طی چند ماه اخیر، تعداد قابل توجهی از قتلهای خانوادگی در نقاط مختلف کشور گزارش شده که به موارد و اخبار پیشین در این زمینه افزوده است.
در حالی که خانواده امنترین پناهگاه هر فرد و و بنیادیترین واحد اجتماعی محسوب میشود، از دید بسیاری از ناظران، وقوع چنین رویدادهای نگرانکنندهای بیانگر وجود چالشهای جدی اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و خانوادگی در جامعه ما است که نیازمند بررسی، تحلیل علل و ارائه راهکارهای مؤثر برای پیشگیری است.
در این راستا، پرسشهای متعددی قابل طرح است. نوزدهمین برنامه تلاقی که در میانه آبان ماه و نزدیک به نخستین سالگرد درگذشت یکی از قربانیان قتلهای خانوادگی، همکارو پژوهشگر گرامی خانواده ایرنا، زندهیاد خانم «منصوره قدیری جاوید» برگزارشد، فرصتی بود برای واکاوی این موضوع مهم.
در این برنامه، میزبان دو پژوهشگر برجسته در حوزه آسیبهای خانوادگی بودیم؛ «حمید یعقوبی» روانشناس و «مونیکا نادی» حقوقدان که هر دو از تجربه و تحقیقات ارزشمندی در این زمینه برخوردارند.
بخش اول این میزگرد روز گذشته انتشار یافت و آنچه در ادامه آمده، مشروح گفتوگوها در بخش دوم است:
روی جرایمی که علیه افراد اتفاق میافتد، قانون باید دامنه گستردهای داشته باشد
ایرنا: با توجه به آنچه بیان شد، شما معتقدید که قانون باید صریحتر و حمایتگرتر باشد و برخی موارد را مشخص کند؛ مثلاً در بحثهای ناموسی، قید شود که حالت حمایت دارد و ممنوعیت اقدام فیزیکی روشن باشد. به عبارتی قانون صراحتاً مشخص کند که کسی نمیتواند فرزند، همسر یا هر عضو خانوادهاش را به زور یا خشونت هدایت یا تمشیت کند. شما موافق هستید که چنین منع روشنی در قوانین وجود داشته باشد؟
نادی: بله، البته با بخش اول حرف شما مخالفم چون به نظرم قانون در مسائلی که جنبههای اجتماعی دارند، باید جامع و دقیق باشد. موضوع خیلی گسترده است و از نظر حقوقی ما داریم درباره چند طبقهبندی مختلف صحبت میکنیم. اگر بخواهیم تمرکز کنیم روی جرایمی که علیه افراد اتفاق میافتد، قانون باید دامنه گستردهای داشته باشد. وقتی موضوعات این قدر گسترده وعوامل متعدد هستند، قطعاً قانون باید هم پیشگیرانه باشد تا از وقوع جرم جلوگیری کند، هم در صورتی که جرم اتفاق افتاد، قاضی با اختیار کافی بتواند بر اساس شرایط هر پرونده مداخله لازم را انجام دهد. همچنین قانونی که تدوین میشود باید مشخص کند که اگر فردی مثلاً زنی تحت خشونت قرار گرفت و شکایت کرد، چه حمایتهایی دریافت میکند و چه اقداماتی علیه متجاوز انجام میشود.
مونیکا نادی حقوقدان
زنی که ممکن است در معرض قتل توسط همسرش قرار بگیرد کجا باید برود؟
مثلاً زن ممکن است در معرض قتل توسط همسرش قرار بگیرد؛ حالا این زن کجا باید برود؟ ما خانههای امن پیشبینی کردهایم، اما باید دید این سیستمها چقدر موجود هستند و کارایی واقعیشان چقدر است، توان پذیرششان چقدر است و بودجه کافی دارند یا نه؟
ایرنا: پس شما میگویید که حتی وقتی قانون به طور روشن پیشبینیهایی دارد، مشکل اصلی در مرحله اجرا است، درست است؟
نادی: دقیقاً، مشکل همین است. به نظر من، ما باید برای خشونتهای خانگی قوانین خاصی داشته باشیم. در همین راستا بود که لایحه «تأمین امنیت زنان» تدوین شد، اما متأسفانه سالها است بلاتکلیف مانده و چندین بار هم نام و محتوای آن تغییر کرده است. دلیلش هم این است که برخی معتقدند قانون خاص در حوزه خانواده نیاز نیست، در حالی که برخی دیگر نگران محدودیتهایی مثل مهریه هستند و میگویند اگر مردان در زندان باشند چه میشود. به این ترتیب، بسته به مصلحت، دیدگاهها تغییر میکنند و نمیتوان تصمیم واحدی گرفت.
داشتن یک قانون خاص درباره خشونت خانگی ضروری است
به همین دلیل، من فکر میکنم داشتن یک قانون خاص ضروری است؛ قانونی که تنها با جنبه قضایی برخورد نکند و به قاضی اجازه دهد از مددکاری و روشهای غیرقضایی هم استفاده کند. این اقدامات فوری و مداخلات سریع امکان میدهد که زن از محیط آسیبزا جدا شود و در یک محیط امن قراربگیرد. تجربه جهانی نشان میدهد خشونت خانگی در همه جای دنیا وجود دارد و نه فقط این جا؛ اما چیزی که میتواند ما را متمایز کند، همین مداخلات فوری است که قانون بتواند اختیار انجام آنها را بدهد.
در بعضی خانوادهها، هدف از تنبیه صرفا تخلیه خشم والدین است که ممکن است به آسیب منتهی شود
ایرنا: آقای دکتر، شما به موضوعاتی مثل فشارهای مالی، استرسهای زندگی مدرن و سنتهای عشیرهای اشاره و نکات مهمی مطرح کردید. حالا سوالم این است آیا همه ما به خصوص مردان که با این فشارها و استرسهای اقتصادی و روانی مواجه هستیم، ذاتاً و بالقوه قاتل هستیم؟
یعقوبی: دو نکته مهم دارم؛ اول درباره تنبیه است که در قانون تحت عنوان تنبیه متعارف آمده. باید بدانیم که تنبیه به معنای متنبه کردن، آگاه کردن و دادن بازخورد است؛ یعنی فرد متوجه شود که اشتباه کرده است. هدف از تنبیه، یادگیری است. متأسفانه در بعضی خانوادهها، هدف از تنبیه صرفاً تخلیه خشم والدین است و ممکن است شدت این خشم به حدی باشد که آسیب جسمییا روانی به فرد وارد شود.
این موضوع نه فقط در همان لحظه بلکه در آینده اثرات منفی دارد. نمونهای که یادم هست، حدود ۲۰ سال قبل اتفاق افتاده؛ یک پدر هنگام دریافت کارنامه فرزندش که معدلش ۱۶ بود، او را محکم به زمین زد. نتیجه این شد که کودک کشته شد. این مثال نشان میدهد که تنبیه یعنی آگاه کردن، نه آسیب رساندن. بنابراین تنبیه متعارف نباید شامل آسیب جسمیشود؛ هر نوع تنبیه بدنی دیگر به هیچ وجه مجاز نیست، فقط باید روشهایی استفاده شود که فرد متوجه اشتباهش شود.
آینده متعلق به زنان است
نکته دوم درباره قوانین تبعیضآمیز علیه زنان است. حس من این است که خانم دکتر میخواست همین را بیان کند. نگرانی اصلی این است که قوانین، زنها را در موقعیتهای نامساوی قرار میدهند. اما به نظرم نباید نگران بود چون آینده متعلق به زنان است. تاریخ بشر نشان میدهد که قدرت عمدتاً در دست مردان بوده است، چرا که قدرت فیزیکی تعیینکننده بود. مردان برای کسب درآمد باید کشاورزی یا دامداری میکردند، زمین میکندند، محافظت میکردند و حتی میجنگیدند. قدرت در طول تاریخ عمدتاً فیزیکی بوده و همین باعث شده مردان حاکم باشند. اما اکنون قدرت به سمت نرمافزاری حرکت کرده، یعنی هوشمندی و دانش اهمیت بیشتری پیدا کرده و دیگر تفاوتی بین زن و مرد نیست.
قوانین تبعیضآمیز علیه زنان تغییر خواهند کرد، گرچه ممکن است یکی دو دهه طول بکشد
همین حالا هم شاهد مدیران زن در کشورها هستیم. بنابراین، پیشبینی من این است که قوانین تبعیضآمیز علیه زنان تغییر خواهند کرد، گرچه ممکن است یکی دو دهه طول بکشد. بسیاری از تبعیضها ناشی از تفکر مردسالارانه است و با تغییر جامعه و نقش زنان کمکم اصلاح خواهد شد. برای مثال، در شرایط فعلی اگر من فرزندم را بکشم، قصاص نمیشوم در حالی که همین شرایط برای مادر ممکن است متفاوت باشد. این تبعیضها، ریشه در نظام مردسالارانه و سنتهای گذشته دارد که به هر حال تغییر خواهند کرد و روند کنونی و مقایسه با گذشته موید آن است.
اما در پاسخ به سوالتان باید بگویم که ما در علوم انسانی، علوم اجتماعی و روانشناسی با نوعی از علیت سروکار داریم که با علیت در علوم فیزیکی و طبیعی کاملاً متفاوت است. در علوم طبیعی، مثل فیزیک، نتایج حتمی و قابل پیشبینیاند؛ برای مثال آب در دمای ۱۰۰ درجه میجوشد، دو به اضافه دو در ریاضی همیشه میشود چهار یا فرمولهای شیمیایی پاسخهای مشخص و قطعی دارند. اما در علوم انسانی، چنین قطعیتی وجود ندارد. ما با علیت خطی مستقیم مواجه نیستیم، بلکه با علیت حلقوی روبهرو هستیم. یعنی عوامل مختلف میتوانند در چرخهای پیچیده و غیرخطی بر هم تأثیر بگذارند و نتیجه نهایی از ترکیب این عوامل حاصل شود.
در تحلیل عوامل قتلهای خانگی با عدم قطعیت روبرو هستیم
به همین دلیل، در علوم انسانی ما بیشتر از مفهوم «عوامل خطر» استفاده میکنیم. مثلاً میگوییم تربیت نامناسب یک عامل خطر است یا طلاق یک عامل خطر محسوب میشود؛ اما به این معنا نیست که هر فرزند طلاقی لزوماً قاتل میشود. همینطور هر فردی که در فقر زندگی میکند، الزاماً قاتل، معتاد، افسرده یا مضطرب نمیشود. فشارها و استرسها هم مجموعهای از این عوامل هستند که ممکن است در فرد تأثیر بگذارند اما اثر آنها قطعی نیست. حتی در مدلهای تحلیل قتل، فاکتورهای دیگری مثل ابزار و فرصت اهمیت دارند.
ممکن است کسی خشمگین باشد و نیت انجام خشونت داشته باشد اما اگر ابزار یا مهارت کافی برای اجرای عمل را نداشته باشد، آن عمل رخ نمیدهد؛ مثلاً اگر اسلحه یا چاقو در دسترس نباشد، عمل قتل ممکن نیست. بنابراین در علوم انسانی ما با مجموعهای از عوامل تأثیرگذارسروکار داریم که هر یک اثر خود را دارند اما هیچکدام به تنهایی تعیینکننده نیستند.
ایرنا: اگر نکتهای هست که فکر میکنید من نپرسیدم، لطفاً خودتان مطرح کنید و اگر نکته جدیدی نیست، میخواهیم وارد بحث راهکارها شویم. پیشنهادهای شما برای کنترل و کاهش آمار خشونت و قتل خانوادگی چیست؟ البته میدانیم که هیچ جامعهای نمیتواند این آمار را به صفر برساند اما میخواهیم بدانیم چه اقداماتی میتواند به کاهش آن کمک کند.
برای مقابله با خشونتهای خانگی مجازاتهای متناسب و بازدارنده لازم داریم
نادی: همانطور که آقای دکتر هم فرمودند ما امیدواریم جامعه به سمتی حرکت کند که تبعیضها و سیستمهای تبعیضآمیز ازبین برود و قوانین دراین راستا عمل کنند. در مورد راهکارها میتوان به کوتاهمدت و بلندمدت پرداخت. در کوتاهمدت، اصلاح قوانین میتواند بسیار موثر باشد؛ داشتن یک قانون جامع که خشونتهای خانگی را پوشش دهد و مجازاتها متناسب و بازدارنده باشد، اهمیت زیادی دارد. همچنین قوانینی که اختیارات حفاظتی برای قاضی فراهم کنند؛ مثلاً دستور موقت برای دور نگه داشتن فرد خشونتگر از قربانی، میتواند از آسیب به زنان و کودکان جلوگیری کند. علاوه بر این، اجرای صحیح قوانین موجود و اطمینان از این که قوانین واقعا اعمال میشوند، نقش کلیدی دارد.
سیستم قضایی و نیروهای انتظامی نیاز به آموزشهای ویژه دارند
در سطح نهادها، سیستم قضایی و نیروهای انتظامی نیاز به آموزشهای ویژه دارند تا در چارچوب دنیای امروز، بازتعریفی از خشونتهای خانگی و شیوههای مقابله با آنها پیدا کنند و برخوردشان موثر باشد. مراکز حمایتی و سازمانهای مردمنهاد باید تقویت شوند؛ هرچه این مراکز فعالتر و خانههای امن گستردهتر باشند، جامعه میتواند نقش مطالبهگرانه و مداخلهای خود را بهتر ایفا کند. فراهم کردن حمایتهای حقوقی رایگان برای زنان و کودکان خشونتدیده، ارائه اسکان موقت و امکانات مشابه بخشی از این راهکارها است.
در بلندمدت، آموزش و فرهنگسازی اهمیت فراوان دارد؛ آموزش مهارتهای حل تعارض، مواجهه با مشکلات و ارتقای آگاهیهای روانی در مدارس و جامعه میتواند به کاهش مشکلات روانی افراد و بهبود رفتارهای اجتماعی کمک کند. این اقدامات به تدریج میتواند افکار عمومی و ساختار جامعه را به سمتی سوق دهد که خشونت کاهش یابد و آینده امنتری برای همه فراهم شود.
خانههای امن در بسیاری از شهرها و استانهای کشور وجود دارند
ایرنا: خانم دکتر، الان در شهرها خانههای امن با متولیگری بخش خصوصی برای زنان داریم؟
نادی: بله، البته این مراکز باید مجوز داشته باشند. خانههای امن در بسیاری از شهرها و استانهای کشور وجود دارند.
ایرنا: متولیشان بخش خصوصی است؟
نادی: بله، بخش خصوصی بر اساس مجوزهای لازم فعالیت میکند و روال اداری را طی میکند. البته این مراکز مشکلاتی دارند؛ از جمله محدودیت بودجه، سطح و سبک نظارت و تعداد کم آنها که توان پاسخگویی به نیازهای فعلی جامعه را ندارند.
ایرنا: مثلا در تهران، بخش خصوصی متولی است یا بخش دولتی هم نقش دارد؟
نادی: هر دو وجود دارند؛ بخش دولتی مثل شهرداری، دادگستری، بهزیستی و خط اوژانس اجتماعی ۱۲۳ متولی هستند و امور مربوطه را مدیریت میکنند.
اکنون این اختیار وجود دارد که فرد را از محیط آسیبزا خارج کنند
ایرنا: اگر یک زن با ۱۲۳ تماس بگیرد، آیا این سامانه میتواند او را از محیط آسیبزا خارج کند و به مکان امنی منتقل کند؟
نادی: بله، این اختیار وجود دارد که فرد را از محیط آسیبزا خارج کرده و به مکان امن منتقل کنند.
ساختار اینگونه است. من روی کیفیت خدمات قضاوت نمیکنم اما این ساختار و اختیار در قوانین وجود دارد.
ایرنا: در پروندههایی که شما با آنها برخورد داشتهاید، موردی بوده که اوژانس اجتماعی توانسته باشد اقدام کند و زن را خارج و کمک کند؟
نادی: ببینید، همانطور که گفتم میتوانم مثالی از حوزه کودکان بزنم. قبل از تصویب قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان در سال ۹۹، این اختیار وجود نداشت که اگر بهزیستی متوجه شود کودکی در معرض آسیب است، بتواند او را جدا کند. ما پروندهای داشتیم که اورژانس اجتماعی مراجعه کرد و شرایط وخیم کودک را دید، اما قانوناً باید دستور قضایی میگرفتند و بعد اقدام میکردند. در همین فاصله آن کودک چنان آسیب دید که عملاً تبدیل به یک موجود نباتی شد؛ حجم آسیب آنقدر زیاد بود که به این مرحله رسید.
با تصویب قانون، اختیار به مددکاران اورژانس اجتماعی داده شد، اما هنوز مشکلات زیادی وجود دارد
با تصویب قانون، این اختیار به مددکاران داده شد، اما هنوز مشکلات دیگری وجود دارد؛ جدای از ناآگاهی برخی از ماموران اوژانس اجتماعی نسبت به این اختیار، دغدغههای دیگری هم هست. چرا؟ چون مددکار میگوید من میخواهم مداخله کنم و آن کودک را از وضعیت آسیبزا نجات بدهم ، اما این کار ممکن است برای من تبعات داشته باشد. درست است که قانون اجازه میدهد اما پشتوانه قضایی و حمایت قانونی کافی برای مددکار در مواجهه با تبعات احتمالی وجود ندارد. ممکن است فردا توبیخ شود یا مدیران و همکارانش فشاربیاورند. بنابراین حتی اگر مددکار آگاه باشد و مهارت لازم را داشته باشد، ترجیح میدهد مداخله نکند چون عواقب آن برای او زیاد است.
میزان ابتلا به اختلالات روانی در ایران دو برابر میانگین جهانی است
ایرنا: آقای دکتر، راهکارهای شما در این زمینه چیست؟
یعقوبی: من میخواهم راهکارها را در سه سطح مطرح کنم؛ سطح فردی و خانوادگی، سطح اجتماعی و فرهنگی و سطح قانونی و ساختاری. در سطح فردی، تمرکز من بر سلامت روان است و میدانیم که سلامت روان تأثیر مستقیم بر رفتارهای خشونتآمیز دارد. میزان ابتلا به اختلالات روانی در ایران دو برابر میانگین جهانی است؛ در دنیا نسبت یک به هشت است اما در ایران یک به چهار. این خود نشان میدهد که نیاز به سرمایهگذاری بیشتر در حوزه سلامت روان داریم.
عامل خشونت، خشم نیست بلکه ناکامی است
اگر بخواهیم به طور خاص به قتلهای ناموسی و خشونت خانوادگی نگاه کنیم، باید بدانیم که خشونت رفتار است و خشم یک هیجان است؛ بنابراین عامل خشونت، خشم نیست بلکه ناکامی است. برای مثال وقتی چراغ راهنمایی قرمز میشود این تجربه ناکامیمیتواند احساس خشم ایجاد کند. خشونت ممکن است به شکل گفتار توهینآمیز یا رفتار پرخاشگرانه بروز کند یا فرد بتواند خود را کنترل کرده و خشمش را مدیریت کند. لذا آموزش مدیریت خشم اهمیت زیادی دارد. پروندههای خشم و قتل در سیستم قضایی بسیار زیاد است؛ قبلاً گفته میشد که تعداد پروندهها به حدود ۱۵ میلیون پرونده میرسد و تقریباً هر چند ثانیه یک نزاع منجر به مراجعه به کلانتری میشود. بنابراین ما باید خشونت را در جامعه مدیریت کنیم.
وقتی افراد مهارت مدیریت ناکامی را یاد بگیرند، احتمال تبدیل خشم به خشونت کاهش مییابد
یکی از راهکارها آموزش مهارتهای حل مساله، حل تعارض و گفتوگوی سازنده از دوران کودکی در خانواده و مدرسه است. وقتی افراد مهارت مدیریت ناکامی را یاد بگیرند، احتمال تبدیل خشم به خشونت کاهش مییابد. همچنین برخی افراد آسیبپذیر روانی هستند و نیاز به دسترسی به خدمات سلامت روان دارند. با توجه به این که در ایران نسبت افراد با اختلال روانی یک به چهار است و بودجه سلامت روان وزارت بهداشت تنها ۴ درصد از کل بودجه سلامت است، واضح است که باید منابع بیشتری اختصاص یابد.
در سطح اجتماعی و فرهنگی لازم است آگاهسازی عمومی انجام شود. همان طور که خانم دکتر اشاره کردند، نیازی نیست همه چیز از نو اختراع شود. میتوانیم به جامعه آموزش دهیم که اگر صدای خشونت یا پرخاشگری دیدند، با پلیس تماس بگیرند و سیستم قضایی و پلیس هم این اختیار را داشته باشند که مداخله کنند. رسانهها نقش مهمیدر اطلاعرسانی و فرهنگسازی دارند.
میتوانیم به جامعه آموزش دهیم که اگر صدای خشونت شنیدند، با پلیس تماس بگیرند
ایرنا: اما نمیشود کاری کرد.
یعقوبی: میشود.
ایرنا: من چندین روز هفته صدای دعوا از خانه همسایهام میشنوم و نمیتوانم کاری کنم. نتوانستم زنگ بزنم، اصلاً تکان نمیتوانم بخورم. واقعاً نمیدانم چه کنم، فقط غصه میخورم.
یعقوبی: اما اگر ما آگاهی لازم را داشته باشیم و پشتوانه قانونی هم وجود داشته باشد، میتوانیم اقدام کنیم. مردم باید بدانند که حق دارند تماس بگیرند و این حق باید توسط قانون تضمین شود. باید قانونی وضع شود که به همسایه اجازه دهد در این مواقع مداخله کند و اقدام لازم را انجام دهد.
نادی: بله این قانون وجود دارد. جرائم علیه افراد مانند کودکآزاری، کاملاً جرم عمومی محسوب میشوند. همچنین قتل و دیگر جرائم جدی نیز جنبه عمومی دارند. بنابراین شما به عنوان یک فرد نه تنها اجازه دارید، بلکه موظف به اقدام هستید.
قانون هست اما فرهنگ نیست/ تغییر فرهنگ، سواد، دانش و بینش مردم لازم است تا قانون به درستی اجرا شود
ایرنا: ولی اگر من زنگ بزنم و بگویم در همسایگی من چند روز هفته دعوا میکنند، بعضی به من میخندند و میگویند فضول هستم.
یعقوبی: میدانی چرا میخندند؟ چون فرهنگ جامعه هنوز شکل نگرفته، قانون هست اما فرهنگ نیست. ببینید اگر شما قانون اساسی یک کشور پیشرفته را بردارید و آن را در یک کشور ناشناخته در آفریقا اجرا کنید آیا آن کشور تبدیل به سوئیس میشود؟ نه. تغییر فرهنگ، سواد، دانش و بینش مردم لازم است تا قانون به درستی اجرا شود.
قانون باید درونی شود/ قانون خودش باید فرهنگ ایجاد کند
نادی: قانون باید درونی شود؛ یعنی قانون خودش باید فرهنگ ایجاد کند.
یعقوبی: بله، دقیقاً مثل استفاده از کمربند ایمنی در خودروها بود. یادم میآید وقتی ماشینهای پیکان تازه آمدند، بسیاری حتی به فکر بستن کمربند نبودند و کسی هم جریمه نمیشد. اما با گذشت زمان و استمرار فرهنگسازی، بستن کمربند تبدیل به یک رفتار نهادینه و فرهنگی شد. این نشان میدهد که اگر حاکمان بخواهند، میتوانند قوانین را به فرهنگ عمومیتبدیل کنند. کافی است این قوانین بارها در رسانهها، تلویزیون و برنامههای فرهنگی مطرح شوند تا مردم به آن عادت کنند. اما صرف نوشتن قانون کافی نیست. برای مثال، وقتی آمار آسیبها در کشوی مدیران یا لپتاپها باقی بماند و منتشر نشود حتی متخصصان دلسوز هم از حجم مشکل اطلاع پیدا نمیکنند و نمیتوانند اقدام مؤثر انجام دهند.
پایش مداوم آسیبها و انتشار آمار ضروری است
انتشار اخبار و آمار، مانند کار شما در ایرنا باعث میشود جامعه و متخصصان نسبت به مسائل حساس شوند و برای تغییر اقدام کنند. به همین دلیل پایش مداوم آسیبها و انتشار آمار ضروری است. وقتی آمار کودکآزاری منتشر شود، متخصصان میتوانند بررسی کنند که چه اقداماتی لازم است. تغییر فرهنگ و رفتار، تدریجی است و نباید به خاطر کندی روند ناامید شد.
کافی است به مقایسه رفتار مردم امروز با ۲۰، ۵۰ یا حتی ۱۰۰ سال گذشته، پرداخته و نگاه کنیم تا ببینیم پیشرفت فرهنگی چگونه اتفاق میافتد.
ایرنا: پس چکیده فرمایش شما در مرحله فعلی این است که باید ارتباطات اجتماعی تسهیل شود و افراد آسیبپذیر بیشتر با رواندرمانگران در ارتباط باشند؟
یعقوبی: بله، این بخشی از موضوع است اما روانشناس نمیتواند معجزه کند؛ البته شناسایی افرادی که در معرض آسیب هستند و ارجاع آنها به مشاور یا روانشناس اهمیت زیادی دارد. فرهنگ مشاوره باید ترویج و پشتیبانی شود. علاوه بر آن، آموزش و فرهنگسازی نقش مهمی دارند و رسانهها و فضای مجازی در این زمینه بسیار مؤثرند.
باید برای مردم آگاهسازی شود که فرزندشان ملک آنها نیست
کاری که شما انجام میدهید و آوردن این موضوعات به روی میز و در معرض توجه افکار عمومی بسیار ارزشمند است و تبریک دارد. این مسائل باید هر روز در رسانهها مطرح شوند در تلویزیون، فضای مجازی و دیگر رسانهها. باید برای مردم آگاهسازی شود که فرزندشان ملک آنها نیست. آنها تنها والدینی هستند که مسئولیت تربیت دارند و نمیتوانند هر رفتاری که بخواهند با فرزندشان انجام دهند. خشونت علیه کودکان و زنان شامل کودک و همسرآزاری است و بسیاری از این موارد در ایران گزارش نمیشوند؛ آمار موجود تنها نوک کوه یخ را نشان میدهد و بخش بزرگی از خشونتهای خانگی و علیه زنان همچنان ناشناخته باقی میماند. برای مقابله هر چه بیشتر باید شفاف و صریح بود.
ایرنا: سپاسگزارم، خانم دکتر. اگر نکتهای مانده، لطفاً بیان فرمایید.
نادی: ما امیدواریم این مسیر به سوی تغییرات در سیستمهای قانونی، اجتماعی و فرهنگی حرکت کند تا حقوق اساسی افراد به حداکثر رعایت شود و این مسیر تنها با همکاری همه بخشهای مختلف امکانپذیر است.
اگر کسی مستقیما تهدید میکند باید تکلیف معلوم شود؛ حالا ممکن است این فرد همسرمان باشد
یعقوبی: من میخواهم دو سه جمله خطاب به کسانی بگویم که الان ممکن است در معرض خطر باشند؛ نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد یک فرد ممکن است خدایی نکرده به سمت قتل برود. اگر فردی مکررا تهدید میکند، تکلیف معلوم است؛ مستقیماً میگوید میکشمت و فلان. اگر یک شوهری یا یک نامزد خیلی کنترلگر است، بیش از حد حسود، حسود افراطی، بددل و بدبین است که ما به آن میگوییم پارانوئید از این باید ترسید. یعنی اگر مثلاً پارتنر شما، همسر شما یا دوست شما خیلی بددلی میکند و بدبینی نشان میدهد؛ این یک روز ممکن است اتفاق بدی رقم بزند و این آدم باید به سمت درمان هدایت شود؛ اگر مثلاً میگویم حالا همسرمان است قطعا باید برود درمان، ولی اگر دوست من هست و درمان امکانپذیر نیست، دیگر به هر حال باید مراقب باشیم.
حمید یعقوبی روانشناس
آدمهایی که یک دفعه پرخاشگر میشوند و زود از کوره درمیروند و زود عصبانی میشوند، استعداد این کار را دارند. آدمهایی که احساس میکنند همه علیه آنها هستند و تو هم با آنها هستی و ... این نشانهها کمک کند که آدمها سرجای خودشان بمانند. به خصوص سلاح گرم؛ حالا سلاح گرم بیشتر خطر دارد ولی خب سرد هم هست؛ همگی ما بالاخره دسترسی داریم به یک چاقو در خانه، ولی از اسلحه گرم باید بیشتر ترسید. شاید این نشانههای هشدار کمک کند که کمی به خودشان بیایند و فکری بکنند.
ایرنا: سپاسگزارم و از هر دو بزرگوار و تشکر از وقتی که اختصاص دادید. امیدواریم در فرصتهای بعدی بتوانیم باز هم از حضور شما بهرهمند شویم