شناسهٔ خبر: 75674563 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

گزارش|

کتاب، سرباز خاموش جنگ روایت‌ها/ چرا روایت تسخیر لانه جاسوسی در کتاب‌ها مهجور مانده است؟

با گذشت بیش از چهار دهه از واقعه تاریخی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، هنوز بسیاری از کتاب‌های ارزشمند درباره این رویداد در سایه مانده‌اند.

صاحب‌خبر -
کتاب، سرباز خاموش جنگ روایت‌ها/ چرا روایت تسخیر لانه جاسوسی در کتاب‌ها مهجور مانده است؟

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، با گذشت بیش از چهار دهه از واقعه تاریخی تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، هنوز بسیاری از کتاب‌های ارزشمند درباره این رویداد در سایه مانده‌اند. آثاری که با وجود اهمیتشان در روایت درست تاریخ انقلاب، نه تجدید چاپ شده‌اند و نه در سبد مطالعاتی نسل جوان جایی دارند. پرسش این است؛ چرا در جنگ روایت‌ها، کتاب همچنان سربازی خاموش است؟

در جست‌وجوی واژه «تسخیر لانه جاسوسی» در دنیای کتاب، با انبوهی از عناوین روبه‌رو می‌شویم؛ اما این آثار در بازار کتاب، فضای رسانه‌ای و حتی ذهن مخاطبان چه جایگاهی دارند؟ بسیاری از این کتاب‌ها سال‌ها پیش تألیف و چاپ شده‌اند، اما هنوز در همان چاپ اول مانده‌اند و صدای روایت‌شان به گوش نسل جدید نرسیده است.

ناشران دولتی؛ انحصار اطلاعات و غفلت از مخاطب

یکی از دلایل اصلی مهجور ماندن کتاب‌های تاریخی بخصوص مرتبط با حوادث اواخر دهه پنجاه و دهه ۶۰ و به‌ویژه واقعه تسخیر لانه جاسوسی، دولتی بودن بخش عمده ناشران فعال در این حوزه است. ناشرانی که در ظاهر مسئولیت روایت تاریخ انقلاب را برعهده دارند، اما در عمل به دلیل ساختار اداری و غیررقابتی خود، از پویایی بازار نشر فاصله گرفته‌اند.

این ناشران، هرچند به اسناد مهم، آرشیو‌ها و منابع دست‌اول تاریخی دسترسی دارند و می‌توانند آثاری ارزشمند تولید کنند، اما، چون بقای آنها وابسته به فروش و بازخورد بازار نیست، دغدغه‌ی جذب مخاطب و بازاریابی فرهنگی را در خود احساس نمی‌کنند. در واقع، آنها بیشتر مأمور به چاپ هستند تا مأمور به تأثیر. نتیجه چنین رویکردی، تولید کتاب‌هایی است که از منظر محتوایی قوی، اما از حیث جذابیت ظاهری، طراحی جلد، معرفی رسانه‌ای و حتی زبان روایت ضعیف هستند.

از سوی دیگر، نگاه صرفاً آرشیوی و اداری به این آثار سبب شده که بسیاری از آنها تنها به‌عنوان اسناد تاریخی برای پژوهشگران خاص منتشر شوند، نه به‌عنوان روایت‌هایی زنده و قابل درک برای مردم و نسل جدید. در حالی‌که مأموریت اصلی نشر در حوزه‌ی انقلاب اسلامی باید «تبیین» و «جذب مخاطب عام» باشد، نه صرفاً ثبت تاریخ برای بایگانی.

این چرخه‌ی معیوب، یعنی انحصار اطلاعات در دست بعضی ناشران، بی‌توجهی به نیاز مخاطب، ضعف در تبلیغ و توزیع، باعث شده کتاب‌های ارزشمندی که می‌توانستند نقش مهمی در جهاد تبیین داشته باشند، تنها در قفسه‌های خاک‌خورده نمایشگاه‌ها باقی بمانند.

حتی پژوهشگران و محققان برای یافتن برخی از این منابع ناچارند به کتاب‌فروشی‌های قدیمی، کتابخانه‌های تخصصی یا بازار دست‌دوم کتاب مراجعه کنند. فرایندی وقت‌گیر و دلسردکننده که در نهایت باعث می‌شود حتی علاقه‌مندان جدی هم از جست‌وجوی این آثار صرف‌نظر کنند.

رسانه‌ای که سؤال نمی‌سازد

در دنیای امروز، رسانه‌ها نقش اصلی را در جهت‌دهی به افکار عمومی و شکل‌دادن به ذهنیت نسل جوان بر عهده دارند. رسانه دیگر فقط ابزار اطلاع‌رسانی نیست، بلکه میدان نبرد روایت‌هاست؛ جایی که هر پرسش می‌تواند مقدمه‌ای برای آگاهی، مطالبه و در نهایت حرکت باشد. اما پرسش اصلی این است که آیا رسانه‌های ما توانسته‌اند درباره‌ی رویدادهایی، چون تسخیر لانه جاسوسی، چنین کنجکاوی و عطش دانستنی را در مخاطب ایجاد کنند؟

واقعیت این است که بسیاری از رسانه‌های داخلی، به‌ویژه در فضای مجازی که پرنفوذترین بستر ارتباط با نسل جوان است، از مرحله روایت‌سازی و مسئله‌محوری عبور نکرده‌اند. محتوای منتشرشده درباره‌ی رویداد‌های تاریخی اغلب محدود به مناسبت‌هاست؛ پست‌هایی تکراری در روز سیزدهم آبان، چند جمله کلیشه‌ای و تصاویری آرشیوی که بدون پیوند با زندگی امروز جوانان منتشر می‌شوند. در نتیجه، نه سؤالی در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد و نه میل به دانستن در او زنده می‌شود.

رسانه‌ی مؤثر باید بتواند در ذهن مخاطب ابهام هدفمند ایجاد کند؛ یعنی او را به فکر وادارد که چرا چنین اتفاقی افتاد، چه تأثیری بر سرنوشت کشور گذاشت و اگر امروز در آن موقعیت بودیم، چه تصمیمی می‌گرفتیم. اما در غیاب این رویکرد، موضوعات مهم تاریخی به رویداد‌هایی بی‌جان و صرفاً مناسبتی تبدیل می‌شوند که تنها در تقویم زنده‌اند نه در ذهن جامعه.

از سوی دیگر، بسیاری از تولیدات رسانه‌ای درباره‌ی تسخیر لانه جاسوسی، زبان گفت‌و‌گو با نسل جدید را نمی‌شناسند. محتوای تولیدی بیشتر از بالا به پایین است و با لحن خطابه یا آموزش رسمی ارائه می‌شود، نه از جنس گفت‌و‌گو و کنجکاوی. در حالی که جوان امروز به دنبال کشف است، نه قانع شدن.

در فضای پررقابت رسانه‌ای، که هزاران روایت موازی از یک واقعه منتشر می‌شود، اگر رسانه‌ی داخلی روایت خود را هوشمندانه و جذاب ارائه نکند، دیگری جای او را پر می‌کند. سکوت رسانه در چنین میدان نبردی، مساوی است با واگذاری میدان به روایت‌های تحریف‌شده یا مغرضانه.

بنابراین، وظیفه‌ی اصلی رسانه در جهاد تبیین، تنها «گفتن» نیست، بلکه وظیفه ساختن پرسش است؛ ایجاد عطش دانستن و جهت دادن به کنجکاوی نسل جوان. تا زمانی که سؤال در ذهن مخاطب زاده نشود، هیچ کتابی حتی قوی‌ترین و مستندترین اثر، به دست او نخواهد رسید.

در فضای امروز نشر، کتاب تنها با داشتن محتوای خوب نمی‌تواند مسیر خود را به دل مخاطب باز کند. اگر کتابی تبلیغ نشود، در شبکه‌های اجتماعی حضور نداشته باشد و از زبان مخاطب امروز سخن نگوید، به‌تدریج از حافظه فرهنگی جامعه حذف می‌شود. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای بسیاری از آثار منتشرشده افتاده است.

فراموشی نوجوانان در روایت تاریخ

در میان همه کاستی‌هایی که درباره کتاب‌های مرتبط با حوادث دهه ۶۰ و به‌ویژه واقعه‌ی تسخیر لانه جاسوسی دیده می‌شود، شاید مهم‌ترین و نگران‌کننده‌ترین آنها بی‌توجهی به نسل نوجوان و جوان باشد. نسلی که آینده‌ی روایت تاریخ در دست اوست، اما در ادبیات فرهنگی ما سهم کمی از روایت دارد.

در سال‌های گذشته، عمده‌ی کتاب‌های منتشرشده درباره‌ی این واقعه، آثاری بوده‌اند تخصصی، پژوهشی و عمدتاً مناسب برای مخاطب بزرگسال. کتاب‌هایی که زبانشان خشک، اصطلاحاتشان پیچیده و نثرشان از فضای ذهنی نسل امروز بسیار دور است. این آثار اگرچه برای محققان ارزشمندند، اما برای نوجوانی که در دنیای تصویر، سرعت و احساس زندگی می‌کند، هیچ کششی ندارند.

در حالی که اگر بخواهیم خط روایت انقلاب و هویت تاریخی ملت را اصلاح یا تثبیت کنیم، باید از کودکی آغاز کنیم. نسل نوجوان باید نه‌تنها شنونده، بلکه راوی این تاریخ باشد. این اتفاق، اما زمانی می‌افتد که داستان‌ها، رمان‌ها، کمیک‌ها و حتی کتاب‌های تصویری ساده، اما دقیق درباره‌ی وقایع مهمی، چون تسخیر لانه جاسوسی تولید شود.

امروز معلمان، والدین و مربیان پرورشی اگر بخواهند درباره‌ی این واقعه با نوجوانان گفت‌و‌گو کنند، منبع درخور و جذابی در دست ندارند؛ و در کتاب‌فروشی‌ها کمتر اثری می‌توان یافت که تسخیر لانه جاسوسی را در قالب روایت داستانی یا گفت‌وگویی زنده برای نوجوان بازگو کرده باشد.

این غفلت، در حقیقت نوعی خلأ در جهاد تبیین است. چون اگر قرار است نسل آینده از حقیقت تاریخ خود دفاع کند، باید آن را بشناسد، لمس کند و به آن باور داشته باشد. روایت تاریخ بدون حضور نوجوان، روایتی ناقص است؛ روایتی که در سکوت نسل بعد گم خواهد شد.

کتاب، خط مقدم جهاد تبیین

در میدان پرهیاهوی امروز که روایت‌ها از هر سو بر ذهن جامعه هجوم می‌آورند، کتاب همچنان مطمئن‌ترین سنگر حقیقت است؛ سنگری که اگر رها شود، میدان روایت را به رسانه‌های بی‌ریشه و روایت‌های تحریف‌شده واگذار می‌کنیم.

رویدادهایی، چون تسخیر لانه جاسوسی، نه فقط بخشی از تاریخ، بلکه بخشی از هویت ملی ما هستند؛ اما تا زمانی که این هویت در قالب روایت‌های زنده، جذاب و متناسب با نسل امروز بازگو نشود، در حافظه فرهنگی جامعه کمرنگ خواهد شد.

امروز بیش از هر زمان دیگر، نیاز است نویسندگان دغدغه‌مند، ناشران هوشمند و رسانه‌های مسئولیت‌پذیر دست در دست هم دهند تا تاریخ انقلاب را از قالب اسناد خشک بیرون آورند و آن را به روایت‌هایی انسانی، الهام‌بخش و فهم‌پذیر برای نوجوانان و جوانان بدل کنند.

تأکید مکرر رهبر معظم انقلاب بر «جهاد تبیین» دقیقاً ناظر به همین ضرورت است، روایت درست تاریخ، ابزار دفاع از حقیقت در برابر تحریف است؛ و در این جهاد بزرگ، کتاب نه تنها ابزار، بلکه سلاحی فرهنگی است؛ سلاحی که باید دوباره صیقل بخورد تا بتواند در جنگ روایت‌ها بدرخشد.