شناسهٔ خبر: 75532537 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

زینب (س)؛ الگویی کامل برای زن و مرد امروز

کارشناسان تأکید می‌کنند: دین واقعی باید در خانواده اثر بگذارد؛ اگر دینداری ما روی اهل خانواده‌مان تأثیر نگذارد، باید در باورهای خود بازنگری کنیم.

صاحب‌خبر -
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق

خانه‌ حضرت فاطمه شلوغ بود آقا أمیرالمؤمنین و پیغمبر در یک اتاق نشسته بودند، پنجم جمادی‌الأولی سال ششم هجری بود یک وقتی آقا نبی مکرم اسلام به علی علیه السلام فرمود قدم نورسیده مبارک باشد، آقا امام حسن و امام حسین کوچک بودند پیش بابا آمدند، بابا اسم خواهرمان را چی بگذاریم؟ آقا أمیرالمؤمنین تجسم ادب است به بچه‌ها گفت ما بر بزرگترها پیشی نمی‌گیریم و نامگذاری بچه‌ها به عهده‌ی بزرگترهاست.

اولین نکته درس در اینجا دارد: تو هر کسی و هر چه که هستی احترام بزرگترت را داشته باش، اول نظر بزرگترت را بشنو. بعضی ها هنوز بچه در رحم مادر است، زن و شوهر هرکدام یک اسمی می‌گذارند، کار به پدر و مادر ندارند، این پدر و مادر قدیمی هستند و ما اسم جدید می‌خواهیم، هدیه به ما ز پاریس آمد و آفرین رخت کشید و عوضش مرس آمد. اینجاها را کار ندارم بروید تهران اسمی از فاطمه و زینب و کلثوم نماند و عوضش زی‌زی و می‌می و فرنگیس آمده و تازه افتخار می‌کنیم به این اسم‌های چمندرقیچی که روی بچه‌هایمان گذاشتیم و گاهی اصلاً تلفظش هم سخت است و گاهی معنای بعضی اسم‌ها را می‌پرسیم چی است؟ می‌گویند نمی‌دانیم.

قا أمیرالمؤمنین به نبی مکرم اسلام عرض کرد اسم نوه‌تان را چی می گذارید؟ پیغمبر یک دختری داشت به نام زینب که این در جوانی فوت کرد و پیامبر فرمود من زینبم را خیلی دوست داشتم، اسم این را زینب بگذارید. زینب از زین و أب است یعنی زینت پدر، واقعاً هم زینت پدر است، زینت عالم و زینت دین است، زینت اسلام است.

پنج سال در دامن پیغمبر پرورش یافت و پیغمبر خیلی به حضرت زینب توجه داشت و آن را تربیت می‌کرد.

نکته‌ی دیگر این است که تربیت بچه را از دوران رحم مادر باید شروع کرد، بی‌بی دوعالم حضرت فاطمه وقتی که بچه‌ها را حامله بود قرآن می‌خواند، غذای پاک می‌خورد، غذای پاک بچه‌ی پاک می‌آورد، هر غذایی را نخورید. این غذایی که ما می‌خوریم روی فرزندمان اثر دارد و حتی در شیردادن هم اثر دارد، وقتی بچه رودل می‌کند، دکتر می‌گوید حبوبات نخور، حبوبات را من می‌خورم چکار به بچه دارد؟ این تبدیل به شیر می‌شود و بچه دارد از آن استفاده می‌کند. به بچه‌هایمان غذای پاک بدهیم و در فضای پاک هم باشیم، غیبت که نمی‌کنیم هیچی در جای غیبت هم ننشینیم.

حضرت زینب سلام الله علیها در خانواده‌ای بزرگ شده مراقب بودند هر کاری نکنند، هر حرفی نزنند و هر چیزی را نگویند، انسانی که گرایش به دنیا یاگرایش به دین دارد دربچه‌اش اثرمی‌ گذارد.

لقبش را گذاشتند عقیله بنی‌هاشم، عقیله یعنی زنی که دارای عقل و کرامت و فضیلت در قوم خودش است. حضرت چهار پسر و یک دختر داشت، اسم پسرهایش علی و محمد و عون و عباس و اسم دخترش را هم ام‌کلثوم گذاشت.

در زمان وفات پیغمبر و حضرت فاطمه همین ۵ سال داشت چون فاصله‌ی بین شهادت حضرت زهرا و وفات پیغمبر ۹۵ روز بود.

معلمش مادرش بود، چی یاد گرفت؟ صفا و صمیمیت، قلبی آکنده از معنویت، به دور از هوا و هوس که نه پدرش جاه‌طلب بود نعوذبالله و نه مادرش اهل هوا و هوس بود. آداب و معاشرت را یاد می‌گیرد.

هر چه را از پدر و مادرش در دوران کودکی یاد می‌گرفت به دیگران انتقال می‌داد، این یک نکته است، آنچه را در زندگی یاد می‌گیرید خوب است به دیگران هم انتقال بدهید.

حضرت زهرا سلام الله علیها معلم زینب است، معلم علمش را با احساس انتقال بدهد تا اثربگذارد، گاهی دوتا جوان کنار هم می‌نشینند و یکی می‌گوید یک فیلم دستم آمده اگر بدانی چه معرکه ی است و من تا به حال همچین فیلمی ندیدم، دیدن یک فیلم را با یک احساسی انتقال می‌دهد و دوستش بخود می‌گوید اگر این فیلم را نبینم ضرر کردم ، گناه می‌کنم، جوانی‌ام را از دست دادم، و باید این فیلم را ببینم. من و شما چه می‌کنیم؟ می‌آئیم می‌رویم نماز می‌خوانیم، نماز جمعه می‌رویم در محافل و مجالس مذهبی شرکت می کنیم اما یک بارنشد با احساس برای فرزندانمان از حال و هوای و صفا و معنویت و اثار و برکات و لذاتش ؟ با بچه‌هایمان اینگونه صحبت نکردیم، بعد توقع داریم که بچه‌هایمان به سمت دین بیایند.

اگر بچه‌ای غذا نمی‌خورد و غذا را می‌بری جلوی دهانش که بخور، نه نمی‌خورم. یکذره خودت می‌چشی و می‌گویی وای چقدر خوشمزه است و بچه می‌گوید که پدر و مادرم می‌گویند خوشمزه است پس من هم بچشم ببینم خوشمزه است یا نه؟ مزه‌ی دین ومعنویت را به بچه‌هایمان بچشانیم. زینب در کنار پیامبر و مادرش این گونه چشید.

اگر بخواهیم بچه‌مان راحفظ کنیم، داروی تلخ را با یک احساس شیرین‌ و شیرین زبانی به بچه‌مان ب‌دهیم، اصلاً زندگی حضرت زینب این را می‌خواهد به من و شما یاد بدهد، اگر دین‌داری من و شما روی اهل خانواده‌ی خودمان اثر نگذارد دیندار نیستیم، این چه دینی است که تأثیر روی خانواده‌ی خودش نگذارد؟ اگر می‌خواهیم بچه‌هایمان مریض نشوند بچه‌ها را واکسینه می‌کنیم، اگر می‌خواهیم بچه‌ها فلج نشوند واکسن فلج می‌زنیم، اگر می‌خواهیم در دین فلج نشوند واکسن دین را بزنید، پیغمبر، آقا امام حسن و امام حسین و زینب را واکسینه کرد.

وقتی که اینها آمدند وارد جامعه می‌شدند و در کوچه‌ها راه می‌رفتند، اگرمردم آنها نمی‌شناختند می‌گفتند این بچه‌های مؤدب چه کسانی هستند؟ چون پیامبر و فاطمه‌ اینها را واکسینه‌ی ادب کرده بودند، اگرمی‌گفتند اینها بچه‌های فاطمه و پیغمبر هستند. می‌گفتند بارک‌الله باید هم اینطوری باشند.

اینها در خانواده درس صبر و بردباری، عدالت‌گستری از باباش علی و مادرش فاطمه یاد گرفتند.

فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها درحین اینکه دارد کار خانه می‌کند و به دخترش کار یاد می‌دهد، قرآن هم می‌خواند. آیات قرآن هم یاد می‌دهد.

نبی مکرم اسلام از سفر برگشته و خانه‌ی دخترش فاطمه رفته و می‌بیند یک پرده‌ای آویزان است و از دم درب خانه برمی‌گردد و بی‌بی‌دوعالم می‌فهمد برای چی است؟‌ پرده را باز می‌کند و اصلاً پرده را به خاطر باباش آویزان کرده بود، به آقا امام حسن وامام حسین یک درسی یاد می‌دهد و می‌گوید بروید دنبال جدّتان و بگویید که برگردد. برگشت. یعنی فقط به فکر دنیای بچه‌هایتان نباشید به فکر آخرتشان هم باشید. دخترم من خیلی تو را دوست دارم اما به فکر آخرت هم هستم، به در گفتن و دیوار گوش کردن است. حضرت صدیقه‌ی طاهره اهل دنیا نیست چون هر چیزی که به حضرت می‌رسید به دیگران می‌داد و حتی غذای خودش را به دیگران می‌داد، حضرت زینب از مادرش دید انقدر ایثار دارد که روزه گرفته و غذای خودش را به دیگران می‌دهد

وقتی که چند سالی می‌گذرد و بزرگ می‌شود خواستگاران زیادی از خاندان بزرگ عرب می‌آیند، آقا أمیرالمؤمنین همه‌ی اینها را با دخترش مشورت کرد، یک نکته‌ی دیگری هم اینجا دارد. هر خواستگاری که می‌آمد مولا أمیرالمؤمنین با زینب صحبت می‌کرد که یک همچین شخصیتی دارد و باباش هم این است و چنین ویژگی‌ای دارد و خانواده‌اش هم این است، دخترم تو چه می‌گویی؟ پدرسالاری جای خودش، تحمیل به دختر نمی‌کند یعنی خودخواهی نمی‌کرد.

اگردین را ما اجرا کنیم دین ما دین بسیار خوبی است، ما معمولاً‌ دین درست می‌کنیم با افکار و اندیشه‌ی ناقص خودمان دین درست می‌کنیم

تا اینکه عبدالله بن جعفر طیاربرادر امام علی ، جعفر طیار در جنگ موته به شهادت می‌رسد دو بالش را از دست می‌دهد ولی پرچم پیامبر، پرچم اسلام را با اینکه دو بال را از دست داد نگه داشت و شهید شد که بعد پیامبر فرمود خداوند دو بال به آن دادند که با آن به بهشت پرواز کرده است، جعفر طیار که می‌گویند برای این است.

جعفر همان کسی است وقتی که جنگ خیبر پیروز شده بودند و جعفر برگشت پیامبر فرمود من نمی‌دانم از آمدن جعفر خوشحال باشم یا از جنگ خیبر، نمی‌خواهم در مورد جعفر بگویم که آن هم داستان مفصلی دارد و عبدالله فرزند آن جعفر است و پسرعموی زینب است. وقتی جعفر به شهادت رسید نبی مکرم اسلام آمد عبدالله را بغل کرد، نوازشش کرد و تا زمانی هم که زنده بود به عبدالله توجه می‌کرد، زینب خودش بهترین زن در عالم که شوهر خوبی هم نصیبش شد. آن حضرت ازدواج می‌کند.

زینب یک اسم و رسمی داشت در آن زمان که از نظر علمی پهلو به پهلو با عصمت و امامت بود تا جایی که آقا امام سجاد علیه السلام فرمودند عمه تو عالمه‌ای هستی که معلمه ندیدی ولی همه‌ی علوم را داری.

آن حضرت در سخنرانی‌اش بی‌نظیر بود و اصلاً شما فقط یک مرد پیدا بکنید ، نه زن. چون امروزه مردها ادعایشان بیشتر است. مردی پیدا کنید که هم اهل سیاست بو هم اهل‌خانه‌داری و مدیر خوب، مجری خوب، آدم متفکر، زن و بچه‌دار، عالم عابد هم باشد و همه‌ی اینها در یک کسی جمع شود؟!!!!!!!!. ممکن است پیدا کنید عابدباشد اما در سیاست کاری ندارد، یک سیاست‌مدار پیدا کنید در عبادت و معنویت خیلی ضعیف است که هر کسی در یک چیزی رشد کرده اما حضرت زینب سلام الله علیها همه‌ی اینها را در وجود خودش دارد. در مدیریت که نظیر نداشت وقتی یک نفر را از دست می‌دهیم اصلاً فکرمان کار نمی‌کند اما واقعه‌ی کربلا وقتی رخ داد فکر و اندیشه‌ی زینب بود که قضیه‌ی کربلا را جمع و جور کرد ، چون مشکلات یکی دوتا نبود و داغ یکی دونفر نبود و این هم زن بود ولی با همه‌ی اینها می‌بینیم که آقا امام سجاد علیه السلام می‌گوید عمه‌ام زینب درشب شام غریبان نماز شبش را نشسته خواند، چون دیگر نمی‌توا نست روی پایش بایستد. ما چقدر نمازهای واجبمان را قضا کردیم.

در اخلاق نظیر نداشت، به هیچ کسی اخم و تندی نمی‌کرد مگر اینکه در مقابل ظالمی مثل ابن زیاد و یزید باشد، اصلاً بروید در زندگی حضرت زینب سلام الله علیها سیر بکنید نمی‌بینید حتی یک جا حضرت تندی کرده باشد، انقدر حلیم و بردبار بود که حد و حساب نداشت، با این علم ناقصم و با این ناتوانی از زینب چه بگویم ؟ یکی از علمای بزرگ می‌گوید همه‌ی صفات خوب را اگر در پیغمبر و أمیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و حسن و حسین بیاوریم جمع بکنیم در وجود مبارک حضرت زینب متجلی بود، این خانم همه‌ی آنها را گلچین کرد و برداشت کرد و در وجودش داشت. این خانم می‌خواست بفهماند که من از کدام خاندان هستم، من در دامن کی پرورش یافتم.

یکی از وظایفی که من و شما داریم حفظ حرمت خانوادگی است که وقتی ما را دیدند بگویند خوشا به حال آن خانواده که چنین بچه‌ای دارند و باعث عزت و آبروی خانواده بشود، زینب باعث عزت و آبروی خانواده که هیچ، باعث عزت و آبروی انسانیت بود و نگاه زینب نگاه به انسانیت بود چون دید زینب، دید انسانی بود و برایش مسیحی و یهودی فرقی نمی‌کرد. در مسائل سیاسی همه جا حضور داشت، حضرت زینب مدرس بود، چه درسی می‌داده؟ حضرت زینب درس تفسیر و قرآن می‌گذاشت، درس اخلاق گذاشت، درس عقاید را گذاشت، اینکه می‌گویم معلم بود واقعاً معلم به تمام معنا بود و برای زینب فرقی نمی‌کرد همه جا برای زینب مدرسه بود، در خانه، کوچه، مسجد و هر کجا که زینب بود آنجا حضرت زینب کلاس درس بود.

عبدالله یکی از متمول‌ترین مردان دوران خودش بود اما زینب سلام الله علیها با ثروت ولباس خودش را زینت نمی‌داد، با اخلاقش خودش را زینب می‌داد یعنی دنبال لباس و طلا و فخرفروشی نبود، افتخار زینب به ثروت عبدالله نبود و گاهی بعضی از دخترها می‌گویند یا خانمی می‌آید می‌گوید ما داماد داریم که مهندس است، پولدار و ثروتمند است، دختر چی دارد؟ اصلاً وجود نازنین زینب افتخار برای عبدالله بود و به فضیلت خودش افتخار می‌کرد نه به ثروت عبدالله. آن حضرت در کنار پدرش بود خیلی کوتاه مختصر، با آقا امام حسن بود و آمد در کربلا با آقا امام حسین بود اما ویژگی‌های زینب را خیلی مختصر عرض بکنم که چه ویژگی‌هایی داشت.

یکی مقام علمی‌اش بود، وقتی در مجلس ابن‌زیاد سخنرانی می‌کرد، اول در مجلس ابن زیاد آوردند و حضرت رفت مثل غریبه آنجا نشست و ابن زیاد توهین‌های زیادی کرد و اول سؤال کرد این خانم کی است؟ حضرت جواب نداد. دوباره سؤال کرد این خانم کی است؟ جواب نداد. وقتی دوباره تکرار کرد گفتند این زینب دختر علی است. ابن زیاد شروع کرد به توهین کردن که دیدی خار و ذلیل شدی؟ وقتی شروع کرد خطبه‌خواندن یک وقتی ابن زیاد گفت این عین باباش علی سخن می‌گوید، حمد و ثنای الهی را و شکر نعمت‌های خدا را بجا آورد و بعد معرفی کرد ما کی هستیم؟ جدّم کی هست؟ وقتی گفت یابن مرجانه که مادربزرگش بود و زناکار بود بدتر از این نبود.

هفت‌ معصوم را درک کرد. پیغمبر، فاطمه، أمیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین ،امام سجاد، با امام محمد باقر هفت امام را حضرت زینب درک کرد.

آنچه که شما امروز از اسلام می‌بینید از برکت وجود زینب است، آن حضرت وقتی مدینه آمد شروع به سخنرانی‌ کرد و از شهرهای دیگر دیدنش ایشان می آمدند تبلیغ وسخنرانی می کرد و یزید دستور داد که آن حضرت را تبعید کردند.

سید جواد نورموسوی

خانه‌ حضرت فاطمه شلوغ بود آقا أمیرالمؤمنین و پیغمبر در یک اتاق نشسته بودند، پنجم جمادی‌الأولی سال ششم هجری بود یک وقتی آقا نبی مکرم اسلام به علی علیه السلام فرمود قدم نورسیده مبارک باشد، آقا امام حسن و امام حسین کوچک بودند پیش بابا آمدند، بابا اسم خواهرمان را چی بگذاریم؟ آقا أمیرالمؤمنین تجسم ادب است به بچه‌ها گفت ما بر بزرگترها پیشی نمی‌گیریم و نامگذاری بچه‌ها به عهده‌ی بزرگترهاست.

اولین نکته درس در اینجا دارد: تو هر کسی و هر چه که هستی احترام بزرگترت را داشته باش، اول نظر بزرگترت را بشنو. بعضی ها هنوز بچه در رحم مادر است، زن و شوهر هرکدام یک اسمی می‌گذارند، کار به پدر و مادر ندارند، این پدر و مادر قدیمی هستند و ما اسم جدید می‌خواهیم، هدیه به ما ز پاریس آمد و آفرین رخت کشید و عوضش مرس آمد. اینجاها را کار ندارم بروید تهران اسمی از فاطمه و زینب و کلثوم نماند و عوضش زی‌زی و می‌می و فرنگیس آمده و تازه افتخار می‌کنیم به این اسم‌های چمندرقیچی که روی بچه‌هایمان گذاشتیم و گاهی اصلاً تلفظش هم سخت است و گاهی معنای بعضی اسم‌ها را می‌پرسیم چی است؟ می‌گویند نمی‌دانیم.

قا أمیرالمؤمنین به نبی مکرم اسلام عرض کرد اسم نوه‌تان را چی می گذارید؟ پیغمبر یک دختری داشت به نام زینب که این در جوانی فوت کرد و پیامبر فرمود من زینبم را خیلی دوست داشتم، اسم این را زینب بگذارید. زینب از زین و أب است یعنی زینت پدر، واقعاً هم زینت پدر است، زینت عالم و زینت دین است، زینت اسلام است.

پنج سال در دامن پیغمبر پرورش یافت و پیغمبر خیلی به حضرت زینب توجه داشت و آن را تربیت می‌کرد.

نکته‌ی دیگر این است که تربیت بچه را از دوران رحم مادر باید شروع کرد، بی‌بی دوعالم حضرت فاطمه وقتی که بچه‌ها را حامله بود قرآن می‌خواند، غذای پاک می‌خورد، غذای پاک بچه‌ی پاک می‌آورد، هر غذایی را نخورید. این غذایی که ما می‌خوریم روی فرزندمان اثر دارد و حتی در شیردادن هم اثر دارد، وقتی بچه رودل می‌کند، دکتر می‌گوید حبوبات نخور، حبوبات را من می‌خورم چکار به بچه دارد؟ این تبدیل به شیر می‌شود و بچه دارد از آن استفاده می‌کند. به بچه‌هایمان غذای پاک بدهیم و در فضای پاک هم باشیم، غیبت که نمی‌کنیم هیچی در جای غیبت هم ننشینیم.

حضرت زینب سلام الله علیها در خانواده‌ای بزرگ شده مراقب بودند هر کاری نکنند، هر حرفی نزنند و هر چیزی را نگویند، انسانی که گرایش به دنیا یاگرایش به دین دارد دربچه‌اش اثرمی‌ گذارد.

لقبش را گذاشتند عقیله بنی‌هاشم، عقیله یعنی زنی که دارای عقل و کرامت و فضیلت در قوم خودش است. حضرت چهار پسر و یک دختر داشت، اسم پسرهایش علی و محمد و عون و عباس و اسم دخترش را هم ام‌کلثوم گذاشت.

در زمان وفات پیغمبر و حضرت فاطمه همین ۵ سال داشت چون فاصله‌ی بین شهادت حضرت زهرا و وفات پیغمبر ۹۵ روز بود.

معلمش مادرش بود، چی یاد گرفت؟ صفا و صمیمیت، قلبی آکنده از معنویت، به دور از هوا و هوس که نه پدرش جاه‌طلب بود نعوذبالله و نه مادرش اهل هوا و هوس بود. آداب و معاشرت را یاد می‌گیرد.

هر چه را از پدر و مادرش در دوران کودکی یاد می‌گرفت به دیگران انتقال می‌داد، این یک نکته است، آنچه را در زندگی یاد می‌گیرید خوب است به دیگران هم انتقال بدهید.

حضرت زهرا سلام الله علیها معلم زینب است، معلم علمش را با احساس انتقال بدهد تا اثربگذارد، گاهی دوتا جوان کنار هم می‌نشینند و یکی می‌گوید یک فیلم دستم آمده اگر بدانی چه معرکه ی است و من تا به حال همچین فیلمی ندیدم، دیدن یک فیلم را با یک احساسی انتقال می‌دهد و دوستش بخود می‌گوید اگر این فیلم را نبینم ضرر کردم ، گناه می‌کنم، جوانی‌ام را از دست دادم، و باید این فیلم را ببینم. من و شما چه می‌کنیم؟ می‌آئیم می‌رویم نماز می‌خوانیم، نماز جمعه می‌رویم در محافل و مجالس مذهبی شرکت می کنیم اما یک بارنشد با احساس برای فرزندانمان از حال و هوای و صفا و معنویت و اثار و برکات و لذاتش ؟ با بچه‌هایمان اینگونه صحبت نکردیم، بعد توقع داریم که بچه‌هایمان به سمت دین بیایند.

اگر بچه‌ای غذا نمی‌خورد و غذا را می‌بری جلوی دهانش که بخور، نه نمی‌خورم. یکذره خودت می‌چشی و می‌گویی وای چقدر خوشمزه است و بچه می‌گوید که پدر و مادرم می‌گویند خوشمزه است پس من هم بچشم ببینم خوشمزه است یا نه؟ مزه‌ی دین ومعنویت را به بچه‌هایمان بچشانیم. زینب در کنار پیامبر و مادرش این گونه چشید.

اگر بخواهیم بچه‌مان راحفظ کنیم، داروی تلخ را با یک احساس شیرین‌ و شیرین زبانی به بچه‌مان ب‌دهیم، اصلاً زندگی حضرت زینب این را می‌خواهد به من و شما یاد بدهد، اگر دین‌داری من و شما روی اهل خانواده‌ی خودمان اثر نگذارد دیندار نیستیم، این چه دینی است که تأثیر روی خانواده‌ی خودش نگذارد؟ اگر می‌خواهیم بچه‌هایمان مریض نشوند بچه‌ها را واکسینه می‌کنیم، اگر می‌خواهیم بچه‌ها فلج نشوند واکسن فلج می‌زنیم، اگر می‌خواهیم در دین فلج نشوند واکسن دین را بزنید، پیغمبر، آقا امام حسن و امام حسین و زینب را واکسینه کرد.

وقتی که اینها آمدند وارد جامعه می‌شدند و در کوچه‌ها راه می‌رفتند، اگرمردم آنها نمی‌شناختند می‌گفتند این بچه‌های مؤدب چه کسانی هستند؟ چون پیامبر و فاطمه‌ اینها را واکسینه‌ی ادب کرده بودند، اگرمی‌گفتند اینها بچه‌های فاطمه و پیغمبر هستند. می‌گفتند بارک‌الله باید هم اینطوری باشند.

اینها در خانواده درس صبر و بردباری، عدالت‌گستری از باباش علی و مادرش فاطمه یاد گرفتند.

فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها درحین اینکه دارد کار خانه می‌کند و به دخترش کار یاد می‌دهد، قرآن هم می‌خواند. آیات قرآن هم یاد می‌دهد.

نبی مکرم اسلام از سفر برگشته و خانه‌ی دخترش فاطمه رفته و می‌بیند یک پرده‌ای آویزان است و از دم درب خانه برمی‌گردد و بی‌بی‌دوعالم می‌فهمد برای چی است؟‌ پرده را باز می‌کند و اصلاً پرده را به خاطر باباش آویزان کرده بود، به آقا امام حسن وامام حسین یک درسی یاد می‌دهد و می‌گوید بروید دنبال جدّتان و بگویید که برگردد. برگشت. یعنی فقط به فکر دنیای بچه‌هایتان نباشید به فکر آخرتشان هم باشید. دخترم من خیلی تو را دوست دارم اما به فکر آخرت هم هستم، به در گفتن و دیوار گوش کردن است. حضرت صدیقه‌ی طاهره اهل دنیا نیست چون هر چیزی که به حضرت می‌رسید به دیگران می‌داد و حتی غذای خودش را به دیگران می‌داد، حضرت زینب از مادرش دید انقدر ایثار دارد که روزه گرفته و غذای خودش را به دیگران می‌دهد

وقتی که چند سالی می‌گذرد و بزرگ می‌شود خواستگاران زیادی از خاندان بزرگ عرب می‌آیند، آقا أمیرالمؤمنین همه‌ی اینها را با دخترش مشورت کرد، یک نکته‌ی دیگری هم اینجا دارد. هر خواستگاری که می‌آمد مولا أمیرالمؤمنین با زینب صحبت می‌کرد که یک همچین شخصیتی دارد و باباش هم این است و چنین ویژگی‌ای دارد و خانواده‌اش هم این است، دخترم تو چه می‌گویی؟ پدرسالاری جای خودش، تحمیل به دختر نمی‌کند یعنی خودخواهی نمی‌کرد.

اگردین را ما اجرا کنیم دین ما دین بسیار خوبی است، ما معمولاً‌ دین درست می‌کنیم با افکار و اندیشه‌ی ناقص خودمان دین درست می‌کنیم

تا اینکه عبدالله بن جعفر طیاربرادر امام علی ، جعفر طیار در جنگ موته به شهادت می‌رسد دو بالش را از دست می‌دهد ولی پرچم پیامبر، پرچم اسلام را با اینکه دو بال را از دست داد نگه داشت و شهید شد که بعد پیامبر فرمود خداوند دو بال به آن دادند که با آن به بهشت پرواز کرده است، جعفر طیار که می‌گویند برای این است.

جعفر همان کسی است وقتی که جنگ خیبر پیروز شده بودند و جعفر برگشت پیامبر فرمود من نمی‌دانم از آمدن جعفر خوشحال باشم یا از جنگ خیبر، نمی‌خواهم در مورد جعفر بگویم که آن هم داستان مفصلی دارد و عبدالله فرزند آن جعفر است و پسرعموی زینب است. وقتی جعفر به شهادت رسید نبی مکرم اسلام آمد عبدالله را بغل کرد، نوازشش کرد و تا زمانی هم که زنده بود به عبدالله توجه می‌کرد، زینب خودش بهترین زن در عالم که شوهر خوبی هم نصیبش شد. آن حضرت ازدواج می‌کند.

زینب یک اسم و رسمی داشت در آن زمان که از نظر علمی پهلو به پهلو با عصمت و امامت بود تا جایی که آقا امام سجاد علیه السلام فرمودند عمه تو عالمه‌ای هستی که معلمه ندیدی ولی همه‌ی علوم را داری.

آن حضرت در سخنرانی‌اش بی‌نظیر بود و اصلاً شما فقط یک مرد پیدا بکنید ، نه زن. چون امروزه مردها ادعایشان بیشتر است. مردی پیدا کنید که هم اهل سیاست بو هم اهل‌خانه‌داری و مدیر خوب، مجری خوب، آدم متفکر، زن و بچه‌دار، عالم عابد هم باشد و همه‌ی اینها در یک کسی جمع شود؟!!!!!!!!. ممکن است پیدا کنید عابدباشد اما در سیاست کاری ندارد، یک سیاست‌مدار پیدا کنید در عبادت و معنویت خیلی ضعیف است که هر کسی در یک چیزی رشد کرده اما حضرت زینب سلام الله علیها همه‌ی اینها را در وجود خودش دارد. در مدیریت که نظیر نداشت وقتی یک نفر را از دست می‌دهیم اصلاً فکرمان کار نمی‌کند اما واقعه‌ی کربلا وقتی رخ داد فکر و اندیشه‌ی زینب بود که قضیه‌ی کربلا را جمع و جور کرد ، چون مشکلات یکی دوتا نبود و داغ یکی دونفر نبود و این هم زن بود ولی با همه‌ی اینها می‌بینیم که آقا امام سجاد علیه السلام می‌گوید عمه‌ام زینب درشب شام غریبان نماز شبش را نشسته خواند، چون دیگر نمی‌توا نست روی پایش بایستد. ما چقدر نمازهای واجبمان را قضا کردیم.

در اخلاق نظیر نداشت، به هیچ کسی اخم و تندی نمی‌کرد مگر اینکه در مقابل ظالمی مثل ابن زیاد و یزید باشد، اصلاً بروید در زندگی حضرت زینب سلام الله علیها سیر بکنید نمی‌بینید حتی یک جا حضرت تندی کرده باشد، انقدر حلیم و بردبار بود که حد و حساب نداشت، با این علم ناقصم و با این ناتوانی از زینب چه بگویم ؟ یکی از علمای بزرگ می‌گوید همه‌ی صفات خوب را اگر در پیغمبر و أمیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و حسن و حسین بیاوریم جمع بکنیم در وجود مبارک حضرت زینب متجلی بود، این خانم همه‌ی آنها را گلچین کرد و برداشت کرد و در وجودش داشت. این خانم می‌خواست بفهماند که من از کدام خاندان هستم، من در دامن کی پرورش یافتم.

یکی از وظایفی که من و شما داریم حفظ حرمت خانوادگی است که وقتی ما را دیدند بگویند خوشا به حال آن خانواده که چنین بچه‌ای دارند و باعث عزت و آبروی خانواده بشود، زینب باعث عزت و آبروی خانواده که هیچ، باعث عزت و آبروی انسانیت بود و نگاه زینب نگاه به انسانیت بود چون دید زینب، دید انسانی بود و برایش مسیحی و یهودی فرقی نمی‌کرد. در مسائل سیاسی همه جا حضور داشت، حضرت زینب مدرس بود، چه درسی می‌داده؟ حضرت زینب درس تفسیر و قرآن می‌گذاشت، درس اخلاق گذاشت، درس عقاید را گذاشت، اینکه می‌گویم معلم بود واقعاً معلم به تمام معنا بود و برای زینب فرقی نمی‌کرد همه جا برای زینب مدرسه بود، در خانه، کوچه، مسجد و هر کجا که زینب بود آنجا حضرت زینب کلاس درس بود.

عبدالله یکی از متمول‌ترین مردان دوران خودش بود اما زینب سلام الله علیها با ثروت ولباس خودش را زینت نمی‌داد، با اخلاقش خودش را زینب می‌داد یعنی دنبال لباس و طلا و فخرفروشی نبود، افتخار زینب به ثروت عبدالله نبود و گاهی بعضی از دخترها می‌گویند یا خانمی می‌آید می‌گوید ما داماد داریم که مهندس است، پولدار و ثروتمند است، دختر چی دارد؟ اصلاً وجود نازنین زینب افتخار برای عبدالله بود و به فضیلت خودش افتخار می‌کرد نه به ثروت عبدالله. آن حضرت در کنار پدرش بود خیلی کوتاه مختصر، با آقا امام حسن بود و آمد در کربلا با آقا امام حسین بود اما ویژگی‌های زینب را خیلی مختصر عرض بکنم که چه ویژگی‌هایی داشت.

یکی مقام علمی‌اش بود، وقتی در مجلس ابن‌زیاد سخنرانی می‌کرد، اول در مجلس ابن زیاد آوردند و حضرت رفت مثل غریبه آنجا نشست و ابن زیاد توهین‌های زیادی کرد و اول سؤال کرد این خانم کی است؟ حضرت جواب نداد. دوباره سؤال کرد این خانم کی است؟ جواب نداد. وقتی دوباره تکرار کرد گفتند این زینب دختر علی است. ابن زیاد شروع کرد به توهین کردن که دیدی خار و ذلیل شدی؟ وقتی شروع کرد خطبه‌خواندن یک وقتی ابن زیاد گفت این عین باباش علی سخن می‌گوید، حمد و ثنای الهی را و شکر نعمت‌های خدا را بجا آورد و بعد معرفی کرد ما کی هستیم؟ جدّم کی هست؟ وقتی گفت یابن مرجانه که مادربزرگش بود و زناکار بود بدتر از این نبود.

هفت‌ معصوم را درک کرد. پیغمبر، فاطمه، أمیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین ،امام سجاد، با امام محمد باقر هفت امام را حضرت زینب درک کرد.

آنچه که شما امروز از اسلام می‌بینید از برکت وجود زینب است، آن حضرت وقتی مدینه آمد شروع به سخنرانی‌ کرد و از شهرهای دیگر دیدنش ایشان می آمدند تبلیغ وسخنرانی می کرد و یزید دستور داد که آن حضرت را تبعید کردند.

سید جواد نورموسوی

برچسب‌ها: