مقدمه: فرصت 6 ماهه يا دام نرم؟
در اواخر اكتبر ۲۰۲۵، ايالاتمتحده امريكا در تصميمي كمسابقه، به هند معافيت 6 ماهه از تحريمهاي ايران اعطا كرد تا شركتهاي هندي بتوانند بدون مواجهه با تحريمهاي ثانويه، فعاليت خود را در بندر چابهار ادامه دهند. اين تصميم در ظاهر نشانهاي از انعطاف اقتصادي و حمايت از توسعه منطقهاي است؛ اما در عمق خود، بخشي از معماري پيچيده فشار نرم و مهار هوشمند واشنگتن در سواحل جنوبي ايران و منطقه مكران به شمار ميرود. بندر چابهار، دروازه ايران به اقيانوس هند، نه تنها جايگاهي اقتصادي، بلكه موقعيتي ژئوپليتيكي و امنيتي دارد. اين بندر، حلقه اتصال ايران به افغانستان، آسياي ميانه و مسير كليدي در كريدور بينالمللي شمال-جنوب (INSTC) است؛ پروژهاي كه ميتواند نظم ترانزيتي منطقه را از شرق به غرب بازتعريف كند. در نگاه نخست، معافيت 6 ماهه امريكا، فرصتي طلايي براي استمرار حضور هند و افزايش نقش ايران در تجارت منطقهاي است. اما از منظر راهبردي، چنين اقداماتي در سياست امريكا معمولا داراي «قرينه پنهان» در نقطهاي ديگر از نقشه ژئوپليتيكي است. تحركات اخير واشنگتن در بندر پسني پاكستان و افزايش فعاليتهاي اطلاعاتي و نظامي در درياي عمان، نشان ميدهد كه اين معافيت موقت، تنها يك ژست همكاري نيست، بلكه بخشي از طرح كنترل همزمان دو كرانه مكران است: يكي با دست دوستي و ديگري با حضور امنيتي.
۱- ماهيت معافيت؛ ابزار فشار، نه امتياز همكاري
آنچه واشنگتن به دهلينو اعطا كرده، لغو تحريم نيست بلكه صرفا يك معافيت موقت (waiver) با محدوديت زماني 6 ماهه است. اين معافيتها در دكترين سياست خارجي امريكا، ابزارهاي انعطافپذير براي مديريت فشار محسوب ميشوند. در واقع، امريكا از طريق اين ابزار، هم روابط خود با هند را حفظ ميكند و هم فشار بر ايران را ادامه ميدهد؛ يعني هم چماق را نگه ميدارد و هم هويج را نشان ميدهد. اين معافيت مشروط است؛ واشنگتن ميتواند در پايان دوره 6 ماهه، آن را تمديد يا لغو كند، بيآنكه تعهدي حقوقي يا سياسي در قبال ايران داشته باشد. بنابراين، اگر ايران اين اقدام را نشانه نرمش امريكا بداند، در واقع در زمين محاسباتي اشتباهي بازي كرده است. شركتهاي هندي مشمول اين معافيت، در صورت بروز كوچكترين تنش سياسي يا تغيير در سياست تحريمي واشنگتن، ممكن است سرمايهگذاري خود را متوقف يا محدود كنند. به عبارت ديگر، معافيت، فرصتي شكننده است كه بايد با درايت داخلي به فرصت پايدار تبديل شود. ايران ميتواند در اين بازه 6 ماهه، زيرساختهاي بندري، لجستيكي و امنيتي خود را تقويت كند تا چابهار حتي در صورت لغو معافيت نيز جايگاه خود را از دست ندهد. درنهايت، معافيت چابهار نه هديه واشنگتن، بلكه بخشي از سياست كنترل چندلايه است؛ سياستي كه در آن امريكا با مديريت انتخابي فشار، همزمان هم به هند امتياز ميدهد و هم بر مسيرهاي ايران نظارت ميكند.
۲- نقش هند؛ ميان فرصت و ابزارسازي واشنگتن
از نگاه هند، چابهار يك مسير حياتي براي اتصال به افغانستان و آسياي ميانه است. دهلينو با سرمايهگذاري در اين بندر، در واقع در پي كاهش وابستگي به مسيرهاي پاكستاني و بنادر چينمحور است. چابهار براي هند، تنها يك بندر خارجي نيست، بلكه راه فرار از محاصره ژئوپليتيكي چين و پاكستان است. در عين حال، هند در وضعيت دوگانهاي قرار دارد: از يكسو به چابهار به عنوان فرصتي اقتصادي و ژئواستراتژيك نگاه ميكند و ازسوي ديگر، در چارچوب روابط راهبردي با واشنگتن ناچار است در محدوده سياست تحريمهاي امريكا حركت كند. به همين دليل، معافيت امريكا نه صرفا امتياز به هند، بلكه ابزاري براي كنترل غيرمستقيم پروژه چابهار است. چابهار به هند اجازه ميدهد تا مسير ترانزيتي خود را بدون عبور از خاك پاكستان حفظ كند و در عين حال، واشنگتن با اين اقدام به هند اطمينان ميدهد كه پروژهاش تحت حمايت امريكا است، البته تا زماني كه در چارچوب منافع واشنگتن باقي بماند. اين وضعيت، هند را به بازيگر مياني ميان ايران و امريكا تبديل كرده است: بهرهمند از فرصت، اما محدود دراختيار. براي ايران، اين معادله بايد با احتياط ديده شود. چابهار اگرچه در همكاري با هند توسعه مييابد، اما بايد با نگاه استقلالمحور و منطقهگراي واقعي مديريت شود تا به ابزار سياست واشنگتن در مهار تهران تبديل نگردد.
۳- بندر پسني و حضور امريكا؛ قرينه پنهان ژئوپليتيكي
در سوي ديگر مكران، بندر پسني در بلوچستان پاكستان قرار دارد؛ فاصلهاي كمتر از ۲۰۰ كيلومتر از چابهار. طي سالهاي اخير، گزارشهاي متعددي از حضور مستشاران نظامي، تجهيزات شنود دريايي و رصد اطلاعاتي امريكا در اين منطقه منتشر شده است. اين بندر، در كنار گوادر -كه به محور همكاري چين و پاكستان تبديل شده- براي واشنگتن موقعيتي طلايي جهت رصد تحركات ايران، چين و هند فراهم كرده است. در واقع، همزماني معافيت هند در چابهار و تقويت حضور امريكا در پسني، به هيچ وجه تصادفي نيست. اين دو اقدام در چارچوب يك قرينهسازي استراتژيك قرار دارند: واشنگتن در ظاهر، همكاري اقتصادي را تسهيل ميكند، اما در باطن، مسيرهاي آبي و خطوط ترانزيتي را تحت كنترل اطلاعاتي قرار ميدهد. با اين توازن دوگانه، امريكا در دو سوي مكران حضور مييابد:
در غرب، از طريق نظارت غيرمستقيم بر چابهار؛
در شرق، با استقرار و تجهيزات در پسني.
اين الگو شباهت زيادي به سياست مهار دوگانه دهه ۹۰ ميلادي دارد، با اين تفاوت كه اينبار زبان ابزار، نرمتر و اقتصاديتر است.
۴- فرصتها و چالشها براي ايران
فرصتها :
استفاده از فضاي ايجادشده براي جذب سرمايه و فناوري بندري؛
ارتقاي جايگاه ايران در كريدور شمال- جنوب و مسير شرق- غرب؛
افزايش نقش ايران در اتصال افغانستان و آسياي ميانه به آبهاي آزاد؛
امكان تعامل متوازنتر با هند، عمان و كشورهاي منطقه براي كاهش انزواي اقتصادي.
چالشها:
وابستگي بيش از حد به تصميمات مقطعي امريكا و امكان لغو ناگهاني معافيت؛
رقابت فزاينده با پروژه گوادر چين- پاكستان كه ممكن است مسيرهاي ترانزيتي را از چابهار منحرف كند؛
افزايش تهديدات امنيتي ناشي از حضور نظامي و اطلاعاتي امريكا در پسني و درياي عمان؛
خطر نفوذ يا مداخله بازيگران ثالث در پروژه، در صورت نبود انسجام حاكميتي و شفافيت نهادي.
در چنين شرايطي، ايران بايد از فرصت كوتاه 6 ماهه براي تحكيم استقلال زيرساختي و امنيتي چابهار استفاده كند. تبديل چابهار به هاب بومي و پايدار ترانزيت منطقهاي تنها زماني ممكن است كه سياستگذاريها بر پايه خودكفايي، مشاركت منطقهاي و بياعتمادي راهبردي به واشنگتن تنظيم شود.
۵- قرينهسازي امريكا و ضرورت هوشياري ملي
سياست امريكا در خاورميانه و جنوب آسيا، همواره بر اصل «قرينهسازي» استوار بوده است. هرگاه واشنگتن در يك نقطه گشايش ايجاد كرده، در نقطهاي ديگر فشار را افزايش داده است. معافيت هند در چابهار، در كنار استقرار در پسني، دو ضلع يك معادله واحد هستند؛ نمايش همكاري براي جلب اعتماد، و همزمان اعمال كنترل براي مهار تاثير ايران. چنين رفتارهايي يادآور تجربههاي گذشته است؛ از توافقهاي نفت در برابر غذا گرفته تا سياست تحريم هدفمند كه به ظاهر انعطافپذيرند اما در عمل سازوكار نظارت و نفوذ را تقويت ميكنند. بنابراين، هر گشايش ازسوي واشنگتن بايد در بستر راهبردي آن خوانده شود، نه صرفا در قالب اقتصادي. در اين ميان، نقش جامعه و نخبگان نيز حياتي است. درك عمومي از پروژههايي چون چابهار نبايد سطحي يا صرفا اقتصادي باشد؛ بلكه بايد آگاهي ژئوپليتيكي و شناخت از بازي قدرتهاي خارجي در ميان افكار عمومي تقويت شود تا خوشبيني افراطي جاي خود را به واقعبيني راهبردي بدهد.
۶- پيام براي جامعه و حاكميت
چابهار نهفقط يك پروژه بندري، بلكه آيينهاي از بلوغ سياست ملي ايران است. اگر اين پروژه با انسجام نهادي، مديريت شفاف و راهبردي چندوجهي دنبال شود، ميتواند ايران را به محور اتصال جنوب و شمال اوراسيا بدل كند. اما اگر سياستگذاريها منفعلانه و وابسته به تصميمات متغير خارجي بماند، همان فرصت به تهديد بدل خواهد شد.
حاكميت بايد از فرصت معافيت براي تكميل زيرساختهاي حياتي بندر استفاده كند، با كشورهاي منطقه مانند عمان، قزاقستان، ازبكستان و روسيه تعامل فعال برقرار كند، در حوزه امنيت دريايي، نظارت و حضور مستمر در سواحل مكران را تقويت نمايد و در سطح اجتماعي، آگاهي و همبستگي ملي را پيرامون اهميت چابهار افزايش دهد. افكار عمومي نيز بايد دريابد كه توسعه چابهار، نه صرفا پروژهاي اقتصادي، بلكه پروژهاي براي حفظ توازن قدرت ملي در جنوب ايران است.
۷- نتيجهگيري: ميان فرصت و هشدار
معافيت 6 ماهه امريكا براي هند در چابهار، در ظاهر گشايش و در واقع آزموني بزرگ براي ايران است. از يكسو، اين تصميم ميتواند فرصت رشد، تعامل و توسعه بندر را فراهم آورد؛ ازسوي ديگر، در دل خود حامل تهديدي نهفته است: مهار نرم ايران از طريق كنترل جريان سرمايه و مسيرهاي ترانزيتي. چابهار امروز در نقطه تلاقي سه بازي بزرگ قرار گرفته است: رقابت هند و چين؛ تعامل محتاطانه ايران و امريكا حضور امنيتي واشنگتن در سواحل پاكستان. در چنين وضعيتي، تنها هوشياري ملي، انسجام حاكميتي و ديپلماسي چندلايه ميتواند از اين فرصت موقت، دستاوردي پايدار بسازد. ايران بايد با نگاه بلندمدت، چابهار را به نماد استقلال اقتصادي و حضور فعال در ژئوپليتيك اقيانوس هند تبديل كند - نه به ايستگاه موقت سياستهاي متغير واشنگتن.
جمعبندي نهايي:
معافيت 6 ماهه، اگر با درايت و برنامهريزي داخلي همراه شود، ميتواند سكوي پرتاب ايران به سوي يك نقش منطقهاي مستقل باشد؛ اما اگر با خوشبيني سياسي و وابستگي به بازيگران خارجي همراه گردد، تبديل به دام نرم واشنگتن خواهد شد. چابهار، بيش از هر زمان، به چشم و ذهني بيدار نياز دارد هم در حاكميت و هم در جامعه.
عضو شوراي عالي و رييس كميسيون حقوقي
و روابط بينالمللي تشكلهاي شاهد و ايثارگر