هر چند شاید برای بعضی های «هفتمین» تنها یک عدد باشد، اما برای من و همکاران عزیزم در عرصه رسانه، این عدد نماد بیش از ۲ دهه تلاش صنفی است؛ تلاشی در راستای آگاهی بخشی به مردم؛ مسیر دشوار و پر فراز و نشیبی که تلخ و شیرینی های خاص خود را دارد؛ از یک سو مردم انتظار دارند که رسانه به عنوان چشم و گوش آنان عمل کند و از سوی دیگر «مسوولیت اجتماعی» خبرنگاران آنان را مجاب می کند که برآیند تلاش شان، صیانت از آرامش جامعه و زدن پلی بین شهروندان و مسووولان باشد تا اولی بر بستر رسانه، حرف دل و مطالبه اش را بگوید و بخواهد و دومی با صداقت و شفافیت برای برآورده کردن آن خواسته ها و مطالبات بکوشد؛ اگر توانست که خدمتی انجام داده و اگر نتوانست و نشد، باز با صراحت و صداقت به مردم اعلام کند؛ مردمی که صبر و شکیبایی و درک بالایشان از مشکلات را در ۴۷ سال گذشته به روشنی تمام به اثبات رسانده اند.
از اصل مطلب دور نیفتم؛ از پله های سنگی تراش خورده مجتمع فرهنگی هنری ۲۹ بهمن که بالا می روم، در محوطه آن جمعی از دوستان جمعند؛ با هم خوش و بش می کنند؛ یکی می خندد، آن یکی در گوشی با رفیق و همکاری درباره موضوعی پچ پچ می کند؛ انگار بهانه ای بهتر از انتخابات انجمن برای گرد هم آیی و تجدید دیدار پیدا نکرده اند و الحق هم که چنین است؛ خبرنگاری، کار دشواری است، به گونه ای که حتی اگر قرار باشد جلسه ای برای تجلیل از زحماتش هم برگزار شود، او باز هم ناگزیر از فعالیت و نوشتن خبری برای همان رویداد است.
سالن برگزاری انتخابات انجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی، فضای کوچکی به ابعاد ۶ متر در ۱۰ متر است، اما شور و شعف دیدار دوستان و یاران، گرمی و صمیمیت بی اندازه ای به آن بخشیده است؛ چهرها ها همه آشنا هستند؛ برادران نیک رفتار، علی و کاظم، موسفیدکردگان مطبوعه نویسی و توزیع جراید در خطه آذربایجان هستند؛ از دهه ۱۳۴۰ تا به امروز چراغ روزنامه و روزنامه نگاری را در تبریز روشن نگه داشته اند؛ نکته جالب اینکه علاوه بر خودشان، فرزندان شان نیز راه پدران رفته اند و در جرگه مطبوعه نویسان استان هستند.
پشت میز ریاست جلسه، سه نفر از قدیمی های عرصه مطبوعات تبریز بر صندلی تکیه داده اند؛ محمدحسن علملو، خبرنگار محلی بازنشسته روزنامه اطلاعات از اواخر دهه ۱۳۵۰ به این سو است که خوشبختانه همچنان با شوق جوانی می نویسد و ادب، متانت، صبوری و گشاده رویی اش زبانزد عام و خاص است؛ علملو خاطرات ناگفته فراوانی از حدود پنج دهه روزنامه نگاری دارد که امید می رود روزی در قالب یک کتاب منتشر شود و بر گنجینه «خاطرات مطبوعاتی» کشورمان بیافزاید.
احمد بادیران از دیگر ریش سفیدان حوزه مطبوعات آذربایجان شرقی است که با شور و شوق مثال زدنی، به عنوان یکی از ویژگی های بارز شخصیتی وی، همه حضار را دعوت به سکوت و آرامش می کند و مگر می شود جمعی را که سرشار از انرژی و پویایی است، به این راحتی ها جمع کرد؛ بادیران، کار روزنامه نگاری را با عکاسی در کنار مرحوم حاج حمید ملازاده، روزنامه نگار فقید کیهان در خطه آذربایجان و از زنده یادان کم مانند مطبوعه نویسی این خطه، آغاز کرده و از اوایل دهه ۱۳۷۰ مدیریت روزنامه «فجر آذربایجان» را عهده دار شده است؛ صد شکر که او نیز همچنان در عرصه روزنامه نگاری سرحال و ماناست.
حبیب چرندابی، عضو سوم هیات رییسه سنی هفتمین دوره انتخابات انجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی است که شهرتش در بین ورزشی نویسان و مدیران ورزشی پایتخت نیز بسزاست؛ چرندابی علاوه بر اینکه ورزشی نویس قهاری است، از قهرمانان ورزشی تبریز به شمار می رود و در چندین رشته ورزشی، مربیگری دارد؛ تیترهای جذاب و مخاطب پسند چرندابی از خاطرات خوب ورزشکاران، مربیان و مدیران ورزشی آذربایجان شرقی و تهران است.
حیف است که از فضای حاکم بر انتخابات انجمن بنویسم و به حضور داود هوشنگ روشنک، مجری توانمند و دوست داشتنی شهرمان اشاره نکنم؛ داود در هر مجلسی که باشد، غیرممکن است غبار ملال و رخوت و سکوت و رکود بر محفل بنشیند؛ او که خود یک پا فعال فرهنگی، شاعر و ادیب و روزنامه نگار است، مثل همیشه چنته اش پر از ظرایف و شوخی های ملیح است؛ باز هم به پویا خوش پیمان و بهرام توفیقی گیر می دهد که ازدواج نکرده اید؛ اصلا انگار داود برای مجری گری برنامه های فرهنگی، آن هم از نوع روزنامه نگارانه اش خلق شده است؛ غیر از او کسی نمی تواند جمع شلوغ و شورانگیز روزنامه نگاران را جمع و جور کند.
در ردیف جلوی سالن کوچک برگزاری انتخابات انجمن، چهره های دوست داشتنی و متشخص دیگری نیز بر صندلی لم داده اند؛ رضا عظیم آذری از جمله روزنامه نگاران کهنه کار تبریز است که از اواخر دهه ۱۳۶۰ در مطبوعات و خبرگزاری های سراسری و محلی قلم می زند؛ رضا به شدت عزلت نشین و مثبت اندیش است؛ اما نه تنها در ۳۶ سال گذشته روزنامه نگاری کرده، بلکه عامل ورود چهره های موفقی به عرصه مطبوعه نویسی استان نیز بوده است.
خسرو کنعانی از دیگر چهره های موفق و خوشنام روزنامه نگاری تبریز است که سالیانی سردبیر ایسنا در آذربایجان شرقی بوده و دوره مدیریت درخشانی را در کارنامه روزنامه نگاری اش رقم زده است؛ او اکنون رییس جهاد دانشگاهی آذربایجان شرقی و مایه فخر و مباهات همکاران روزنامه نگارش است.
محمدامین خوش نیت از دیگر روزنامه نگاران قدیمی تبریز است که تحصیلات عالیه در رشته روزنامه نگاری دارد؛ او روزنامه نگاری را از روزنامه «مهد آزادی» آغاز کرده که تا همین چندی قبل قدیمی ترین روزنامه در حال انتشار تبریز، با ۷۴ سال سابقه، بود و متاسفانه به دلایلی که گفتنش در این مقال نمی گنجد، چراغش خاموش شد؛ خاطرم نمی رود که استاد علی اکبر قاضی زاده، پیشکسوت روزنامه نگاری کشورمان، هر وقت میهمان تبریز و تبریزیان می شد، اولین سوالی که از من و دوستان می کرد، این بود که آیا روزنامه مهد آزادی همچنان منتشر می شود؟
احد نقش شور نیز که از چهره های کاربلد، دوست داشتنی و جنجالی [ مگر می شود روزنامه نگار آن هم از نوع مطبوعاتی اش بود و جنجالی نبود] رسانه در آذربایجان شرقی است، مثل همیشه در گوشه ای از مجلس در حال متلک پرانی و شلوغ کاری است؛ اصلا نمی شود احد نازنین را غیر از این، جور دیگری تصور کرد؛ قلم فنی، شیوا و سلیس احد در یادداشت نویسی، مورد تایید همه دوستان روزنامه نگار و مسوولان است.
خواهران شکوهی، مریم و معصومه، نیز با تیم خود در گوشه ای از سالن در حال تماشای فضای غالب و حاکم بر انتخابات و گپ و گفت هستند؛ انصافا ابتکار و پایداری شان، می خواستم بنویسم پایمردی شان، دیدم نمی شود، در تاسیس، انتشار و تداوم انتشار ماهنامه «صدای زنان» موجب بسی مسرت و افتخار ما روزنامه نگاران و مخاطبان شان است؛ البته این دو خواهر تلاشگر و مهربان، روزنامه «پیام آذربایجان» را نیز منتشر می کنند که از روزنامه های قدیمی آذربایجان شرقی است؛ در یک کلام، آنها می کوشند تا توانمندی بانوان مام میهن در کار «سخت و زیان آور» روزنامه نگاری را با قلم به تصویر بکشند.
طیبه شایان نیز از روزنامه نگاران بازنشسته تبریز است که پس از سال های طولانی تلاش در روزنامه «فجر آذربایجان»، اکنون پایگاه خبری «تانیش نیوز» را مدیریت می کند و در مسیر دشوار روزنامه نگاری، سر از پا نمی شناسد؛ دیدن پری اشتری در جمع انجمنی های تبریز نیز مایه خوشحالی است؛ او که کارش را با روزنامه نگاری و نگارش یادداشت ها و گزارش های توصیفی خواندنی آغاز کرد، از چند سال پیش قدم در وادی ترجمه گذاشته و اکنون از مترجمان کاربلد و کارکشته ادبیات ترکیه در کشورمان به حساب می آید؛ اشتری کار ترجمه را با آثاری از «زلفو لیوانلی»، موسیقیدان و نویسنده ترکیه ای، آغاز کرد و اکنون ترجمه بیش از ۱۳ جلد کتاب را در کارنامه دارد؛ دیدار با دوستان و یاران روزنامه نگار و مرور خاطرات گذشته، پای او را نیز به جمع یاران انجمن در این عصر پاییزی دل انگیز کشانده است.
مگر می شود از روزنامه و روزنامه نگاری گفت و خاطرات خاندان «ملازاده» را ننگاشت؛ اکنون فرزاد ملازاده، رد پای پاک ناشدنی خاندانش در عرصه روزنامه نگاری آذربایجان شرقی را بر خاک می کشد؛ فرزاد خود از نیکان و دوست داشتنی های این حوزه است و عمو، پدر و عموزادگانش بر گردن فرهنگ و مطبوعه نویسی آذربایجان، حق بزرگی دارند؛ هر چند نماد این خاندان فرهنگی و مطبوعاتی، مرحوم حاج حمید ملازاده به حساب می آید، اما نمی شود از کوشش های مانای دیگر اعضای این خاندان در این عرصه حیاتی اغماض کرد.
سیامک آرش آزاد نیز با حضورش در مجلس، سال ها تلاش پدر بزرگوارش در حوزه طنز مطبوعاتی کشور، طنزنوشته های خواندنی و صریح استاد فقید حمید آرش آزاد، را در اذهان تداعی می کند، ضمن اینکه خود نیز اکنون در زمره پیشکسوتان روزنامه نگاری تبریز جای گرفته است و مهربانی و اخلاق نیکویش نقل محافل و مجالس دوستان است.
شهرزاد پیمان، نامی است که هر چند از زبان داود هوشنگ، مجری محفل، با قوت تمام ادا می شود، اما افسوس که او زود از جمع ما رخت بربست و آسمانی شد؛ شهرزاد دیگر در بین ما نیست، اما همانند دیگر درگذشتگان روزنامه نگار، نام و یادش همواره در جمع هایمان زنده است؛ و چه نیکو که هوشنگ اعلام می کند اعضای هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی چند روز قبل به یاد شهرزاد فقید، یک زندانی جرایم غیرعمد را از زندان آزاد کرده اند.
جمع و جور کردن فهرست تلاشگران رسانه ای حاضر در هفتمین دوره انتخابات انجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی، به این سادگی میسر نیست؛ بی شک نوشتن از کوشش خستگی ناپذیر یکایک آنان در این فرصت کوتاه نمی گنجد و هر کدام نیازمند دفتر جداگانه ای است؛ احمد مرادپور، مهرداد خوشکار مقدم، پیمان پاکزاد، عیسی عطاپور، اسد فلاح، علی عباسی، امیرعلی گل محمدی، نقی فرشباف، رباب تیموری، رقیه غلامی، لیلا حسین زاده، سیدمرتضی احمدپور، فائزه زنجانی، مرتضی شفیعی، مهدی آب بسته، وحید خدادادی، پویا خوش پیمان، علی آقاییان، بهرام توفیقی، علی سلیمی، امیر توپچی پور، احسان شامی، خانم نعیمی، ساسان نیکرفتار، مینا بازگشا، فاطمه ملک پور و ...
راستش هدف از به صف کردن این اسامی، تنها ذکر نامی از کوشندگان سپهر رسانه ای تبریز است وگرنه فهرست اسامی فعالان این عرصه در سطح آذربایجان شرقی، دفتر چند ده برگی می شود که خود نیازمند کار پژوهشی مستقلی است که امید می رود انجامش از سوی نهادهای مسوول و تشکل های صنفی رسانه ای پیگیری شود و به نتیجه برسد.
و باز انصاف نیست که از انجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی و تلاشگران آن بنویسم و اشاره به حضور عکاسان خبری استان نشود که دوره، دوره عکس است و زبان عکس به مذاق مخاطبی که در هزارتوی زندگی ماشینی گیر افتاده و به دلیل مشکلات ناشی از آن، دیگر مانند ایام گذشته وقت زیادی برای خواندان مطالب طولانی ندارد، بیشتر خوش می آید؛ علی حامد حقدوست، مجید حامد حقدوست، ندا سلیمانی و خلیل غلامی از جمله عکاسان پرتلاش جمع رسانه ای های حاضر در انتخابات انجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی هستند که به روال مالوف، برای ثبت این رویداد در صفحات فضای مجازی و رسانه های مکتوب سر از پا نمی شاسند و رقص دوربین هایشان در زوایای مختلف سالن و شات های تند و تیزشان، تصاویر به یادماندنی از این حضور پر شور و شعف، نقش می زند.
چقدر به جاست در مطلبی که سخن از انجمن صنفی روزنامه نگاران استان می رود، یادی هم از درگذشتگان این صنف روشنگر و روشنی بخش بکنیم که خاطرشان در نزد فعالان رسانه ای استان همواره گرامی و حق استادی شان بر گردن ما محفوظ است؛ حمید ملازاده، اسد ملازاده، حمید آرش آزاد، مرتضی اعلمی، عزیز حمزه زاده، کاظم نوبری، کریم شفائی و ...
و چقدر خالی است جای عزیزانی که در جلسه انتخاباتی انجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی حضور فیزیکی ندارند، اما یادشان در دل و جان همکاران شان است؛ حمید عاطفی فر عزیز و خیلی های دیگر.
* تلاش ها برای راه اندازی انجمن صنفی روزنامه نگاران آذربایجان شرقی از اوایل دهه ۱۳۷۰ شمسی آغاز شد و در اوایل دهه ۱۳۸۰ به نتیجه رسید؛ با توجه به انحلال انجمن صنفی روزنامه نگاران تهران، انجمن آذربایجان شرقی اکنون قدیمی ترین تشکلی صنفی از این نوع در کشور است.