شناسهٔ خبر: 75522773 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

افول دموکراسی در آمریکا؛ از نماد آزادی تا واقعیت زوال سیاسی و اجتماعی

دموکراسی آمریکایی که از نمادهایی چون «مجسمه آزادی» به عنوان مهد آزادی و برابری یاد می‌کرد، امروز به مرحله‌ای از زوال رسیده که کمتر از یک‌سوم شهروندان ایالات متحده از آن رضایت دارند. فریب افکار عمومی، سلطه اقلیت‌های قدرت‌مدار و دستکاری نظام انتخاباتی، چهره واقعی دموکراسی آمریکایی را به نمایش گذاشته است؛ روندی که به گفته تحلیلگران، آسیب آن از بحران کرونا نیز فراتر رفته است.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری آنا - عماد نجار، امریکا در طول تاریخ نسبتا کوتاه خود سعی داشته تا خود را به عنوان حامی اصلی دموکراسی معرفی کند و این سرزمین اشغال شده را به مهد آزادیها ، برابریها و قوانین تبدیل کرده اند.

در 28 اکتبر سال 1886 میلادی فرانسه که خود تاریخی خونین در جنایت و استعمار دارد و ریشه های قدرت این کشور در نابودی و تاراج چندین کشور و ملت است مجسمه آزادی را به کشوری دیگر که هم مسیر و هم اعتقاد با پاریس بود هدیه داد. این مجسمه در جزیره آزادی واقع در بندر نیویورک منطقه منهتن نصب شد و به نماد دموکراسی در امریکا تبدیل شد و دلیلی شد برای اثبات دخالت در اشغال سرزمین اجدادی سرخپوستان که علاوه بر آنجلوساکسونهای انگلیسی، گرگهای فرانسوی هم شراکتا میلیون ها ساکن اصلی این سرزمین را نابود کردند.

اما در پس نیرنگ بزرگ دموکراسی ما شاهد سیستم حکومتی جدیدی بودیم که حتی مردم امریکا نمیتوانند بطور مستقیم در رای گیری شرکت کنند و انتخابات در این 50 ایالت بصورت الکترال برگزار میشود. دموکراسی امریکایی مدل دیگری از دموکراسی را معرفی کرد که به هیچ اصلی از اخلاق، حقوق بشر، آیین و ادیان پایبند نبود و ابعاد متنوعی از دروغ دموکراسی را آشکار کرد.

دموکراسی به حربه ای در امریکا تبدیل شده تا خرها و فیل ها برای بدست آوردن قدرت از آن به نفع خود سواستفاده می کنند و منافع ملی تنها بخش مغفول مانده در این میان است. موضوعی که باعث اعتراف مقامات دو طرف بوده و بطور علنی آنرا اعلام می کنند. باراک اوباما چندی پیش در یک سخنرانی اظهار کرد جمهوری خواهان با رفتارهای خود دموکراسی را به سمت نابودی سوق می دهند.

وضعیت موجود نمونه ای از نابه سامانی شدید در حوزه دموکراسی است و چهره زشتی از لیبرال دموکراسی را به نمایش گذاشته که در نهایت نابود کننده خود امریکا خواهد شد. این روند آنچنان بر زندگی مردم امریکا تاثیر داشته که طبق نظرسنجی موسسه گالوپ در سال 2024 تنها 28 درصد آنها از دموکراسی جاری در کشورشان راضی هستند.

همین موضوع باعث شده تا دموکرات ها هشدارهای متعددی را نسبت به روی کار آمدن ترامپ و افزایش ناامنی، خشونت، فقر و بحران اقتصادی در امریکا صادر کنند و بی شک ارقام اثبات می کنند که جمعیت 28 درصدی نمیتواند پشتوانه مناسبی برای حاکمیت باشد.

مناسب است که بدانیم تفکر دموکراسی با وعده های دروغین برای مردم دریچه ای زیبا و غیر واقعی را به مردم امریکا باز کرده بود و شامل چند رکن اصلی بود: رفاه عمومی ، رونق همه جانبه ، حرکت بر اصول مردم محور ، حکومت با پشتوانه متخصصین و خدمات عمومی رایگان.

لاکن دموکراسی وعده داده شده همانند دموکراسی در دیگر کشورهایی که توسط ثروتمندان اداره میشود میسر نشد و با ناتوانی در برآورده کردن خواستگاه های مردم رویه دیگری را در پیش گرفت و آن هم سرکوب اعتراضات و افزایش دخالت در امور دیگر کشورها و تکیه بر فضا سازی رسانه ای برای افکار عمومی در داخل و خارج از ایالات متحده بود.

ناگفته نماند که دموکراسی در امریکا در دورانی توانست برخی از عواید دموکراسی را برای مردمش به ارمغان بیاورد و تا سالهای ابتدایی دهه 1980 توانست رفاه، رونق، دستمزدهای واقعی، کاهش چشمگیر نابرابری ها را به جامعه ارائه دهد.

ولی این شرایط نتوانست ماندگار باشد و تحت تاثیر عوامل مختلف روندی نزولی را در حوزه های مختلف جامعه امریکایی مشهود بود و این روند نزولی زمانی به اوج رسید که بیماری فراگیر کوئید 19 همه ایالات را دربرگرفت و شوکی شدید به خانوارهای امریکایی وارد آورد.

طبق نظریه یک جامعه شناس امریکایی که روند نابودی دموکراسی را در ایالات متحده مورد بررسی قرار داده گفته است تعداد زیادی از مردم امریکا که دارای تحصیلات عالیه نیستند در کشور خودشان حس غریبه بودن دارند. این حس تنها به دلیل وجود بحران های اقتصادی نیست بلکه عدم حضور و مشارکت مردم در تصمیمات مهم حکومتی نیز در ایجاد این حس نامناسب دخیل بوده است.

این روند در طی سه ، چهار سال اخیر سرعت بیشتری داشته زیرا طبقات تحصیل کرده در این کشور و سیستم رسانه های قدرتمند این مجموعه ایالتها دائما بر موضوعات هویتی پافشاری داشته اند و جامعه ای که بخش اعظم آنرا مهاجرین تشکیل داده اند را در تقسیمات نژادی ، فاصله طبقاتی در منظرهای اقتصادی و مناصب حکومتی را وارد کرده اند که در این تقسیم بندی توجه خاصی به اقشار غیر اصیل نشده است.

حال باید بدانیم که پایه های این مدل تفکرات برمیگردد به کشف امریکا در سال 1492 را نمیتوان یک اکتشاف دانست زیرا این مناطق دارای ساکنین اصیل و بومی بود که توسط مهاجرین و اشغالگران نابود شدند ولی توانست بسیاری از ثروتمندان را برای ایجاد بنیاد های اقتصادی در سرزمینی بکر تهییج کند و حتی بسیاری از فقرا را نیز برای بدست آوردن مشاغل مختلف در این مناطق مشتاق کند.

این سرزمین بکر حتی ذوق حکومت های کهن استعمارگر را نیز بیدار کرد، فرانسه، انگلیس و هلند در بخش های شمالی این قاره و اسپانیا و پرتغال در مرکز و جنوب وارد شدند. یعنی مستعمره نشینان امریکا که در سواحل اقیانوس اطلس ساکن بودند حدود 180 سال در سلطه پادشاهی بریتانیا بودند و زمانی که 13 ایالت تصمیم به استقلال گرفتند مورد حملات شدید و آغاز جنگ از سمت انگلستان قرار گرفتند و تنها به دلیل حمایت های مالی فرانسویان به ایالتهای استقلال خواه (در رقابت قدرت بین فرانسه و انگلیس در اروپا فرانسه جهت تضعیف انگلیس اقدام به حمایت از امریکایی ها کرد) در سال 1781 این جنگها با شکست بریتانیا پایان یافت و استقلال سیزده ایالت مورد پذیرش قرار گرفت و در ادامه نیز دیگر ایالتها با تقبل قانون اساسی ایالتهای استقلال یافته به سمت یک کشور مستقل پیش رفتند.

در کشوری که دموکراسی تعریفی متفاوت با معنای اصلی دارد و بجای حکومت مردم بر مردم حکومت اقلیتی با ارتباطات خاص بر تمام کشور است که معنای دموکراسی را به هیچ عنوان نمیتوان بر امریکا تطبیق داد. اقلیتی که یا صهیونیست هستند و یا تمام قد در خدمت صهیون قرار دارند.

شاید اگر بخواهیم ظهور تفکرات نژاد پرستانه منفور قرن نوزدهم امریکا را مرور کنیم همین بس که حق رای، تنها به مردان سفید پوست بالای 21 سال مختص بود و این نگاه در همه ابعاد دخیل بوداز نژادپرستی های بدون حد که به جنایت ختم میشد تا استفاده ابزاری از زنان که طبق آمار مراجع پلیس اعلام میشود سالانه دویست و هفتاد هزار زن و دختر در امریکا مفقود میشوند و پلیس اقدام موفقیت آمیزی برای نجات آنها نمیتواند انجام دهد.

برای عنوان دلایل عواملی که منجر به نابودی دموکراسی امریکایی میتوان نام برد به شرح زیر هستند

فریب مردم با دعده های دروغ و غیر قابل دسترس

دستکاری اجماع عمومی توسط رسانه های دروغ پرداز و تحت امر

سواستفاده از قدرت مقامات در هر رده و مقام

دخالت و تاثیر برخی چهره ها و مقامات خارجی

نابودی دموکراسی در امریکا مطلبی است که بسیاری از اندیشمندان در رسانه های متعدد امریکایی و اروپایی به آن اعتراف کرده اند و این روند با اقدامات سرکوبگرانه ترامپ در مواجهه با منتقدان و مخالفان خود سرعت روز افزونی به خود گرفته است. یکی از بارزترین این موارد دستکاری آرا در انتخابات است مانند تخلف انتخاباتی در ایالت ویسکانسین.

زوال دموکراسی در امریکا شرایط بسیار نامناسبی را طی میکند اتا بدانجا که برخی تحلیلگران بر این عقید هستند که میزان آسیب نابودی دموکراسی در امریکا بسیار بالاتر از آسیب همه گیری بیماری کرونا بوده است.

این موضوع حتی برای جامعه امریکایی هم ملموس بوده و طبق آمار سال 2019 نیمی از جمعیت ایالتهای امریکا از دموکراسی در جریان ابراز رضایت داشته اند که در نظر سنجی 2025 این عدد 50 درصدی به 28 درصد رضایت عمومی از دموکراسی در امریکا رسیده است.

اجرایی نشدن وعده های مقامات امریکایی و بحران اقتصادی که سطح معیشت را به سطوح بسیار پایین تنزل داده است از دلایل مطرح شده در نظرسنجی سال 2025 در مورد رضایت از دموکراسی امریکایی بوده است. با این آمار و ارقام باید تهدیدات برخی چهره ها را نیز در نظر گرفت که ترامپ در دوران کاندیداتوری خود اعلام کرده بود در صورت عدم موفقیت در انتخابات طرفداران خود را به خیابان ها فرا خواهد خواند و این اقدام سرآغاز یک بحران شدید اجتماعی سیاسی در امریکا خواهد بود.

حال در این مجموعه باید دید سیاست گذاران امریکایی در مقابل افول رو به نابودی دموکراسی در امریکا چه تدابیری را اتخاذ خواهند کرد و آیا همچنان شیوه هزینه کرد با مبالغ هنگفت برای ایجاد ناآرامی در دیگر کشورها را ادامه خواهند داد و بی دریغ و همه جانبه از اقدامات جنایتکارانه اسرائیل حمایت خواهند کرد یا برای حفظ منافع ملی و ایجاد رفاه نسبی برای مردم امریکا تصمیمات جدیدی را در دستور کار قرار خواهند داد.

انتهای پیام/