شناسهٔ خبر: 75581584 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

در گزارش آنا بخوانید

«هالوین» ویروسی آرام در پوست فرهنگ ایرانی + عکس

این روزها «هالوین» در ویترین فروشگاه‌ها، سالن‌های آرایش و صفحات مجازی ایران جا خوش کرده است! لباس‌های اسکلت، دکورهای تاریک و میکاپ‌های ترسناک در حال بازتعریف ذائقه فرهنگی نسل جدیدند. این پدیده، نشانه‌ای از روندی عمیق‌تر است؛ استحاله‌ای آرام و تدریجی با چهره‌ای سرگرم‌کننده!

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، در روز‌هایی که خیابان‌ها بوی پاییز گرفته، در ویترین بعضی فروشگاه‌ها و صفحات مجازی، رنگ سیاه و نارنجی بیشتر از هر چیز دیگری به چشم می‌آید؛ ماسک‌های جمجمه، لباس‌های خون‌آلود، کدو‌های خندان و آرایش‌های عجیب که همه با یک نام مشترک عرضه می‌شوند: «هالوین».

پدیده‌ای که زمانی فقط در فیلم‌های خارجی می‌دیدیم، امروز به جشن و مد روز بعضی جوانان ایرانی تبدیل شده است. از تبلیغات گسترده کافی‌شاپ‌ها گرفته تا آتلیه‌هایی که «پکیج هالوین» می‌فروشند و سالن‌های زیبایی که «میکاپ ترسناک» را با تخفیف ویژه ارائه می‌کنند. اما این فقط ظاهر ماجراست. در عمق آن، چیزی بسیار عمیق‌تر در حال رخ دادن است؛ استحاله فرهنگی با چهره‌ای رنگی و سرگرم‌کننده.

از بازی تا بی‌ریشگی؛ وقتی جشن معنا را می‌بلعد

در این اثنا باید گفت «هالوین» در ایران تنها یک آیین تقلیدی نیست، بلکه نماد جابجایی آرام ذائقه‌های فرهنگی است. جوان امروز در فضایی رشد کرده که هویت فرهنگی‌اش میان جهانی‌شدن و بومی‌بودن در نوسان است. از یک‌سو رسانه‌های جهانی، با زبان تصویر، ذائقه‌ی او را می‌سازند و از سوی دیگر، نهاد‌های داخلی نتوانسته‌اند آیین‌های شادی و هیجان را در قالبی نو و جذاب بازتعریف کنند. حال وقتی جامعه‌ای نتواند معنا و هیجان را از دل فرهنگ خودش تأمین کند، طبیعی است که به سراغ «واردات هیجان» برود.

شاید شما هم در نگاه نخست معتقد باشید، جشن هالوین برای برخی فقط یک تفریح بی‌ضرر است؛ چند ساعت خنده، عکس، و سرگرمی. اما آنچه جامعه‌شناس را نگران می‌کند، محتوای نمادین و بار ارزشی این جشن است: آیینی با ریشه در جادو، مرگ و ارواح که در ظاهر رنگ و خنده دارد، اما در باطن، مرگ‌محور و وهم‌انگیز است. آن هم در فرهنگ اصیلی که «نور»، «زندگی»، و «آرامش» محور آیین‌هاست، هالوین در تضاد کامل قرار دارد و این تضاد وقتی خطرناک می‌شود که نسل جدید، بدون درک ریشه آن، به تقلید صرف از ظاهرش روی می‌آورد.

مصرف فرهنگی یا مصرف هویت؟‌

می‌توان برداشت کرد که پدیده هالوین در ایران، یک مثال دقیق از مصرف‌گرایی فرهنگی است. شاید جوان ایرانی امروز، هالوین را برای لذت بردن از معنا برگزار نمی‌کند؛ بلکه برای ساختن تصویر از خود در شبکه‌های اجتماعی.

اما از سویی دیگر این همان چیزی است که جامعه‌شناسان آن را «مصرف هویت» می‌نامند. در لایه پنهانش در جهانی که دیده شدن، مهم‌تر از بودن شده است، بسیاری از رفتار‌های فرهنگی نه از سر اعتقاد، بلکه برای تولید تصویر است. لباس اسکلت پوشیدن، دکور ترسناک درست کردن یا آرایش خون‌آلود، نوعی «خودنمایی فرهنگی» است که از دل این میل به دیده‌شدن برمی‌خیزد.

اما نکته مهم‌تر این است که وقتی چنین رفتار‌هایی نهادینه می‌شود، سرمایه فرهنگی بومی به حاشیه رانده می‌شود؛ یعنی آیین‌هایی مانند شب یلدا، سده، مهرگان یا حتی اعیاد مذهبی که روزگاری حامل معنا و همبستگی بودند، در ذهن نسل جدید به مراسمی ساده و تکراری تقلیل پیدا می‌کنند، در حالی که هالوین «تازه» و «مدرن» جلوه می‌کند!

وقتی بازار فرهنگ را می‌بلعد

این در حالی است که هالوین در ایران یک صنعت مصرفی تازه‌وارد است. اگر به صفحات فروش آنلاین نگاه کنید، از لباس تا شمع، از کلاه تا ماسک، از دکور تا کاپ‌کیک هالوینی، بازار پررونقی شکل گرفته است. در این میان، سوداگران فرهنگی دقیقاً می‌دانند چه می‌خواهند: فروش حس متفاوت بودن.

در واقع، سرمایه‌داری جهانی یاد گرفته است چگونه از «ترس» و «مرگ» هم پول بسازد. اما وقتی این منطق به جامعه ایرانی منتقل می‌شود، ما فقط وارد بازار جهانی نمی‌شویم، بلکه دروازه فرهنگی خود را به روی استعمار نرم می‌گشاییم.  

جالب آنکه در برخی کشور‌ها مثل فرانسه، آلمان یا روسیه برگزاری مراسم هالوین در مدارس و نهاد‌های عمومی محدود یا ممنوع شده است، چرا که ترویج‌دهنده خشونت، وحشت و ارزش‌های ضدمعنوی تلقی می‌شود. در حالی که در کشور ما، همان جشن ممنوعه، به شکل «تم فانتزی پاییزی» یا «شب ترس» در کافه‌ها و سالن‌ها تبلیغ می‌شود.

بحران در معناست

در نظر داشته باشیم جامعه ایرانی با کمبود شادی روبه‌رو نیست؛ با کمبود معنا در شادی روبه‌روست. هالوین برای نسل جدید جذاب است، چون با او گفت‌و‌گو می‌کند، زبان تصویر دارد، خلاقیت بصری دارد، هیجان دارد. اما آیین‌های خودی ما، به‌جای نوسازی و بازآفرینی، در تکرار مانده‌اند. ما از یلدا فقط هندوانه و شعر حافظ را حفظ کرده‌ایم، نه پیام همدلی، گفت‌و‌گو و گردهمایی‌اش را یا از نوروز، فقط تعطیلی را داریم نه فلسفه نو شدن و بخشش را. این یعنی ما جشن را نگه داشته‌ایم، اما روحش را از دست داده‌ایم و در این خلأ معنا، هر نماد خارجی ولو تاریک جای خود را باز می‌کند.

پیشنهاد‌های فرهنگی؛ از نفی تا نوسازی

اگر بخواهیم واقع‌گرایانه نگاه کنیم، با شعار و تحریم نمی‌توان جلوی گسترش چنین آیین‌هایی را گرفت. جوان امروز را نمی‌توان از شادی و تجربه تازه منع کرد؛ باید برای او جایگزین معنادار و جذاب ساخت. در این مسیر، چند اقدام فرهنگی قابل اجراست:

ـ بازآفرینی آیین‌های بومی با زبان امروز: آیین‌های ایرانی مانند یلدا و مهرگان ظرفیت بالایی دارند. اگر با طراحی گرافیکی مدرن، موسیقی زنده و روایت داستانی بازسازی شوند، می‌توانند همان جذابیتی را ایجاد کنند که هالوین با جلوه‌ی بصری‌اش به‌دنبال آن است.

ـ طراحی جشن‌های شهری و دانشگاهی با محوریت اسطوره‌های ایرانی: چرا جوان ایرانی نتواند «جشن سیمرغ» یا «شب آرش» بگیرد؟ اگر لباس‌ها و چهره‌پردازی‌ها الهام‌گرفته از اسطوره‌های ایرانی باشد، هم هیجان دارد، هم هویت.

ـ بازاری‌سازی فرهنگی با محوریت تولید داخلی: همان‌طور که لباس هالوین بازار دارد، لباس سنتی ایرانی هم می‌تواند داشته باشد. تولیدکنندگان مد و صنایع خلاق باید تشویق شوند تا بر اساس نماد‌های ایرانی طرح بزنند، نه کپی از تصاویر غربی.

ـ فعالیت رسانه‌ای برای تبیین ریشه‌ها: رسانه‌ها باید فلسفه پنهان پشت آیین‌هایی مانند هالوین را به زبان ساده برای مردم بیان کنند.
ـ ایجاد پویش‌های فضای مجازی برای آیین‌های بومی: به‌جای پست‌های ترسناک هالوینی، می‌توان کمپین‌هایی مثل «یلدای من» یا «جشن مهربانی ایرانی» را در فضای مجازی فراگیر کرد؛ چالشی که کاربران را به بازآفرینی نماد‌های ایرانی دعوت کند.

هر چند در سال‌های اخیر در برخی شهر‌ها و روستا‌های کشور شاهد رواج برخی جشن‌های سنتی دینی بوده‌ایم مانند جشن‌های اعیاد غدیر، دهه امامت و یا برگزاری جشنواره‌های انار و گلاب، اما همچنان فاصله زیاد است.

دفاع از فرهنگ با شادی

به هر حال دفاع از هویت فرهنگی، یعنی بازآفرینی شادی در قالب ارزش‌های خودی. زیرا نسل جدید، تشنه تجربه است. اگر آیین‌های بومی، چهره‌ای تازه و خلاق پیدا کنند، دیگر نیازی به تقلید از جشن‌های تاریک و بی‌ریشه نخواهد بود. هالوین نشانه‌ای از بی‌دفاع ماندن فرهنگ در برابر سرمایه‌داری جهانی است؛ جنگی که در میدان لباس، تصویر و آرایش در جریان است، نه در خاک و مرز. توجه داشته باشیم برای نجات فرهنگ باید آن را بازسازی کرد. باید برای شادی، لبخند و هیجان، معادل ایرانی و انسانی ساخت و تا زمانی که چنین نکنیم، هر سال در پایان اکتبر (آبان‌ماه) رنگ نارنجی و سیاه تقلید، روشنایی فرهنگ ما را بیشتر خواهد پوشاند.

انتهای پیام/