شناسهٔ خبر: 75588258 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

در نشست نقد کتاب «چرا به باورهایمان باور داریم؟» مطرح شد

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند

ملکیان گفت: « بر خلاف قدمای ما که اعتقاد داشتند اول توحید و معادمان را درست کنیم تا بتوانیم زندگی خوش داشته باشیم، الان باید دانست که نباید به این چیزها توجه داشته باشیم. زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد که در همه‌حال کسی ضرر نکرده باشد».

صاحب‌خبر -

 به‌گزارش خبرگزاری خبرآنلاین رضا دستجردی در صفحه اندیشه ایبنا نوشت: جلسه نقد و بررسی کتاب «چرا به باورهایمان باور داریم؟» نوشته اندرو بی. نیوبرگ و مارک رابرت‌والدمن با ترجمه حسین وفاپور، حمید امیرچقماقی و حسین ثقفی‌هیر، عصر روز ۶ آبان ۱۴۰۴ در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند

در ابتدای این جلسه که با حضور حسین وفاپور، مصطفی ملکیان و محسن جوادی همراه بود، مصطفی حیدرنیا مدیرعامل مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی نگارستان اندیشه مینو، در توضیحاتی، کتاب را حاصل اندیشه عصب‌شناس و نورولوژیستی آمریکایی معرفی کرد که در حوزه‌های تصویربرداری از مغز و پژوهش‌‎های دقیق علمی و پزشکی در دانشگاه پنسیلوانیا و بیمارستان دانشگاه توماس جفرسون تبحر داشته و دارای روزمه علمی بسیار قوی است. به‌باور حیدرنیا، مولف به‌صورت موازی در حوزه مطالعات دین و تجربه‌های معنوی، پژوهش‌های معنوی انجام داده و کوشیده این دو عرصه را به‌صورت تطبیقی بررسی کند.

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند محسن جوادی

 محسن جوادی استاد فلسفه اخلاق و معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سخنرانان این نشست بود که بسیار کوتاه سخن گفت. جوادی در آغاز سخن، به ترجمه خوب کتاب با اطلاع قبلی مولف اثر اشاره کرد و گفت: «این مطالب پیش‌تر در آثار نویسندگانی چون فروید و مارکس هم نوشته و بررسی شده است». وی در ادامه، به اشکال این کتاب در عدم توجه به نقدها بر مطالب کتاب اشاره کرد و گفت: «من ندیدم که در این کتاب، به نقد فلاسفه‌ای چون پلاتینگا و دیگرانی که به این اثر نقدهای خوب داشتند توجه شود. پلاتینگا در یکی از آثار خود، با نام Warranted Christian Belief به نقد چنین رویکردهایی می‌پردازد و معتقد است که همبستگی و زاییدگی مفهوم فکرت خدا از یک فعالیت مغزی، اساساً نمی‌تواند درون‌مایه آن را نشان دهد و توضیحی در خصوص متافیزیک آن داشته باشد».

وی به نقد دیگر خود در خصوص کتاب پرداخته، خاطرنشان ساخت: «ترجمه نوروتئولوژی به الهیات عصب‌شناختی ترجمه خوبی نیست، ما در مورد عصب، بحث الهیاتی نداریم، در مورد الهیات، بحث عصب داریم. عصب‌شناسی الهیاتی شاید بهتر باشد».

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند حسین وفاپور

 نخستین سخنران این نشست، حسین وفاپور مترجم بود. وفاپور طی سخنانی، الهیات عصب‌شناسی را حوزه جدیدی دانست که بیش از دو سه دهه قدمت ندارد و با پیشرفت تکنولوژی‌های تصویربرداری نقشه مغزی، برخی اندیشمندان که در حوزه عصب‌شناسی و الهیات کار کرده‌اند، کوشیده‌اند که با تلفیق این دو حوزه تقریباً نامتجانس به این موضوع بپردازند. به‌باور مترجم «از آنجا که نورولوژی به علوم تجربی نزدیک است، دانشمندان تلاش داشته‌اند با تلفیق الهیات با حوزه‌های مذکور، برخی کنش‌های معنوی دین‌داران را تصویربرداری کنند تا بتوانند تجربیات و نتایجی به دست آورند که بسیار مفید بوده و از این کتاب‌ها هم استقبال شده است».

وی ضمن اشاره به وجود مرکز ملی نقشه‌برداری و تصویربرداری مغز در ایران، خاطرنشان ساخت: «متأسفانه کار گروهی کم انجام می‌شود و این کار تخصصی هم بسیار محدود و در حد چند رساله کار شده و تداوم نداشته است». وفاپور در تبیین سوابق مولف، وی را نورولوژیستی دانست که هم‌زمان در مرکز مطالعات معنوی و ذهنی دانشگاه پنسیلوانیا مشغول به کار است و پژوهش اصلی‌اش، بررسی علمی و زیستی تجارب معنوی و عرفانی با استفاده از تجهیزات پزشکی است.

مترجم در ادامه به ساختار کتاب مشتمل بر سه بخش اصلی اشاره کرد و افزود: «کتاب با تمرکز بر الهیات عصب‌شناختی، شکل‌گیری باور دینی و مذهبی را بررسی می‌کند. مولف بر آن است تا در این کتاب نشان دهد که فرایند شکل‌گیری باور در انسان به چه شکل است و نتایج مثبت و منفی عملی آن چیست. وی همچنین در پی راه‌های جلوگیری از باورهای افراطی و تقویت باورهای موثر بر زندگی عملی انسان است».

وفاپور ضمن تبیین این امر که محوری‌ترین باور دین که خدا هست هم قابل تغییر است و می‌شود برداشت‌های مختلف و متفاوتی از آن داشت، خاطرنشان ساخت: «البته نیوبرگ بیشتر به همبستگی باور و تغییرات عصبی توجه دارد. وی نگاه علت و معلولی ندارد، فقط می‌گوید اینها همبسته هستند و از نگاه عصب‌شناسی این بحث را گشوده می‌گذارد».

وفاپور در ادامه به اصلاح و تکمیل باور دین نیز گریزی زد و گفت: «مولف در بخش‌های مختلف کتاب تأکید می‌کند که باور دینی در طول حیات بشر، نیازمند اصلاح و تکمیل است. تصور نکنیم یک باور دینی تا آخر عمر همراه ما می‌ماند و این طبیعی است. ممکن است بگویند باورتان متزلزل شده، اما نگران نباشید، بیاموزید چگونه با این تضاد درونی در باورهایتان کنار بیایید و از ایجاد بحران و بی‌معنایی در زندگی جلوگیری کنید».

وی ضمن اشاره به این موضوع که با افزایش سن، تغییر باورها سخت‌تر می‌شود، عنوان داشت: «باید بدانیم که ما در حیات‌مان، به این باورها نیاز داریم، پس بهتر است تلاش کنیم باورهای سازنده‌تری داشته باشیم». وی در بخش دیگری از سخنان خود بر لزوم توجه به محدودیت‌های ذهن انسان در درک واقعیت‌ها اشاره کرد و گفت: «یک ذهن متناهی نمی‌تواند با یک موجود لامتناهی مواجه شود». چهارمین نکته مورد اشاره در سخنان مترجم اثر، عصب‌شناسی و احترام به مقدسات بود.

وی ضمن تأکید بر این مهم که وقتی یاد بگیریم و بفهمیم که در هر جامعه چطور باور شکل می‌گیرد، در مواجهه با باورهایی که شاید به‌نظر صحیح نباشد، با احتیاط برخورد خواهیم کرد، افزود: «حتی اگر قرار باشد چیزی را نقد کنیم باید مراقب باشیم که بی‌احترامی نکنیم چون با تزلزل باورها ممکن است اساس زندگی فرد به مشکل بربخورد. مولف تأکید دارد که بهتر است برخورد با باورهای دیگران از سر شفقت و مهربانی باشد». وفاپور ضمن اشاره به پزشکی که پیشه مولف است و توجه وی به بحث سلامت از جنبه‌های مختلف، عنوان داشت: «این باور ممکن است زمینه‌های سلامت بشر را فراهم آورد، همچنین ممکن است زمینه تخریب و انحراف را هم ایجاد کند».

بخش پایانی سخن مترجم اثر، اشاره وی به تأثیرات الهیات عصب‌شناختی در مدارای دینی و نگاه تکثرگرایانه به امر دینی بود. به‌باور وی «وقتی فرایند شکل‌گیری یک باور را در جامعه بررسی می‌کنیم، باید اول در مورد باور خودمان محتاط باشیم. در مورد باور دیگران هم با شفقت برخورد کنیم و بدانیم که فهم متعدد و متکثر است. وقتی با این فهم، به باور نگاه داشته باشیم قطعاً نگاه ما با مدارای بیشتری خواهد بود و به باورهای دیگران با نگاه گشوده‌تری توجه می‌کنیم. این نگاه باعث می‌شود هم خودمان آسوده‌تر زندگی کنیم، هم جامعه امن‌تر و سالم‌تری داشته باشیم. ضمن اینکه اگر در منازعات دینی با این رویکرد به امور نگاه کنیم تنازعات کمتر خواهد شد».

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند مصطفی ملکیان

 دیگر سخنران نشست، مصطفی ملکیان بود. این فیلسوف و پژوهشگر حوزه دین و اخلاق، در سخنانی، عمده تمرکز کتاب را الهیات اعصاب یا الهیات عصب‌شناختی دانست و گفت: «مولف در کتاب تصریح می‌کند که کل پروژه من، برقراری ارتباط دین با مغز بشر است». وی در ادامه، خاطرنشان ساخت: «اگر بخواهیم عنوان کتاب را به فارسی ترجمه کنیم، این خواهد بود که چرا به آنچه باور داریم، باور داریم. مترجم در ترجمه عنوان اثر، «آنچه به آن باور داریم»، مصداق را تشخیص داده و تبیین کرده. به‌نظر من، به جای اینکه ترجمه کنیم «چرا به آنچه باور داریم باور داریم»، ترجمه کرده‌اند که «چرا به باورهایمان باور داریم»، یعنی مصداق آنچه باور داریم را باور دانسته‌اند. مصداق به‌درستی تعیین نشده، ما به باورهایمان باور نداریم، ما به یک سلسله قضایا و گزاره‌ها باور داریم. انسان به باورش علم دارد، اما علم حضوری است و از مقوله باور نیست».

ملکیان در ادامه عنوان داشت: «پروژه نیوبرگ، ارتباط میان دین و مغز است. مولف معتقد است که مغز انسان چهار مقوله را برای انسان تولید می‌کند و هر یک را در آثارش توضیح می‌دهد. اول اینکه، این مغز انسان است که اندیشه و فکرت خدا را ایجاد می‌کند. ساخته دوم تجربه دینی به اضافه تجربه عرفانی است که ساخته مغز آدمی است. تولید سوم مغز از منظر مولف، باور، و مرادش از باور، باور دینی و مذهبی است. چهارمین محصول، خود پدیده دین مشتمل بر تشکل‌ها، علقه‌ها، هم‌گرایی‌ها و واگرایی‌های دینی و مذهبی است که بین ما انسان‌ها وجود دارد».

وی ضمن اشاره به این حقیقت که مغز که خود تولیدگر این پدیده‌هاست، در طول تاریخ علم، تحت تأثیر برخی امور دگرگون می‌شود، خاطرنشان ساخت: «اولین چیزی که دگرگون می‌شود واژه‌هاست. واژه‌ها روی ساختار و کارکرد مغز آدمی اثر می‌گذارند. اینکه چه واژه‌ای را به کار ببرم یا نبرم اهمیت دارد. مهم است چون شما که خیلی از واژه‌های زبان فارسی را می‌فهمید در قلم و زبان خود، خیلی از این واژه‌ها را به کار نمی‌گیرید. اینکه من چه واژه‌هایی را به کار می‌برم یا نمی‌برم، ساخته‌های ذهن من را دگرگون می‌کند و تأثیری که واژه‌ها روی ساختار و کارکرد مغز بشر دارند از اهمیت بسیاری برخوردار است. دوم اینکه، مغز تحت تأثیر باورها هم قرار می‌گیرد. همان باورهایی که خود می‌زاید عمل انعکاسی یا دیالکتیکی انجام می‌دهند و باورهای انسان هم بر مغز او اثر می‌گذارند. سومین نکته هم چیزی هست که از آن به روشن‌ضمیری تعبیر می‌کنند. کسانی که افق‌های دینی و معنوی برایشان گشوده می‌شود و نوعی اشراق و روشن‌ضمیری به آنها دست می‌دهد، ساختار و کارکرد مغزشان با گذشته فرق می‌کند».

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند

ملکیان در ادامه به بحث در خصوص محتوای کتاب پرداخت و گفت: «بحث در مورد گزاره‌های دینی و مذهبی و احیاناً معنوی است که ما به آنها باور داریم و مولف در مورد این باور و تأثیراتش بر مغز، نیز تأثراتش از مغز سخن می‌گوید. پیش‌فرض‌هایی که نیوبرگ در این کتاب دارد، متعدد است چون مباحث با هم فاصله دارند. به‌نظر من، برخی از این پیش‌فرض‌ها با برخی دیگر از پیش‌فرض‌های ایشان دقیقاً سازگاری ندارد. مثلاً اینکه اساساً باور تحت تأثیر چه عواملی در انسان پدید می‌آید که ایشان در باب آن سخن واحدی نگفته است». وی در ادامه به بررسی ژرف‌تر مدعای خود پرداخته و افزود: «حاصل کار ایشان بعد از اینکه در باب ارتباط دین و مغز آدمی سخن می‌گوید، با آنچه روحیه خودش اقتضا می‌کند موافق نیفتاده است. گذشته مولف، روحیه‌ای در وی ایجاد کرده است که دلش می‌خواهد دین پدیده‌ای باشد که از جامعه بیرون نرود، ولی در عین‌حال، روزبه‌روز ظریف‌تر، لطیف‌تر، انسانی‌تر و با علوم تجربی سازگارتر می‌شود».

این فیلسوف در ادامه، ضمن اشاره به تشویش در جامعه‌ای که در آن آموزه‌های دینی به‌طور کلی به فراموشی سپرده می‌شود، خاطرنشان ساخت: «مولف معتقد است که دین منجمد جز بیچارگی برای بشر نخواهد آورد. خوب است که دین بماند اما لازم است خود را طوری مجهز کند که بشر آماده میزبانی از آن باشد. نکته‌ای که از آثار ایشان حاصل می‌شود این است که اول به یک نوع شکاکیت نسبت به همه آنچه در علوم تجربی و در علوم تاریخی و فلسفی می‌بینیم اعتراف می‌کند. مولف تصریح می‌کند که در خصوص همه باورها، با یک سلسله محدودیت‌های فراوان مواجه هستیم که باعث می‌شوند اگر منصف باشیم قبول کنیم که ما تقریباً چیزی در مورد جهان نمی‌دانیم؛ یک نوع شکاکیت عام. البته مولف همیشه استنادش این است که جهان بی‌اندازه وسعت دارد و تو در توهایی فراوان دارد. از آن طرف هم مغز ما محدود است و نمی‌تواند سخن قاطعی در مورد جهان بگوید».

وی در ادامه به شکاکیت مولف اشاره کرد و گفت: «شکاکیت نیوبرگ کم‌کم به گونه‌ای نسبی‌گرایی معرفتی می انجامد و به‌نظر من، نسبی‌گرایی معرفتی از شکاکیت ویران‌گرتر است. مولف با الفاظ مختلف از این نسبی‌گرایی دفاع و آن را نقل می‌کند. این رویکرد با روحیه ایشان سازگار نیست. روحیه ایشان، انسانی معنوی و متدین را نشان می‌دهد. نکته دیگر اینکه نسبی‌انگاری چیز بدی نیست یعنی تالی آرای من هست اما تالی فاسد نیست. نتیجه آرا اگرچه نسبی‌گرایی است ولی نسبی‌گرایی ارزشمندی است، چون نسبی‌گرایی، تواضعی عمیق در میان آدمیان ایجاد می‌کند، اما در امور اجتماعی هم مدارایی ایجاد می‌کند که صلح جز از طریق این مدارا امکان‌پذیر نیست. اگر بخواهیم صلح مقدمه جنگ‌های بزرگ‌تر نبوده، ریاکارانه نباشد، باید به مدارا برسیم. اگر به مدارا برسیم، می‌توانیم به صلح قائل باشیم و به آن التزام نظری و عملی داشته باشیم».

ملکیان بخش دیگری از سخنان خود را به آزادگی اختصاص داد و گفت: «نکته دیگر این است که در آن مدارا، تحقیقات حق‌طلبانه‌تر از آب درمی‌آید، چون من دیگر تعصب، جزم، جمود، پیش‌داوری و آرزومندی ندارم و اگر وارد یک حوزه تحقیقاتی شدم یله‌تر هستم که با حقیقت‌طلبی سازگار است. آن وقت اگر چنین تحقیقی صورت گیرد، کم‌کم ما را از نسبی‌گرایی نجات می‌دهد، یعنی بشر آنقدر پیشرفت کند که بفهمد آن نسبی‌گرایی که ما به‌خاطر برخی تنگناهای معرفتی به آن قائل شده بودیم، خودش قابل دفاع نیست که به‌نظر من، نکته بسیار تازه و جالبی است. ایشان برای اینکه این مدعا ثابت شود به یک سلسله پدیده‌های دینی و مذهبی، از جمله بخشایش‌گری، نیایش، مراقبه و ارتباط آن با مغز پرداخته است».

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند

ملکیان در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان ساخت: «وقتی این کتاب و آثار مشابه نیوبرگ را می‌خوانید، به این نتیجه می‌رسید که جهان رازآمیز است و به هر طرف که می‌روید به بن‌بست می‌رسید. عقل‌گرایی افراطی و علم‌زدگی هم غلط است و با آن به نتیجه نمی‌رسید. نه در فلسفه و نه در علم، نمی‌توانید به راز نرسید، هم پیش‌فرض‌هایتان رازآمیز است و هم وقتی می‌خواهید بناهایی برای این پیش‌فرض‌ها ایجاد کنید، آنها هم رازآمیز هستند. نکته دیگری که مولف تصریح می‌کند این خبر خوش است که برای یک زندگی خوب، نیاز به گشودن رازها نیست. بر خلاف قدمای ما که اعتقاد داشتند اول توحید و معادمان را درست کنیم تا بتوانیم زندگی خوش داشته باشیم، الان باید دانست که نباید به این چیزها توجه داشته باشیم. زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد که در همه‌حال کسی ضرر نکرده باشد».

ملکیان افزود: «اگر هرجا برویم نتوانیم رازها را بگشاییم و رازگشایی در توان ذهن ما نباشد، از طرف دیگر هم بدانیم بدون راز هم امورمان می‌گذرد پس پرداختن به این امور جز دیوانگی نیست، چون اگر به آن بپردازیم به جایی نمی‌رسیم، نیازی هم به این امور در زندگی عملی‌مان نداریم. سعی کنیم در جایی که عقل نمی‌تواند، تعمق و خودمان را معطل نکنیم».

این فیلسوف در پایان سخنان خود خاطرنشان ساخت: «این کتاب می‌خواهد بگوید که اگر این دیدگاه‌های معرفت‌شناختی را داشته باشید در بهبود اخلاقیات‌تان بسیار موثر است، ولو اگر از سر ناچاری به این دیدگاه رسیدیم که عقل همیشه هم نمی‌تواند کاری برای ما بکند یا تجربه هم همینطور. اتفاقاً همه بی‌اخلاقی‌هایی که ما در طول تاریخ با آن برخورد داشته‌ایم، ناشی از این بوده که به این حقیقت قائل نبودیم و فکر می‌کردیم حق همیشه نزد ماست». وی در انتها به یکی از عیوب روش‌شناختی کتاب هم اشاره کرد و گفت: «هر چقدر هم که تصویربرداری و فیلم‌برداری بکنید جنبه‌های ابژکتیو (فرایندهای ذهنی در هنگام دعا و نیایش) دستگیرتان می‌شود، اما آنچه اینجا مهم است جنبه‌های سوبژکتیو است که قابل اندازه‌گیری نیست و واقعاً نمی‌شود فهمید که حال یک نیایش‌گر چگونه است».

جلسه نقد و بررسی کتاب «چرا به باورهایمان باور داریم؟» با پرسش و پاسخ حضار پایان یافت.

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند

۲۱۶۲۱۶

مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند مصطفی ملکیان: فکر می کردیم حق همیشه نزد ما است / زندگی خوب را می‌توان طوری تنظیم کرد در همه‌حال کسی ضرر نکند