شناسهٔ خبر: 75545822 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

در میزگرد نقد و بررسی کتاب «صرف قیاسی زبان فارسی معاصر» مطرح شد؛

واژه‌سازی از حالت عالمانه به مردمی تغییر کرده است/کتابی که در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده است

علی‌اشرف صادقی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان فارسی، در این نشست گفت: پس از انقلاب مشروطه، با تحولات اجتماعی، زبان عامه اهمیت بیشتری یافت. نثر پیچیده و عربی‌گرای منشیان و دبیران دوره قاجار کنار گذاشته شد و نثر ساده‌تری که به زبان مردم نزدیک بود، رواج یافت.

صاحب‌خبر -

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مرضیه نگهبان مروی: نشست نقد و بررسی کتاب «صرف قیاسی زبان فارسی معاصر» با عنوان فرعی «گرایش‌های عامیانه کلمات مرکب» تالیف مهدی سمائی با حضور علی‌اشرف صادقی، شهین نعمت‌زاده، نگار داوری اردکانی و مولف کتاب در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) برگزار شد.

در ابتدای این نشست مهدی سمائی، زبان‌شناس و نویسنده این کتاب، در مورد آن گفت: این اثر، کتابی تک‌جلدی، متراکم و فشرده و انباشته از جزئیات است. تحقیقات اولیه این اثر از سال ۱۳۷۸ آغاز شد، زمانی که در گروه واژه‌گزینی مشغول فعالیت بودم. در آن زمان، با بررسی اصطلاحات و واژگان، به این پرسش برخوردم که این واژگان به کدام سو می‌روند و چه سامانی دارند. این پرسش، آغازی بود برای تأمل در حافظه زبانی ما ایرانیان و میزان تأثیر آن بر واژه‌سازی. در ابتدا، این ایده بسیار انتزاعی و خام بود و به نظر نمی‌رسید بتوان آن را به‌سادگی با دیگران در میان گذاشت. اما به‌تدریج، با روحیه پژوهشی و با هدف ساماندهی این موضوع، گمان و فرضیه‌ای در ذهنم پرورده شد.

سمائی افزود: فرضیه‌ای که بر این مبنا بود که واژگان در زبان فارسی، مسیری مشخص را طی می‌کنند و نظمی در آن‌ها وجود دارد. تا زمانی که این فرضیه در ذهن پژوهنده باقی می‌ماند، مسئله‌ای نیست؛ اما هنگامی که عمومی شده، در جایی مکتوب یا با دیگران مطرح می‌شود، وجهی اجتماعی پیدا می‌کند و باری بر دوش محقق می‌شود و لازم است که آن را راستی‌آزمایی و اعتبارسنجی کند. ازاین‌رو، روش کار من این‌گونه بود که داده‌ها را گردآوری کرده و آن‌ها را با منابع تاریخی مقایسه کنم. برای این منظور، ۱۴ منبع انتخاب شد که بخشی از آن‌ها متعلق به قرن چهارم تا هشتم هجری (مانند تاریخ بیهقی، گلستان سعدی، و رودکی و حافظ) و بخش دیگر از قرن سیزدهم تا آثار تا زمان انتشار فرهنگ سخن تک جلدی حسن انوری. هدف این بود که دریابم واژگان به چه سویی حرکت می‌کنند و چه تحولی در آن‌ها رخ می‌دهد. البته به کلمات پیچیده این منابع اکتفا نشده و پایه و اساس کار کلمات عامیانه و الفاظی بوده که در فرهنگها ضبط و ثبت نشده است. مقصود از عامیانه در این کتاب الفاظ و کلماتی است که عامه آنها را ساخته‌اند نه نهادهای رسمی و عالمان. یعنی الفاظ و کلماتی که با روشهای عالمانه ساخته نشده‌اند.

نویسنده کتاب «صرف قیاسی زبان فارسی معاصر» خاطرنشان کرد: برای راستی‌آزمایی این فرضیه، لازم بود اعتبارسنجی عینی انجام شود. بدین منظور، واژگان را گردآوری کرده و ساخت صوری اسامی را بررسی کردم. پرسش اصلی این بود که شیوه‌های واژه‌سازی در گذشته چگونه بوده و تعداد این واژگان به چه میزان است. نتایج نشان داد که نمی‌توان واژگان مرکب و اشتقاقی و کلماتی را که با بن افعال ساخته می‌شوند به‌صورت همزمان مقایسه کرد. از این رو بر کلمات مرکب تمرکز شد. سابقه مطالعه این دست کلمات به قرن نوزدهم می رسد (از ۱۸۶۷) و موضوعی متاخر در زبان فارسی است که نخستین تحقیق در خصوص آنها را منصور شکی در دهه شصت میلادی انجام داده است.

در بخش دوم پژوهش، از آثار یحیی دولت‌آبادی (حیات یحیی) تا فرهنگ سخن را مطالعه کردم. دهه ۴۰ خورشیدی، از نظر حجم واژگان مرکب، تحول چشمگیری مشاهده نشد. اما از اوایل دهه ۵۰، با انتشار فرهنگ معین، شاهد افزایش قابل‌توجهی در حجم واژگان مرکب بودیم. این روند در فرهنگ صدری افشار (که با فاصله‌ای حدود ۱۰ سال منتشر شد) و سپس در فرهنگ سخن به اوج خود رسید. تمامی این داده‌ها با آمار و ارقام دقیق شمارش شده و ساخت صوری و مقوله‌های دستوری و روابط نحوی آن‌ها بررسی شد. نتایج این پژوهش فراتر از فرضیه اولیه بود. روابط نحوی جدیدی در واژگان مرکب پدیدار شد و مردم سه شیوه نوین واژه‌سازی را ابداع کرده و به زبان افزودند. به‌عنوان مثال، در فرهنگ معین، ۸۵ درصد واژگان دواسمی صفت و ۱۵ درصد اسم بودند؛ اما در فرهنگ صدری افشار، این نسبت تغییر کرد و در فرهنگ سخن، به‌طرز شگفت‌انگیزی ۹۷ درصد این واژگان به اسم و تنها ۳ درصد به صفت تبدیل شدند. این نشان‌دهنده گرایشی در زبان فارسی به سمت اسم‌سازی بود.

واژه‌سازی از حالت عالمانه به مردمی تغییر کرده است/کتابی که در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده است

وی افزود: همچنین، روابط نحوی مانند رابطه اضافی و رابطه قلب افزایش یافت و نوعی رقابت میان این ساختارها شکل گرفت. از قرن چهارم به بعد، غالباً صفت‌سازی رایج بود؛ اما در زبان فارسی معاصر، بر اساس داده‌ها، شیوه‌های واژه‌سازی به‌گونه‌ای تکامل یافته که صفت به اضافه اسم، اسم به اضافه صفت، و دواسمی‌ها به‌عنوان سه شیوه غالب برای اسم‌سازی ظاهر شده‌اند. این تقسیم کار در واژه‌سازی با الگوهای جهانی نیز همخوانی دارد و نشان‌دهنده سامان‌یافتگی در فرایند واژه‌سازی زبان فارسی است.

تمامی مطالب پیش‌گفته با آمار و ارقام دقیق و قابل راستی‌آزمایی و اعتبارسنجی همراه است و از منظر علوم دقیقه قابل بررسی است. در بخش پایانی پژوهش، به‌منظور جمع‌بندی، یک مطالعه میدانی نیز به کار اضافه شد.

در این مطالعه، جامعه مورد بررسی به چهار گروه تقسیم شد: گروه خبرگان، گروه مردم عادی (گروه همگان)، گروه زبان‌آموزان خارجی و گروه کودکان. تمرکز این مطالعه میدانی بر واژگان دواسمی بود. نتایج نشان داد که از نظر روابط نحوی، دقیقاً همان الگویی که در زبان فارسی معاصر مشاهده شده بود، در این گروه‌ها نیز به‌طور تقریبی تأیید شد. به‌ویژه، ساختارهای اضافی با همان درصد و الگوهایی که در زبان فارسی رواج یافته‌اند، در پاسخ‌های این گروه‌ها دیده شد. برای مثال، واژگان خودساخته به این چهار گروه ارائه شد و از آن‌ها خواسته شد تا روابط نحوی موجود در این واژگان را شناسایی و به زبان خود بیان کنند.

در ادامه علی اشرف صادقی در مورد کتاب «صرف قیاسی زبان فارسی معاصر» گفت: «این گرایش به ساخت اضافی در زبان فارسی کنونی، پدیده‌ای اجتماعی را بازتاب می‌دهد و همچنین همسو با تحولات جهانی بوده است. در گذشته، واژگان عمدتاً توسط دانشمندان و با تسلط بر قواعد زبانی ساخته می‌شدند و غالباً ترکیب‌هایی پیچیده‌تر و مبتنی بر قواعدصرفی بودند. اما واژگان ساخته‌شده توسط عامه مردم کمتر در متون مکتوب بازتاب می‌یافت. پس از انقلاب مشروطه، با تحولات اجتماعی، زبان عامه اهمیت بیشتری یافت. نثر پیچیده و عربی‌گرای منشیان و دبیران دوره قاجار کنار گذاشته شد و نثر ساده‌تری که به زبان مردم نزدیک بود، رواج یافت. نویسندگان و گویشوران کوشیدند زبان خود را به زبان عامه نزدیک کنند. در نتیجه، گرایش واژه‌سازی از حالت عالمانه به سوی گرایشی مردمی تغییر کرد.

سال‌ها پیش، مرکز نشر دانشگاهی کتابی با عنوان «فرهنگ واژه‌های خودرو» منتشر کرد. بررسی این فرهنگ نشان داد که تقریباً هیچ واژه‌ای با ساختار یک وند و یک پایه اسمی و صفتی ساخته شده باشد، در آن یافت نمی شود. تمامی واژگان این فرهنگ یا از ترکیب دو اسم یا از ترکیب اسم و صفت تشکیل شده‌اند. این امر به دلیل انتزاعی بودن صفت‌سازی و نزدیکی بیشتر ترکیبات اسمی به ذهنیت عامه است. برای مثال، واژگانی مانند «سگ‌دست» که توسط تعمیرکاران، رانندگان و افرادی با دانش حرفه‌ای اما بدون سواد ادبی پیشرفته ساخته شده‌اند، نشان‌دهنده این گرایش است.

واژه‌سازی از حالت عالمانه به مردمی تغییر کرده است/کتابی که در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده است

استاد بازنشسته دانشگاه تهران و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: یکی از گرایش‌های اصلی که در این پژوهش برجسته شد، استفاده از ساختار اضافی (مضاف و مضاف‌الیه) است که از زنجیره گفتار استخراج می‌شود. این ساختار برای عامه مردم ملموس‌تر است و نمونه‌های آن مانند «راه‌آهن» یا «گوجه‌فرنگی» بسیار رایج‌اند. بخش عظیمی از واژگان ساخته‌شده توسط مردم از همین زنجیره‌های گفتاری استخراج شده‌اند و لزوماً بر اساس قواعد صرفی ساخته نشده‌اند. به‌عنوان مثال، ترکیب‌هایی مانند «زن‌وبچه» یا «عروس‌وداماد» از زنجیره گفتار گرفته شده و با قواعد صرفی استاندارد شکل نگرفته‌اند. علاوه بر ساختارهای اضافی، ترکیبات عطفی نیز در زبان فارسی رواج دارند. برای نمونه، در واژه‌ای مانند «ظرف‌مرف»، ظاهر واژه مفرد است، اما در حقیقت ترکیبی است که معنای پایه را گسترش می‌دهد. این نوع ترکیبات اجباری، که معنای کلمه پایه را در کنار مفاهیم مرتبط با آن توسعه می‌دهند، در زبان‌های عربی، ترکی و حتی زبان پهلوی در دوره ساسانی نیز دیده می‌شود.

صادقی افزود: بررسی‌ها نشان داد که این نوع ترکیبات در زبان پهلوی نیز وجود داشته و دو واژه کنار یکدیگر قرار می‌گرفتند تا معنای گسترده‌تری ایجاد کنند. مثل «دارودرخت»، «کتاب‌متاب» و غیره.

عضو پیوسته فرهنگستان زبان فارسی تصریح کرد: در این پژوهش، گویش‌های متعددی بررسی و گردآوری شد که نشان‌دهنده گسترش چشمگیر شیوه‌های واژه‌سازی عامیانه در زبان فارسی است. هر گویش، ترکیبات خاص خود را دارد و این شیوه‌های عامیانه، به‌ویژه در سال‌های اخیر، به دلیل افزایش سواد عمومی و نفوذ ساخته‌های عامه در متون مکتوب، مورد توجه و مطالعه قرار گرفته‌اند. نتایج به‌دست‌آمده توسط جناب آقای دکتر سمائی حاکی از آن است که گرایش‌های واژه‌سازی در سال‌های اخیر دستخوش تغییر شده‌اند.

بررسی فرهنگ واژه‌های خودرو نشان داد که واژگان عامیانه، که عمدتاً از ترکیب دو اسم یا اسم و صفت تشکیل شده‌اند، با واژگان ساخته‌شده توسط فرهیختگان و متخصصان که غالباً پیچیدگی بیشتری دارند، تفاوت دارند. در زبان فارسی طی ۳۰ تا ۴۰ سال اخیر، شیوه‌های جدیدی از واژه‌سازی پدید آمده است. در مقاله‌ای که در فرهنگستان منتشر شد، به چند وند جدید اشاره کردم، از جمله واژه «ابرمرد» که به‌عنوان ترجمه‌ای خلاقانه ساخته شد. همچنین، واژگانی مانند «فرا» از گذشته وجود داشته و در سال‌های اخیر به دلیل نیازهای زبانی بازآفرینی شده‌اند. برای مثال، در مقابل واژه «پست»، واژه «پسا» ساخته شد که نشان‌دهنده ضرورت ایجاد واژگان جدید در زبان فارسی است. ترکیبات اضافی، به دلیل ساختار نحوی مناسب و سادگی، به‌ویژه در زبان عامه، کاربرد گسترده‌ای یافته‌اند.

در ادامه، شهین نعمت زاده، زبان‌شناس، درباره کتاب «صرف قیاسی زبان فارسی معاصر» گفت: این اثر، تألیفی اصیل است و برخلاف بسیاری از کتاب‌هایی که امروزه به‌عنوان تألیف معرفی می‌شوند، اما در واقع ترجمه یا حتی ترجمه‌هایی ناقص‌اند، این کتاب برآمده از پژوهشی عمیق، تفکر بلندمدت و اندیشه‌ورزی است. به نظر من، حجم کتاب می‌توانست گسترده‌تر باشد، به‌ویژه در بخش آزمون‌های میدانی که به‌صورت مختصر و مفید ارائه شده است. این ایجاز، از امتیازات برجسته کتاب است.

کتاب حاضر، مطالعه‌ای تاریخی و نظری و میدانی و پیکره‌ای درباره زبان‌شناسی است که از پرسش بنیادین نظم یا بی‌نظمی در زبان آغاز می‌شود و به بحث قیاس در نظریه‌های جدید، می‌رسد. این اثر، علاوه بر جنبه نظری، کاربردی نیز هست. مطالعه میدانی انجام‌شده در این پژوهش، با نظرسنجی از گروه‌های مختلف (کودکان، متخصصان، زبان‌آموزان خارجی و عامه مردم) انجام شده است. برای نمونه، از این گروه‌ها درباره واژه‌ای مانند «تلماسه» پرسیده شده که چه معنایی از آن برداشت می‌کنند و آیا آن را به‌عنوان «ماسه» یا ترکیبی خاص تفسیر می‌کنند.

واژه‌سازی از حالت عالمانه به مردمی تغییر کرده است/کتابی که در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده است

استاد بازنشسته دانشگاه الزهرا (س) و عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی ادامه داد: از دیگر جنبه‌های مثبت کتاب، کاربرد آن برای فرهنگ‌نویسان است که می‌توانند دریابند کدام واژه‌ها وارد زبان شده‌اند. برای مثال، در فرهنگ‌های مختلف، اختلاف‌نظرهایی درباره گنجاندن واژه‌های مرکب مانند «آبلیمو» یا «فشارخون» وجود دارد. برخی فرهنگ‌ها «آبلیمو» را به‌عنوان مدخل اصلی ثبت کرده‌اند، اما «فشارخون» را در مدخل‌های فرعی آورده‌اند، درحالی‌که هر دو واژه مرکب‌اند. این انتقادهای ظریف به فرهنگ‌های موجود، از نکات برجسته کتاب است.

نعمت‌زاده افزود: همچنین، نویسنده توضیح داده که چرا اشتقاق و تصریف را کنار گذاشته و تنها بر ترکیبات، به‌ویژه نوع خاصی از آن‌ها، تمرکز کرده است. این کتاب هم برای دانشجویان و هم برای متخصصان فرهنگ‌نویسی مفید است و به‌عنوان اثری در حوزه زبان‌شناسی تاریخی از اعتبار برخوردار است. جناب آقای دکتر صادقی نیز به برخی نکات درخشان این اثر اشاره کردند. یکی از این نکات، ارائه الگویی برای انجام پژوهش‌های میدانی درباره واژگان است که نشان می‌دهد چگونه می‌توان به‌صورت عملی روی واژه‌های زبان کار کرد. منابع بررسی‌شده در این کتاب، از جمله تاریخ بیهقی، حیات یحیی، بوف کور، غزلیات حافظ و گلستان، بسیار غنی‌اند و ساختارهای واژگانی در آن‌ها تحلیل شده است.

نتیجه‌گیری پژوهش نشان می‌دهد که زبان فارسی گرایشی قوی به استفاده از ساختارهای اضافی، مانند «آبلیمو» و «آبغوره»، پیدا کرده که در مقایسه با ساختارهای مبتنی بر قلب، مانند «آب‌انبار» یا «کتابخانه»، تعداد بیشتری دارند. این گرایش، تجربه‌ای شخصی را نیز در خواننده برمی‌انگیزد و او را به تأمل درباره واژگان وادار می‌کند. برای مثال، واژه‌هایی مانند «هلو هسته‌جدا» (ساخته میوه‌فروشان) یا «الف‌بچه» و عباراتی مانند «میان‌قیمت» در گزارش‌های مربوط به مسکن، نشان‌دهنده خلاقیت زبانی عامه است که مرتباً رصد می‌شود.

عضو شورای واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی خاطرنشان کرد: درباره گرایش به ساختارهای اضافی در واژگان دواسمی، به‌ویژه در فرهنگ سخن، باید گفت که این ساختارها، مانند اسم به اضافه صفت، تأثیر معنایی خاصی دارند و امکان تمایز بین معنی و مصداق را فراهم می‌کنند. این تحول در زبان فارسی نشان‌دهنده پویایی آن است.

درادامه نگار داوری اردکانی پژوهشگر حوزه برنامه‌ریزی زبان فارسی درباره کتاب «صرف قیاسی زبان فارسی معاصر» گفت: همیشه به حوزه صرف در زبان‌شناسی علاقه‌مند بوده‌ام و شاید یکی از دلایل اصلی حضورم در این نشست، یک دهه عضویت در گروه واژه‌گزینی و حضور فعال و علاقه‌مندانه در جلسات گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی باشد. با این حال، من به کتاب ساختواژه قیاسی دکتر سمایی از منظر کلان برنامه‌ریزی زبان نیز می‌اندیشم. سخنم را با نقل قولی مندرج در ابتدای کتاب آغاز می‌کنم: «روس ها آثار داستایفسکی را نمی‌خوانند، بلکه می‌نوشند.» در مدتی کوتاه که این کتاب در دسترس من بود، می‌توانم بگویم این اثر نه‌تنها خواندنی، بلکه به‌تعبیری نوشیدنی است.

به نظر من این کتاب اثری مسئله‌محور است و مسئله‌محوری در علوم انسانی از اهمیت بسزایی برخوردار است. این اثر از این منظر نادر و ارزشمند است، زیرا به‌دنبال حل پرسشی واقعی است که در ذهن مؤلف شکل گرفته و طی دو دهه پژوهش و تأمل به ثمر نشسته است. جریان اندیشه در جای‌جای این کتاب، صفحه به صفحه و خط به خط، مشهود است. شاید برخی مخاطبان این ویژگی را بدیهی بدانند، اما باید به این نکته توجه کرد که در عصری که پژوهش‌های علوم انسانی گاه در بند نظریه‌ها گرفتار می‌شوند، این کتاب از این محدودیت رها شده است. هرچند این اثر به‌لحاظ نظری نیز بسیار غنی و مبتنی بر تسلط مولف بر نظریه‌هاست و اشراف مؤلف به نظریه‌های زبان‌شناسی در آن کاملاً هویداست، اما مؤلف در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده و توانسته است با آزادی و رهایی فکر، از نظریه‌ها به بهترین شکل برای تبیین مطالب خود بهره ببرد. تأکید می‌کنم که مراد من از «گرفتار نشدن در زنجیر نظریه» به‌معنای مخالفت با روشمندی یا نظریه‌محوری نیست، بلکه توجه به اهمیت استفاده هوشمندانه از نظریه‌ها و ضرورت «بده-بستان بین نظریه و داده» است که در این کتاب به نحو مطلوبی محقق شده است.

یکی دیگر از محاسن این کتاب، روشمندی آن است. جناب آقای دکتر سمائی در هر بخش، دلایل و مستندات خود را برای اقدامات انجام‌شده به‌صورت مدلل ارائه کرده‌اند و مراحل و روش‌های کار خود را به صورتی شفاف و بدون ابهام بیان کرده‌اند.

واژه‌سازی از حالت عالمانه به مردمی تغییر کرده است/کتابی که در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده است

داوری اردکانی دانشیار دانشگاه شهید بهشتی افزود: نثر کتاب نیز بسیار قوی و روان است و مرا به یاد «تاریخ مختصر زبان‌شناسی» زنده‌یاد دکتر حق‌شناس می‌اندازد. مشخص است که مؤلف خود صاحب‌سبک است، حتی در استفاده از نشانه‌گذاری‌ها و علایم سجاوندی. برای مثال، ایشان از واژه «به شرح‌تر» به‌جای «مبسوط‌تر» استفاده کرده‌اند که زایاسازی برخی از الگوهای واژه‌سازی کهن‌تر است.

از دیگر ویژگی‌های برجسته کتاب، ظهور مؤلفه‌ای هنرمندانه در آن است. نقل‌قول‌ها و ارجاعات به فیلم‌ها و متون ادبی که در ابتدای هر فصل آمده‌اند، این اثر تخصصی در حوزه صرف و واژه‌سازی را خواندنی‌تر کرده‌اند. به‌ویژه نقل‌قولی که بسیار توجهم را جلب کرد: «مردم این روزها فراوان از زبان سخن می‌گویند، اما تازه دریافته‌اند که هزاران سال است سخن می‌گویند.» این انتخاب‌های هوشمندانه، نشان‌دهنده عمق تفکر مؤلف است.

علاوه بر تسلط بر نظریه‌ها، اشراف مؤلف به متون کهن و جدید، و تلفیق این دانش با مهارت‌های پژوهشی، به ظهور نوعی حکمت در این کتاب انجامیده است. این حکمت با نگاهی میان‌رشته‌ای همراه است. برای مثال، مؤلف در تبیین مفهوم واژگان، آن‌ها را به حافظه جمعی، به‌گونه‌ای که یونگ مطرح کرده، پیوند می‌دهد. این رویکرد، کتاب را از یک اثر صرفاً تخصصی به اثری چندبعدی ارتقا داده است.

آنچه دکتر سمائی درباره گرایش‌های واژه‌سازی در کلمات مرکب مطرح کرده، همان‌طور که جناب آقای دکتر صادقی اشاره کردند، تفسیری اجتماعی دارد و از یک سو تحت تاثیر بافت اجتماعی ملی و از سوی دیگر متاثر از گرایش‌های جهانی است. بنابراین، سخن گفتن از بسته بودن زبان فارسی دیگر محلی از اعراب ندارد.

داوری اردکانی تشریح کرد: از منظر کلی، واژه‌گزینی و واژه‌سازی یکی از شاخه‌های برنامه‌ریزی زبان است. در نظریه‌های برنامه‌ریزی زبان، متولیان این حوزه تنها نهادهای رسمی برنامه‌ریزی زبان نیستند، بلکه شاعران، نویسندگان، مردم عادی، ناشران، دانشگاه‌ها و دیگر افراد و نهادها نیز در این فرایند نقش دارند. شأن و تاثیر هیچ‌یک از این گروه‌ها در شکل‌دهی به زبان را نمی‌توان و نباید نادیده گرفت. به‌ویژه در مورد زبان فارسی، که بیش از هزار سال است ملتی با اهتمام به حفظ و نگهداری آن کوشیده‌اند، نمی‌توان گرایش مردم به تکریم و تقدیس این زبان و اهمیت حفظ آن را انکار کرد. محققان غربی نیز اذعان دارند که زبان فارسی از منظر بقا، جایگاه هویتی و مقام فرهنگی، نمونه‌ای استثنایی در میان زبان‌های جهان است. اما به هر روی، وجود نهادی برای برنامه‌ریزی چنین زبانی طبیعی و نیز لازم است. بخشی از عمق و دقت نظری که در اثر جناب آقای دکتر سمائی مشاهده می‌شود، مرهون بیش از دو دهه تأمل، پژوهش و واژه‌ورزی عملی ایشان در گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. این کتاب نه‌تنها محصولی پژوهشی است، بلکه به پرورش پژوهشگران و نظام‌مند کردن دانش واژه‌سازی کمک کرده است. تأکید بر واژه‌گزینی مردمی، به‌هیچ‌وجه نافی اهمیت فعالیت برنامه‌ریزان رسمی زبان نیست.

در این بخش از میزگرد، شهین نعمت‌زاده گفت: در اینجا، به نکته‌ای درباره آثار برخی اساتید اشاره می‌کنم. آثار مرحوم دکتر میلانیان بسیار فشرده و پرمعنا بود، به‌گونه‌ای که معنا بر لفظ غالب بود. در مقابل، آثار دکتر باطنی خوش‌خوان و متعادل بود و لفظ و معنا به‌تناسب در آن به کار رفته بود. مرحوم دکتر حق‌شناس در توصیف کتاب تاریخ زبان فارسی جناب آقای دکتر صادقی تشبیه زیبایی به کار بردند و آن را به فرشی تشبیه کردند که باید ذره‌ذره با طرح‌های مختلف بافته شود تا به کمال برسد. همچنین، ایشان تأکید داشتند که ایران ناگزیر است با جریان‌های جهانی همسو شود، وگرنه با مقاومت در برابر این جریان، به پسرفت خواهد رسید. تحولات گرایش‌های واژه‌سازی در دوره‌های مختلف نشان‌دهنده پویایی و باز بودن زبان فارسی است.

داوری در ادامه گفت: جناب آقای دکتر صادقی به دو دلیل اجتماعی درخصوص تغییر گرایش‌های واژه‌سازی اشاره کردند: نخست، ورود عامه مردم به عرصه واٰژه سازی؛ و دوم، تأثیر تحولات جهانی بر این گرایش‌ها. من می‌خواهم گمانه سومی را مطرح کنم و آن اینکه با توجه به ورود علم و تخصص به عرصه‌های روزمره زندگی و بالا رفتن سطح تحصیلات در روزگار کنونی، نیاز به اسم‌سازی را افزایش و نیاز به صفت‌سازی را کاهش داده است. این به‌معنای بی‌نیازی زبان از صفت نیست، بلکه نشان‌دهنده نیاز بیشتر به اسم‌سازی برای نام‌گذاری مفاهیم و پدیده‌ها و اشیای جدید در حوزه‌های علمی و روزمره است. به این ترتیب، مشاهده می‌شود که سهم صفت در فرهنگ‌های جدید (از ۵۰ درصد در آثار قدیمی‌تر به ۱۵ درصد در فرهنگ‌های امروزی) کاهش یافته است و این می‌تواند به نیازمندی‌های زبانی عرصه عمومی‌شده علم مرتبط باشد.

در ادامه داوری اردکانی از مهدی سمائی پرسید: چرا در بخش مطالعه میدانی این پژوهش نگرش کودکان خردسال و فارسی‌آموزان خارجی را مورد بررسی قرار داده‌اید؟ و سمائی پاسخ داد: پرسش‌هایی از کودکان درباره واژه‌های جعلی مطرح شد. انتخاب کودکان دبستانی که هنوز به مدرسه نرفته بودند و زبان‌آموزان خارجی، به‌عنوان گروه‌های آزمایشی، بسیار هوشمندانه بود.

سمائی پاسخ داد: جملاتی که کودکان ارائه کردند، نشان‌دهنده درک آن‌ها از این واژگان بود. نتایج این مطالعه با گرایش‌های ساختار اضافی در زبان فارسی همخوانی داشت.

واژه‌سازی از حالت عالمانه به مردمی تغییر کرده است/کتابی که در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده است

داوری افزود: توجه به واژگان بالقوه زبان که در کتاب دکتر سمائی اشاراتی به آن شده است نیز در برنامه‌ریزی واژه‌سازی بسیار اهمیت دارد. در کتابی که درخصوص «واژه‌های ممکن ناموجود زبان فارسی» در دست تهیه دارم، فهرستی از فرایندهای واژه‌سازی (چه در حوزه ترکیب و چه اشتقاق) به دست داده شده است و بر اساس اینگونه فهرست‌ها و دقت‌های ساختواژی نظیر آنچه در کتاب صرف قیاسی دکتر سمائی مشاهده می‌کنیم می‌توان به واژگان بالقوه زبان دست یافت. این امر می‌تواند منشأ خلاقیت در واژه‌سازی و واژه‌گزینی باشد. جناب آقای دکتر سمائی قوه قیاس ذهن انسان، به‌ویژه در واژه‌سازی عامیانه، را منبعی برای بالفعل کردن این واژگان بالقوه دانسته‌اند.

دانشیار دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: پیام‌های این کتاب در قالبی موجز و منسجم عبارت‌اند از: نخست، وجود نظامی حاکم بر شکل‌گیری کلمات مرکب غیرفعلی، که فراتر از قواعد واژه‌سازی و اراده واژه‌سازان رسمی است؛ دوم، ضرورت توجه به مردم به‌عنوان متولیان برنامه‌ریزی زبان، که نه‌تنها در واژه‌سازی‌های، بلکه در شکل‌دهی به نظام کلی زبان نقش دارند.

به قول مرحوم دهخدا، زبان ملک مشاع مردم است، پس مردم در شکل‌دهی به آن نقش بسزایی دارند. اگرچه سهم واژه‌سازان رسمی ارزشمند، آگاهی‌بخش و موجد هوشیاری زبانی است، اما نقش آن‌ها در مقایسه با نقش مردم کمتر است. سوم، اینکه گرایش‌ها و قالب‌های واژه‌سازی در طول زمان و با توجه به بافت‌های موقعیتی هر زمان و مکان تغییر می‌کنند، یعنی اینکه زبان و گرایش‌های مسلط آن انعکاسی از تغییرات اجتماعی و بافتی هستند. همان‌طور که نیازهای جامعه تغییر می‌کند، ساختارهای واژه‌سازی نیز دگرگون می‌شود. چهارم، مفهوم قیاس در این کتاب به قیاسی اشاره دارد که ذهن عامه از شنیدن واژگان استخراج می‌کند و قواعد را از دل آن‌ها بیرون می‌آورد و بر اساس آنها نوواژه تولید می‌کند. این قیاس، منبعی زایا برای واژه‌سازی است. ضمن اینکه می‌تواند بی‌نظمی‌های نحوی را برطرف کند.

در دور دوم این نشست، علی‌اشرف صادقی در پاسخ به سوال ایبنا در مورد ساخت واژه‌ها توسط مردم عادی و از قلب جامعه، تشریح کرد: بررسی تحول واژگان نشان می‌دهد که برخی افعال، مانند «گزیدن» در ترکیب‌هایی چون «مارگزیده»، به‌تدریج در مسیر یکدست‌سازی زبان حذف شده‌اند. بااین‌حال، افعالی مانند «پختن»، «سوختن»، «بودن» و «داشتن» به دلیل بسامد بالا و یادگیری زودهنگام توسط کودکان، همچنان پابرجا مانده‌اند. همچنین، در ادبیات و اشعار، افعالی مانند «آوردن» و «پروردن» به‌صورت «آوریدن» دیده می‌شوند. فرایند واژه‌سازی با ساختار اضافی در زبان فارسی به دو شاخه تقسیم شده است: یکی با کسره اضافی و دیگری بدون آن. برای مثال، در صفت‌های شغلی مانند «حسین صافکار»، این گرایش دیده می‌شود. از منظر زبان‌شناسی، برخی واژگان شغلی، مانند «احمد مکانیک»، در زبان امروزی به‌گونه‌ای به کار می‌روند که کسره اضافی حذف می‌شود. حتی افراد تحصیل‌کرده از این کسره استفاده نمی‌کنند. بااین‌حال، در ترکیب‌هایی مانند «سیب‌زمینی» یا «سیب‌درختی»، کسره اضافی همچنان در ذهن گویشوران حفظ شده است. در واژه‌هایی مانند «آب‌لیمو» یا «آب‌پرتقال»، ذهن اهل زبان به ترکیب اضافی آگاه است و این تمایز را حفظ می‌کند.

این ترکیبات، بر اساس نیازهای زبانی و اجتماعی شکل گرفته‌اند؛ واژه هایی مثل «مبل ایران» یا «گوشت ایران» که بدون کسره اضافه خوانده می شوند از همین نوع است. این الگوها نشان‌دهنده تداوم فرایند واژه‌سازی در زبان فارسی است.

در ادامه شهین نعمت‌زاده عنوان کرد: درباره تفاوت واژه‌سازی عامیانه و رسمی، باید گفت که واژه‌سازی عامیانه اغلب برای رفع نیازهای روزمره و برقراری ارتباط شکل می‌گیرد. برای مثال، در گذشته از «بادمجان دلمه‌ای» استفاده می‌شد، اما امروزه «بادمجان لامپی» رایج شده است، زیرا این واژه در پلتفرم‌هایی مانند دیجی‌کالا به کار رفته و به کیفیت محصول اشاره دارد. نمونه دیگر، «گوجه‌گیلاسی» است که به‌سرعت برای رفع نیاز زبانی ساخته شد. در مقابل، واژه‌سازی علمی، مانند ساخت واژه‌های «کنش»، «کنشگر» و «کنشگری»، برای پاسخ به نیازهای علمی و ایجاد مجموعه‌ای منسجم از واژگان در یک حوزه خاص انجام می‌شود.

در ادامه صادقی خاطر نشان کرد: واژه‌سازی عامیانه بر تشبیه و استعاره (مانند «بادمجان لامپی» به دلیل شباهت ظاهری) استوار است.

واژه‌سازی از حالت عالمانه به مردمی تغییر کرده است/کتابی که در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده است

سمائی نیز توضیح داد: برخی از این واژه‌ها، مانند واژه‌های ارتجالی (که فی‌البداهه ساخته می‌شوند) در زبان جا می‌افتند و از محفلی به محفل دیگر منتقل می‌شوند. یکی از دلایل طولانی شدن تدوین این کتاب، عدم اکتفا به فرهنگ‌لغت‌ها بود. فرهنگ‌لغت‌ها معمولاً واژگان ذهنی و بالقوه را که هنوز به فعلیت نرسیده‌اند، دربرنمی‌گیرند. ازاین‌رو، تمرکز پژوهش بر رصد واژگان مردمی بود که پایه داده‌های این اثر را تشکیل می‌دهند. این موضوع، تمایز واژه‌گزینی مردمی و رسمی را برجسته می‌کند.

نگار داوری اردکانی در این بخش از نشست در پاسخ به این پرسش که ارجحیت واژه‌سازی با مردم است یا واژه‌سازان فرهنگستان، گفت: برخی ممکن است به‌اشتباه تصور کنند که تأکید بر واژه‌سازی مردمی، نقش واژه‌سازان رسمی را نفی می‌کند، اما هدف نهادهای برنامه‌ریزی زبان، لازم است معطوف به ایجاد هوشیاری زبانی در میان مردم باشد تا آحاد ملت خود در سطح عالی توانایی پرورش زبانشان را به دست آورند، مثلاً عالمان علوم خود واژه بگزینند و متون منقح تولید کنند، صاحبان حرف و اعضای اصناف از عهده وضع واژه برای بیان مفاهیم مورد نیازشان برآمده و با زبانی شفاف و رسا بتوانند با یکدیگر و با مردم ارتباط برقرار کنند، شاعران شعر بگویند و ادیبان و نویسندگان بنویسند به طوری که عرصه شعر و شاعری و تولید متون ادبی رونق داشته باشد.

مناسب‌تر این است که عزم بر ایجاد چنین هوشیاری زبانی‌ای از سطوح خرد و کم‌سن‌وسال‌تر جامعه یعنی کودکان دبستانی آغاز گردد تا نسل آینده‌ساز جامعه واژه‌ساز تربیت شود. بااین‌حال، نقش واژه‌گزینی رسمی در نظام‌مند کردن دانش واژه‌سازی غیرقابل‌انکار است.

شهین نعمت‌زاده پیشنهاداتی برای ویراست دوم کتاب ارائه داد و گفت: اگر امکانش باشد، واژگان ارائه‌شده در انتهای کتاب، که از منابع مختلف گردآوری شده‌اند، به‌صورت یک پیکره متمرکز و یکپارچه ارائه شوند تا دسترسی به آن‌ها آسان‌تر شود.

صادقی در ادامه علت وجود دو کتابنامه در انتهای کتاب را از مهدی سمائی پرسید و سمائی گفت: یک کتابنامه منابع اصلی و کتابنامه دیگر منابعی است که از آنها الهام گرفته است.

نگار داوری اردکانی هم گفت: درباره جمع‌بندی کتاب، به نظرم نبود جمع‌بندی نهایی به سبک هنری مؤلف بازمی‌گردد. این کتاب پایانی باز دارد تا خواننده خود به جمع‌بندی برسد و افق‌های جدیدی را در برنامه‌ریزی واژه‌سازی تصور کند. با این حال، از آنجا که این اثر در درجه اول یک اثر علمی است پیشنهاد می‌کنم در چاپ‌های بعدی، جمع‌بندی مختصری به بخش پایانی کتاب اضافه شود تا با عرضه عصاره بسیار مهم آن در قالبی موجز، منسجم، شفاف و صریح آسانتر فهمیده شود و به افق‌گشایی‌هایی در حوزه واژه‌سازی و برنامه‌ریزی زبان منجر گردد.

سپس شهین نعمت زاده افزود: در این اثر مؤلف از فضل‌فروشی پرهیز کرده و به‌جای نقل‌قول‌های طولانی از متفکران، به خلاصه‌ای از ایده‌های اصلی بسنده کرده است. این دقت و ظرافت در مقایسه با دیگر آثار مشابه برجسته است.

واژه‌سازی از حالت عالمانه به مردمی تغییر کرده است/کتابی که در زنجیر نظریه‌ها محصور نمانده است

در پایان نشست، سمائی تأکید کرد: گفتن این نکته بی‌فایده نیست که در کتاب به چند روش واژه‌سازی جدید عامیانه اشاره شده که از دستاوردهای جانبی کتاب و سازگار با گرایش‌های کلمات مرکب در زبان فارسی است:

الف. یکی از این روش‌ها مربوط به ساخت کلمات مرکبی است که با دو اسم ساخته می‌شود. کلمه‌ای مثل آبلیمو ابتدا با کسره اضافه تلفظ می‌شود و نحوی بوده است. رفته‌رفته و بر اثر تواتر پدیده "سندهی" رخ داده و کسره حذف و یک بلوک آوایی تشکیل شده است و ترکیب آبلیمو به مرحله لفظیت رسیده و وارد واژگان ذهنی گویشوران شده و سپس مدخل فرهنگ لغت‌ها شده است. گاهی اتفاق می‌افتد این دست کلمات که میان آنها رابطه اضافه است از مرحله نحو عبور نمی‌کنند و مستقیم در حوزه صرف ساخته می‌شوند. مثلاً کلماتی مانند "تسمه‌پروانه" و" بچه‌محل" از آغاز بدون کسره بوده است. راستی‌آزمایی این ادعا را می‌توان با شواهد مسموع و نقل سینه‌به‌سینه و ماهیت مبدعان و تاریخ کتابت این کلمات انجام داد. یعنی کلماتی مانند تسمه‌پروانه و بچه‌محل در یک مرحله و بدون عبور از حوزه صرف به نحو ساخته شده است و یک نوع روش واژه‌سازی عامیانه است. این نوع واژه‌سازی به زبان علم نیز راه یافته که کلمه مرکبی نظیر " تلماسه" یک نمونه آن است.

ب. یکی دیگر از روش‌های جدید واژه‌سازی عامیانه از اجتماع اسم و صفت است که رابطه نحوی اضافه مابین اجزاء آن است و فرایندی نظیر کلمات دو اسمی برای ساختن آنها طی می‌شود. مثلاً کلمه "دوچرخه‌ثابت" ابتدا یک ترکیب نحوی مانند آبلیمو بوده است و سپس وارد حوزه صرف شده اما کلماتی مانند "گل‌کوچک" و "توپ‌تنبل" و "آدم‌بزرگ" و "جوادمخفی" و "خونه‌خالی" در یک مرحله و همانند کلماتی چون تسمه‌پروانه و بچه‌محل ساخته شده است.

ج. کلمات مرکب نحوی نظیر "تخم‌مرغ" و "رختخواب" نیز فهرستی باز دارد. بدین معنی که ممکن است بسیاری کلمات و تکواژها در کنار هم قرار بگیرند و به نیروی تواتر به لفظیت برسند و در نهایت وارد فرهنگ لغت شوند. کسره اضافه ممکن است در این دست ترکیب‌های بالقوه به سبب حائل‌های فونوتاکتیکی بر جای بماند و حذف نشود و تواتر موجب شود که کلمات مرکب نحوی جدید ساخته شود. یعنی در به روی این روش واژه‌سازی عامیانه که با گرایش‌های ساخت کلمات مرکب سازگار است همواره باز است.