جماران هنری: با انتشار تصاویری از سریال در دست تولید «بدنام» که امیر آقایی در متن آن حضور دارد، به نظر میرسد قرار است دوباره او را در اوج ببینیم. گریم و جنس عکسها نشان میدهد که احتمالا آقایی در اینجا هم یک نقش منفی را بر عهده گرفته، شاید مثلا چیزی شبیه نیما بحری که تجسم و آیکون یک آقازاده تمامعیار بود و زود تبدیل به خاطره جمعی مخاطبان شد. به هر حال گفته شده امیر آقایی در سریال «بدنام» ایفاگر نقش مردیست که هر رذالتی را برای خودش افتخار میداند و شاید به شکلی امتداد نقش نوستالژیک خود در آقازاده را زنده میکند.
احتمالا و از همین حالا میشود گفت که شمایل بازیگری امیر آقایی با یک شاهنقش منفی در «بدنام» به تثبیت خواهد رسید، او ریسک بزرگی برداشته، نقشهایی را بر عهده میگیرد که اصطلاحا بدمن هستند و این که با نقش منفی توجه تماشاچی را جلب کنی از آن اتفاقات کمیابی است که در شیمی همکاری حامد عنقا و امیر آقایی در چند همکاری مشترکی که داشتهاند ممکن شده، شاهد محکم این استدلال همان نیمای سریال آقازاده و حتی نوید سریال پر بحث و واکنشبرانگیز گناه فرشته است.
آقازاده یکی بود و دیگر نیست
آن چیزی که طراحی و اجرای شخصیت نیما بحری را منحصر به فرد کرده بود و دیگر توسط کسی با وجود کپیهای ناشیانه تکرار نشد، درک و دریافت متقابل نویسنده و خالق اثر و بازیگر از ابعاد نقش و توان اجرای بازیگر بود. آنجا قرار نبود از یک شخصیت منفی لزوما سیاهی ببینیم، اتفاقا متن به درستی به پس ذهن نیما گریز زده بود و شخصیتپردازی طوری بود که نیما بحری به شدت باورپذیر نشان میداد. امیر آقایی در آن نقش با زبان بدن به اندازه، رفته رفته دنائت و پستیهای یک شخصیت عیاش، منفعتطلب و بیرحم را نشانمان داد که بعدها دیگران را هم وسوسه کرد که آثار مشابهی در وصف آقازادهها و جهانشان بسازند، مثلا خسوف و یا حتی راز بقا، اما هیچکدام آقازاده نشدند، شاید چون امیر آقایی نداشتند! آفت آن نقش میتوانست تیپیکال شدنش باشد که نشد، چون آقایی جزئی، دقیق و مهندسی شده اجرا کرد و در تمام دونفرههای سریال، چه در تقابل با قطب مثبت و چه در همکاری و تبادل با مافیایی که سرکردهاش بود به اندازه بازی کرد، نه بازی را از بازیگر مقابل دزدید و نه به انفعال افتاد. اندازه به معنی واقعیِ اندازه.
شنای پروانه در عمق اوباش دیده نشده شهر
هاشمِ شنای پروانه اما فرصت استخراج بخش دیگری از تواناییها مغفول مانده امیر آقایی بود، آن گریم سنگین که اصلا قبل انتشار فیلم در قالب یک کلیپ کوتاه به شدت در شبکههای اجتماعی دیده شد. ظاهرا قرار بود مثل خیلی دیگر از تجربههای سینمای ایران در سطح گریم بماند، اما آقایی موفق شد از اعجاز گریم گذر کند و هنر بازیگریاش را با لحن درست نشان دهد، شاید یکی از معدود بازیهای قابل توجه در فضای جاهلی سینمای ایران بود، حتی در قیاس با بسیاری از آثار جاهلی قبل انقلاب. اوباش شنای پروانه به سرکردگی هاشم، اولین تصویر واقعی از طبقهای بود که تا قبل از محمد کارت دیده نمیشد و آن قدر امیر آقایی در نقش فرو رفته بود که خیلیها دچار شهوت یک بزن بهادر جنوب شهری شدند، یعنی فیلمسازان زیادی سعی کردند آثاری بسازند که در متن آن یک هاشم باشد که جولان بدهد. جالب اینجاست آقایی هم در آقازاده و هم در شنای پروانه جریانساز شد و چه فروتنانه تیتر یک نشده است.
کمی قبلتر، آن کوچه بینام، کوتاه و موثر
کمی قبلتر و چند سال پیش هاتف علیمردانی در موفقترین فیلم کارنامهاش نقشی کوتاه داشت که شاید خیلیها قبولش نمیکردند. امیر آقایی اما آن نقش را پذیرفت و اتفاقا در عین شگفتی حضور نه چندان بلندش تبدیل به یکی از خاطرهانگیزترین سکانسهای آن فیلم شد. قرار عاشقانه با باران کوثری، پیرپسری که رسما چندش و لزج بود، هر چه از مردان جوان به اصطلاح خوشگذران در ذهن داریم را در یک فضای محدود(در ماشین) نشانمان داد. دیالوگ چندانی نداشت، اما تمام تهدیدات آن میزانسن محدود را تبدیل به فرصت کرد و میخ خودش را کوبید. با این اوصاف منطقی است اگر فکر کنیم که سریال بدنام، دوباره توجهات را سمت قدرت بازیگری امیر آقایی خواهد برد. او این بار باید تیتر یک شود، مگر یک بازیگر چند بار فرصت تیتر یک شدن را دارد؟