‌نسلی و میان‌قشری: تا زبان نسل‌ها و طبقات دوباره به هم نزدیک شود و «فهم متقابل» جایگزین قضاوت شود.

2. بازتعریف آموزش و رسانه به‌عنوان بستر معنا، نه فقط ابزار اطلاع‌رسانی: تا در مدارس و رسانه‌ها، انسان یاد بگیرد چگونه ببیند، بشنود و اعتماد بسازد.

3. توانمندسازی زنان و جوانان به‌عنوان حاملان گفت‌وگو و تعادل اجتماعی: نه به‌عنوان گروه‌های مطالبه‌گر، بلکه به‌عنوان کنشگران سازنده.

۴. توسعه اخلاق گفت‌و‌گو در سیاست و مدیریت: یعنی یادگیری شنیدن، شفافیت، پاسخ‌گویی و بازگرداندن سرمایه اجتماعی اعتماد.

۵. بازپیوند توسعه با معنا و روح انسان: تا تصمیم‌سازی‌های اقتصادی و فرهنگی، نه فقط بر شاخص‌ها، بلکه بر احساس زیستۀ مردم تکیه کنند.

اینها شاید ساده به نظر آیند، اما از دل همین سادگی است که مسیر پیچیده بازسازی اعتماد آغاز می‌شود همان صدایی که اگر شنیده شود، می‌تواند آینده‌ای روشن‌تر برای این سرزمین رقم بزند.

انتهای پیام/