جوان آنلاین: درگیر یکی از شدیدترین بحرانهای اقلیمی در تاریخ هستیم، بحرانی که دیگر صرفاً حاصل کاهش بارش یا تغییرات طبیعی نیست، بلکه نتیجه سالها سوءمدیریت منابع آب، برداشتهای غیرمجاز، الگوی مصرف نادرست و نادیده گرفتن هشدارهای کارشناسان است. خشکسالیهای پیدرپی، کاهش مخازن آبی و افزایش برداشت آب برای کشاورزی و صادرات، کشور را به مرحلهای رسانده که بحران آب دیگر یک هشدار نیست، بلکه واقعیت زندگی روزمره مردم شدهاست. صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا در گفتوگو با «جوان» هشدار میدهد که اگر راهکارهای جدی اتخاذ نشود، ۱۰ تا ۲۰ سال آینده کشور فاجعهبار خواهد شد و با ادامه روند جهانی افزایش دما، ایران تا پایان قرن با افزایش پنج تا شش درجهای دما، بحرانهایی به مراتب شدیدتر را تجربه خواهد کرد. این شرایط نهتنها محیطزیست و کشاورزی را تهدید میکند، بلکه پیامدهای اقتصادی و اجتماعی گستردهای را نیز در پی دارد و نسلهای آینده را در معرض مخاطره قرار میدهد.
آقای ضیائیان، بسیاری از کارشناسان معتقدند بخشی از خشکی بیسابقه کشور تنها ناشی از تغییرات طبیعی اقلیم نیست، بلکه حاصل دخالتهای انسانی در چرخه آب و طبیعت است. از نگاه شما، سهم فعالیتهای انسانی در این وضعیت چقدر است؟ آیا میتوان گفت ما خودمان اقلیم کشور را به نقطه ناپایداری رساندهایم؟
باید بین دو مفهوم تفاوت قائل شویم؛ یکی کمبود بارش و دیگری کمبود آب. این دو پدیده الزماً یکسان نیستند. فعالیتهای انسانی تأثیری مستقیم بر میزان بارش ندارند، اما در کمبود آب نقش بسیار تعیینکنندهای دارند.
مشکل اصلی این است که الگوی مصرف ما متناسب با تغییرات بارش تغییر نمیکند. وقتی میزان بارندگی کاهش مییابد، مصرف ما همچنان در سطح سالهای پربارش باقی میماند. این همان جایی است که مدیریت منابع آب اهمیت پیدا میکند.
ما میتوانیم با اقداماتی درست، از همین منابع محدود آب بهصورت کارآمدتری استفاده کنیم. یکی از مهمترین راهکارها، کاهش تلفات آب در شبکههای آبرسانی است. بخش قابلتوجهی از آبی که با زحمت تأمین میشود، در مسیر انتقال و توزیع از بین میرود.
موضوع مهم دیگر، تغییر رویکرد ذخیرهسازی آب است. در کشوری مانند ایران که تبخیر بسیار بالاست، اتکای صرف به سدسازی چندان مؤثر نیست، زیرا حجم زیادی از آب پشت سدها تبخیر میشود. در گذشته، نیاکان ما با روشهای بومی مانند قنات، آبانبار و هدایت آب به سفرههای زیرزمینی توانسته بودند آب را بهطور طبیعی و پایدار ذخیره کنند. بازگشت به این الگوها میتواند راهی مؤثر برای سازگاری با شرایط اقلیمی فعلی باشد.
از سوی دیگر، باید الگوی کشت نیز اصلاح شود. بهجای گسترش سطح زیرکشت یا استفاده از گیاهان پرآببر، باید به سمت کاشت گونههای مقاوم به خشکی و کمآببر حرکت کنیم. نباید فراموش کرد که بیش از ۸۰ درصد منابع آب کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود. همچنین، روشهای آبیاری فعلی باید بهطور اساسی تغییر کند؛ آبیاری بارانی در اقلیم خشک ایران، بهدلیل تبخیر بالا، کارایی لازم را ندارد. روشهای آبیاری سطحی یا موضعی که تبخیر را به حداقل میرسانند، گزینههای مناسبتری هستند.
نکته دیگری که باید جدی گرفته شود، مسئله صادرات آب مجازی است؛ یعنی صادرات محصولاتی که در فرآیند تولیدشان آب زیادی مصرف میشود. در واقع ما با صادرات این محصولات، آب کشور را صادر میکنیم. این روند باید با دقت و در چارچوب منافع ملی مدیریت شود. از طرفی، هیچ سیاستی بدون مشارکت مردم و صرفهجویی عمومی نتیجهبخش نخواهد بود. متأسفانه الگوی مصرف آب در کشور ما با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد، حتی در کشورهای پربارش، آب به اندازهای که در ایران مصرف میشود، استفاده نمیشود.
در کنار اینها، توسعهطرحهای بازچرخانی و استفاده مجدد از پساب نیز باید جدی گرفته شود. همه این راهکارها به ما کمک میکند تا اثرات تغییر اقلیم را کاهش دهیم و در عین حال، خود را با شرایط جدید اقلیمی سازگار کنیم.
با وجود هشدارهای مکرر درباره تشدید خشکسالی، هنوز سیاستهای آبی و کشاورزی تغییر محسوسی نکرده است. آیا دولت و وزارتخانههای مسئول، در عمل به هشدارهای سازمان هواشناسی توجهی میکنند؟
نقش اصلی سازمان هواشناسی ارائه هشدار، تحلیل و توصیه است، ما وظیفه داریم وضعیتهای اقلیمی و جوی را پیشبینی کنیم و نتایج را به دستگاههای اجرایی و مردم اعلام کنیم، اما اجرای سیاستها و اقدامات اصلاحی در اختیار نهادهای دیگر مانند وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی و سازمان محیطزیست است.
برای مثال، در زمینه مدیریت منابع آب، این وزارتخانهها باید اقداماتی مانند مسدود کردن چاههای غیرمجاز، کنترل برداشت از منابع زیرزمینی، اصلاح الگوی کشت و نظارت بر مصرف آب کشاورزی را در دستور کار قرار دهند. وقتی تعداد چاههای غیرمجاز زیاد باشد و مصرف آب در بخش کشاورزی بدون برنامهریزی دقیق ادامه پیدا کند، طبیعی است که منابع آبی کشور به سرعت تخلیه میشوند و تأثیر هشدارهای هواشناسی عملاً خنثی میشود.
بدون شک، برای عبور از بحران آب، تنها پیشبینی کافی نیست، باید بین دستگاههای مختلف همافزایی، هماهنگی و اراده جدی برای اصلاح الگوهای مصرف و مدیریت منابع وجود داشته باشد.
آیا میتوان پیشبینی کرد که خشکسالی فعلی تا چند سال آینده ادامه پیدا میکند؟
خیر، چنین پیشبینی دقیقی از نظر علمی ممکن نیست. پیشبینی خشکسالی در بازههای چندساله، در هیچ نقطهای از جهان با قطعیت قابل انجام نیست. آنچه در اختیار ماست، سناریوهای اقلیمی بلندمدت است که روندها را نشان میدهد، نه زمان دقیق تغییرات را.
بر اساس این سناریوها، تا پایان قرن جاری میلادی، احتمال تکرار سالهای خشک در ایران بیشتر از سالهای پربارش خواهد بود. به عبارت دیگر، اقلیم کشور بهسمتی میرود که فراوانی سالهای خشک افزایش و فراوانی سالهایتر کاهش پیدا میکند.
اما از نظر فنی، پیشبینیهای فصلی (که ابزار اصلی ما برای ارزیابی آینده نزدیک هستند) محدودیت زمانی دارند. این پیشبینیها معمولاً از یک الی دو هفته تا حدود شش الی نه ماه آینده را پوشش میدهند و دقت آنها نیز در بهترین حالت حدود ۵۰تا ۶۰ درصد است.
به همین دلیل، نمیتوان بر پایه این دادهها درباره چند سال آینده قضاوت قطعی کرد. حتی در کشورهای دارای فناوری پیشرفته هواشناسی نیز، پیشبینی دقیق برای بیش از یک یا دو فصل، با عدمقطعیت بالایی همراه میشود.
اگر روند کنونی، یعنی تداوم خشکسالی و بیعملی در اجرای سیاستهای سازگاری با اقلیم ادامه یابد، چشمانداز ۱۰ تا ۲۰ سال آینده ایران چگونه خواهد بود؟
آینده بسیار نگرانکنندهای در انتظار کشور است و بهجرئت میتوان گفت که چشمانداز پیشرو فاجعهبار خواهد بود.
بر اساس مدلهای اقلیمی، (همانطور که پیشتر پاسخ دادم) تا پایان قرن حاضر، تعداد سالهای خشک ایران به مراتب بیشتر از سالهایتر خواهد بود. برای درک ابعاد مسئله کافی است به گذشته نگاه کنیم، در ۵۰ سال گذشته، میانگین دمای کشور تنها حدود دو درجه سانتیگراد افزایش یافته و همین افزایش محدود، بحرانهایی، چون افت شدید منابع آبی، فرونشست زمین، افزایش گرد و غبار و نابودی بخشی از پوشش گیاهی را به همراه داشتهاست.
حال تصور کنید اگر روند گرمایش جهانی با همین سرعت ادامه پیدا کند، تا پایان قرن شاهد افزایش دمایی بین پنج تا شش درجه سانتیگراد خواهیم بود. چنین تغییری بهمعنای دگرگونی کامل در الگوهای اقلیمی ایران است، افزایش دما موجب افزایش تبخیر، تشدید مصرف آب، افزایش نیاز آبی گیاهان و در نتیجه، فشار مضاعف بر منابع محدود آب سطحی و زیرزمینی خواهد شد!
به بیان سادهتر، کشوری که امروز با دو درجه افزایش دما به وضعیت کنونی رسیده، در صورت افزایش پنج تا شش درجهای، با چالشهای زیستمحیطی، اقتصادی و انسانی بسیار جدی مواجه خواهد شد، از گسترش بیابانزایی گرفته تا مهاجرت اقلیمی و تهدید امنیت غذایی.
اگر تدابیر قاطع، جامع و فوری اتخاذ نشود، در دهههای آینده مدیریت آب، کشاورزی و حتی زیست در بسیاری از مناطق ایران با دشواری جدی روبهرو میشود. آینده ایران در گرو آن است که از هماکنون برای سازگاری واقعی با اقلیم جدید تصمیمهای بزرگ و اجرایی گرفته شود.
در سالهای اخیر، بارها از «بارورسازی ابرها» بهعنوان راهحلی برای مقابله با خشکسالی نام برده شده است. از دید شما، آیا بارورسازی ابرها میتواند راهکار مؤثری برای جبران کمبارشی و بحران آب در ایران باشد؟
بارورسازی ابرها در بسیاری از کشورهای جهان انجام میشود، اما باید گفت که این روش راهکار اصلی مقابله با خشکسالی نیست و نمیتواند بحران کمبارشی را برطرف کند. هدف از اجرای این طرح معمولاً افزایش محدود بارش در شرایط خاص است، برای مثال، افزایش چند درصدی حجم آب مخازن سدها یا تغذیه مصنوعی سفرههای زیرزمینی در بازههای زمانی کوتاه.
با این حال، بارورسازی تنها زمانی معنا دارد که زیرساختهای جمعآوری و ذخیرهسازی آب حاصل از آن نیز فراهم باشد. اگر آب باریدهشده بدون مدیریت مؤثر از دست برود، در عمل فایدهای نخواهد داشت.
تجربه کشورهای دارای اقلیم خشک و نیمهخشک مشابه ایران نیز نشان میدهد که هیچ کشوری نتوانسته با اتکای صرف به بارورسازی ابرها مشکل کمآبی خود را حل کند. آنها برای سازگاری با اقلیم خشک، از روشهای دیگر استفاده کردهاند، از جمله کنترل شدید برداشت از منابع آب، برخورد قانونی با حفر چاههای غیرمجاز و محدودسازی مصرف بیرویه آب. در برخی از این کشورها حتی پلیس ویژه آب وجود دارد که تخلفات آبی را جرم تلقی میکند!
علاوه بر این سیاستهای سختگیرانه، آنها ساختار اقتصادی خود را نیز متناسب با اقلیم تغییر دادهاند، یعنی بهجای گسترش فعالیتهای پرمصرف مانند کشاورزی سنتی، به سمت توسعه بخشهای کممصرفتر مثل گردشگری، خدمات و تجارت حرکت کردهاند.
همانطور که ایران نیز در گذشته کشوری تجاری بوده نه کشاورزیمحور، و اقتصادش بر پایه مبادله و تجارت شکل گرفتهبود. بازگشت به چنین رویکردی، همراه با مدیریت علمی منابع آب، میتواند بسیار کارآمدتر از امید بستن به روشهایی مانند بارورسازی ابرها باشد.
در شبکههای اجتماعی و رسانهها گاهی تصاویری منتشر میشود که نشان میدهد بارشها تا مرز ایران ادامه دارند و به محض رسیدن به خاک کشور، متوقف میشوند. برخی کاربران این موضوع را به فناوریهای اقلیمی نسبت میدهند. از دید شما، واقعیت علمی پشت این پدیده چیست؟
این برداشت کاملاً نادرست است. بارشها هیچ ارتباطی با اقدامات مصنوعی ندارند. تفاوت در الگوی بارش میان ایران و کشورهای هممرز، ریشه در ویژگیهای طبیعی و اقلیمی هر منطقه دارد.
بهطور طبیعی، میزان بارش در هر منطقه تابع عواملی، چون توپوگرافی (پستی و بلندیها)، نزدیکی یا دوری از دریاها و منابع رطوبتی، و الگوهای جوی حاکم بر منطقه است. برای مثال، همین حالا در داخل کشور خودمان هم تفاوتهای شدیدی در بارش میبینیم، امروز در گیلان و مازندران بارش فراوانی رخ میدهد، اما در تهران یا اصفهان خبری از باران نیست. این تفاوت نه بهخاطر مرز یا سیاست، بلکه بهدلیل تفاوت اقلیم است.
بهعنوان نمونه، کشور ترکیه میان دو پهنه آبی بزرگ (دریای سیاه و دریای مدیترانه) قرار دارد و از این منابع رطوبتی گسترده بهرهمند است. طبیعی است که بارشهای سنگینی در سواحل و مناطق کوهستانیاش رخ دهد، اما زمانی که همین سامانههای بارشی از ترکیه وارد ایران میشوند، در مسیر عبور از رشتهکوهها، بخش عمدهای از رطوبت خود را از دست میدهند.
بهویژه وقتی این سامانهها از کوههای زاگرس عبور میکنند، بارش عمدتاً در غرب کشور (استانهایی مانند چهارمحالوبختیاری و کهگیلویهوبویراحمد) اتفاق میافتد و با حرکت بهسمت شرق، یعنی اصفهان و یزد، بهتدریج از رطوبت آن کاسته میشود.
این پدیده یک قانون طبیعی اقلیم و جغرافیاست و در سراسر جهان رخ میدهد. بارشها در مناطق مرطوب مجاور دریاها همیشه بیشتر از نواحی داخلی و خشک است. ایران از هزاران سال پیش در زمرهکشورهای خشک و نیمهخشک بوده و این ویژگی ذاتی اقلیم ماست. به بیان ساده، آنچه در تصاویر ماهوارهای دیده میشود، انعکاس تفاوتهای طبیعی اقلیمی و رفتار طبیعی جو و چرخه بارش در منطقه است، نه چیز دیگر.