به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بخشی از دوستداشتنیترین خاطرات کودکیِ بچهها مربوط به بهار است. بهار، علاوه بر تعطیلات و تازه شدنِ روح و جسم، طبیعت را هم زنده میکند و جانی دوباره میبخشد. باید بدانیم که طبیعت و جاندارانش هم، همانند ما، بهار را دوست دارند و از آن لذت میبرند.
اما این بهار چه دارد که همه آن را اینقدر دوست دارند و به جانها طراوتی دوباره میبخشد؟
در کتاب «تو بهار را ندیدی» داستان موشی کوچک را میخوانیم که از خواب زمستانی بیدار میشود و مادرش به او نوید آمدن بهار را میدهد. سپس به او میگوید که میتواند از خانه بیرون برود، غبار خواب را از تنش پاک کند و به دنبال بهار بگردد.
موش کوچک در خورشید، لاکپشت، برکه آب و هر چیزی که میبیند، دنبال ردپای بهار میگردد. مادرش به او گفته است که بهار گرم، نرم و مهربان است. این کتاب میخواهد بگوید که مجموعهی تمام زیباییهای طبیعت، بهار را تشکیل میدهند.
در نهایت، موش کوچولو در آغوش مادرش، بهار را پیدا میکند؛ چراکه او نیز گرم، نرم و مهربان است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«لاکپشت آرامآرام به موشی نزدیک شد.
- آهای لاکی! این بوی خوبِ بهار است؟
- این بوی شکوفههای سفید و صورتیِ درخت بادام است. هر وقت درخت میوههایش را روی زمین ریخت، مامان لاکی با آن غذای خیلی خوشمزهای درست میکند.
موشی کوچولو سرش را تکان داد و گفت: اما من باید بروم بهار را پیدا کنم.
و دوید.»
این کتاب را شراره هاشمدباغیان نوشته و زهرا مروستی تصویرهایش را کشیده است. انتشارات میچکا نیز آن را با قیمت ۱۳۵ هزار تومان برای علاقهمندان منتشر کرده است.
∎