به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو؛ شکست سیاست واشنگتن در جنگ با مواد مخدر، واقعیتی است که همه به آن اذعان دارند. این شکست از طریق تداوم افزایش میزان تولید و مصرف مواد، و هزینههای انسانی و اجتماعی سنگین آن آشکار میشود.
حقیقتی که واشنگتن در میان آرایش نظامی خود در منطقه کارائیب و تهدید به مداخله نظامی علیه ونزوئلا و کلمبیا پنهان میکند، همان ناتوانی دولت ترامپ ـمانند دولتهای پیشین در اتخاذ اقدامات مؤثر داخلی برای کاهش تقاضای مواد مخدر است.
در سال ۱۹۹۶، روزنامهنگار تحقیقی آمریکایی گری وب مجموعه مقالاتی با عنوان «ائتلاف تاریک» منتشر کرد که در آن، ارتباط پنهانی میان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و گروههای شبهنظامی موسوم به «کنترا» را افشا کرد. این گروهها را واشنگتن مستقیماً برای سرنگونی دولت ساندینیستا در نیکاراگوئه مسلح میکرد.
وب نشان داد که افزایش شدید مصرف مواد مخدر در شهر لسآنجلس با سیاستهای واشنگتن برای تأمین مالی شورشیان کنترا در ارتباط است.
صبح روز ۱۰ دسامبر ۲۰۰۴، جسد گری وب، برنده جایزه پولیتزر، در منزلش در حالی یافت شد که با دو گلوله در سر کشته شده بود، اما پرونده او به عنوان «خودکشی» بسته شد!
به نظر میرسد ترامپ نیز، بهجای اعتراف به شکست درونی در مهار تقاضا برای مواد مخدر، ترجیح میدهد کشورهای خارجی را مقصر بداند و دولتهای دیگر را به حمایت از آنها متهم کند.
اما این انکار، واقعیتی را پنهان میکند که سالانه جان دهها هزار نفر را میگیرد. درمان میلیونها معتاد نیز نیازمند سرمایهگذاری عظیم در نظامهای بهداشت، رواندرمانی و بازپروری است؛ حوزههایی که همگی از کمبود مزمن بودجه رنج میبرند.
به این باید نفوذ لابی صنایع دارویی را افزود که با تبلیغات گسترده برای داروهای مسکن اُپیوئیدی، خود به تشدید بحران دامن زده است
.
اکنون دولت ترامپ کارزار نظامی و تبلیغاتی تازهای را علیه ونزوئلا و کلمبیا، به بهانه «جنگ با مواد مخدر»، آغاز کرده است. این رویکرد تهدیدآمیز ادامه همان سیاست تنبیهی و امنیتی است که بر سرکوب قاچاقچیان و ساخت زندانها تمرکز دارد، نه بر درمان اعتیاد به عنوان یک بیماری.
از کارزار داخلی تا بحران جهانی
«جنگ آمریکا با مواد مخدر» از یک برنامه داخلی به پدیدهای جهانی با پیامدهای سیاسی و اجتماعی گسترده تبدیل شد.
دورهی آغازین این جنگ در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بود، هنگامیکه ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۱ رسماً اعلام کرد «مواد مخدر، دشمن شماره یک آمریکا هستند».در آن زمان، دولت بودجهی بیشتری به سازمانهای انتظامی از جمله اداره مبارزه با مواد مخدر (DEA) اختصاص داد و سیاستهای مرزی سختگیرانهتری را اجرا کرد. با اینکه برنامههایی برای درمان نیز آغاز شد، اما در عمل بسیار محدود باقی ماند.
در دههی ۱۹۸۰ با گسترش مصرف کوکائین و ظهور نوع ارزانتر آن به نام کراَک کوکائین (Crack Cocaine)، دولت قوانینی وضع کرد که به نابرابری نژادی در مجازاتها دامن زد:برای ۵ گرم کراک (که در میان فقرا و سیاهپوستان رایج بود) همان مجازاتی اعمال میشد که برای ۵۰۰ گرم کوکائین پودری (میان سفیدپوستان ثروتمند) تعیین شده بود.نتیجه، افزایش سرسامآور شمار زندانیان بهویژه در میان سیاهپوستان و لاتینتبارها بود.
در سال ۱۹۸۹، جرج بوش پدر به بهانه بازداشت رئیس پاناما، مانوئل نوریگا، به این کشور حمله نظامی کرد؛ گامی که نقطه عطفی در نظامیسازی جنگ با مواد مخدر محسوب میشود.
در دوران کلینتون نیز «طرح کلمبیا» آغاز شد؛ برنامهای چندمیلیارددلاری که به بهانه مقابله با تولید کوکائین، اما در عمل برای تضعیف شورشیان چپگرای فارک اجرا شد.نتیجهی این طرح، تشدید درگیریهای داخلی و خسارتهای زیستمحیطی بود، بدون کاهش چشمگیر تولید کوکائین.
بازنگری و تغییر رویکرد
با آغاز قرن جدید، دولت آمریکا به تدریج دریافت که هزینههای انسانی و مالی جنگ با مواد مخدر بسیار سنگین است و دستاوردی ندارد.ایالتهایی مانند کالیفرنیا از پیشگامان قانونیسازی ماریجوانا برای اهداف پزشکی و سپس تفریحی شدند.
در سال ۲۰۱۱، باراک اوباما اعلام کرد که عبارت «جنگ با مواد مخدر» نادرست و این سیاستها «ناموفق» بودهاند.گزارشهای رسمی در سال ۲۰۱۶ نیز شکست این جنگ را تأیید کردند.
در همین دوران، بحران جدیدی به نام اپیدمی مواد اُپیوئیدی پدیدار شد که از تجویز داروهای مسکن قوی آغاز شد و سپس به هروئین و در نهایت فنتانیل مصنوعی انجامید مادهای که ۵۰ برابر قویتر از هروئین و بهمراتب مرگبارتر است.
آمارهای نگرانکننده
در سال ۲۰۲۳، حدود ۷۰ میلیون آمریکایی (۱۲ سال به بالا) حداقل یکبار مواد غیرقانونی مصرف کردهاند.
مصرف ماریجوانا در میان ۲۲٪ از جمعیت گزارش شده است.
در همان سال، بیش از ۱۰۷ هزار نفر در آمریکا بر اثر مصرف بیش از حد (Overdose) جان باختند یعنی تقریباً هر پنج دقیقه یک نفر.
حدود ۷۴٪ از این مرگها ناشی از فنتانیل و مواد مشابه بود.
تنها ۱۷٪ از معتادان درمان دریافت کردند.