به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در سال ۱۲۷۹ خورشیدی، مظفرالدینشاه قاجار در نخستین سفر خود به فرنگ، دستگاه سینماتوگراف را در یکی از موزهها دید و به میرزا ابراهیمخان عکاسباشی دستور داد که یکی از آنها را بخرد و به ایران بیاورد. آن زمان تنها ۵ سال از اختراع دوربین فیلمبردای میگذشت. وقتی این دستگاه معجزهسا به تهران رسید، دربار قاجار نخستین قاب از ایران را بر پرده کشید؛ دستجات عزاداری، قمهزنان، و شیرهای باغوحش سلطنتی. همان چند حلقه خاموش، نقطه آغازی شد برای نسلی که بعدها پرده را از خلوت کاخها بیرون کشید و به مردم سپرد. پیشگام این نسل کسی نبود جز خانبابا معتضدی بود؛ مهندس جوانی از سوئیس برگشته، که از کارخانه «کُمون» دستگاه فیلمبرداری خرید و در کوچههای علاءالدوله، نخستین «سینمای زنانه» را گشود... او همانی است که نخستین ترجمه فارسی را نیز بر پرده انداخت، تا سینمای ایران، زبان خودش را پیدا کند.
آن وقت فقط ۵ سال از اختراع دوربین فیلمبرداری میگذشت و عکاسباشی پس از مراجعت به وطن طبق دستور شاه چند فیلم کوتاه از دستجات سینهزن و قمهزدن و نیز حیوانات باغ وحش برداشت که این فیلمها منحصرا در دربار شاهی نمایش داده میشد.
در ادامه حکایت نخستین فیلمبرداری و فیلم ایرانی را که ۷۰ سال قبل به تاریخ ۵ آبان ۱۳۳۴ در مجله «اطلاعات هفتگی» منتشر شد میخوانیم:
در سال ۱۳۱۸ قمری هنگامی که مظفرالدینشاه در اروپا بود دستگاه سینماتوگراف را در یکی از موزهها دید و به عکاسباشی خود (مرحوم میرزا ابراهیمخان) دستور داد که یکی از آنها را خریده و با خود به تهران بیاورد.
آن وقت فقط ۵ سال از اختراع دوربین فیلمبرداری میگذشت و عکاسباشی پس از مراجعت به وطن طبق دستور شاه چند فیلم کوتاه از دستجات سینهزن و قمهزدن و نیز حیوانات باغ وحش برداشت که این فیلمها منحصرا در دربار شاهی نمایش داده میشد.
بعد از مظفرالدینشاه این صنعت سالها فراموش شد و چون کشور ما از لحاظ داشتن سینمای منظم و آبرومند فقیر به نظر میرسید طبعا کار فیلمبرداری هم دنبال نشد و تا انقراض قاجاریه اغلب فیلمهای مختلف را از اروپا آورده و در منزل اعیان و اشراف نشان میدادند.
لیکن در دوران سلطنت شاهنشاه فقید [رضاخان در این برهه هنوز به سلطنت نرسیده و سردارسپه بود] که ایران در جاده مترقی افتاد و تحولی در کلیه شئون پیدا شد اشخاصی که علاقمند به این فن بودند فرصت یافتند تا درباره تاسیس سینما و شروع فیلمبرداری در ایران تصمیمات مهمی بگیرند.
یکی از این اشخاص که نمیتوان خدمات و زحمات او را در راه تکمیل فن فیلمبرداری و تاسیس سینما در ایران فراموش کرد آقای خانبابا معتضدی است.
معتضدی در سال ۱۹۱۰ میلادی (۴۵ سال قبل [۱۲۸۹ خورشیدی]) هنگامی که در سوئیس مشغول تحصیل بود در مدرسه «الکتروتکنیک» با پسر مدیر کارخانه فیلمبردای «کمون» آشنا شد و از لحاظ علاقهای که به فن عکاسی داشت به وسیله رفیق همدرس خود اجازه گرفت تا اوقات فراغت را برای مطالعه در امور فیلمبرداری و چاپ و ظهور فیلم سینما در کارخانه «کمون» بگذارند.

در آن وقت صنعت سینما مراحل ابتدایی خود را طی میکرد و دوربینها بیش از ۶۰ متر گنجایش فیلمبرداری نداشتند و به علت عدم تکمیل وسایل، غالب فیلمها در هوای آزاد و با کمک نور آفتاب برداشته میشد.
معتضدی در مدت ۵ سالی که در اروپا به سر میبرد توانست به رموز کار فیلمبرداری واقف شود و از همان روز در این فکر بود که یک روز این صنعت را در ایران رواج بدهد.
اولین فیلمی که از قشون تهیه شده بود در حضور «سردار سپه» در باغشاه نمایش داده شد و ایشان برای تشویق فیلمبردار مبلغ پانصد تومان به او انعام دادند.
در مراجعت به ایران نخست با اردشیرخان که در آن وقت سینمایی در خیابان علاءالدوله (فردوسی فعلی) درست کرده بود شرکت کرد و چون تا آن زمان برای زنها سینمایی وجود نداشت لذا اقدام به تاسیس یک سینمای زنانه کرد و تصادفا این عمل او فوقالعاده مورد توجه قرار گرفت.
چندی بعد برحسب تصادف یک روز در یک حراجی چشمش به چند دستگاه فیلمبرداری از نوع دستگاههای کارخانه «کمون» افتاد و توانست یکی از آنها را به قیمت صد تومان خریداری کند. با خرید این دستگاه مدتها در منزل از دوستان و آشنایان فیلم میگرفت و در لابراتوار کوچکی که در منزل تهیه کرده بود فیلمها را ظاهر میکرد. ناگفته نماند که در بدو امر به علت عدم دسترسی به فیلم خام به وسیله همان دوست ایام تحصیلی که فرزند مدیر کارخانه کمون بود مقداری فیلم نگاتیف [نگاتیو] خام وارد ایران کرد و به عنوان ذخیره نگهداری نمود. کمکم سروصدای این کار بلند شد و سرلشکر طهماسبی از کارهای او باخبر گردید و از معتضدی خواست که فیلمی از قشون تهیه کند. بلافاصله مقدار ده هزرا متر فیلم نگایف و بیست هزار متر پزیتیف از اروپا برای همین منظور وارد کردند و چندی بعد، اولین فیلمی که از قشون تهیه شده بود در حضور «سردار سپه» در باغشاه نمایش داده شد و ایشان برای تشویق فیلمبردار مبلغ پانصد تومان به او انعام دادند.
آبی و رابی یک فیلم کمدی بود [...] بود و فوقالعاده مورد توجه واقع شد. این فیلم در حدود ده هزار تومان (که آن روز مبلغ فوقالعادهای بود) درآمد داشت و مخارج آن نیز دو هزار و پانصد تومان بود که معتضدی و مدیر سینماها «مایاک» در پرداخت آن شریک بودند.
پس از آن موضوع تشکیل مجلس موسسان و جریان تاجگذاری شاهنشاه فقید پیش آمد که از هر دو فیلمهای نسبتا مفصلی برداشت و یکی پس از دیگری نمایش داد. همچنین در مسافرتی که شاه فقید به ترکیه کرد معتضدی نیز همراه هیأت اعزامی به استانبول رفت و از تمام جریانات فیلمبرداری نمود و این فیلم با موفقیت زیاد مدتها در سینماهای تهران و سایر شهرستانها به معرض نمایش گذاشته شد. آنگاه به این فکر افتاد که یک فیلم آرتیستیک تهیه کند و برای این منظور با «اوگانیانس» که در آن وقت کلاس آرتیستی تاسیس کرده بود شروع به کار نمود و فیلمهای «آبی و رابی» و «حاج آقا آکتور سینما» را برداشت و آبی و رابی یک فیلم کمدی بود [...] بود و فوقالعاده مورد توجه واقع شد. این فیلم در حدود ده هزار تومان (که آن روز مبلغ فوقالعادهای بود) درآمد داشت و مخارج آن نیز دو هزار و پانصد تومان بود که معتضدی و مدیر سینماها «مایاک» در پرداخت آن شریک بودند.
چندی بعد آمریکاییها به ایران آمدند و از خانباباخان خواستند که برای آنها فیلم خبری تهیه کند و بدون اینکه فیلمهای تهیهشده را ظاهر نماید به آمریکا بفرستد. این کار مدت مدیدی دوام داشت.
در مدرسه آرتیستی اوگانیانس کسانی که در تهیه فیلمهای ایرانی با معتضدی تشریک مساعی نمودند عبارت بودند از مرحوم احمد دهقان، مرحوم علیاکبر دولتآبادی، آقایان احمد گرجی، ضرابی، سهرابی، صفوی، مولوی و دراج.
مطلب قابل توجه این است که در آن وقت برای شرکت بانوان در فیلمهای ایرانی محدودیتهایی قائل بودند زیرا هنوز کشف حجاب نشده بود و به علاوه هنوز افکار عمومی این صنعت را یک نوع مطربی میدانست روی همین اصل بانوانی که رلهای اول این چند فیلم را بازی کردند عموما از بانوان ارمنی بودند. برای فیلمبرداری نیز ناچار بودند باغات مصفا و بزرگ مثل باغ «پروتیوا» و باغ معروف «چهلفواره» را انتخاب کنند.
خانباباخان اولین کسی است که فکر ترجمه فارسی روی پرده سینما افتاد و نوشتههای فارسی که هماکنون نیز روی پرده سینما میبینیم از ابتکارات اوست.
معتضدی که اکنون مدیریت سینما «میهن» را به عهده دارد از سالها قبل چندین سینمای معروف را افتتاح و بهتدریج به دیگران واگذار کرده است که برخی از آنها عبارتاند از «سینمای زنانه خورشید، سینمای صنعتی، سینما پری، سینما تمدن، سینما سیروس، سینما خیام، سینما میهن، سینما تابان و سینما کشور.»
خانباباخان اولین کسی است که فکر ترجمه فارسی روی پرده سینما افتاد و نوشتههای فارسی که هماکنون نیز روی پرده سینما میبینیم از ابتکارات اوست. ناگفته نماند که قبل از آنکه معتضدی به این کار دست بزند یک نفر مترجم وسط سالن راه میرفت و موضوع فیلم را با صدای بلند تعریف میکرد و چون فیلم ناطق هم هنوز به بازار نیامده بود هنگام نمایش فیلم یک نفر ویولونیست یا یک پیانیست آهنگهای مختلف مینواختند و به حساب خود قسمتهای برجسته فیلم را پرهیجانتر جلوه میدادند.
بد نیست بدانید اولین سینما عمومی در ایران در حدود سال ۱۹۰۵ میلادی اوائل خیابان چراغ گاز افتتاح یافت که این سینما را شخصی معروف به صحافباشی به خرج خود باز کرده بود و مشتریان او از اعیان و اشراف به شمار میرفتند. پس از صحافباشی شخص دیگری به نام روسیخان که سابقا یک عکاسی را اداره میکرد سینمای دیگری در خیابان علاءالدوله ترتیب داد که اکثر اوقات لیاخوف معروف به اتفاق سربازان خود در آن سینما حضور به هم رسانیده و فیلمهای تازه را تماشا میکردند.
از آن به بعد رفتهرفته سالنهای متعدد سینما در تهران و شهرستانها دایر شد که خوشبختانه امروز تعداد این سینماها در ایران کم نیست و حقا این پیشرفت و ترقی نتیجه زحمات و مشقات افرادی مثل خانباباخان است.
خانباباخان از وقتی ترقی صنعت فیلمبرداری را در ایران دیده و حس کرده است که خواه و ناخواه یک روز ما هم در ردیف سایر کشورهای مترقی اقدام به تهیه فیلمهای عالی و قابل توجه خواهیم کرد احساس میکند که آسایش خاطر یافته و بیهوده در این راه موی خود را سفید نکرده است.
اما حالا دیگر نوبت جوانهاست و آنها هستند که با شور و حرارت زیاد بایستی این راه را پیموده و صنعت سینماتوگرافی ایران را تکمیل کنند.
۲۵۹
∎