به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ دوشنبه پنجم آبان، چهارمین «همایش بینالمللی مطالعات ایران معاصر» شاهد سخنانی بود که بار دیگر زخم کهنه مذاکرات با آمریکا را تازه کرد. مجید تختروانچی، دیپلمات باسابقه ۶۷ ساله و معاون سیاسی وزارت خارجه که از شهریور ۱۴۰۳ این مسئولیت را برعهده دارد، در سخنانی به مرور رفتار ایالات متحده در پنج دور مذاکره با دولت ترامپ پرداخت؛ مرور و روایتی که نشان میداد هنوز انبوهی از تجربههای تلخ از آمریکاییها در حافظه دستگاه دیپلماسی ایران باقی مانده است.
تختروانچی با صراحت گفت: «آمریکاییها از ابتدا باغ سبز نشان داده و وانمود کردند آماده همکاری هستند؛ اما همه آنچه آوردند، چیزی جز بازی با کلمات و فریبکاری نبود.»
این اظهارات تازه، نه از زبان مخالفان برجام، بلکه از یکی از اعضای همان حلقه اصلی گفتوگو با غرب در سالهای گذشته شنیده شد؛ حلقهای که اگرچه در میدان مذاکره، بیشترین سرمایه سیاسی و حیثیتی خود را در بوته آزمون گذاشت، امروز همان عناصر، آشکارا از بیاعتمادی به طرف آمریکایی سخن میگویند.
واگویههای دیرهنگام؛ از اعتراف ظریف تا «تقریباً هیچ» سیف
تختروانچی، نخستین مقام سابق یا فعلی جمهوری اسلامی نیست که اعتراف میکند اعتماد به واشنگتن، خطایی تلخ بوده است.
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم و دوازدهم و معمار توافق هستهای، آذرماه ۱۳۹۵ در کمیسیون امنیت ملی مجلس، صراحتاً مسئولیت اعتماد به آمریکا را پذیرفت: «من اعتراف میکنم اشتباه کردم به حرف جان کری اعتماد کردم. اگر استراتژی خودم را دنبال میکردم، این مشکلات رخ نمیداد.»
ظریف در سال ۱۳۹۷ نیز در گفتوگویی با شبکه CNN، علت ادامه توافقی را که تحریمها را لغو نکرد، چنین توضیح داد: «ما تصور میکردیم آمریکاییها فهمیدهاند تحریمها نتیجه سیاسی نمیدهد. متأسفانه اشتباه میکردم.»
بازخوانی این سخنان، وقتی در کنار اظهارات اقتصادیترین مقام دولت روحانی قرار میگیرد، کارنامه برجام را روشنتر میکند. ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی، کمتر از یک سال پس از امضای برجام و تنها سه ماه پس از اجرا، در دو نوبت—یکبار در گفتوگو با بلومبرگ و یکبار با ایرنا—به تلخترین شکل ممکن از نتایج این توافق سخن گفت: «برجام تا امروز تقریباً هیچ دستاورد اقتصادی برای ایران نداشته است.»
اظهاراتی که نه از زبان منتقدان برجام، بلکه از زبان کسی بیان شد که بهطور مستقیم باید آثار مالی و بانکی توافق را لمس میکرد.
سیدعباس عراقچی نیز در سالهای پس از توافق، در جمع تحلیلگران اندیشکده چتمهاوس لندن، برجام را «داستانی موفق» ندانست؛ چرا که نتیجه آن نه رفع تحریم، بلکه «تحریمهای بیشتر» بود. او سال ۱۳۹۸ به صراحت گفت: «نتیجه پایبندی ما به برجام فقط تحریمهای جدید بود.»
علاوه بر او، محمود واعظی—رئیس دفتر رئیسجمهور—در سال ۱۳۹۸ اعلام کرد برجام اگر بیفایده باشد، ارزشی ندارد؛ اما پنج سال بعد، در سخنانی متناقض، این توافق را «نمونه بسیار موفق مذاکره با آمریکا» نامید!
این تضاد آشکار، نمونه بارزی از سردرگمی تصمیمسازانی است که میان واقعیت صحنه و آرزوهای ذهنیشان گرفتار ماندهاند.
آنچه تازه نیست؛ فریب، خیانت و هشدارهای فراموششده
اختلاف دیدگاهها درباره برجام هرچه باشد، یک نقطه مشترک در طول سالها میان جریانهای سیاسی مختلف وجود داشته است:
آمریکا قابل اعتماد نیست.
این برداشت، صرفاً یک گرایش سیاسی نیست؛ بلکه نتیجه تجربهای مکرر است که بارها در زبان مقامات رسمی و از جمله رهبر انقلاب شنیده شده است.
حضرت آیتالله خامنهای، بهویژه در سال ۱۳۹۴—سال اوج مذاکرات با ۱+۵—هشدارهایی جدی و چندلایه نسبت به مذاکره با آمریکا دادند؛ هشدارهایی که امروز، مانند تصویری از آینده، قابل بازخوانیاند.
ایشان در ابتدای امر، محدوده مذاکره را روشن کردند: «ما نه درباره مسائل منطقه، نه مسائل داخلی، و نه تسلیحات با آمریکا مذاکرهای نداریم؛ مذاکره فقط درباره موضوع هستهای است.»
در سوی دیگر، رهبر انقلاب در همان سال توضیح دادند مذاکره با آمریکا، نه گفتوگویی برابر، بلکه دیکتهنویسی است: «طرف مقابل میگوید بیایید مذاکره کنیم و شما حرفهای ما را موبهمو قبول کنید.»
این سخنان، نه فقط از سر بدبینی، بلکه بر پایه شناخت تاریخی از رفتار غرب و بهویژه آمریکا شکل گرفته است.
ایشان از همان زمان شرط اصلی مذاکره را هدفمند بودن و نتیجهمحوری عنوان کردند.
برجام قرار بود «تحریمها را بردارد»؛ نه اینکه تعلیقها را به تعلیقهای جدید متصل کند و در نهایت تحریمهای تازه بر دوش کشور بیفزاید.
موشک؛ مسألهای که سالها قبل هشدار داده شد
از جمله نکات کمتر مورد توجه، پیشبینی رهبر انقلاب درباره تلاش غرب برای محدودسازی توان موشکی ایران است. این نکته، امروز با شدت بیشتر از زبان مقامات آمریکایی شنیده میشود؛ اما در سال ۱۳۹۴، رهبر انقلاب هشدار داده بودند: «آنان با اتکا به سلاحهایشان زور میگویند. ما در برابر آنها دست خود را خالی کنیم؟ نه، روز موشک نگذشته است.»
به بیان دیگر، جایی که برخی در داخل در پی تقلیل اهمیت بازدارندگی موشکی بودند، این توان بهعنوان خط مقدم امنیت ملی از نگاه رهبری شناخته شد.
30 هشدار رسمی درباره بدعهدی آمریکا
با مرور بیانات رهبر انقلاب میتوان بهطور کلی دستکم ۳۰ تذکر مستقیم و صریح درباره بدعهدی، حیلهگری و فریبکاری آمریکا در سالهای پس از برجام یافت.
از جمله مهمترین نمونهها، نامه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ ایشان به رئیسجمهور است؛ نامهای که خطوط قرمز اجرای برجام را مشخص میکرد و در آن آمده بود آمریکا اهل «فریبکاری و دوگانگی» است.
سه ماه بعد، در دیماه همان سال، ایشان «خدعه» را یکی از روشهای تکرارشونده آمریکا برای پیشبرد منافعش دانستند. این هشدارها نه بر اساس پیشفرضهای سیاسی، بلکه بر پایه تجربه اعتباری و حقوقی ایران با آمریکا بیان شد.
در ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ نیز بیان کردند: «در دیدارهای خصوصی لبخند میزنند و زبان چربونرم به کار میبرند؛ اما وقتی کار تمام شد، تهدید میکنند تحریم جدید میگذارند تا سرمایهگذار خارجی هم نزدیک نیاید.»
این واقعیت، بارها و بارها در صحنه واقعی اثبات شد.
تجربه و تاریخ؛ دو معلم فراموشنشدنی
پرسش اصلی در میان این تجربیات تلخ آن است که چرا چرخ تصمیمگیری، علیرغم دریافت نشانههای روشن، گاه مسیر تکرار را انتخاب میکند؟
تاریخ، معلم بیرحمی است؛ اما تنها برای کسانی که از آن درس نمیگیرند.
اتکا به «کدخدا» و تصویرسازی خیالی از آمریکا، نهتنها فوایدی برای کشور نداشته، بلکه هزینههای مضاعفی بر اقتصاد تحمیل کرده و فضای تصمیمگیری را نیز مخدوش ساخته است. آنهم در شرایطی که رهبر انقلاب بارها تصریح کردهاند: «اگر هدف مذاکره رفع تحریم است، مذاکره با این دولت آمریکا تحریم را برنمیدارد؛ بلکه گرهها را کورتر میکند.»
این سخن که در ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۳ بیان شد، نتیجهگیریای صریح از یک دهه آزمون سیاسی با ایالات متحده است؛ آزمونی که نشان داده آمریکا، حتی در لحظه توافق نیز به دنبال بیاثر کردن مفاد آن است.
جمعبندی: از باغ سبز تا واقعیت زمینی
روایت تازه تختروانچی و مجموعه اعترافها و هشدارهای پیشین، تصویری واحد را ترسیم میکند:
-
آمریکا قابل اعتماد نیست.
-
مذاکره، اگر هم انجام شود، باید هدفمند باشد و نتیجه مشخص داشته باشد.
-
تجربه برجام، هزینهزا بود، نه منفعتساز.
-
غرب در پی محدودسازی قدرت ایران، بهویژه توان موشکی است.
-
تکرار تجربههای شکستخورده، به تشدید بحران منجر میشود.
در پشت «باغ سبز» آمریکا، نه مسیر آسفالتشده روابط اقتصادی، بلکه چالههای عمیق و انباشتهای از بنبست و فشار وجود دارد؛ چالههایی که حتی اداره معمولی کشور را دشوار میکند.
آنچه امروز باید بیش از پیش فهمید، این است که تصحیح خطا، از هر مرحلهای که آغاز شود، هنوز دیر نیست.
اما اصرار بر تکرار مسیر شناختهشده خطا، کشور را از مسیر اصلی منافع ملی دور خواهد کرد.
گزارش از امیر صفره