خبرگزاری مهر: گروه فرهنگ و ادب، زهرا اسکندری: الهه آخرتی در تازهترین اثر خود سراغ سفرنامه رفته است؛ سفرنامهای که در بیانی مستقیم هدف آن را چنین شرح میدهد: ساختن تصاویری که ثابت کند هرگاه پای اسلام و مسلمانی در میان باشد، نه ادعای «آزادی» معنا دارد، نه «حقوق بشر» و نه واکنش جدی از سوی نهادهای بینالمللی. برای آنان تفاوتی میان شیعه و سنی، تیرهپوست یا روشنپوست، پایبند یا بیاطلاع به آموزههای دینی وجود ندارد؛ همین که فردی مسلمان باشد، کفایت میکند برای محکوم شدن به کنار گذاشته شدن، حذف و نابودی.
نویسنده در این اثر بر آن بوده است که از «مردانگی ایران» سخن گوید؛ از ایرانی مقتدر و در عین حال مظلوم که ندای هر مسلمان دردمندی را چه شیعیان لبنان و یمن باشند و چه اهلسنت فلسطین و بوسنی و هرزگوین بیپاسخ نگذاشته است.
به بهانه انتشار این اثر ، فرصتی فراهم شد تا با الهه اخرتی گفتوگویی داشته باشیم و سراغ جزییات کتاب برویم؛ از انگیزه شکلگیری سفرنامه و تجربه میدانی او در بوسنی و هرزگوین گرفته تا چالشها، مشاهدات و پیام اصلی اثر، تا مخاطب با نگاهی دقیقتر و عمیقتر با کتاب و مسیر پژوهش نویسنده آشنا شود.
در آغاز بفرمایید سوژه اصلی کتاب چیست و داستان حول چه محور یا شخصیتی میچرخد؟
کتاب در قالب سفرنامهای از بوسنی و هرزگوین نگارش شده است؛ سفری که به بهانه حضور در راهپیمایی «مارش میرا» انجام شد. این راهپیمایی صلح، پس از جنگ دهه ۱۹۹۰ میلادی در بوسنی و هرزگوین و نسلکشی گسترده علیه مسلمانان این کشور شکل گرفت. مسیر این راهپیمایی بازسازی مسیر فرار مسلمانان شهر «سربرنیتسا» است؛ شهری که در دوران محاصره، نیروهای سازمان ملل سلاح مردم را با وعده حمایت در منطقه امن جمعآوری کردند، اما با ورود نیروهای صرب، منطقه را ترک کرده و شهر را واگذار کردند. در نتیجه، یکی از فاجعهبارترین نسلکشیهای قرن بیستم رقم خورد و حدود ۸۰۰۰ نفر ظرف چند روز جان خود را از دست دادند.
تعدادی از مردم برای نجات، از مسیرهای جنگلی گریختند تا به مناطق مسلماننشین اطراف برسند. این مسیر دشوار و خطرناک، مملو از کمین نیروهای صرب و وقایع تلخ دیگری بود. راهپیمایی «مارش میرا» امروزه مسیر این فرار تاریخی را در جهت مخالف طی میکند. شرکتکنندگان از روستای «نزوک» حرکت کرده و طی سه روز خود را به شهر «سربرنیتسا» میرسانند؛ شهری که هنوز قربانیان آن در حال شناسایی و دفن مجدد هستند. بسیاری از اجساد در گودالها، رودخانهها، محلهای دفن زباله و حتی غارها پنهان شده بودند و گاه بقایای یک جسد از چند گور مختلف بهدست میآید. در پایان این راهپیمایی، همزمان با ورود شرکتکنندگان به قبرستان «پوتوچاری»، پیکر تازهشناساییشده قربانیان دفن میشود.
سفر گروه ایرانی شرکتکننده در این رویداد با هدف حضور در راهپیمایی مارش میرا انجام شد، اما انگیزه اصلی آن بررسی ابعاد جنگ بوسنی و هرزگوین و نسلکشی علیه مسلمانان بود. این اثر تلاش دارد نشان دهد که در زمان وقوع چنین فجایعی، استانداردهای بینالمللی و مدعیان حقوق بشر چگونه در برابر رنج مسلمانان سکوت میکنند. نویسنده در این کتاب به مسلمانان بوسنی اشاره دارد که نه مهاجرند و نه تازهمسلمان، بلکه اروپاییانی هستند که در سرزمین خود زندگی میکردند. حادثه بوسنی نشان داد رنگ مو و چشم، مصونیتی در برابر خشونت ندارد، و در هر زمان که قربانی مسلمان باشد، جهان به تماشاگر خاموش تبدیل میشود.
هدف نخست کتاب، بررسی دقیق این رخداد و شناخت نگاه و عملکرد غرب در برابر مسلمانان است؛ نگاهی که در شرایط کنونی، با تداوم نسلکشی در غزه نیز مشابهت دارد. کتاب میکوشد با بازخوانی فجایع بوسنی، الگویی برای درک رفتار جهان غرب در قبال مسلمانان ارائه دهد.
هدف دوم اثر، بازنمایی نقش ایران در جنگ بوسنی است. جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی بود که از مسلمانان بوسنی حمایت کرد. مردم این کشور هنوز این حمایت را به یاد دارند و نسبت به ایرانیان احساس قدردانی و دوستی عمیقی دارند. این کتاب تلاش کرده نشان دهد که برخلاف برداشتها و برچسبهای سیاسی، ایران در هر نقطهای که مسلمانان، چه شیعه و چه سنی، نیازمند یاری بودهاند از لبنان و یمن گرفته تا فلسطین و بوسنی در کنار آنان ایستاده است.
سومین هدف کتاب، معرفی شهید رسول حیدری است؛ تنها غیر بوسنیایی که نام یکی از خیابانهای این کشور به یاد او ثبت شده است. نویسنده با روایت زندگی و یاد این شهید، تلاش دارد عزت و افتخاری را یادآوری کند که ایرانیان میتوانند به آن ببالند؛ شخصیتی که مردم بوسنی همچنان با احترام از او یاد میکنند و نامش را در کنار قهرمانان ملی خود مینشانند.
کتاب با تکیه بر این سه محور اصلی بررسی جنگ بوسنی و رفتار جهان غرب، نقش ایران در حمایت از مسلمانان، و معرفی شهید رسول حیدری در قالب یک سفرنامه مستند، تلاش میکند تصویری جامع از تجربه انسان، ایمان و مقاومت در دل تاریخ معاصر اروپا ارائه دهد.
ایده نگارش این کتاب از کجا شکل گرفت و چه انگیزهای باعث شد سراغ آن بروید؟
ایده اصلی شکلگیری کتاب به دوران پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی بازمیگردد؛ زمانی که جامعه ایران فقدان شخصیتی را تجربه کرد که بهسختی میتوان همانندی برای او در تاریخ یافت. اگرچه این احساس عمومی درباره سردار سلیمانی درست است و او از چهرههایی بهشمار میرفت که تکرارشان دشوار است، اما پیام اصلی کتاب بر این نکته تأکید دارد که نباید گمان کرد چنین ویژگیهایی منحصر به یک فرد بوده است.
در ادامه، با معرفی چهرههایی چون شهید رسول حیدری، این مفهوم بازگو میشود که ایران سرزمین قهرمانانی است که در هر مقطع تاریخی، در عرصههای مختلف نقشآفرین بودهاند. شهید حیدری سالهای جوانی، دوران ازدواج و شیرینی زندگی خانوادگی خود را در راه دفاع از میهن در دوران دفاع مقدس گذراند. پس از پایان جنگ ایران و عراق، زمانی که میتوانست به زندگی عادی بازگردد، با وقوع بحران در بوسنی و هرزگوین احساس مسئولیت کرد و تصمیم گرفت بار دیگر در میدان حضور یابد.
شناخت چنین شخصیتهایی که کمتر در جامعه، بهویژه در میان نسل جوان، معرفی شدهاند پیامی روشن دارد: ایران کشور قهرمانان است؛ کشوری که با وجود جایگاه ویژه سردار سلیمانی، تنها به یک چهره متکی نیست، بلکه سرزمین مردان و زنانی است که هر یک نقشی تأثیرگذار در ورای مرزهای جغرافیایی ایفا کردهاند. این کتاب میکوشد همین پیام را منتقل کند و یادآور شود که مسیر ایفای نقش فعال و انسانی ایرانیان در معادلات جهانی همچنان ادامه دارد.

در فرایند نگارش، چقدر از واقعیت و چقدر از تخیل در شکلگیری روایت نقش داشته است؟
کتاب در اصل در قالب سفرنامه نوشته شده است و همانگونه که از ماهیت این نوع اثر برمیآید، از تخیل فاصله دارد. «۸ هزار و چند آرزو» اثری کاملاً مستند است که روایت سفر را بهصورت روزنگار دنبال میکند و رخدادهایی را که بهصورت روزبهروز در طول این سفر اتفاق افتاده، بازگو میکند.
در بخشهایی از کتاب، برای شرح دقیقتر وقایع تاریخی، میان زمان حال سفر و گذشته پل میزند. به این معنا که هنگام حضور در هر منطقه، در کنار توصیف مشاهدات و شنیدهها، خاطرات و وقایعی را که پیشتر در همان محل رخ دادهاند، برای مخاطب بازگو میکند. تمامی این روایتها مستند و دارای منبع هستند؛ بهگونهای که در متن کتاب بهطور دقیق ذکر شده است که هر خاطره توسط چه کسی نقل شده، در کدام منبع آمده و به چه شکل ثبت شده است.
از این رو، کتاب اثری است مستند و واقعگرا که همچون سایر سفرنامهها، از هرگونه عنصر تخیلی فاصله دارد و روایتگر تجربه عینی و جمعی گروهی از ایرانیان در این سفر است؛ سفری که من نیز بهعنوان یکی از اعضای آن گروه در آن حضور داشتهام.
چه مدت زمان صرف نگارش و آمادهسازی این اثر شد؟ در این مسیر با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
چالش اصلی شکلگیری این اثر، خودِ سفر بود. در زمانی که تصمیم گرفته شد همراه گروهی شویم که طی سالهای گذشته زمینه حضور ایرانیان در راهپیمایی «مارش میرا» را فراهم کرده و به نوعی بانی حضور هموطنان در این مراسم بودند، همهگیری ویروس کرونا آغاز شد. با گسترش محدودیتهای بهداشتی، مرز کشورها بسته شد و برگزاری راهپیمایی مارش میرا نیز تحت تأثیر این شرایط قرار گرفت. این مراسم به مدت دو سال بهصورت نمادین برگزار شد و همین امر سبب شد گروه ناچار باشد تا پایان دوره اپیدمی جهانی صبر کند؛ موضوعی که حدود دو سال به طول انجامید و به عنوان اصلیترین چالش این پروژه شناخته میشود.
فرآیند نگارش کتاب حدود هفت ماه به طول انجامید. از آنجا که اثر در قالب سفرنامه نوشته شده بود، یادداشتبرداریها و ثبت خاطرات در جریان خود سفر انجام شده بود و در مرحله تدوین، تنها نیاز به تنظیم و پیوستگی این یادداشتها برای نگارش نهایی وجود داشت.
اگر بخواهید در یک جمله مضمون یا پیام اصلی کتاب را بیان کنید، چه خواهید گفت؟
نکته اصلی کتاب در یک جمله خلاصه میشود؛ جملهای که از دو بخش تشکیل شده است: بخش نخست «ایرانمان را بشناسیم» و بخش دوم «کتوشلوارپوشهای غربی را که مدعی آزادی و حقوق بشرند، بشناسیم». جانمایه اثر بر همین محور استوار است و هدف آن معرفی و مقایسه دو نوع نگاه، دو تفکر و دو جهانبینی متفاوت به مخاطب است.
کتاب میکوشد این دو چهره را بیهیچ قضاوت یا تفسیر شخصی از سوی نویسنده به تصویر بکشد. نویسنده بدون ورود به داوری یا تحلیل مستقیم، صرفاً مجموعهای از خاطرات و رویدادهای مستند را روایت میکند تا مخاطب بتواند از خلال این روایتها، برداشت و درک شخصی خود را از واقعیتها و تفاوت میان این دو نگرش بهدست آورد.
روش پژوهشی شما در این کتاب چه بود؟ آیا تنها به مصاحبه محدود شد، یا مشاهده میدانی، مطالعه منابع مکتوب و سایر ابزار پژوهشی هم در کارتان نقش داشت؟
اصلیترین روش پژوهش در این کتاب، حضور میدانی در محل وقوع رویدادها بوده است. به این معنا که هر آنچه درباره راهپیمایی «مارش میرا» روایت شده، حاصل شرکت مستقیم در این مراسم، مشاهده فضای آن و گفتوگو با مردم بوسنی و شرکتکنندگان در مسیر بوده است.
در کنار این تجربه میدانی، از منابع مکتوب متعددی نیز بهره گرفته شده است؛ از جمله کتابها، مقالات و نشریاتی که به موضوع جنگ بوسنی و هرزگوین پرداختهاند. بنابراین، پژوهش انجامشده در این اثر، ماهیتی چندجانبه و چندبعدی دارد و بر ترکیب مشاهدات مستقیم با مستندات مکتوب و منابع تاریخی استوار است.
آیا از منابعی استفاده کردهاید که خواننده بتواند آنها را بررسی کند؟
هدف اصلی از اشارههای مکرر به دیگر منابع و کتابها در جایجای اثر، ترغیب مخاطب به مطالعه گستردهتر و مراجعه به آثار مرتبط با موضوع بوده است. در بخشهایی از کتاب، زمانی که به روایت خاطرات گذشته میپرداختم، این خاطرات را مستقیماً از منابع مستند و آثار منتشرشده در حوزه جنگ بوسنی و هرزگوین نقل میکردم.
این شیوه نهتنها به استناد و اعتبار روایتها میافزاید، بلکه به مخاطب این پیام را منتقل میکند که برای دستیابی به درک عمیقتر از وقایع، نباید به یک اثر یا یک سفرنامه بسنده کند. کتاب میکوشد خواننده را با منابع مختلف آشنا کند تا او بتواند با مطالعه آثار گوناگون، ابعاد دقیقتر و جامعتری از حوادث را درک کند.
در همین راستا، معرفی منابع، استنادها و ذکر دقیق مأخذ در پاورقیهای کتاب با دقت انجام شده است تا امکان رجوع مستقیم مخاطب به منابع اصلی فراهم شود. امید بر آن است که این شیوه نگارش، خواننده را به پژوهش بیشتر و بهرهگیری فعال از منابع تاریخی و مستند ترغیب کند.