شناسهٔ خبر: 75545638 - سرویس اقتصادی
نسخه قابل چاپ منبع: مردم‌سالاری‌آنلاین | لینک خبر

«مردم سالاری» از سوء‌مدیریت در تنظیم بازارهای مالی گزارش می‌دهد

آشفتگی بازارها و سایه سنگین بی‌اعتمادی - مردم سالاری آنلاين

بازار ارز و طلا طی روزها و چند ماه اخیر با التهاب بی‌سابقه‌ای مواجه بوده که این موضوع نشانه‌های آشکار از ضعف مدیریتی در بانک مرکزی است. مردم نگران زلزله‌ای اقتصادی هستند که هر لحظه ممکن است معیشت‌شان را فرو بریزد؛

صاحب‌خبر - گروه اقتصادی - شهرام صدوقی: بازار ارز و طلا طی روزها و چند ماه اخیر با التهاب بی‌سابقه‌ای مواجه بوده که این موضوع نشانه‌های آشکار از ضعف مدیریتی در بانک مرکزی است. مردم نگران زلزله‌ای اقتصادی هستند که هر لحظه ممکن است معیشت‌شان را فرو بریزد؛ زلزله‌ای که تنها با تغییر در رویکرد و مدیریت بانک مرکزی می‌توان از آن پیشگیری کرد. تحولات اخیر در بازار ارز و طلا به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های افکار عمومی در ماه‌های اخیر تبدیل شده است. نوسانات شدید نرخ ارز، افزایش لحظه‌ای قیمت طلا و سایر دارایی‌های سرمایه‌ای و به تبع آن جهش تورمی در کالاهای اساسی، سبب شده است که مردم نگران از وقوع یک «زلزله اقتصادی» باشند؛ زلزله‌ای که اگر چاره‌ای فوری برای آن اندیشیده نشود، می‌تواند بنیان معیشت خانوارها را به لرزه درآورد و اعتماد عمومی به سیاست‌گذاران اقتصادی را بیش از پیش تضعیف کند.
به گزارش مردم سالاری آنلاین ، بازار ارز و طلا در هفته‌ها و ماه‌های اخیر چنان بیثبات شده است که دیگر حتی تحلیل‌گران نیز نمی‌توانند پیش‌بینی دقیقی از روند قیمت‌ها ارائه دهند. در حالیکه در دوران جنگ اخیر، در مدت کوتاهی بازار توانست با مداخلات هوشمندانه بانک مرکزی آرامش نسبی را تجربه کند، اکنون با گذشت همان چند روز، شاهد رشد افسارگسیخته نرخ دلار و افزایش بیسابقه قیمت طلا هستیم.
همین مقایسه ساده در ذهن مردم این پرسش را ایجاد کرده است که چگونه در شرایط بحرانی جنگی، مدیریت بازار ممکن بود اما اکنون در زمان صلح، بازار به حال خود رها شده است؟پاسخ به این سؤال، به نظر بسیاری از کارشناسان، در ضعف مدیریتی بانک مرکزی نهفته
است.
نهادی که باید نقش لنگر ثبات در اقتصاد کشور را ایفا کند، امروز خود به عاملی برای بیثباتی تبدیل شده است. سیاست‌های ارزی نامنسجم، تصمیمات لحظه‌ای، و نبود شفافیت در اطلاع‌رسانی اقتصادی، همه و همه باعث شده‌اند تا بازارها در بی‌اعتمادی کامل فرو روند.
 کاهش اعتماد عمومی
در سایه سوء‌مدیریت بانک مرکزی

بانک مرکزی در هر کشوری، به‌منزلهی قلب تپنده نظام اقتصادی آن است. وظیفهی اصلی این نهاد، حفظ ارزش پول ملی، کنترل تورم، مدیریت نقدینگی و ایجاد ثبات در بازار ارز است. با این حال، عملکرد ماه‌های اخیر بانک مرکزی ایران نشان داده که این نهاد از مسیر اصلی خود فاصله گرفته و فاقد یک استراتژی پایدار برای کنترل بازار است.
برخی از تصمیمات اخیر بانک مرکزی، نه تنها نتوانسته بازار را آرام کند، بلکه خود به عاملی برای التهاب بیشتر تبدیل شده است. اعلام ناگهانی سیاست‌های متناقض ارزی، تغییرات مکرر در نحوهی عرضه ارز، و محدودیت‌های خلق‌الساعه برای صرافیها، موجب شده است که فعالان اقتصادی احساس امنیت نکنند و در نتیجه سرمایه‌ها به سمت بازارهای غیرمولد و سفته‌بازانه حرکت کنند.در چنین فضایی، حتی کوچک‌ترین شایعه یا خبر غیررسمی میتواند بازار را دچار تلاطم کند. وقتی سیاست‌گذار اصلی یعنی بانک مرکزی نتواند پیام روشنی به فعالان اقتصادی بدهد، بازار با امواج بیاعتمادی مواجه می‌شود و این بیاعتمادی در نهایت به کاهش ارزش پول ملی می‌انجامد.
 فشار تورمی و نگرانی از آینده
تأثیر مستقیم نوسانات ارزی بر زندگی روزمره مردم، دیگر بر کسی پوشیده نیست. افزایش نرخ دلار و طلا، تنها در ارقام تابلوی صرافیها خلاصه نمیشود، بلکه به‌صورت مستقیم در سفره مردم نمود پیدا میکند. از قیمت نان و لبنیات گرفته تا اجاره مسکن و پوشاک، همگی در مسیر صعودی قرار گرفته‌اند و این روند به کاهش توان خرید مردم و افزایش شکاف طبقاتی دامن می‌زند.مردم در شرایط فعلی، نه‌تنها از تورم بالا ناراضیاند، بلکه نگران آینده خود
هستند.
آن‌ها می‌پرسند اگر امروز قیمت دلار روزانه تغییر می‌کند و بازارها بیثبات‌اند، فردا چه بر سر داراییهایشان خواهد آمد؟ این حس نااطمینانی، یکی از خطرناک‌ترین پدیدهها در اقتصاد است؛ زیرا باعث میشود جامعه به سمت رفتارهای هیجانی و غیرمولد حرکت کند، سرمایه‌ها از تولید خارج شود و تقاضا برای خرید طلا، ارز و مسکن افزایش یابد - یعنی همان چرخه‌ای که به تورم بیشتر منجر می‌شود.
وقتی وضعیت بازار به نقطه‌ای میرسد که مردم عادی و حتی نمایندگان مجلس، آشکارا از «بیتدبیری بانک مرکزی» سخن میگویند، یعنی اعتماد عمومی نسبت به عملکرد این نهاد به حداقل رسیده است. در چنین شرایطی، ادامهی وضعیت موجود میتواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری به اقتصاد وارد کند.
به بیان روشن‌تر، کشتی اقتصاد ایران در دریای طوفانی کنونی، نیازمند ناخدایی با تجربه، برنامه‌محور و مورد اعتماد است. وقتی گفته می‌شود «کشتی بانک مرکزی باید به کشتیبان دیگری سپرده شود»، این جمله صرفاً یک شعار سیاسی نیست، بلکه مطالبه‌ای از دل جامعه و کارشناسان اقتصادی است.
زیرا استمرار مدیریت کنونی، با همین رویکردها و تصمیمات، احتمالاً به غرق شدن این کشتی خواهد انجامید.بانک مرکزی باید از حالت انفعالی خارج شود و سیاست‌های خود را بر پایه داده‌های واقعی اقتصادی و شفافیت بنا کند. سیاست‌های ارزی و پولی نباید بر اساس فشارهای بیرونی یا نگاه کوتاه‌مدت تنظیم شوند، بلکه باید با رویکردی بلندمدت و با هدف کنترل پایدار تورم و تثبیت ارزش پول ملی تدوین گردند.
 تجربه‌های جهانی
نقش مدیریت مستقل و پاسخگو

نگاهی به تجربه کشورهای موفق در کنترل بحران‌های ارزی نشان میدهد که مهم‌ترین عامل در عبور از بحران، استقلال، شفافیت و پاسخگویی بانک مرکزی است. کشورهایی که توانسته‌اند ارزش پول خود را تثبیت کنند، معمولاً از مدیرانی بهره برده‌اند که نه تحت فشار سیاسی، بلکه بر اساس اصول علمی تصمیم‌گیری کرده‌اند.در ایران اما به نظر می‌رسد استقلال بانک مرکزی هنوز در حد شعار باقی مانده
است.
تصمیمات کلیدی این نهاد گاه بیش از آن‌که بر پایه داده‌های اقتصادی باشد، تحت تأثیر تصمیمات سیاسی و مصلحت‌های کوتاه‌مدت اتخاذ میشود. تا زمانی که چنین وابستگیای ادامه داشته باشد، نمیتوان انتظار داشت که بازار ارز و طلا به ثبات برسد.عده‌ای از مسئولان، افزایش اخیر نرخ ارز را به عوامل خارجی، جنگ روانی رسانه‌های معاند یا تحولات منطقه‌ای نسبت می‌دهند.
اما این توجیهات، افکار عمومی را قانع نمی‌کند. مردم به‌خوبی می‌بینند که در زمان جنگ و بحران‌های شدیدتر، بازار با مداخله هدفمند و تدبیر منطقی مدیریت می‌شد، اما اکنون که شرایط نسبتاً باثبات است، قیمت‌ها افسارگسیخته بالا
می‌روند.
این تناقض آشکار نشان میدهد که ریشه مشکل در ضعف مدیریت داخلی است، نه در فشارهای خارجی. وقتی بازار داخلی نتواند اعتماد مردم را جلب کند، کوچک‌ترین عامل بیرونی میتواند بحران را تشدید کند.
بنابراین، پیش از هر چیز باید اصلاحات مدیریتی در داخل کشور صورت گیرد تا بتوان در برابر چالش‌های بیرونی مقاومت کرد.
 نیاز به برنامه‌ریزی جامع ارزی
اصلاح وضعیت بازار ارز نیازمند مجموعه‌ای از سیاست‌های هماهنگ و منسجم است، نه اقدامات مقطعی. بانک مرکزی باید نقشه راه مشخصی برای مدیریت بازار ارز ارائه دهد. این نقشه باید شامل سیاست‌های کوتاه‌مدت برای کنترل نوسانات، و راهبردهای بلندمدت برای افزایش تولید، صادرات غیرنفتی، و جذب ارز از مسیرهای رسمی باشد.همچنین لازم است سیاست اطلاع‌رسانی اقتصادی اصلاح شود. شفافیت در اعلام آمارها، نرخ واقعی ارز، و برنامه‌های پولی، می‌تواند تا حد زیادی از التهابات بازار بکاهد.
وقتی مردم احساس کنند سیاست‌گذار چیزی را از آن‌ها پنهان نمی‌کند، اعتماد شکل می‌گیرد و بازار به آرامش نزدیک‌تر می‌شود.
روح الله لک علی آبادی، نماینده مردم درود و ازنا در مجلس دوازدهم با تاکید بر این که وضعیت فعلی بازار ارز و طلا نشان از فقدان مدیریت کارآمد در بانک مرکزی است، گفت: بخش مهم اقتصاد کشور در دست بانک مرکزی است و سیاست‌های این نهاد میتواند نیروی محرکه برای اقتصاد کشور باشد و یا در جهت بالعکس میتواند اصطکاک ایجاد کند.
وی با بیان این که هم نمایندگان و هم مردم نسبت به شرایط بحرانی و جنگی کشور در ماه های اخیر آگاه هستند اما این مساله وضعیت بازار ارز را در شرایط فعلی توجیه نمیکند، افزود: مردم میگویند چگونه در 12 روز جنگ قیمت دلار و طلا مدیریت شد اما حالا قیمت‌ها سرسام آور بالا می‌روند و بازار به حال خود رها شده است؟
این نماینده مجلس با بیان این که تاثیر وضعیت فعلی بازار ارز بر زندگی و معیشت مردم نگران کننده است، تصریح کرد: مردم شوکه هستند و از زلزله اقتصادی، تورم افسار گسیخته ناراضی و نگران فردای خود هستند. بانک مرکزی باید تدبیر دیگری بیاندیشد و فکری برای این بازار کند.
 ضرورت سپردن کشتی
بانک مرکزی به ناخدایی دیگر

این عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در پایان سخنان خود با تاکید بر این که وضعیت بازار ارز به صورت مستقیم در حیطه اختیارات بانک مرکزی است، گفت: ضعف مدیریت در بانک مرکزی کاملا مشهود است و کشتی بانک مرکزی با ادامه شرایط فعلی باید به کشتی بان دیگری سپرده شود. در نهایت آنچه که میتوان به عنوان جمع بندی بیان کرد این است که اقتصاد ایران امروز بر لبه تیغ حرکت می‌کند.
نوسانات بازار ارز و طلا، تنها نشانه‌ای از بحران عمیق‌تری است که در ساختار سیاست‌گذاری پولی کشور وجود دارد. ضعف در مدیریت بانک مرکزی، ناهماهنگی میان نهادهای اقتصادی، و نبود اعتماد عمومی، سه عاملی هستند که اگر به سرعت اصلاح نشوند، می‌توانند کشور را وارد مرحله‌ای از بیثباتی مزمن کنند.بنابراین، زمان آن فرا رسیده است که تصمیمی شجاعانه و مسئولانه اتخاذ
شود.
اگر مدیریت فعلی بانک مرکزی توان مقابله با بحران را ندارد، باید جای خود را به مدیری با رویکردی تازه، علمی، و متعهد به شفافیت و پاسخگویی بدهد.
همان‌گونه که یک کشتی در طوفان نیاز به ناخدایی کاربلد دارد، اقتصاد کشور نیز در این طوفان ارزی و تورمی به سکانداری توانمند نیازمند است.مردم ایران شایسته اقتصادی باثبات، قابل پیش‌بینی و امیدوارکننده هستند.
اعتماد عمومی سرمایه‌ای است که به‌سادگی به دست نمیآید و با بیتدبیری به‌راحتی از بین می‌رود. بانک مرکزی، به‌عنوان قلب اقتصاد کشور، باید ضربان اطمینان را به جامعه بازگرداند و این جز با اصلاح مدیریت، بازنگری در سیاست‌ها و پذیرش مسئولیت در برابر مردم ممکن نیست.