شناسهٔ خبر: 75638486 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

«انقلاب بدون انقلابی‌ها» در گفت‌وگو با علی مرشدی‌زاد؛

انقلابیون پارادوکسیکال

علی مرشدی‌زاد، مترجم کتاب «انقلاب بدون انقلابی‌ها» گفت: هدف اصلی این کتاب تبیین و تحلیل ماهیت ویژه و تناقض‌آمیز انقلاب‌های بهار عربی است. بیات می‌خواهد نشان دهد که این انقلاب‌ها نه بر اساس الگوهای شناخته‌شده پیشین، که بر اساس منطق جدیدی عمل کردند.

صاحب‌خبر -

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، طاهره مهری- کتاب «انقلاب بدون انقلابی‌ها» درباره انقلاب‌های بدون «ایده‌های انقلابی» است. انقلاب‌هایی که ویژگی‌های خاص دوران نئولیبرال ما به آنها شکل داده‌اند. این کتاب تالیف آصف بیات با ترجمه علی مرشدی‌زاد از سوی انتشارات هزاره سوم اندیشه به بازار کتاب آمده است. کتاب بر بهار عربی متمرکز است، خیزش‌های انقلابی قابل توجهی که از قضا در زمانی که ایده انقلاب از بین رفته بود، شتابان وارد صحنه سیاسی شد. این کتاب نه روایتی ساده از بهار عربی است و نه اثری درباره امور جاری. برای رسیدن به هدف اصلی کتاب با علی مرشدی‌زاد، استاد و پژوهشگر علوم سیاسی و مترجم کتاب «انقلاب بدون انقلابی‌ها» به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

انقلابیون پارادوکسیکال

به دلیل کدام ویژگی کتاب «انقلاب بدون انقلابی‌ها» تصمیم گرفتید که آن را ترجمه کنید؟

با عرض سلام خدمت شما و مخاطبان‌تان. کتاب «انقلاب بدون انقلابی‌ها» نوشته محقق و جامعه‌شناس ایرانی‌الاصل آصف بیات است. در مجموع این نویسنده محترم در آثار و نوشته‌های خود دقت نظر خاصی دارد که بازتاب‌دهنده نوعی نگاه متفاوت به مسائل است. سال‌ها پیش در دهه ۱۳۷۰ کتاب «ایران پس از انقلاب» را که ترجمه می‌کردم یکی از مقالات آن کتاب متعلق به آصف بیات بود و در باب جنبش‌های کارگری و شوراهای کارگری نوشته شده بود. بدین ترتیب با نام او آشنا شدم و بعداً کتاب «سیاست‌های خیابانی» و آثار دیگر او نیز به فارسی ترجمه شد. این یک جنبه از توجه من به این اثر بود، جنبه دیگر موضوع بهار عربی بود. چون یکی از حوزه‌های مطالعاتی من انقلاب‌ها و جنبش‌های اجتماعی است، شناخت ماهیت این تحولات در جهان عرب دارای اهمیت بود.

تفاوت بهار عربی با سایر انقلاب‌ها در چیست و چه ویژگی‌هایی از این انقلاب سبب تحیر آصف بیات می‌شود که او را به پژوهش در این زمینه وادار می‌کند؟

آنچه بهار عربی را در نگاه آصف بیات از انقلاب‌های کلاسیک (مانند انقلاب فرانسه، روسیه یا ایران) متمایز می‌کند، چند ویژگی کلیدی است که برای او به عنوان یک پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی جنبش‌های اجتماعی شگفت‌انگیز و نیازمند بررسی بود:

نخست نبود ایدئولوژی مسلط و رهبری متمرکز: برخلاف انقلاب‌های گذشته که معمولاً حول یک ایدئولوژی مشخص (مانند مارکسیسم، مذهب یا ناسیونالیسم) و یک رهبری کاریزماتیک و منسجم شکل می‌گرفتند، بهار عربی فاقد این ویژگی بود. این انقلاب‌ها بیشتر «ضدایدئولوژیک» بودند و شعار اصلی آنها «الشعب یرید اسقاط‌النظام» (مردم سقوط نظام را می‌خواهند) بود، بدون اینکه طرح مشخصی برای «نظام بعدی» ارائه دهند.

دوم اینکه انقلاب بدون انقلابی‌های حرفه‌ای بود: این مهم‌ترین نقطه تحیر است. بیات مفهوم «انقلاب بدون انقلابی‌ها» را مطرح می‌کند، به این معنا که کنشگران اصلی، احزاب سیاسی سازمان‌یافته یا انقلابی‌های حرفه‌ای نبودند، بلکه شهروندان عادی، جوانان، زنان، کارگران و افرادی از طیف‌های مختلف بودند که از طریق کنش‌های مدنی روزمره و اعتراضات مسالمت‌آمیز، نظام‌های دیکتاتوری را به چالش کشیدند.

سوم، رویکرد «فرهنگی» و «غیرسیاسی»: بسیج نیروها نه بر اساس تعلق حزبی، بلکه بر اساس احساسات مشترک انسانی مانند «کرامت»، عدالت و مبارزه با فساد صورت گرفت. این امر، ماهیتی فوق‌سیاسی (و در عین حال عمیقاً سیاسی) به جنبش می‌داد.

چهارم، نقش محوری فناوری و فضای مجازی: اگرچه بیات آن را بزرگنمایی نمی‌کند، اما به نقش شبکه‌های اجتماعی در بسیج سریع و غیرمتمرکز مردم اعتراف می‌کند، چیزی که در انقلاب‌های پیشین سابقه نداشت.

این «بی‌ساختاری» و «عدم قطعیت» ذاتی بهار عربی بود که بیات را مجذوب خود کرد و او را به پژوهش برای درک معنای این نوع جدید از انقلاب واداشت.

هدف اصلی کتاب «انقلاب بدون انقلابی‌ها» چیست؟

هدف اصلی کتاب، تبیین و تحلیل ماهیت ویژه و تناقض‌آمیز انقلاب‌های بهار عربی است. بیات می‌خواهد نشان دهد که این انقلاب‌ها نه بر اساس الگوهای شناخته‌شده پیشین، که بر اساس منطق جدیدی عمل کردند. او می‌خواهد به تبیین این مطلب بپردازد که چگونه مردمی غیرانقلابی (افراد عادی) توانستند دست به اقداماتی انقلابی بزنند.

همچنین تحلیل کند که چرا این انقلاب‌ها فاقد یک پروژه سیاسی منسجم برای «دوران پساانقلاب» بودند. بررسی مفهوم «سیاست عادی» یا «غیرسیاسی‌ها» و نقش آن در تغییرات بزرگ اجتماعی نیز از نظر او حائز اهمیت است و در نهایت، می‌خواهد به این پرسش پاسخ دهد که چرا این انقلاب‌ها نتایج متفاوت و اغلب ناکام‌تری نسبت به انقلاب‌های کلاسیک داشتند.

آیا خواننده با خواندن این کتاب به پاسخ پرسش‌ها می‌رسد؟

بله، اما نه به صورت یک پاسخ قطعی و ساده. نقطه قوت کار بیات این است که به جای ارائه نسخه‌ای واحد، یک چارچوب تحلیلی قدرتمند به خواننده می‌دهد تا خود بتواند به این پرسش‌ها بیندیشد. خواننده درمی‌یابد که تفاوت اصلی بهار عربی با انقلاب‌های دهه ۱۹۷۰ (مانند ایران) در همین «نبود طرحی بدیل» و «غیرایدئولوژیک بودن» آن است. همین امر آنها را در برابر ضد انقلاب (نیروهای قدیم، ارتش، اسلام‌گرایان و…) آسیب‌پذیرتر کرد.

کتاب به وضوح نشان می‌دهد که زبان سیاسی بهار عربی، زبانی از جنس کرامت، حقوق شهروندی و عدالتخواهی بود، نه ایدئولوژی‌های کلان. این امر مسیر را از انقلاب‌های مبتنی بر آرمان‌های بزرگ متمایز می‌کند.

بیات به خواننده کمک می‌کند تا درک کند که چرا نبود سازمان انقلابی و ایدئولوژی بدیل باعث شد تا این انقلاب‌ها نتوانند در برابر خطر بازگشت نظام‌های قدیم مقاومت کنند و مسیر آنها به کجراهه برود یا با شکست مواجه شود.

با خواندن این کتاب آیا درمی‌یابیم که نقاط مشترک همه انقلاب‌ها در چیست و چرا برخی از آنها به پیروزی و برخی دیگر به شکست ختم می‌شوند؟

کتاب مستقیماً به دنبال ارائه یک نظریه عمومی انقلاب نیست، اما از لابه‌لای تحلیل‌ها می‌توان به نکاتی کلی‌تر دست یافت. بیات نشان می‌دهد که همه انقلاب‌ها از یک بحران مشروعیت عمیق در نظام حاکم و یک اراده عمومی برای تغییر سرچشمه می‌گیرند. شعارهای علیه فساد و استبداد در همه آنها مشترک است.

کتاب به طور غیرمستقیم اشاره می‌کند که انقلاب‌های موفق معمولاً نیروها یا ایدئولوژی منسجمی داشتند که پس از سقوط رژیم قدیم، قدرت را به دست می‌گرفتند (مانند روحانیت در ایران). بهار عربی فاقد این ویژگی بود. نبود رهبری متمرکز و ساختارهای سازمانی، باعث پراکندگی نیروها پس از سقوط دیکتاتور شد.

کتاب نشان می‌دهد که چگونه ارتش، نیروهای امنیتی باقی‌مانده از رژیم سابق و گروه‌های ذی‌نفوذ دیگر (مانند اسلام‌گرایان در مصر) توانستند از خلاء قدرت ایجادشده استفاده کنند.

بیات بر نقش طبقات فرودست و سیاست غیرانقلابی‌ها تاکید دارد و نشان می‌دهد که چگونه همراهی یا عدم همراهی این طیف وسیع، بر نتیجه نهایی تاثیر می‌گذارد.

اگرچه کتاب یک نظریه کلی ارائه نمی‌دهد، اما تحلیل عینی آن از بهار عربی، به خواننده بینش قدرتمندی درباره عوامل موفقیت و شکست انقلاب‌ها به طور کلی می‌دهد.

به طور مشخص کدام کشورهای عربی در کتاب «انقلاب بدون انقلابی‌ها» مورد بررسی قرار گرفته است؟

تمرکز اصلی کتاب بر روی مصر و تونس است که هسته مرکزی تحلیل بیات را تشکیل می‌دهند. این دو کشور به عنوان مواردی که در آنها انقلاب به سقوط رئیس جمهور (حسنی مبارک و زین‌العابدین بن علی) منجر شد، بیشترین توجه را به خود جلب کرده‌اند. علاوه بر این، او به صورت مقایسه‌ای به لیبی، بحرین، یمن و سوریه نیز اشاره می‌کند، اما عمق تحلیل و استنادات میدانی کتاب عمدتاً مربوط به مصر و تونس است.

البته این را هم باید ذکر کرد که بخش‌هایی از کتاب به تجربه انقلاب ایران می‌پردازد. بیات که در زمان انقلاب دانشجو بود، تحقیقاتی میدانی در کارخانه‌های در ارتباط به فعالیت شوراهای کارگری انجام داد که در این کتاب از مطالب آن استفاده شده است. همچنین بحث‌هایی درباره نقش ایدئولوژی در انقلاب اسلامی و به طور مشخص نقش کسانی مانند شریعتی مورد بحث قرار می‌گیرد.

آیا این انقلاب‌ها در کشورهای مختلف تفاوت‌هایی با هم دارند یا ندارند؟

بله، کاملاً تفاوت دارند. یکی از نقاط قوت کتاب بیات این است که او به وضوح نشان می‌دهد بهار عربی یک پدیده یکدست و یکسان نبوده است. او از اصطلاح «انقلاب‌های متنوع» (Varied Revolutions) استفاده می‌کند. این تفاوت‌ها یکی در مورد ماهیت رژیم حاکم بود. نوع دیکتاتوری در مصر، تونس، لیبی و سوریه با هم تفاوت داشت.

همچنین نقش ارتش دارای اهمیت است. ارتش در مصر بازیگر اصلی و تعیین‌کننده بود، در حالی که در لیبی به دو بخش تقسیم شد و در سوریه کاملاً در اختیار بشار اسد باقی ماند.

نقش قبیله و قومیت از دیگر تفاوت‌هاست. این عامل در لیبی و یمن بسیار پررنگ‌تر از مصر و تونس بود.

نکته دیگر، میزان درگیری مسلحانه است. تونس و مصر عمدتاً مسالمت‌آمیز بودند، در حالی که لیبی، یمن و سوریه به سرعت به جنگ داخلی کشیده شدند.

و بالاخره، نتایخ نهایی این انقلاب‌ها. نتایج از انتقال نسبتاً مسالمت‌آمیز قدرت در تونس تا جنگ‌های داخلی ویرانگر در سوریه و لیبی کاملاً متفاوت بود.

بیات تاکید می‌کند که اگرچه یک حس مشترک انقلابی در منطقه وجود داشت، اما هر کشور داستان و مسیر خاص خود را طی کرد.

منظور از اصطلاح «اصقلاب» ( Refolution) چیست؟

«اصقلاب« (Refolution) ترکیبی از دو کلمه «انقلاب» (Revolution) و «اصلاحات» (Reform) است. این مفهوم محوری در کتاب آصف بیات آمده است و او از آن برای توصیف منطق دوگانه و خاص بهار عربی استفاده می‌کند.

بیات معتقد است کنشگران بهار عربی خواهان یک «تغییر رادیکال» بودند، اما در عمل و در غیاب یک آلترناتیو سیاسی منسجم، اغلب به دنبال تغییرات تدریجی در درون ساختارهای موجود (ماهیت اصلاح‌طلبانه) بودند. آنها می‌خواستند نظام را «اصلاح» کنند، اما زمانی که با مقاومت شدید مواجه شدند، به سمت «سرنگونی» آن رفتند. با این حال، حتی پس از سرنگونی، پروژه سیاسی روشنی برای ایجاد یک نظام کاملاً جدید نداشتند.

در واقع این همان تناقض‌نما یا پارادوکس اصلی است: خواست تغییر رادیکال، اما با ابزارها و چشم‌اندازهایی که غالباً اصلاح‌طلبانه باقی می‌ماند. این امر منجر به یک وضعیت مبهم و ناپایدار می‌شود که نه به اصلاح واقعی منجر می‌شود و نه به انقلاب کامل. این مفهوم به خوبی توضیح می‌دهد که چرا بسیاری از این انقلاب‌ها در نهایت به بازگشت نظام‌های قدیم (ضد انقلاب) یا فروپاشی کامل کشور انجامید.

برچسب‌ها: