در روزهای گذشته دو خبر به ظاهر بیارتباط، اما از حیث واکنش اجتماعی و نمادهای نهفته در پس آن بهگونهای معنادار در فضای عمومی کشور بازتاب یافت:
انتشار ویدئوی مراسم عروسی منسوب به علی شمخانی، از چهرههای سیاسی و امنیتی نزدیک به حاکمیت، و خبر بازداشت پژمان جمشیدی، فوتبالیست سابق و بازیگر محبوب مردم.
در نگاه نخست، یکی رویدادی شخصی و دیگری مسئلهای قضایی است، اما بازتاب این دو خبر در افکار عمومی از واقعیتی پرده برداشت که نمیتوان از کنار آن بیتفاوت گذشت:
بیزاری مردم از ریاکاری مسئولان که موجب شکاف عمیق و فزاینده میان مردم و ساختار قدرت شده
در واکنش به مراسم مجلل شمخانی، آنچه جامعه را آزرد نه صرفاً زرقوبرق و شکوه آن، بلکه تصویر آشکارِ زیست جداگانهی مسئولان از مردم بود؛ تصویری از فاصلهای که سالهاست در ذهن جمعی جامعه شکل گرفته و اکنون به نمادی از نابرابری، بیاعتمادی و ریا بدل شده است.
در جامعهای که اکثریت مردم با مشکلات معیشتی، تورم و ناامیدی از آینده دستوپنجه نرم میکنند، تجملگرایی برخی از مسئولانی که همزمان مردم را به صبر، قناعت و "تحمل سختی بهعنوان امتحان الهی" دعوت میکنند، معنایی جز ریاکاری و بیاعتنایی به واقعیتهای زندگی مردم ندارد.
بهویژه زمانی که این تجمل با شایعات مربوط به حضور نزدیکان این صاحبمنصب در معاملات نفتی و اقتصادی همراه شود، جامعه آن را نشانهای متقن از فساد ساختاری و فاصلهگیری قدرت از عدالت میبیند.
طبیعی است که در چنین وضعیتی، سخنان این افراد دربارهی عدالت و مردمدوستی دیگر تأثیری ندارد. زیرا مردم صداقت را نه در کلمات، بلکه در شیوهی زیست و نوع رفتار صاحبان قدرت جستوجو میکنند.
البته این نقد بهمعنای انکار حق انسان برای داشتن زندگی شایسته و آسوده نیست. برخورداری از رفاه، اگر حاصل تلاش، دانش و صداقت فرد باشد، نهتنها مذموم نیست بلکه ستودنی است. مسئله آنجاست که وقتی ثروت از مسیر قدرت، رانت یا دروغ حاصل شود، به نماد فساد بدل میشود و چهرهی واقعی صاحبان آن را در آینهی افکار عمومی عیان میکند.
در فرهنگ ایرانی و آموزههای دینی ما، سادهزیستی فقط یک فضیلت اخلاقی فردی نیست؛ بلکه نشانهای از صداقت در قدرت و همدلی با مردم است. مسئولان، اگر مدعی خدمتگزاریاند، باید در رفتار، گفتار و سبک زندگی نیز نشانی از فروتنی و همزیستی با مردم نشان دهند.
سادهزیستی به معنای نقض شادی و یا منافی رفاه نیست، بلکه یادآور این حقیقت است که قدرت نباید انسان را از مردم جدا کند.
در نقطهی مقابل این ماجرا، خبر بازداشت پژمان جمشیدی موجی از همدلی و حمایت عمومی را برانگیخت. جمشیدی برای بسیاری از مردم نماد صداقت، تلاش و پشتکار است؛ فردی که نه از دل قدرت، بلکه از دل جامعه برخواسته و با زحمت خود به جایگاه قابل احترام رسیده است.
تفاوت واکنش مردم به این دو رخداد نشان میدهد در جامعهی امروز محبوبیت و مشروعیت حاصل رفتار اجتماعی اشخاص بوده که از سرچشمه صداقت و مردمداری میجوشند،واکنش های صورت،گرفته به این دو رویداد موید آن است که جامعه به اخلاقمداری، صداقت و مردمداری نیاز دارد؛ چه در میان سیاستمداران، چه در میان هنرمندان و چهرههای فرهنگی.
در جهان امروز که شفافیت در اولویت اعمال حاکمیتی است، رفتار، گفتار و حتی سبک زندگی اشخاص وابسته به حکومت صرفاً امری شخصی نیست، بلکه حامل پیامی اجتماعی است.
اگر این پیام آمیخته با فروتنی، درک واقعی از رنج مردم و احساس مسئولیت باشد، میتواند نخستین گام در مسیر بازسازی اعتماد و امید اجتماعی باشد.
بازسازی اعتماد عمومی نه با شعار و وعدههای واهی، بلکه با بازگشت صادقانه به سادگی، شفافیت و پاسخگویی ممکن است.
هیچ جامعهای با ریا و دورویی پایدار نمیماند. قدرت زمانی ارزشمند است که در خدمت مردم باشد، نه در خدمت حاکمان و خویشاوندان قدرت.
لذا باید پذیرفت، صداقت و فروتنی، نه بخشی از ظاهر سیاست بلکه شرط بقای مشروعیت آن است.
* وکیل دادگستری-شیراز