شناسهٔ خبر: 75580653 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

نوجوان قهرمان هنوز زنده است

در هیاهوی روزمره، میان این همه خبر و تصویر و پیام، گاهی فقط یک اسم کافی ا‌ست تا آدم لحظه‌ای مکث کند

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: در هیاهوی روزمره، میان این همه خبر و تصویر و پیام، گاهی فقط یک اسم کافی ا‌ست تا آدم لحظه‌ای مکث کند؛ مثل اسم «حسین فهمیده.» همین که به گوش‌مان می‌خورد، بی‌اختیار تصویری می‌آید جلوی چشمان‌مان که سال‌ها قبل آن را ساختیم. نوجوان بسیجی که با نارنجک رفت زیر تانک دشمن تا از خاکش دفاع کند. برای خیلی از ما شاید این تصویر فقط یک خاطره کمرنگ از صفحات کتاب درسی است؛ قصه‌ای دور، متعلق به نسلی که دیگر نیست؛ نسلی که انگار دوره آنها تمام شده است! اما راستش را بخواهید، نوجوان قهرمان هنوز زنده ا‌ست. فقط شکل آن تغییر یافته است. شاید لازم نباشد کسی زیر تانک برود، هرچند در همین جنگ ۱۲ روزه جوانان غیوری برای دفاع از مردم و خاک وطن جان بر کف در لباس انجام وظیفه تا آخرین نفس ماندند و جنگیدند. با این همه هنوز هم می‌شود جهان را حتی ذره‌ای بهتر تحویل نسل بعدی داد. فقط باید آن نوجوان را صدا کنیم؛ همان قهرمان بی‌سروصدا را که با یک گوشی در دست، دلش برای آدم‌ها می‌تپد و بلد است، کاری بکند. همین‌هایی که امروز هم در خیابان می‌بینیم و از کنار آنها شاید بی‌تفاوت عبور کنیم. 
این روز‌ها نوجوانی آسان نیست. از یک طرف، سیل اطلاعات و سرگرمی؛ از طرف دیگر، توقع بزرگ‌تر‌ها باعث شده تا نسل امروز، نسل گوشی به دست‌ها شناخته شوند، اما ما غافلیم از اینکه گوشی فقط یک ابزار است. همین ابزار، اگر دست آدم درستی باشد، می‌شود دوربین، می‌شود دفترچه یادداشت، می‌شود مستندنگاری و حتی می‌شود یک سلاح برای مبارزه با دشمن که در کف فضای مجازی و پیام‌رسان‌های مختلف به چشم می‌بینیم و می‌شنویم. همین گوشی تریبون کمک به دانش‌آموزان و نوجوانان می‌شود و پلی میان دل‌هایی که هنوز به «تغییر» باور دارند. 
همه ما نوجوان‌هایی را دیده‌ایم، بی‌آنکه کسی بهشان بگوید صفحه‌ای ساخته‌اند برای پویش‌های مردمی، با گروه‌های جهادی رفته‌اند مدرسه رنگ کرده‌اند، کلاس گذاشته‌اند، معلم بچه‌ها شده‌اند. دیده‌ام که چطور در دل خاک و گرما، بدون تریبون و تشویق، آستین بالا زده‌اند و گفته‌اند: «بذار من یه کاری بکنم.» همین‌ها همین امروز و همین لحظه در کف پیام‌رسان‌ها با باور‌های غلط در حال جنگیدن هستند. 
این قهرمانی‌ها نارنجک نمی‌خواهند؛ فقط یک دل مسئول می‌خواهند. دل کسی که وقتی همه تماشا می‌کنند، او برخیزد. کسی که به‌جای غر زدن، آستین بالا بزند. کسی که نگران آدم‌های دیگرهم باشد، نه فقط خودش. امروز ابزار قهرمانی شاید یک پست مفید مجازی است، شاید یک روز وقت گذاشتن برای یک کودک کار، شاید یک شب بی‌خوابی برای ویرایش فیلم آموزشی باشد. فرق ندارد؛ نیت اگر درست باشد، هر ابزاری می‌تواند سلاحی برای ساختن باشد. 
قهرمان‌هایی که مدال ندارند، ولی لبخند بچه‌های روستایی، دست‌های رنگی‌شان، یا صدای خنده‌شان وقت کلاس، نشان افتخارشان است. دختر ۱۶ساله‌ای که صبح تا عصر درس می‌دهد. پسر ۱۵ساله‌ای که دیوار مدرسه را رنگ می‌زند و شب دور نور چراغ‌قوه، از امید می‌گوید. اینها قهرمانند؛ نه به‌خاطر توانایی‌شان، بلکه به‌خاطر ایمان‌شان به اثرگذاری که دارند و خواهند داشت. 
شهید فهمیده یک اسطوره دور از دسترس نبود. نوجوانی بود مثل من و شما. از همین کوچه‌ها، از همین مدرسه‌ها. چیزی که او را متفاوت کرد، این بود که باور داشت «می‌شود کاری کرد.» حالا هم نوجوان‌هایی هستند که بار خانواده و جامعه روی دوش‌شان است، اما هنوز بی‌صدا، بی‌ادعا، در قامت قهرمان هستند. لازم نیست برای‌شان کف زده شود؛ کافی است دیده شوند. 
نوجوان امروز فقط باید یاد بگیرد و بعد انتخاب کند که مصرف‌کننده باشد یا یک کنشگر اجتماعی فعال که تأثیرگذار است. در دنیای مجازی، تماشاچی بودن آسان‌تر از بازیگر بودن است، اما نوجوانی که بلد است محتوا تولید کند، ایده بدهد، تجربه زیست سالم با سبک زندگی ایرانی – اسلامی خود را به اشتراک بگذارد، الهام‌بخش باشد، یا حتی یک قدم کوچک برای بهتر شدن جهان بردارد، همانی است که آینده روی دوش او خواهد ایستاد، اما ما چه می‌توانیم بکنیم که نوجوان‌های‌مان قهرمان‌های امروز باشند؟ ساده است. باید باورشان کنیم. باید به آنها فرصت بدهیم. باید الگو‌های واقعی‌شان را (نه فقط سلبریتی‌ها) برجسته و به آنها نشان دهیم. باید تجربه‌های واقعی به آنها بدهیم؛ از اردو‌های جهادی گرفته تا کار‌های داوطلبانه و خیریه و حتی گذاشتن یک پست تأثیرگذار ساده در فضای مجازی. باید بگذاریم زندگی را لمس کنند. 
اگر امروز حسین فهمیده زنده بود؟ شاید در یک روستای محروم کنار نوجوانی دیگر ایستاده بود. شاید پست آموزشی می‌ساخت. شاید یک توییت تأثیرگذار می‌زد. شاید اصلاً یک بازی خلق می‌کرد که توان امنیتی و دفاعی کشورش را به رخ دشمن بکشد، شاید یک سرود را جهانی می‌کرد، شاید لبخند به یک کودک هدیه می‌داد، شاید با یک نوجوان فلسطینی همزادپنداری می‌کرد. هر چه بود می‌دانست که قهرمان‌بودن سخت نیست. شما چطور نوجوان امروزی؟ می‌خواهی فقط نظاره‌گر و یک تماشاچی صرف باشی تا دنیا و جهان و محیط پیرامون برای تو تصمیم بگیرد؟ یا با همان گوشی در دستت، دنبال فرصتی باشی تا کاری کنی. تا جهان را از حیث وجود دشمنان آگاه کنی و ذات پلید آنها را برملا‌سازی تا اثر بگذاری. تا قهرمان باشی و قهرمان بمانی.