به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، فردا، سهشنبه ۱۳ آبان و سالگرد تسخیر لانه جاسوسی است؛ همان واقعه ای که به اعتقاد نویسنده کتاب ایستگاه خیابان روزولت «یک مقطع حیاتی در سپهر سیاست ایران» بود و هنوز صدها سند از اسنادی که هنگام تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام افتاد، رمزگشایی نشده است و لذا رهبر معظم انقلاب در تقریظی بر این کتاب نوشتند «این، گزارشی متقن و پرفایده از یک حادثه مهم در تاریخ انقلاب یعنی تسخیر لانه جاسوسی در سال ۵۸ است».
حضرت آیت الله خامنه ای، این کتاب را پُرکننده یکی از خلأهای رسانهای و تبلیغاتی دانسته و افزودند: ما به جنگ روایت ها در پیکارهای جهانی توجه لازم را نکردهایم و دشمنان و بدخواهان ما از غفلت ما بهره برده و بسیاری از حوادث را وارونه نشان دادهاند. باید از نویسنده این کتاب و تلاش ارزشمندش قدردانی شود، به خاطر اقدام هوشیارانهاش در این عرصه مهم.
«ایستگاه خیابان روزولت؛ روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» به قلم محمد محبوبی است که در ۵۹۴ صفحه توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به چاپ رسیده است. نویسنده در ۱۲ فصل و در ۴۶۴ صفحه به شرح جامعی از روابط ایران و آمریکا از روز تسخیر سفارت در آبان ۱۳۵۸ تا آزادی گروگانها در دی ۱۳۵۹ پرداخته و ۱۳۰ صفحه را به منابع اختصاص داده که شامل راهنمایی رمزگشایی اسناد ایستگاه سیآیای، تصاویر، اسناد و فهرست اَعلام است که برخی از اسناد منتشرنشده سرویس اطلاعاتی آمریکا برای نخستین بار به چاپ رسیده است.

در قسمت اول این گزارش به مطالبی همچون کتابی برای رمزگشایی و قفلشکنی اسناد لانه جاسوسی، سنگ بنای سفارت آمریکا، پایگاه مهم آمریکا در غرب آسیا و نخستین حمله به سفارت آمریکا سه روز پس از پیروزی انقلاب پرداختیم و در این قسمت به نکاتی همچون نظر امام خمینی(ره) درباره فتح سفارت آمریکا، دوستان آمریکایی و نقطه آغاز اعتراض دانشجویان به عملکرد آمریکا می پردازیم.
آمادهسازی مقدمات کودتای نظامی در ایستگاه خیابان روزولت
محبوبی نوشت: اگر در روزگار پهلوی، ایران برای آمریکاییها یک «امکان راهبردی» برای مقابله با شوروی و اقمارش در بلوک شرق تلقی میشد، در دوره جمهوری اسلامی اساساً این امکان از اختیارش خارج شده بود. اینک در عصر پس از انقلاب، واشنگتن علاوه بر تمرکز بر فعالیتهای شوروی، نیاز داشت زمین بازیاش، این «امکان از دست رفته» را بازپس گیرد. اهداف جدید ایستگاه خیابان روزولت، به ویژه از زمان ریاست تام اهرن در تیر ۵۸، در یکی از اسناد کشف شده در سفارت آمریکا به خوبی قابل رویت است.
این سند نخستین گزارش سه ماهه اهرن به استنسفیلد ترنر، رئیس سازمان سیآیای بود که چند روز قبل از تسخیر، تهیه و در دفتر کار او پیدا شده بود. ماموریتهای جدید ایستگاه سیآیای در تهران از این گزارش سه ماهه دانسته میشود. از گزارش اهرن چنین بر میآید که اهداف ایستگاه به صورت خاص بر چند ماموریت متمرکز شده است؛ شکلگیری یک ائتلاف سیاسی متشکل از میانهروهای آمریکوفیل (طرفداران آمریکا)، فشار بر دولت از طریق گروههای کردی، احیای پایگاههای تکسمن (پایگاه فوق سری آمریکا در شمال شرقی ایران) و سرانجام آمادهسازی مقدمات کودتا.
طبق سند دیگری که فرماندهی سیآیای در ۱۰ مرداد ۵۸ ارسال کرده بود، ایستگاه تهران مکلف است «مکانیسمهای عملیات مخفی» را به کار بیاندازد تا در صورت نیاز به کمک «سیاست علنی» آمریکا در ایران بیاید. اغلب مکانیسمهای عملیات مخفی و ماموریتهای جدید آمریکا در ایران پس از انقلاب، آلوده به مداخله در امور داخلی ایران بود که صورتهای مختلفی به خود میگرفت؛ از روی کار آوردن حاکمان جدید از طریق ائتلافسازی گرفته تا تقویت خودمختاریطلبان کردستان و حتی کودتای نظامی. به بیان دیگر سفارت آمریکا در تهران به «گزارشگری حوزه ماموریت» بسنده نمیکرد، بلکه دست به مداخله در حوزه ماموریت میزد و همین رفتار بود که بسترهای واقعی ۱۳ آبان را فراهم کرد. (۷۰ و ۷۱)
معرفی دوستان آمریکایی
نویسنده در ادامه به اسامی برخی شخصیت های داخلی به عنوان «دوستان آمریکایی» اشاره کرده و به نمونه هایی از مداخلات آمریکا در امور داخلی ایران می پردازد که به صورت آشکارا صورت می گرفت. وی از شیطنت های آمریکا در کردستان و حراست از پایگاه های الکترونیکی ایالات متحده در شهرهای کپکان و بهشر نوشت و به امیدواری دولت آمریکا برای مذاکرات پنهانی به منظور آزادی گروگان های خود اشاره کرده و نوشت: مکانیسمهای عملیات مخفی علیه انقلاب ایران به موازات یکدیگر تا آبان ۱۳۵۸ در جریان بود. استقرار قوای نظامی در سرحدات کشور، ایجاد ائتلاف خط میانه، هدایت گروههای آشوبگر در کردستان و طرحهای احتیاطی ریز و درشت دیگر، همگی موازی با یکدیگر در حال پیشروی بودند؛ بلکه یکی از آنها به بار بنشیند. هرچند این طرحها حساسیت ایرانیها را برانگیخته بودند اما نگرانی اصلی جامعه ایران کماکان تکرار کودتای مشابه کودتای ۱۳۳۲ بود. (صفحه ۹۲)
به هر حال تسخیر سفارت آمریکا در تهران طرح عملیات کودتا را مختل کرد؛ همانطور که عملیات های دیگری همچون راه اندازی مجدد پایگاههای تکسمن و تاسیس پایگاه جدید، تشکیل ائتلاف میانهروها و هدایت گروههای قومی حکومتستیز متوقف شدند. (صفحه ۹۹)
انساندوستی آمریکا!
نویسنده به طور مفصل به داستان آواره شدن محمدرضا پهلوی در کشورهای مصر، مراکش و مجمع الجزایر باهاما و نپذیرفتن وی در آمریکا پرداخت و درباره ورود محمدرضا در ۳۰ مهر ۱۳۵۸ به آمریکا نوشت که سرانجام او را با نام جعلی دیوید نیوسام، روانه یک مرکز درمانی در بیمارستان نیویورک کردند.
در ماجرای پر افت و خیز سفر محمدرضا پهلوی به آمریکا که حدود هشت ماه از دی ۱۳۵۷ تا مهر ۱۳۵۸ به طول انجامید، چند پرسش اساسی بی پاسخ ماند. جیمی کارتر برای ماهها به محمدرضا پهلوی اجازه ورود به آمریکا را نمیداد. زیرا نگران خطرات احتمالی برای سفارت کشورش در تهران و متعاقباً روابط دوجانبه با ایران بود. پرونده پزشکی شاه چطور باعث تجدید نظر او شد؟ آیا رعایت «اصل انساندوستی» به قدری برای رئیس جمهور آمریکا اهمیت داشت که حاضر بود سفارت کشورش در تهران را به خطر بیاندازد؟ از نظر کارتر، آیا ضریب اهمیت «پایبندی به نوع دوستی آمریکایی» بالاتر از اهمیت «حفظ متحدان آمریکا در خاورمیانه» بود که حاضر شد تصمیم پیشین خود را نقض کند؟

پاسخ این سوال را باید در معادلات داخلی آن روزگار آمریکا جستوجو کرد. تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حدود یک سال باقی مانده بود و فشار انتقادات رجال و مطبوعات جمهوریخواه و حتی دموکرات از کارتر، امان او را بریده بود. منتقدین معتقد بودند دولت کارتر نه تنها نتوانست رشد اقتصادی پایین، تورم بالا و بحران انرژی سالهای گذشته را برطرف کند، بلکه با از دست دادن ایران، متحد نفتخیز و راهبردیاش، بر شدت مشکلات افزوده است. از نظر آنها عملکرد کاخ سفید، پنتاگون و سازمان سیآیای در خاورمیانه فاجعه بار بود. آمریکا موفق نشد مانع سقوط شاه شود و بدتر آن که با نپذیرفتن او، بذر بددلی را در دل سایر متحدانش در خاورمیانه کاشته بود. (صفحه ۱۲۷)
نقطه آغاز اعتراض دانشجویان به عملکرد آمریکا
محبوبی در فصل چهارم کتاب درباره نقطه آغازین تصمیم گیری برای تسخیر سفارت آمریکا نوشت: در یکی از روزهای پایانی مهر ۱۳۵۸ بود که جلسه مهمی در دفتر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد. حضار جلسه، پنج نفر از هفت عضو شورای مرکزی اتحادیه سراسری انجمنهای اسلامی دانشجویان یا همان دفتر تحکیم وحدت بودند؛ ابراهیم اصغرزاده ۲۴ ساله که در سال ۱۳۵۳ برای تحصیل در رشته مهندسی صنایع دانشگاه آریامهر از مشهد به تهران آمده بود؛ حبیب الله بیطرف، جوان یزدی ۲۳ سالهای که تحصیلات آکادمیکش در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه تهران از سال ۱۳۵۳ آغاز شده بود؛ محسن میردامادی دانشجوی ورودی ۱۳۵۲ اهل اصفهان که تنها یک واحد درسیاش در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه پلی تکنیک باقی مانده بود؛ محمود احمدی نژاد جوان گرمساری که با ۲۲ سال سن از سال ۱۳۵۴ در حال تحصیل در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت بود و سیدمحمدعلی سیدینژاد، دانشجوی ۲۴ ساله قمی که از سال ۱۳۵۲ در رشته ریاضی دانشگاه تربیت معلم تحصیل میکرد. موضوع حیاتی این جلسه، موضعگیری دانشجویان در برابر دولت ایالات متحده آمریکا بود. آنها تصمیم داشتند به عملکرد دولت آمریکا در قبال انقلاب ایران اعتراض کنند اما ایده شفافی از نحوه این اعتراض در ذهن هیچ یک از اعضا نبود.(۱۴۱ و ۱۴۲)
چه کسی رابط امام(ره) و دفتر تحکیم وحدت بود؟
نویسنده به نحوه شکلگیری دفتر تحکیم وحدت از پایان شهریور ۱۳۵۸ و تصویب اساسنامه آن اشاره کرد و نوشت: دغدغه بعدی دانشجویان، نحوه ارتباط اتحادیه با امام(ره) بود؛ این که چگونه میتوانند رابطه محکم و دوسویه میان امام و دانشجویان برقرار کنند؛ رهنمودهای رهبر انقلاب را دریابند و ایشان را در جریان اخبار و تحولات دانشگاه قرار دهند. در ملاقاتی که دانشجویان با امام داشتند، مقرر شد پس از بررسی مسائل جاری و جمعبندی دیدگاهها و نظرات دانشجویان، رابط دانشجویان و امام مُعَین و به امام خمینی معرفی شود.

اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت هم فهرست پنج نفری مشخص کردند تا با آنها به گفتوگو بنشینند و ابعاد مختلف خط امام را از زبان آنها بشنوند. قرار بود صاحبان نزدیکترین دیدگاهها به دانشجویان به عنوان رابط تحکیم وحدت و امام معرفی شود. این پنج نفر آقایان ابوالحسن بنی صدر، حسن حبیبی، سید علی خامنهای، محمد مجتهد شبستری و سید محمد موسوی خوئینیها بودند. (صفحه۱۴۷)
چه کسی پیشنهاد تصرف لانه جاسوسی را مطرح کرد؟
محبوبی با بیان نظرات پنج نامزدی که به عنوان رابط معرفی شده بودند، نوشت: جلسات شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و گروه رجال پنج نفره تا اواسط مهرماه ادامه یافت. در خاتمه این جلسات، دانشجویان فهم دقیقتر و روشنتری از مختصات «خط امام» و نسبت خود با رهبر انقلاب کسب کرده و آمادگی یافته بودند تا گزینههای مطلوب خود یعنی آقایان خامنهای و موسوی خوئینیها را به امام معرفی کنند. در همین گیر و دار بود که پیشنهاد تصرف سفارت آمریکا طرح شد.
اواخر مهر ۵۸ بود که ایده اولیه تصرف سفارت آمریکا در یکی از جلسات شورای مرکزی تحکیم وحدت به میان آمد. ابراهیم اصغرزاده دانشجویی بود که این ایده را پیش کشید. نگرانی اصلی او توطئههای پنهان ایالات متحده و خطر تکرار کودتای ۱۳۳۲ بود. به علاوه او شنیده بود که اسناد محرمانه مداخلات آمریکا در ایران از کانال فرودگاه مهرآباد خارج میشود؛ خبری که در مطبوعات همان ایام هم منعکس شده بود.
پیشنهاد او این بود که دانشجویان انجمنهای اسلامی، سفارت آمریکا در تهران را تصرف کنند و مدتی در آنجا تحصن کنند. بدین ترتیب طنین صدای اعتراض جامعه ایران به سیاستهای آمریکا در جهان پیچیده خواهد شد. آنها هر چند تصویر دقیقی از توطئههای آمریکا در قبال ایران نداشتند اما دریافته بودند در کشور اتفاقاتی در حال وقوع است که سر نخ آنها به واشنگتن میرسد. (صفحه۱۵۱)
مقدمات اعتراض لانه از متر کردن ساختمان تا جمعآوری اسناد
این پژوهشگر تاریخ معاصر با عنوان کردن «مقدمات بزرگ اعتراض» نوشت: روزهای ۱۱ و ۱۲ آبان به مهیا ساختن مقدمات و فراهم آوردن تدارکات طرح بستنشینی سپری شد. جزئیات طرح باید مو به مو روشن میشد. تهیه کروکی سفارت، شیوه تظاهرات، نحوه ورود به محوطه و سپس ساختمانهای سفارت، مقابله با تفنگداران دریایی و حتی چگونگی کنترل جمعیتی که از بیرون نظارهگر ماجرا بودند، همگی نیازمند برنامهریزیهای دقیق بود.

تعدادی از دانشجویان از جمله حبیب الله بیطرف و رضا سیف الهی، شناسایی محوطه و ساختمانهای سفارت آمریکا را آغاز کردند. گاهی با شمارش قدمهایشان، دیوارهای سفارت را متر میکردند و گاهی به ساختمانهای مرتفعِ پیرامون میرفتند و موقعیت محوطه و عمارتهایش را تعیین میکردند. آنها حتی به بهانه گرفتن ویزا به ساختمان کنسولی سفارت رفتند تا راههای آمد و شد از درِ غربی را ارزیابی کنند. دانشجویان در این شناساییها و نقشهکشیها به درستی دریافته بودند که نفوذ به ساختمان اصلی سفارت، چندان ساده نیست.
یکی دیگر از کارهایی که همزمان صورت میگرفت، ایجاد تشکیلات و تعیین وظایف دانشجویانی بود که در عملیات تسخیر شرکت میکردند. تعدادی از دانشجوها باید در روز اجرای نقشه، نحوه ورود به سفارت و مراحل تصرف آن را مدیریت میکردند و بعد از عملیات هم، نظم و انضباط داخل محوطه و ساختمانهای سفارت را سامان میدادند؛ جمعی از دانشجوها مکلف بودند که در زمان تصرف عمارت های مختلف سفارت، هر سند و مدرکی که وجود داشت را جمع آوری و محافظت میکردند و حفاظت از جان آمریکاییها بر عهده گروه دیگری از دانشجویان بود.
تعدادی هم در بخش تدارکات بودند و باید تمام وسایل مورد نیاز برای اجرای طرح را فراهم میآوردند؛ مسائلی نظیر قیچی آهنبُر، بازوبندهای یکشکل، پلاکارد، تکثیر تصاویر امام(ره) و نایلون و لوازم دیگر. در کنار اینها دانشجویانی که دوربین عکاسی و فیلمبرداری داشتند یا طرز کار با دوربین را میدانستند، باید تمام مراحل عملیات را به ثبت میرساندند. (۱۵۵ و ۱۵۶)
سفارت آمریکا در تهران تسخیر شد
محبوبی با تشریح حرکت ۴۰۰ دانشجوی مسلمان پیرو خط امام به سمت لانه جاسوسی و تسخیر ساختمان های آن از ساعت ۱۰ و نیم صبح ۱۳ آبان نوشت: اخبار سراسری شبکه یک تلویزیون، درست مثل همیشه راس ساعت ۱۴ به روی آنتن رفت. خبر اولی که پخش شد، ایرانیان را پای تلویزیون میخکوب کرد «سفارت آمریکا در تهران دقایقی پیش تسخیر شد.» گزارش اخبار سراسری که هفت، هشت دقیقه طول کشید، شامل گزارشی از تسخیر سفارت آمریکا و قرائت اطلاعیه شماره یکِ تسخیرکنندگان بود؛ جمعیتی که خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مینامید. آنطور که در این اطلاعیه منعکس شده، هدف از تصرف سفارت، رساندن صدای اعتراض خود به گوش جهانیان است. (صفحه ۱۷۳)
نویسنده کتاب ایستگاه خیابان روزولت درباره نحوه اطلاعرسانی تسخیر لانه جاسوسی به امام(ره) و واکنش بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نوشت: نزدیک ساعت ۱۲ و نیم بود که سید محمد موسوی خوئینیها به سفارت آمریکا رسید. او تنها روحانی معتمد دانشجویان بود که پیش از عملیات در جریان کار قرار گرفته بود. دانشجویان از او خواسته بودند خود را به سفارتخانه برساند تا دولت موقت آنها را کمونیست اعلام نکند. او از آنجا به دفتر امام خمینی در قم تلفن زد تا واقعه را به اطلاع رهبر انقلاب برساند.

موسوی خوئینیها به سید احمدآقا خمینی گفت «دانشجویان، سفارت آمریکا را فتح کردهاند. من آنها را به خوبی میشناسم. از امام بپرسید که اگر با این اقدام مخالفند، ما خودمان اینجا را تخلیه کنیم.» احمد آقا پاسخ داد «گوشی دست شما باشد.» رفت و دقایقی بعد بازگشت و گفت «امام بین دو نماز ظهر و عصر بودند. من پیغام شما را دادم و امام گفتند جای خوبی را گرفتهاند، بگویید محکم نگه دارند.» تاییدیه امام خمینی در میانه عملیات، قوت قلبی برای دانشجویان بود. موسوی خوئینیها بلافاصله با مجلس خبرگان قانون اساسی هم تماس گرفت و ما وقع را به اطلاع خبرگان رساند. (صفحه۱۶۶)