شناسهٔ خبر: 75544212 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

مبادا در خطر باشد دمی جان امام او / روایتی از زندگی بانویی که خدمت را از حرم مطهر تا بیمارستان امتداد داد

این، روایت زهرا علیپور است؛ پرستاری که خدمت را از اتاق‌های درمان تا رواق‌های حرم مطهر امتداد داده و نشان می‌دهد جوهر پرستاری و خادمی، یک حقیقت واحد است.

صاحب‌خبر -

دیروز تقویم به نام سپیدپوشانی ورق خورد که رسالتشان، ایستادن بر مرز باریک مرگ و زندگی است. اما برای برخی، این رسالت در جغرافیای بیمارستان خلاصه نمی‌شود. این، روایت زهرا علیپور است؛ پرستاری که خدمت را از اتاق‌های درمان تا رواق‌های حرم مطهر امتداد داده و نشان می‌دهد جوهر پرستاری و خادمی، یک حقیقت واحد است. او که هم شاعر اهل‌بیت(ع) است و هم خادم آستان قدس رضوی، پرستاری را نه یک حرفه، که جلوه‌ای دیگر از همان عبادتی می‌داند که در محضر امام مهربانی‌ها به آن افتخار می‌کند.

رؤیایی که انگار مهر تأییدی از آسمان بود

از همان ایام نوجوانی، دل زهرا علیپور در گرو خدمت قرار گرفت، خدمتی که تمنای قلبی‌اش برای حضور در مسیر بندگی و مهرورزی بود. این اشتیاق، او را به یک چله‌نشینی معنوی کشاند. او ۴۰ روز پی‌درپی، هر روز از خانه تا حرم مطهر رضوی رفت و بازگشت، زیارت کرد، دعا خواند و در مسیر خودسازی گام برداشت. در روز هجدهم از این چله، رؤیایی دید که انگار مهر تأییدی از آسمان بود. خودش چنین تعریف می‌کند: «پیش از روز هجدهم چله، خود را در لباس خادمی حرم مطهر در خواب دیدم و درحالی که مشغول خدمت به زائران آقا بودم، انگار وجود مبارک خود ایشان را هم می‌دیدم» و درست روز بعد، به‌گونه‌ای معجزه‌آسا در حرم مطهر اتفاقاتی رخ داد و افتخار خادمی نصیبش شد. از آن روز تا امروز، بیش از دو دهه است که لباس شریف خدمت را بر تن دارد، لباسی که نمادی از عهدی قلبی با امام رضا(ع) است. خودش از حس آن روز می‌گوید: «نخستین روزی که لباس خادمی پوشیدم، حس می‌کردم میان ابرها پرواز می‌کنم».
در کنار خادمی، زهرا علیپور بیش از ۱۸ سال است که در بیمارستان سینا به حرفه پرستاری مشغول است؛ حرفه‌ای که آن را رسالتی الهی می‌داند. او باور دارد خدمت به خلق، جوهره‌ای آسمانی دارد و پرستاری، یکی از جلوه‌های ناب آن است. روزی پس از یک شیفت سنگین، در حالی‌که خستگی بر جانش نشسته بود، به حرم مطهر رفت و به یکی از خادمان گفت چقدر از فشار کاری فرسوده است. پاسخ آن خادم، نوری شد در دلش: «علامه طباطبایی فرموده‌اند حاضرند ثواب تفسیر المیزان را با یک شب پرستاری معاوضه کنند». این جمله برای او تلنگری عمیق بود. انگار بزرگی کار پرستاری را از زبان یکی از بزرگ‌ترین عالمان شنیدن، خستگی را از جانش زدود و انگیزه‌ای شد برای ادامه راهی که آن را مقدس می‌دانست.

کرونا، آزمون صبر و ایمان

پرستاری برای زهرا علیپور، مسیری‌ است که با مهر آغاز می‌شود و با ایمان ادامه می‌یابد. در روزهای سخت همه‌گیری کرونا، او در خط مقدم درمان ایستاد و ۶ بار با بیماری دست‌وپنجه نرم کرد و بستری شد. با این حال، از پای ننشست. او آن روزها را با جست‌وجوی معنایی عمیق‌تر از خدمت سپری کرد. در میان احادیث و روایات، به دنبال نشانه‌هایی می‌گشت که به او اطمینان دهد کاری که انجام می‌دهد، ریشه در رضایت الهی دارد. یکی از احادیث پیامبر اکرم(ص) که دلش را آرام کرد، این بود: «کسی که در برآوردن نیاز دیگران بکوشد، خواه موفق شود یا نه، خداوند گناهانش را پاک می‌کند، به سان آن روز که از مادر متولد شده است» و دیگری: «هر کس یک شبانه‌روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل(ع) محشور می‌کند». برای او، این جملات چراغ‌هایی بودند در تاریکی خستگی و فرسودگی.

ما خادمان امام مهربانی‌ها هستیم و باید مهربانی را بشناسیم

زهرا علیپور ۹ سال از عمر کاری‌اش را در اتاق عمل گذرانده، جایی که مرز میان مرگ و زندگی باریک‌تر از همیشه است. یکی از فراموش‌نشدنی‌ترین لحظاتش، زمانی بود که دختر بچه‌ای پس از حادثه‌ای، مادرش را از دست داده بود و خودش نیاز به عمل داشت. خانم علیپور پس از پایان جراحی، او را در آغوش گرفت و با تمام وجود به او محبت کرد. آغوشی که تجلی عشق در دل رنج بود. در کنار این لحظات تلخ، لحظات شیرینی هم بوده‌اند، زمانی که بهبود یا نجات بیماری را با چشم دیده و حس کرده که در مسیر درستی ایستاده است. در تمام این سال‌ها، او پرستاری را در چارچوبی انسانی و الهی معنا کرده است. برای او، هر بیمار فرصتی‌ است برای مهرورزی، هر شیفت کاری مجالی‌ برای صبر و هر لحظه بالای سر بیمار، لحظه‌ای‌ برای اتصال به آسمان. این‌گونه است که پرستاری در نگاه او، به عبادتی بی‌صدا تبدیل شده است که در آن، نجات جان انسان‌ها، زیباترین ذکر است. او در ساعات کاری‌اش، پرستاری را با خادمی پیوند می‌زند. بارها از بیماران شنیده که چقدر صبور است و خودش این صبر را هدیه‌ای از امام رضا(ع) می‌داند. «ما خادمان امام مهربانی‌ها هستیم و باید مهربانی را بشناسیم. در پرستاری نیز همین‌طور است. باید با مهر بالای سر بیمار بروی، همان‌طور که با مهر به زائر خدمت می‌کنی».

پرستاری، شعری از جنس عاطفه

در نگاه زهرا علیپور، پرستاری چیزی فراتر از مراقبت جسمی، شعری زنده از جنس عاطفه و خیال است. او که خود شاعر آیینی‌ است، پرستاری را امتداد همان حس و لطافتی می‌داند که در شعر جاری‌ است، جایی که عاطفه، عنصر اصلی معناست و خیال، بستر پرواز روح. پرستاری برایش همانند معلمی، شغلی مقدس است، چرا که دغدغه‌اش انسان است و نجات انسان‌ها نزد خداوند جایگاهی بی‌بدیل دارد. او در تجربه‌های روزمره‌اش، معنویت را در اتاق‌های درمان جاری می‌بیند، در گفت‌وگوی آرام با بیماری که امیدش را از دست داده و در لمس دست‌هایی که از درد می‌لرزند. بارها دیده وقتی از کرامات امام رضا(ع) برای بیماران گفته، حالشان دگرگون شده است، انگار دوای روحشان را یافته‌اند. برای او، خادمی و پرستاری دو جلوه از یک حقیقت‌اند، اینکه هر دو نیازمند مهر، صبر و فروتنی هستند. می‌گوید: «وقتی بالای سر بیمار می‌روی، باید با همان عطوفتی باشی که در برخورد با زائر داری».

تأسی به حضرت زینب(س)، چراغ راه خدمت

در جهان‌بینی زهرا علیپور، حضرت زینب(س) تجسمی زنده از صبر، شجاعت و خدمت بی‌منت است، بانویی که در دل مصیبت کربلا، قامت ایستادگی برافراشت و در سخت‌ترین لحظات، پناه دل‌های شکسته شد. برای او، نام این بانوی بزرگوار چنان مقدس است که گاه با خود زمزمه می‌کند: «نباید نام حضرت زینب(س) را بی‌وضو بر زبان آورد». او حضرت زینب(س) را الگویی تمام‌قد برای هر زنِ خدمتگزار می‌داند؛ زنی که در اوج بلا، زیبایی را دید و در اوج درد، پناه دیگران شد. خانم علیپور می‌گوید هر بار که قدم در مسیر خدمت می‌گذارد، تأسی به حضرت زینب(س) چراغ راهش می‌شود، الگویی که پرستاری را به عبادت و مهرورزی را به رسالت بدل کرده است.
در روزهای ولادت این بانوی آسمانی، زهرا علیپور با تمام وجود با احساسی آمیخته به احترام، عشق و اشتیاق از ایشان یاد می‌کند و چه زیباست که این ارادت، در قالب شعر نیز جاری شده؛ شعری که او برای حضرت زینب(س) سروده و در آن، قلبش را چون کبوتری به پرواز درمی‌آورد تا شاید عطری از سیب سلام او را در آغوش گیرد.
کبوتر می‌شود، پر می‌زند تا گنبدش قلبم/ که تا شاید بگیرد عطری از سیب سلام او
دو فرزندش، تمام هستی‌اش را پیشکش آورد/ مبادا در خطر باشد دمی جان امام او
کمر خم می‌کند از داغ زینب آسمان حتی/ قلم لال است بنویسد برای التیام او