به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، در سوره مبارکه کهف به ماجرای حضرت موسی(ع) و خضر نبی اشاره میکند. حضرت موسی(ع) پس از مشاهده نشانههای فراوان قدرت خداوند، احساس کرد باید به سرچشمهای عمیقتر از دانش الهی برسد.
بنابر روایت فارس، خداوند به او وحی کرد که بندهای از بندگان خاصش، که از علم لدنی برخوردار است، در کنار دریا حضور دارد. موسی(ع) با یوشع بن نون راهی شد تا او را بیابد. این جستوجوی علمی، آغاز ماجرایی است که در ظاهر آموزشی است، اما در باطن آن پیامهای عمیقی برای هدایت امتها نهفته است.
ماهی گمشده و غفلت از نشانه
در مسیر، وقتی به صخرهای رسیدند، ماهی پختهای که همراه داشتند زنده شد و به دریا رفت. یوشع فراموش کرد ماجرا را به موسی(ع) بگوید. قرآن میفرماید: «فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا» (آیه ۶۱)و زمانی که موسی از او غذا خواست، یوشع به یاد آورد. موسی گفت: «این همان نشانهای است که به دنبالش بودیم!» و بازگشتند.
در این غفلت کوتاه، نشانهای نهفته است: گاه دشمن درونی انسان غفلت کاری میکند که حتی نشانههای روشن الهی را نبیند.
دیدار با خضر و آغاز آزمون فهم
موسی به خضر رسید و درخواست کرد که از علم او بیاموزد. خضر شرط کرد: «تو هرگز توان شکیبایی با من نداری.» (آیه ۶۷) چرا؟ چون علم خضر از سنخ علم ظاهر نبود، بلکه علم باطنی و الهی بود که با چشم ظاهر نمیتوان آن را فهم کرد.
در اینجا خداوند نشان میدهد بزرگترین دشمن انسان در مسیر ایمان، ظاهربینی و خودبسندگی علمی است؛ یعنی اینکه گمان کند هر آنچه میداند، کافی است.

سه رویداد و سه آزمون
خضر(ع) موسی را با خود همراه کرد تا با سه حادثه روبهرو شود سه حادثهای که ظاهرشان با عدالت و منطق انسانی ناسازگار بهنظر میرسید، اما باطنشان حکمتی الهی داشت.
سوراخ کردن کشتی
خضر کشتی گروهی فقیر را سوراخ کرد. موسی به او اعتراض کرد: «آیا آن را شکستی تا اهلش را غرق کنی؟»
اما در واقع، خضر میخواست دشمن ظالمی که در کمین بود تا هر کشتی سالمی را بگیرد، از آن چشم بپوشد.
درسی که میآموزیم این است که گاهی خداوند برای حفظ بندگانش، چیزی را از ظاهر آسیب میزند، تا از باطن نجات دهد.کشتن نوجواندر دومین حادثه، خضر نوجوانی را کشت و موسی باز به خشم آمد. ظاهر امر ظالمانه بود، اما باطنش این بود که نوجوان در آینده پدر و مادر مؤمن خود را به کفر میکشاند. اینجا قرآن پرده از دشمنی دیگر برمیدارد: دشمن فکری و تربیتی. گاه دشمن حقیقی، درون خانه و خانواده است فکری که ایمان را از دلها میزداید.
این بخش تا آیه ۷۴ به قتل نوجوان ختم میشود و ماجرای دیوار در آیات بعد است.
دشمنی پنهان در چهره عقل ظاهری
واکنش موسی به کارهای خضر، از سر خیرخواهی بود؛ او پیامبری الهی بود که از عدالت دفاع میکرد. اما خدا میخواهد به او و به همه انسانها بیاموزد که گاه دشمن حقیقی در ظاهر عدالتخواهی پنهان میشود: دشمن، ذهنی است که تنها به ظواهر اعتماد دارد و عمق حکمت الهی را نمیبیند.
این همان دشمن خطرناک بشر امروز است؛ همان ذهن مدرن مغروری که تنها به «علم محسوس» تکیه دارد و هرچه را در قالب تجربه نبیند، انکار میکند.

از یهود تا انسان امروز؛ دشمن علم بیایمان
اگر بخواهیم این آموزه را با مسیر تاریخی تطبیق دهیم، میتوان نشانههایی از رفتار بنیاسرائیل را در آن یافت: قومی که بارها در قرآن به غرور دانایی، لجاجت در برابر پیامبران، و تکیه بر ظواهر دین متهم شدهاند.
رفتار موسی در این داستان، نوعی بازتاب از آن ویژگی انسانی است که در بنیاسرائیل بارها دیده شد همان بیماری فکری که قرآن در جایجای تاریخ هشدار میدهد: غرور علمی و تکبر معرفتی.
درس ماندگار برای همه نسلها
این آیات به ما میآموزد که بزرگترین دشمن، همیشه بیرون از ما نیست؛ بلکه گاه در نحوهی فهم ما از دین و زندگی نهفته است. اگر انسان به ظواهر اکتفا کند و از عمق حکمت الهی غافل بماند، همانقدر خطرناک میشود که دشمنان آشکار.
درسی که از این بخش سوره کهف میگیریم این است که دشمن حقیقی انسان نه همیشه شمشیر بهدست، بلکه گاهی در درون ذهن و باور او پنهان است؛ غرور علمی، ظاهرگرایی، و ناتوانی از دیدن حکمتهای الهی، همان دشمنانیاند که ایمان و بصیرت را نابود میکنند دشمنانی که بنیاسرائیل را زمین زدند و اگر مراقب نباشیم، ما را نیز گرفتار خواهند کرد.
تلاوت این آیات را که در صفحه ۳۰۱ قرآن کریم واقع است، ببینید و بشنوید.
∎