شناسهٔ خبر: 75569994 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

سکوت منفعلانه نخبگان، فرصت‌طلبی سیاسی و بحران رهاشدگی فرهنگی

افزایش نشانه‌های رهاشدگی فرهنگی و سکوت نخبگان مذهبی و اجتماعی، جامعه ایران را در معرض استحاله ارزش‌ها قرار داده است؛ وضعیتی که به گفته کارشناسان، نتیجه ضعف حکمرانی فرهنگی و فرصت‌طلبی جریان‌هایی است که با وارونه‌نمایی مفاهیم آزادی، بنیان‌های اخلاقی و خانوادگی جامعه را هدف گرفته‌اند.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری آنا_مهدی اشتری؛ در سال‌های اخیر، جامعه ایران با سرعتی محسوس در حال تجربه تحولات فرهنگی و اجتماعی است که بخش قابل توجهی از آن ریشه در تغییر سبک زندگی، تهاجم فرهنگی و ضعف حکمرانی فرهنگی و اجتماعی دارد. یکی از نمود‌های آشکار این تغییرات، گسترش برهنگی، بدن‌نمایی و اختلاط‌های خارج از عرف و چارچوب خانواده در عرصه‌های عمومی و حتی اماکن اداری و تجاری است.

اخبار ناگوار آزار‌های جنسی، روابط آسیب‌زا، بحران‌های هویتی و اختلالات روانی که گهگاه رسانه‌ای می‌شود، تنها بخش کوچکی از واقعیت است؛ «نوک کوه یخ» که بخش عمده آن در لایه‌های پنهان جامعه در حال گسترش است و به شکل خزنده‌ای همچون موریانه در حال خوردن ستون‌های ارزش‌ها و باور‌هایی است که ریشه در فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی دارد و ماحصل خردورزی هزاران ساله ایرانیان است.

سکوت منفعلانه؛ جریانی که به عمق بحران دامن می‌زند

در چنین وضعیت حساسی، انتظار می‌رود نخبگان مذهبی و اجتماعی به عنوان راهبران معنوی و فرهنگی جامعه، واکنش فعال و روشنگرانه نشان دهند؛ اما آنچه در عمل مشاهده می‌شود، سکوت منفعلانه یا واکنش‌های مقطعی و بی‌اثر است. این سکوت نه تنها موجب سردرگمی افکار عمومی شده، بلکه زمینه را برای نفوذ گفتمان‌های ضد ارزشی فراهم کرده است.

عدم ورود جدی و عالمانه نخبگان، سبب شده جریان‌های تبلیغی بیگانه و دنباله‌های داخلی آنها، در فضای خلأ حکمرانی دست بالا را پیدا کنند و این فضای خالی را با روایت‌های تحریف‌شده یا هیجان‌زده از مفاهیم آزادی و حقوق زنان و جوانان پر کنند. این دقیقاً همان مسیری است که به آن «مهندسی معکوس ذهن» گفته می‌شود. در مهندس معکوس ذهن، ارزش‌ها به ضد ارزش تبدیل می‌شود و ضدارزش‌ها به عنوان حقوق اساسی به افکارعمومی فروخته می‌شود.

فرصت‌طلبان ابن‌الوقت؛ از تندروی‌های دیروز تا ترویج آزادی بی‌ضابطه امروز

بخشی از رسانه‌ها و فعالان سیاسی امروز که بر طبل رهاشدگی جامعه می‌زنند و آن را به عنوان دستآورد خود می‌فروشند، همان‌هایی هستند که در دهه ۶۰ از تندروی و مداخلات غیرمنطقی در حریم خصوصی افراد مضایقه نکردند و بخشی از بدبینی‌های امروز را به وجود آوردند. همین جماعت با تغییر موضع و سوار شدن بر موج مخالفت سیاسی با مقوله حجاب، به مروج رهاشدگی اجتماعی تبدیل شده‌اند.

تناقض آشکار این جریان آن است که در جلسات و محافل خصوصی، بی‌حجابی و بدن‌نمایی و ابتذال را تقبیح می‌کنند و حتی خواستار محدودیت و کنترل و برخورد با آن هستند، اما در تریبون‌های عمومی، به نام مخالفت با حجاب اجباری و دفاع از «حق فردی»، عملاً ساختار ارزشی جامعه را هدف می‌گیرند و هرنوع حکمرانی را سست می‌‎کنند و به گونه‌ای جلوه می‌دهند که دولت‌ها هیچ مسئولیت در قبال سرنوشت جامعه و ترویج فضای ضدفرهنگی و اجتماعی ندارند. این وارونه‌نمایی واقعیت، همان «بر سر شاخ نشستن و بن بریدن» است.

پیامد‌های عینی رهاشدگی فرهنگی

بر اساس داده‌های پژوهش‌های اجتماعی یکی از معلول‌های این فضای رها، افزایش خشونت جنسی است. شیوع بدن نمایی و برهنگی در عرصه عمومی، بستر تحریک و ارتکاب خشونت جنسی را فراهم می‌کند. این مسئله پیش‌تر در جوامع غربی به عنوان یکی از علل افزایش آزار‌های جنسی و تجاوز ثبت شده است و اندیشمندان حوزه اجتماعی در غرب، نسبت به آن مطالعات گسترده و عمیقی کرده‌اند.

تضعیف بنیان خانواده: اختلاط‌های خارج از عرف، کاهش تعهدات خانوادگی و ترویج روابط کوتاه‌مدت، ساختار خانواده ایرانی را فرسوده‌تر می‌کند و در بلند مدت، موجی از فروپاشی خانواده‌ها، طلاق‌های عاطفی و خیانت و سرگردانی فرزندان را شاهد خواهیم بود؛ پدیده‌ای که متاسفانه در برخی شهر‌های بزرگ، در قالب سونامی‌های طلاق و تبعات سنگین اجتماعی و فرهنگی آن، گریبان جامعه و خانواده‌ها را گرفته است.

اختلالات روانی: مواجهه مداوم نوجوانان با فضای عمومی جنسیت زده و رسانه‌های بدون چارچوب، باعث افزایش اضطراب، افسردگی و نارضایتی از بدن در سنین پایین می‌شود و در سنین بالاتر، منجر به انواع و اقسام ترومای ذهنی و روانی می‌شود.

استحاله فرهنگی: ترویج تدریجی ارزش‌های مخالف با فرهنگ ایرانی–اسلامی، تبدیل رذایل به فضیلت و فضیلت به امر مذموم تا جایی پیش می‌رود که هر نوع دعوت به هنجار‌ها و باور‌های پسندیده با موج تمسخر و تخریب مواجه می‌شود و افراد ضداجتماعی و لمپن، سرگروهان هدایت افکار عمومی می‌شوند و نخبگان را به انزوا می‌کشانند.

نقش نخبگان و مسئولیت حاکمیت

آنچه امروز بیش از هر چیز ضروری است، بازگشت نخبگان مذهبی و اجتماعی به نقش فعال در هدایت فرهنگی جامعه است. فضای امروز، به گونه‌ای نیست که نخبگان امروز برای آیندگان بهانه‌ای برای سکوت و مماشات داشته باشند و بتوانند نسبت به تکالیف خود نسبت به تاریخ و فرهنگ گذشته ایرانیان پاسخی شایسته دهند.

دستگاه‌های مسئول نیز باید رودربایستی و پرده‌پوشی را کنار بگذارند و با رویکرد حکمرانی مدبرانه و تبیین علمی و دینی آسیب‌ها با استفاده از پژوهش‌های آماری، روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و دینی به روشنی نشان دهند که این پدیده‌ها چه پیامد‌هایی برای فرد و جامعه دارد و غفلت‌های همین سال‌های اخیر چه پیامد‌های شومی برای جامعه ایرانی به بار آورده است.

میدانداری رسانه‌ای و حضور فعال نخبگان و مسئولان امر در رسانه‌ها برای مقابله با وارونه‌نمایی و بازگویی روایت واقعی از آزادی و حقوق اجتماعی و آسیب‌های جبران ناپذیر تداوم وضعیت فعلی و رشد انفجاری ناهنجاری از دیگر اقدامات عاجلی است که می‌توان مدنظر داشت.

پاسخگویی قانونی دستگاه‌های مسئول، اعم از فرهنگی و اجتماعی و قضایی و اجرای قاطع و بدون تبعیض قوانین موجود در سطح جامعه، همراه با آموزش و فرهنگ‌سازی برای پیشگیری از دیگر مواردی است که بیش از همیشه ضروری می‌نماید. شانه خالی کردن مدیران ارشد و دستگاه‌ها از وظایف ذاتی خود منجر به این شده که فضای عمومی، تبدیل به اتاق راحتی برخی افراد بی انضباط و بی ملاحظه شده است و از پارک و بازار تا رستوران و کافه و کوه و خیابان‌ها را به جولانگاه ارتکاب اعمالی تبدیل کرده‌اند که هر ایرانی با شرافت و اصیلی از دیدن آن صحنه‌ها عرق شرم و خجالت بر پیشانی اش می‌نشیند؛ 

و سخن آخر

رهاشدگی فرهنگی نه تنها یک تهدید فوری که یک خطر بلندمدت برای جامعه ایرانی است. اگر نخبگان مذهبی و اجتماعی و نهاد‌های مسئول به وظایف خود عمل نکنند، دشمنان تمدنی و فرصت‌طلبان سیاست‌باز هفتاد رنگ داخلی مسیری را مزورانه در سایه سکوت کامل خواهند کرد که هدف آن تهی کردن جامعه از ارزش‌ها، تبدیل معروف به منکر و تغییر بنیان اخلاقی نسل آینده است.

زمان اندک است؛ بازگشت به حکمرانی فرهنگی هوشمند و حضور موثر در میدان، شرط حفظ آینده ایران و جلوگیری از نسل‌های از دست‌رفته است.

انتهای پیام/