به گزارش روز پنجشنبه ایرنا از سینماتک خانه هنرمندان ایران، محسن خیمهدوز در چهل و هفتمین برنامه نقد فیلم تئاترهای شاخص، «شوخی امروزی» که بر اساس متن نمایشنامه نوئل پیرس کوارد و به کارگردانی متیو وارکوس (از بسته دراماتورژیهای مدرن، فردیت در برابر جامعه) روی پرده رفت، اظهار داشت: داستان «شوخی امروزی»، درباره یک بازیگر مشهور و خودشیفته به نام گرافام است که در میانسالی، با بحرانهای حرفهای و شخصی خود دست و پنجه نرم میکند.
وی افزود: ما در این اثر با مساله حقیقت، پنهانکاری حقیقت، دروغگویی و به سخرهگرفتن ارزشها مواجهیم و نویسنده متن، نوئل کارول، از طریق همین دراماتورژی مخاطب را از یک سو با اثری از دهه ۷۰ میلادی مواجه می کند و از طرف دیگر مسائل دوران پستمدرن را مطرح میکند مثلا عشق، خیانت و تنهایی را به هجو میکشد. در واقع، همه موضوعات جدی دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی در این اثر به شوخی و در نهایت به هجو گرفته شده تا جایی که گری (با بازی آندروید اسکات) در دیالوگی به این مطلب اشاره میکند که آرمانگرایی به شدت مبتذل شده.
خیمهدوز ادامه داد: سبک روایتی اثر، غیر کلاسیک و مبتنی بر خردهروایتهای به هم پیوسته است. به عبارتی دیگر، سبک روایتی شوخش امروز، پست مدرن است که در عین مفرح بودن، یک نقد تاریخی تلخ است به نیم قرن زیست فرد و جامعه غربی. از این نظر درس مهم ست برای افراد و جوامع شرقی که توانمندی نقد خود را پیدا کنند و در آثار ادبی و هنری منعکس کنند.
منتقد و پژوهشگر درباره بازیگران گفت: اجرای بازی در بازی این اثر هم جذاب است به طوریکه پس از چند بار مشاهده، تازگی و جذابیت اش همچنان حفظ مشده. مثل صحنه ای که گری متهم است که در بازی اش اوراکت دارد و او می خواهد نشان دهد که اوراکت ندارد. هم اوراکت را بازی می کند هم در بازی اش درباره اوراکت، اوراکت ندارد.
خیمهدوز اضافه کرد: شوخی امروز به مثابه نمونهای از جریان پستمدرن، توسط تیم حرفهای از بازیگران، نویسنده و کارگردانی، به شکل معتبری به اجرا درآمده. از جمله تیم تصویربرداری که با استفاده از چندین دوربین در موقعیتهای مختلف، نماهایی ضبط کرده که ترکیبی شده از دیدگاه تماشاگر در سالن و دیدگاه دکوپاژ سینمایی که در نوع خودش تجربه جذابی در تماشا تئاتر است.
وی توضیح داد: موضوع «شوخی امروز» بحران زیستی یک بازیگر ۴۰ ساله است که مرتبا و پیوسته با مسائل شخصی، محیطی و حرفهای خودش مواجه می شود. مکان فیلم، استودیویی است که هم محل کار و رفتوآمد افراد متعدد است، هم محل زندگی لحظه هایی از زندگی برخی از شخصیتهاست که با حضور چند خدمتکار است. زمان فیلم هم بازه زمانی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی ست. ترکیب سه عنصر، زمان، مکان و کاراکترها، گذر فرد و جامعه و همچنین تحول نسبت فرد و جامعه، از مدرنیسم به پستمدرنیسم را روایت می کند.
این منتقد درباره تغییراتی که در فیلمتئاتر نسبت به متن اصلی نمایشنامه رخ داده، گفت: یکی از تفاوتهای مهم، اضافه شدن روابط میان کارکترها است. در متن اصلی چنین روابطی وجود ندارد، اما به اقتضای زمانه و با توجه به شخصیت اندرو اسکات این روابط وارد اثر شده و به شیوه درستی هم دراماتورژی شده، این تغییر، نه صرفاً به اقتضای شخصیت، بلکه به اقتضای ارزشها و موقعیتهای دوران پستمدرن است؛ جایی که طنز انتقادی و آیرونی به معنای هجو، از مرحله طنز گذشته و هر معنایی را بی معنا کرده است.
خیمهدوز ادامه داد: این اضافه شدن، به شکلی هوشمندانه نشان میدهد که آزادی جنسی که زمانی نماد مدرنیته و پیشروی فرهنگی بود، میتواند به ابتذال کشیده شود. طنز فیلم زمانی گستردهتر میشود که واژه ای مثل فاحشه این بار در مورد همجنسگرایی، با همان زیرکی آیرونیک مورد استفاده قرار گرفته.
وی این فیلم را با فیلم کلاسیک «بوئینگ، بوئینگ» (۱۹۶۵) با بازی تونی کرتیس و جری لوئیس مقایسه کرد و گفت: در آن فیلم هم یک لوکیشن محدود داریم با ورود و خروج شخصیتها از چندین در، که موقعیتهای کمدی خلق میکنند.با این تفاوت که در زمان تولید آن فیلم که نماد دوران مدرن است، ارزشها معتبر و قابل اتکا و اعتماد بودند. حقیقت و انسانیت ارزش داشتند، مستقل از هر موقعیتی و افراد برای حفظ آن تلاش میکردند. اما در فیلم «شوخی امروز» ارزشها از بین رفتهاند؛ هیچ نماد مطلقی وجود ندارد و مرگ حقیقت و ارزشها محور اصلی روایت است.
خیمهدوز ادامه داد: این فیلم نمونهای از طنز پستمدرن است که ضمن سرگرم کردن مخاطب، نقدی تاریخی و فلسفی را هم ارائه میدهد. در دوران پستمدرن، موقعیتها معنای خود را میسازند و هیچ ارزش مطلقی وجود ندارد. این مسئله در فیلم با زیرکی طنز و بازیهای استادانه بازیگران نشان داده شده و مخاطب را به تأمل درباره تکثر فرهنگی و نگاه چندگانه به حقیقت دعوت میکند.
این منتقد ادامه داد: در دوران مدرن ارزشها اعتبار داشتند اما در دوران پست مدرن هیچ چیز ارزش مطلق ندارد و ما هم در این اثر دیدیم که هیچ ارزش مطلقی که در همه موقعیت ها صدق کند وجود ندارد. وقتی اندرو اسکات درباره باور صحبت میکند از مفهوم «خیانت به باور» صحبت می کند و خیانت به باور فقط به معنی خیانت به ایمان نیست بلکه به معنی خیانت به صدق، خیانت به معرفت و دانایی و خیانت به توجیه گزاره های معرفتی است. زیرا در معرفت شناسی کلاسیک و مدرن تعریف معرفت یا همان Knowledge این است: معرفت ط باور صادق موجه است. بنابراین وقتی آندروید اسکات (و در واقع نویسنده) از خیانت به باور حرف می زند یعنی خیانت به همه اینها، یعنی ورود بشر معاصر به دوران نسبی گرایی. نسبی گرایی ارزشی، اخلاقی و معنایی. از جمله نسبی گرایی حقیقت.
خیمهدوز توضیح داد: در نمایش اخیر، شاهد مواجههای هوشمندانه با مفاهیم مدرن و پستمدرن هستیم. ارزشها در این اثر بهگونهای هجو میشوند که بیمعنایی، خودش به نوعی معنا تبدیل میشود. معنا در اینجا چیزی است که جای همه معانی را میگیرد. بی معنایی به مثابه معنا، نوعی بی نیازی از معناست، همان که میتوانیم آن را «هیچ» بنامیم که مخاطب را از ابزورد و نیهیلیسم عبور داده و به وادی «هیچ» میرساند.
وی درباره پست مدرن بودن این اثر گفت: نمایش حاضر نمونهای از تئاتر پستمدرن است که با هوشمندی موقعیتها و شخصیتها و حتا بازی ها، مرز مبهم و گاه از بین رفته ی میان معنا و بیمعنایی، طنز و تراژدی، ارزشها و اخلاق را به مخاطب نشان میدهد و او را در برابر تجربهای تازه و متفاوت قرار می دهد. یک تجربه چالش برانگیز.
این منتقد با توجه به توانمندی اندرو اسکات در اجرای این نمایش بیان کرد: اجرای زنده تئاتر تفاوتهای بنیادینی با بازی در فیلم دارد. در اجرای لایو، همه چیز در همان لحظه اتفاق میافتد و بازیگر باید توانایی خلق طنز و فراتر از آن، آیرونی را داشته باشد. این امر بسیار دشوار است و توضیح آن به بازیگر با کلمات کاری دشوار است. در واقع بسیار پیچیده؛ میتوان نکات کلی را در متن یا دورخوانی به بازیگر منتقل کرد، اما اجرای دقیق بازی نیازمند تجربه و مهارت است. بازیگرانی که سابقه کافی دارند، میتوانند این ظرافتها را در اجرا نشان دهند، اما حتی برای آنها هم، خلق طنز و حتا آیرونی به صورت ظریف و پرمفهوم چالشی بزرگ است. طنز نباید به ورطه کمدی یا لودگی بیفتد، بلکه باید خندهای ایجاد کند که از درک موقعیت و کانسپت ناشی میشود.
خیمهدوز با اشاره به اهمیت بازی بازیگر توضیح داد: ریشه طنز در مفهوم قرار دارد. در این اثر، نویسنده مغهوم تضاد دو وضعیت مدرن و پستمدرن را مطرح کرده و همین تضاد، مولد طنز شده. انتقال این مفهوم به مخاطب، بهویژه در سینما دشوارتر است؛ زیرا فیلم با کاتها و مونتاژ، لحظات طنز و آیرونی را به صورت مصنوعی ایجاد میکند و بازیگر در بسیاری مواقع متکی به متن نیست. به همین دلیل، بازیگر سینما در اجرای طنز و آیرونی نسبت به بازیگر تئاتر، کم عمق تر عمل میکند.