شناسهٔ خبر: 75561947 - سرویس اقتصادی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

۳ میلیون جوان ایرانی ۱۵ تا ۲۴ ساله نه کار می‌کنند و نه جویای کارند / نسل خاموش اقتصاد

بازار کار ایران در سال‌های اخیر به یکی از بی‌رمق‌ترین و کم‌کشش‌ترین عرصه‌ها برای نسل جوان تبدیل شده است؛ بازاری که نه‌تنها فرصت‌های کافی برای اشتغال مولد فراهم نمی‌کند؛ بلکه حتی انگیزه جست‌وجوی کار را نیز در بسیاری از جوانان از بین برده است.

صاحب‌خبر -

به‌گزارش قدس آنلاین، بازار کار ایران در سال‌های اخیر به یکی از بی‌رمق‌ترین و کم‌کشش‌ترین عرصه‌ها برای نسل جوان تبدیل شده است؛ بازاری که نه‌تنها فرصت‌های کافی برای اشتغال مولد فراهم نمی‌کند؛ بلکه حتی انگیزه جست‌وجوی کار را نیز در بسیاری از جوانان از بین برده است.

به گفته کارشناسان بازار کار، تعداد جوانان ایرانی که نه شاغل‌اند و نه در حال تحصیل و مهارت‌آموزی با رشدی صعودی به ۳ میلیون نفر رسیده است. به باور صاحب‎نظران، نیت‌ها (NEET) (کسانی که نه درس می‌خوانند، نه شاغل‌اند و نه مهارتی می‌آموزند) که عموماً در رده سنی ۱۵ تا ۲۴ سال (در برخی کشورها تا ۲۹ سال) قرار دارند، منشأ آسیب جدی برای اقتصاد کشور و به مثابه «آتشی زیر خاکستر» و «بمبی خفته» هستند و اگر همچنان در سیاست‌گذاری‌ها مورد بی‌توجهی واقع شوند، بحران‌های اجتماعی و اقتصادی در کشور ایجاد می‌کنند.

کارشناسان معتقدند عبور از نگاه دستوری و سنتی به سمت رویکردی منعطف و آینده‌نگر در بازار کار و حرکت به سمت مشاغل نوظهور، خلاق و منعطف به عنوان موتور رشد واقعی اقتصاد در جهان امروز، می‌تواند از حجم دلسردی نیت‌ها بکاهد و زمینه‌ساز ورود آسان‌تر آنان به بازار کار شود.

بازار کار کشور، دلسردکننده است   

مدیر گروه مطالعات بازار کار مرکز پژوهش‌های مجلس در گفت‌وگو با خبرنگار ما روند رو به رشد آمار جوانان ایرانی که نه شاغل‌اند، نه در حال تحصیل و نه در مسیر مهارت‌آموزی‌ را زنگ خطری در فضای اجتماعی و اقتصادی کشور می‌داند و می‌گوید: این جمعیت ۳ میلیون نفری فقط یک عدد در عرصه عمومی نیست؛ بلکه بازتابی از مجموعه‌ بحران‌های ساختاری در بازار کار، نظام آموزشی، فضای روانی جامعه و حتی تحولات نسلی است.

فاطمه عزیزخانی معتقد است برای تحلیل این پدیده باید به عمق نااطمینانی در اقتصاد ایران نگاه کرد؛ نااطمینانی‌ای که نه‌تنها بنگاه‌ها و تصمیم‌های اقتصادی را دچار تزلزل کرده؛ بلکه بر اخلاق، رفتار و تصمیم‌گیری‌های فردی نیز سایه انداخته و جوان امروزی در مواجهه با آینده‌ای مبهم، بازاری که نه شفاف است و نه پایدار و ساختاری که فرصت‌هایش محدود و ناهمخوان با مهارت‌هاست، به تدریج از مدار فعالیت اقتصادی خارج می‌شود.

عضو کمیته دستمزد شورای عالی کار ادامه می‌دهد: بنگاه‌های اقتصادی نیز در چنین فضایی توان و انگیزه جذب نیروی کار جدید را ندارند. افزایش هزینه‌های تولید، کاهش سود، نبود امکان فروش پایدار، تحولات پیش‌بینی‌ناپذیر ازجمله نوسان‌های ارزی و فشارهای ساختاری بر بنگاه‌ها، ظرفیت اشتغال‌زایی را به‌شدت محدود کرده است و در حالی که هر سال حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار نفر به جمعیت در سن کار کشور افزوده می‌شود، اما سمت تقاضای بازار کار (بنگاه‌ها) توان جذب این جمعیت را ندارد و  به همین دلیل در آمارهای رسمی نیز نشانه‌هایی از این دلسردی دیده می‌شود.

این کارشناس بازار کار معتقد است کاهش نرخ مشارکت اقتصادی در تابستان امسال یعنی دقیقاً همین واقعیت تلخ که گروهی از جوانان حتی حاضر نیستند خود را بیکار ثبت کنند یا به دنبال کار بگردند و نیت‌ها که نه در آمار بیکاران هستند و نه در آمار شاغلان، به کلی از بازار کار خارج شده‌ و امیدشان به یافتن شغل را از دست داده‌اند.

به گفته وی ریشه‌ این بحران، فقط اقتصادی و مرتبط با وضعیت بنگاه‌ها در جذب نکردن نیروی کار نیست و در نظام مهارت‌آموزی و آموزش عالی هم شکافی عمیق میان مهارت‌های ارائه‌شده و نیاز واقعی بازار کار وجود دارد. عزیزخانی اضافه می‌کند: تمرکز چندین دهه‌ای بر گسترش دانشگاه‌ها بدون پیوند با صنایع و بازار کار، موجب شده میلیون‌ها جوان تحصیلکرده در صف انتظار فرصت‌های شغلی‌ای بمانند که اساساً وجود ندارند و عدم تطابق شغلی به یکی از مزمن‌ترین مشکلات بازار کار ایران تبدیل شده است و در این میان، مهاجرت به عنوان گزینه‌ نجات برای بخشی از این جوانان عمدتاً تحصیلکرده بیکار یا ناامید از کار، مطرح است. آن‌ها کشور را ترک می‌کنند تا در جایی دیگر متناسب با تحصیلات و توانمندی‌شان شغلی بیابند و گروهی دیگر می‌مانند اما در انزوا و بی‌عملی فرو می‌روند.

نمی‌توانیم جوانان را در کارخانه حبس کنیم!  

به باور او ‌ نیت‌های کشور به مثابه «بمبی خفته» یا «آتشی زیر خاکستر» هستند و در صورت بی‌توجهی بیشتر در سیاست‌گذاری، با هر جرقه کوچکی می‌توانند به بحران‌های اجتماعی یا سیاسی بدل شوند و تداوم نادیده گرفتن این ظریفت، بزرگ‌ترین خطای سیاست‌گذاران است.‌

عزیزخانی می‌گوید: تناقضی در بازار کار ایران به چشم می‌خورد اینکه بنگاه‌هایی از کمبود نیروی کار شکایت دارند، در حالی که میلیون‌ها جوان بیکارند. این شکاف ریشه در سطح دستمزدها دارد. در اقتصاد تورمی، سطح دستمزد باید بتواند معیشت یک خانوار را تأمین کند و طبیعی است جوانی با مدرک دانشگاهی حاضر نباشد برای درآمدی ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومانی، روزی ۱۰ ساعت کار  تکراری انجام دهد. او همچنین به وجود نارسایی در نظام انگیزشی بازار کار کشور هم اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: جوانان این پیام را دریافت می‌کنند که حتی تحصیلات بالا هم تضمین‌کننده‌ شغل و رفاه نیست، پس ترجیح می‌دهند در خانه بمانند تا به کاری تن دهند که حداقل معاش را تأمین نمی‌کند.

مدیر گروه مطالعات بازار کار مرکز پژوهش‌های مجلس خاطر نشان می‌کند: نظام ارزشی نسل‌های جدید با نسل‌های پیشین تفاوت دارد. اگر نسل‌های قبل به سخت‌کوشی، صبر و تلاش تدریجی باور داشتند، نسل امروز به بازدهی سریع و درآمد بالا در زمان کوتاه و پول بیشتر در زمان کمتر فکر می‌کند و شاید کلید مسئله در همین نقطه یعنی درک تغییرات نسلی و جهت‌دادن به آن به جای مقابله، نهفته باشد و اینکه جوان امروزی به دنبال استقلال، انعطاف و خلاقیت است و نمی‌توان او را در چهاردیواری یک کارخانه محبوس کرد و انتظار داشت، بماند.

به گفته این کارشناس بازار کار، برندگان جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ توضیح دادند که چگونه رقابت فناورانه و نوآوری‌های پیاپی، موتور واقعی رشد اقتصادی در جهان مدرن است و به نوعی بر مشاغل نوظهور، خلاقانه و فناورانه تأکید دارند. عزیزخانی می‌گوید: جوان ایرانی اگر بداند می‌تواند در حوزه‌هایی مانند فناوری، محتوا، هنر دیجیتال، استارت‌آپ یا حتی مهارت‌های فردی با درآمد مناسب فعالیت کند، نه‌تنها از بازار کار خارج نمی‌شود، بلکه خود به مولد اشتغال تبدیل خواهد شد، اما تحقق این هدف، نیازمند گذار ذهنی و عبور از نگاه دستوری و سنتی به سمت رویکردی منعطف و آینده‌نگر در سیاست‌گذاری‌های بازار کار است.

برنامه‌ریزی برای نیت‌ها با نگاهی راهبردی

رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران هم معتقد است جمعیت نیت‌های کشور از این جهت حائز اهمیت است که برخلاف نرخ بیکاری رسمی، تصویری جامع‌تر از وضعیت غیرفعالان جوان ارائه و به ما نشان می‌دهد چه تعداد از جوانان به طور کامل از چرخه آموزش، اشتغال و مهارت‌آموزی خارج شده‌اند.

سمیه گلپور با ابراز تأسف از روند رو به رشد این آمار می‌گوید: آمار ۳ میلیون نفری این گروه بسیار نگران‌کننده است؛ چراکه با جمعیتی از جوانان روبه‌رو هستیم که در سنین فعال و مولد قرار دارند، اما هیچ مشارکتی در فعالیت‌های اقتصادی، آموزشی یا مهارتی ندارند. این موضوع پیامدهای سنگینی برای اقتصاد به همراه دارد. به گفته وی، سرمایه انسانی، موتور محرک توسعه است و وقتی بخشی از این سرمایه را از دست می‌دهیم، عملاً فرصت رشد اقتصادی را محدود می‌کنیم.

او بر این باور است که این گروه، بخشی از نیروی کار بالقوه کشور هستند که به دلیل نبود آموزش، مهارت یا فرصت شغلی، از چرخه تولید خارج مانده‌اند که این امر به کاهش تولید ناخالص داخلی (جی‌دی‌پی) منجر می‌شود و از سوی دیگر چون بهره‌وری اقتصادی تا حد زیادی وابسته به سطح مهارت نیروی کار است، نبود مشارکت نیت‌ها در آموزش یا اشتغال موجب کاهش بهره‌وری در سطح کلان می‌شود. بنابراین این مسئله، فقط یک موضوع اجتماعی نیست؛ بلکه تبعات کاملاً اقتصادی و ساختاری دارد.

گلپور تأکید می‌کند: اگر از امروز با نگاهی راهبردی و دقیق و نه مقطعی و سطحی، برای نیت‌ها برنامه‌ریزی نکنیم، در آینده با بحران نیروی انسانی مواجه خواهیم شد. گسترش آموزش‌های فنی‌وحرفه‌ای، ایجاد مشوق‌های شغلی برای بنگاه‌ها، تقویت مشاوره‌های تحصیلی و شغلی و پیوند دادن آموزش با نیازهای واقعی بازار کار از جمله اقداماتی هستند که می‌توانند مؤثر واقع شوند.

نسل جدید؛ تنبل یا ناامید از بازار کار؟

صرف‌نظر از آنچه این دو صاحب‌نظر در خصوص ظرفیت نیت‌ها و در عین حال مخاطرات ناشی از بی‌توجهی به  این جمعیت روزافزون عنوان می‌کنند، لازم به یادآوری است که مشاهده‌های عینی و نشستن پای صحبت این جوانان هم نشان می‌دهد بخش عمده‌ای از این جوانان، تحصیلکرده، آشنا با فناوری و علاقه‌مند به استقلال مالی‌اند، اما واقعیت‌های اقتصادی و نهادی کشور آنان را به سمت انفعال سوق داده است.

از نگاه جوانان یکی از این واقعیت‌های گزنده، شکاف میان مهارت و نیاز بازار است. نظام آموزشی کشور به‌ویژه در دانشگاه‌ها، مهارت‌های عمومی و تخصصی مورد تقاضای بازار را به دانشجویان نمی‌آموزند و نتیجه آن وجود انبوهی از دانش‌آموختگانی است که در رشته‌هایی بدون تقاضای واقعی آموزش دیده‌اند و برای ورود به بازار کار نه مهارت فنی دارند و نه تجربه عملی. از سوی دیگر، بنگاه‌ها نیز تمایل اندکی به آموزش نیروهای تازه‌کار نشان می‌دهند و این چرخه‌ بی‌اعتمادی، جوانان را از جست‌وجوی کار مأیوس می‌کند.

آن‌ها به ناپایداری اقتصادی و نبود افق روشن درآمدی هم اشاره می‌کنند و معتقدند تورم مزمن، کاهش ارزش پول ملی و رکود سرمایه‌گذاری موجب شده حتی مشاغل رسمی نتوانند امنیت مالی ایجاد کنند. جوانی که می‌بیند حقوق ماهانه‌اش با اجاره مسکن و هزینه‌های روزمره همخوانی ندارد، طبیعی است که کار را فقط منبع فرسایش می‌بیند، نه رشد. در چنین فضایی، ترجیح بر آن است که فرد به سمت فعالیت‌های غیررسمی، مهاجرت یا حتی بی‌کاری داوطلبانه برود تا درگیر مشاغل کم‌درآمد و بی‌ثبات شود.

در این بین بی‌اعتمادی به ساختارهای استخدامی و تبعیض در فرصت‌ها  هم مطرح است. تجربه عمومی در میان جوانان این است که استخدام، نه بر پایه شایستگی؛ بلکه بر محور روابط، توصیه و نفوذ شکل می‌گیرد. این احساس بی‌عدالتی، در کنار فساد اداری و نبود شفافیت در استخدام‌های دولتی، انگیزه رقابت سالم را از بین برده است.

از زاویه دید جوانان دلسرد از بازار کار، فرهنگ کاری کشور هم به‌روز نشده و در حالی که نسل جدید به انعطاف، استقلال و کار خلاقانه علاقه دارد، بازار کار همچنان متکی بر ساختارهای سختگیرانه و بروکراتیک است. مدل‌های کاری نو مانند دورکاری، پروژه‌ای یا استارت‌آپی هنوز از حمایت سیاستی برخوردار نیستند درنتیجه، بسیاری از جوانان ترجیح می‌دهند انرژی خود را صرف فعالیت‌های شخصی یا مهاجرت کنند تا تطبیق با ساختارهای فرسوده کاری.

خط پایانی سخنان این گروه اما «بحران امید» است. جوان ایرانی با وجود تحصیلات و توانایی، آینده روشنی در مقابل خود نمی‌بیند و وقتی سیاست‌های اقتصادی، ثبات، شفافیت و امکان پیشرفت شغلی را تضمین نمی‌کنند، «جست‌وجوی کار» دیگر معنای خود را از دست می‌دهد. بنابراین، آنچه امروز در آمارهای «جوانان نه ‌در حال‌ کار و نه ‌در حال ‌آموزش» دیده می‌شود، نه تنبلی نسل جدید؛ بلکه واکنشی طبیعی به بازاری است که از جذابیت، اعتماد و امکان رشد تهی شده است.      

برچسب‌ها: