به گزارش خبرگزاری آنا، نشست تخصصی «ایرانشناسی در ایالات متحده آمریکا» با هدف بررسی روند تاریخی، علمی و فرهنگی شکلگیری و تحول مطالعات ایران در دانشگاهها و مراکز علمی آمریکا، روز شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴ در تالار دکتر حبیبی بنیاد ایرانشناسی برگزار شد.
در این نشست، دکتر زینب قاسمیطاری، دانشیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، و دکتر حسین نظری، استادیار دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران، به ایراد سخنرانی پرداختند. دبیری نشست را دکتر رضا ذبیحی، عضو هیئتعلمی بنیاد ایرانشناسی، بر عهده داشت.
این نشست، دهمین برنامه از سلسلهنشستهای «ایرانشناسی در فراسوی مرزها» بود که به ابتکار معاونت پژوهشی و با حمایت ادارهکل پژوهش بنیاد ایرانشناسی، با هدف بررسی تطبیقی وضعیت و جایگاه مطالعات ایران در کشورهای مختلف برگزار میشود.
در آغاز برنامه، رضا ذبیحی ضمن خوشآمدگویی به حاضران، با اشاره به اهداف این سلسله نشستها گفت: «در مجموعه نشستهای “ایرانشناسی در فراسوی مرزها” دو هدف عمده دنبال میشود: نخست، شناخت دقیق وضعیت ایرانشناسی در کشورهای مختلف، و دوم، بررسی راهکارهای نظری و عملی برای ارتقای جایگاه مطالعات ایران در جهان.»
وی افزود که مباحث طرحشده در این نشستها قرار است در قالب مجموعهای پژوهشی با عنوان ایرانشناسی در فراسوی مرزها منتشر شود.
ذبیحی با اشاره به اهمیت موضوع نشست گفت: «ایالات متحده یکی از نخستین کشورهای غربی است که ایرانشناسی را بهصورت نهادی دانشگاهی و پژوهشی دنبال کرده است. از انتقال الواح تختجمشید به دانشگاه شیکاگو در دهه ۱۳۱۰ تا تأسیس دانشنامه ایرانیکا به همت زندهیاد احسان یارشاطر در دانشگاه کلمبیا، همه و همه نشان از اهمیت این حوزه در آمریکا دارد.»
او با اشاره به چهار عامل اصلی در برجستگی ایرانشناسی در آمریکا توضیح داد: «پیشگامی تاریخی، تعدد مراکز دانشگاهی فعال، ضرورت شناخت ایران برای سیاستگذاران آمریکایی بهویژه پس از انقلاب اسلامی، و تنوع موضوعات پژوهشی از تاریخ تا جامعهشناسی، از جمله دلایل اهمیت چندوجهی این حوزه است.»
در ادامه، زینب قاسمیطاری در سخنرانی خود با عنوان «سیاستهای تولید دانش درباره ایران پس از انقلاب اسلامی در ایالات متحده آمریکا»، سیر تاریخی و مفهومی ایرانشناسی در آمریکا را تشریح کرد.
او با تفکیک سه دوره عمده در تحول این رشته گفت: «دوره نخست، مرحله ریشهها بود که بیشتر تحتتأثیر شرقشناسی کلاسیک اروپایی و متمرکز بر زبان و باستانشناسی ایران قرار داشت؛ دوره دوم، مقارن با جنگ جهانی دوم، با عنوان “مطالعات منطقهای” شکل گرفت و ایران بهعنوان کشوری محوری در چارچوب خاورمیانه مورد مطالعه قرار گرفت؛ و دوره سوم، پس از انقلاب اسلامی آغاز شد که ایرانشناسی در آن به حوزهای میانرشتهای با محوریت تاریخ، فرهنگ، سیاست و جامعه تبدیل شد.»
وی افزود: «در آمریکا، برخلاف شرقشناسی کلاسیک اروپا که بیشتر بر گذشتههای باستانی شرق تمرکز داشت، مطالعات منطقهای با رویکردی معاصر و کاربردی شکل گرفت. پس از جنگ جهانی دوم، نیاز سیاسی و راهبردی آمریکا به شناخت جوامع خاورمیانه، زمینهساز تأسیس نهادهای علمی مرتبط شد.»
او با اشاره به تأثیر انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بر فضای علمی آمریکا اظهار داشت: «انقلاب ایران شوکی بزرگ برای خاورمیانهشناسی آمریکا بود و نشان داد بسیاری از پژوهشگران غربی شناخت عمیقی از تحولات اجتماعی ایران ندارند. قطع روابط سیاسی و توقف همکاریهای دانشگاهی میان دو کشور نیز موجب شد ایرانشناسی در آمریکا با رکود و محدودیت مواجه شود.»
قاسمیطاری افزود: «از دهه ۱۹۸۰ به بعد، جامعه ایرانیان مقیم آمریکا نقش محوری در تداوم این حوزه یافت. در مدت کوتاهی، شمار ایرانیان تحصیلکرده در رشتههای خاورمیانهشناسی افزایش چشمگیری یافت و بسیاری از آنان به پژوهشگران فعال در دانشگاههای آمریکا تبدیل شدند. این تغییر، نوعی “ایرانیزه شدن تدریجی” ایرانشناسی در غرب را رقم زد.»
وی با اشاره به نقش مؤسسات فرهنگی ایرانی در آمریکا از جمله مؤسسه «میراث فرهنگی روشن» گفت: «حمایتهای جامعه ایرانیان آمریکا، از طریق تأسیس بنیادها و کرسیهای آموزشی زبان فارسی، سهم مهمی در حفظ و گسترش مطالعات ایران در دانشگاههای این کشور داشته است.»
قاسمیطاری در بخش پایانی سخنانش تأکید کرد: «مطالعات ایران در آمریکا، هرچند تاریخی طولانی دارد، اما بدون تعامل علمی میان پژوهشگران دو کشور کامل نخواهد شد. گسترش ترجمه آثار پژوهشی و همکاریهای دانشگاهی، میتواند مسیر تازهای برای اصلاح و تکمیل شناخت از ایران بگشاید.»
در ادامه نشست، حسین نظری، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران، سخنرانی خود را با عنوان «روایت خود در کلام دیگری؛ ایران در آیینه شرقشناسی آمریکا» ارائه کرد.
وی با مرور تاریخی بر سیر ایرانشناسی در غرب گفت: «اگر در گذشته، شناخت ایران اغلب از زاویه نگاه بیرونی شرقشناسان انجام میشد، امروز این تصویر در حال تغییر است؛ چراکه نسل تازهای از نویسندگان، هنرمندان و پژوهشگران ایرانی در غرب، خود به بازآفرینی روایت ایران پرداختهاند.»
او با اشاره به نقش ادبیات مهاجرت ایرانیان در بازنمایی ایران افزود: «آثار نویسندگانی، چون آذر نفیسی، مرجان ساتراپی و دینا نیری، بستر گفتوگویی میان دو جهان را شکل دادهاند: ایرانِ خاطره و هویت از یکسو، و غربِ مدرن از سوی دیگر.»
به گفته این استاد دانشگاه، ادبیات مهاجرت ایرانی سه گونه اصلی دارد: روایتهای اسارت، که بیشتر به تبعید و محدودیتهای سیاسی میپردازد؛ روایتهای نوشرقشناسانه، که از دل فضای دانشگاهی آمریکا برمیخیزند و نگاهی میانفرهنگی دارند؛ و روایتهای مقاومت، که با تکیه بر تجربه زیسته ایرانیان، تصویری متعادلتر و واقعگرایانه از ایران ارائه میدهند.
نظری تأکید کرد: «هدف نقد این آثار، قضاوت درباره نویسندگان نیست، بلکه شناخت سازوکارهای فرهنگی بازنمایی ایران است. هر روایت بخشی از حافظه جمعی ایرانیان مهاجر را در خود دارد.»
وی با اشاره به نقش زبان انگلیسی در انتقال روایت ایرانی گفت: «زبان دوم، برای نویسندگان ایرانی نه صرفاً ابزار بلکه میدان نبرد فرهنگی است. استفاده از واژههای فارسی بدون ترجمه در متون انگلیسی، نشانهای از مقاومت فرهنگی در برابر همسانسازی زبانی است.»
نظری در بخش پایانی سخنان خود اظهار داشت: «تحول ایرانشناسی در آمریکا از روایت “دیگری” به روایت “خود” رسیده است. این گذار، نه صرفاً علمی، بلکه فرهنگی و تمدنی است. آینده این حوزه در گرو گفتوگوی فرهنگی و همکاریهای علمی میان پژوهشگران ایرانی و بینالمللی است؛ گفتوگویی که بر شناخت، احترام و تعامل متقابل استوار است.»
در پایان نشست، جمعی از استادان و پژوهشگران حاضر به طرح دیدگاهها و پرسشهای خود پرداختند. مباحث مطرحشده، بر ضرورت بازنگری در جایگاه روایت ایرانی در جهان معاصر و تقویت پیوندهای فرهنگی میان ایران و جامعه علمی بینالمللی تأکید داشت.
انتهای پیام/