سیدمحمدحسین موسوی، دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل، در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه ایسکانیوز با اشاره به چرایی موضعگیری قاطع امام خمینی(ره) در برابر قانون کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳، این قانون را نقطه اوج وابستگی رژیم پهلوی دانست و گفت: کاپیتولاسیون از نگاه بسیاری نقطهای بود که پرده از یک حقیقت تلخ برداشت؛ اینکه حکومت وقت عملاً اراده و اختیار کشور را به یک قدرت خارجی واگذار کرده است. تا پیش از آن، وابستگیها شاید پنهانتر یا تدریجی بود، اما این قانون مثل یک اعلامیه رسمیِ حقارت عمل کرد؛ معنایش این بود که یک بیگانه، حتی اگر مجرم باشد، در این سرزمین قابل محاکمه نیست و قانون و عدالت ملی هیچ ارزشی در برابر خواست قدرتهای خارجی ندارد.
وی با اشاره به ابعاد سیاسی این اقدام افزود: وقتی حاکمیت حاضر میشود قضاوت و عدالت را در کشور خود به دیگران بسپارد، یعنی عملاً استقلال را واگذار کرده و فقط پوستهای از دولت باقی مانده است. از همین رو، تصویب کاپیتولاسیون را باید نه یک اتفاق ناگهانی، بلکه اوج روندی دانست که قدرتهای بیگانه از مدتها پیش برای تسلط نرم و قانونی بر کشور دنبال میکردند.
موسوی در ادامه تأکید کرد: این قانون تنها نتیجه فشار خارجی نبود؛ بلکه بازتاب نوعی خودباختگی فکری و مرعوبشدن برخی مسئولان در برابر غرب بود. پیش از آنکه کشور از نظر سیاسی تسلیم شود، بخشی از نخبگان از نظر فکری تسلیم شده بودند. از همینرو، امام خمینی(ره) کاپیتولاسیون را نقطه سقوط عزت ملی دانستند؛ چراکه این قانون نشان داد سقوط یک ملت از لحظهای آغاز میشود که خودش باور کند دیگری برتر است و باید برای رضایت او قانون بنویسد.
وی خاطرنشان کرد: واکنش امام به کاپیتولاسیون صرفاً یک اعتراض سیاسی نبود، بلکه فریادی در دفاع از عزت ملی و بازگرداندن احساس استقلال به جامعه بود.
موسوی درباره تأثیر اعتراض امام خمینی(ره) به قانون کاپیتولاسیون بر شکلگیری گفتمان استقلال و مقابله با نفوذ خارجی گفت: این اعتراض تاریخی عملاً نقطه عطفی در بیداری جامعه نسبت به مفهوم استقلال بود. تا پیش از آن، بسیاری از وابستگیها برای مردم یا عادیسازی شده بود یا در لایههای پنهان سیاست رخ میداد؛ اما ماجرای کاپیتولاسیون نشان داد نفوذ خارجی فقط یک تهدید دوردست نیست، بلکه میتواند مستقیم وارد قانون شود و شرافت ملی را هدف بگیرد. همین افشاگری باعث شد استقلال از یک شعار کلی، به یک مطالبه جدی و همگانی تبدیل شود.
وی با تأکید بر وجوه فرهنگی و سیاسی این اتفاق افزود: اعتراض امام نشان داد استعمار همیشه با توپ و تانک باز نمیگردد؛ گاهی با قرارداد، قانون و لبخند دیپلماتیک نفوذ میکند. این آگاهی، هسته اولیه گفتمان مقاومت در برابر سلطه را شکل داد و فضای سیاسی کشور از آن پس حساستر شد؛ مردم دیگر سادهباور نبودند و هر نوع رابطه با بیگانه را با عینک تردید و هوشیاری دنبال میکردند.
موسوی بیان کرد: این رویداد باعث شد مبارزه با وابستگی از یک حرکت محدود سیاسی، به جریان اجتماعی و فکری تبدیل شود. نسل جدیدی از جوانان، روحانیون، دانشگاهیان و مردم عادی دریافتند بدون اقتدار داخلی، عدالت و آزادی تضمینپذیر نیست. به همین دلیل، گفتمان استقلال به مرور از سطح اعتراض خیابانی فراتر رفت و به یک باور ریشهدار در فرهنگ عمومی تبدیل شد؛ باوری که بعدها موتور اصلی انقلاب و هویت سیاسی جدید ایران شد.
دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل، در تحلیل امروزی از ماجرای کاپیتولاسیون، این واقعه را تنها یک وابستگی سیاسی ندانست و گفت: اگرچه شکل ظاهری کاپیتولاسیون سیاسی و حقوقی بود، اما ریشه آن کاملاً فرهنگی و پیامدش اقتصادی و سیاسی همزمان بود. از منظر بیرونی، این قانون استقلال سیاسی کشور را هدف گرفته بود؛ یک قدرت خارجی عملاً در ساختار قانونگذاری و حاکمیت کشور حق پیدا کرده بود. یعنی دولت فقط ظاهر مستقل داشت، اما در عمل اختیار خود را واگذار کرده بود.
وی افزود: در عمق ماجرا، کاپیتولاسیون بازتاب یک وابستگی فرهنگی بود. هیچ حکومتی تا زمانی که از نظر ذهنی و فرهنگی مرعوب نباشد، چنین امتیاز تحقیرآمیزی را امضا نمیکند. به عبارت دیگر، پیش از شکست سیاسی، بخشی از بدنه حاکمیت در تفکر و هویت شکست خورده بود؛ این نکته نشان میدهد اگر یک جامعه از نظر فرهنگی تسلیم شود، از نظر سیاسی نیز قابل تصرف خواهد بود.
موسوی با اشاره به پیامد اقتصادی این تجربه ادامه داد: وقتی کشوری در قانون و حاکمیت خود صاحب اختیار نباشد، در قراردادهای اقتصادی، تجاری و نفتی نیز نمیتواند مستقل تصمیمگیری کند. بنابراین میتوان گفت کاپیتولاسیون در ظاهر وابستگی سیاسی بود، اما در ریشه، وابستگی فرهنگی و در نتیجه مقدمهای برای وابستگی اقتصادی به شمار میآمد؛ به بیان سادهتر: ریشه فرهنگی، ابزار سیاسی و نتیجه اقتصادی. همین چرخه، این تجربه را به یک هشدار ماندگار تبدیل کرد.
موسوی در پاسخ به این پرسش که آیا ایران امروز با شکلهایی از «کاپیتولاسیون اقتصادی مدرن» روبهروست، توضیح داد: این نگاه در امتداد همان تجربه تاریخی قابل فهم است. اگرچه امروز شکل قدرت و استعمار تغییر کرده، اما منطق آن تغییری نکرده است. در دورههای جدید، ابزار سلطه لزوماً اشغال نظامی یا قراردادهای تحقیرآمیز نیست، بلکه بیشتر در حوزههایی مثل تحریم، کنترل بازارهای جهانی، انحصار فناوری و شبکههای مالی بینالمللی بروز میکند. به همین دلیل وقتی کشوری برای فروش نفت تنها از مسیرهای مشخص و مورد تأیید قدرتهای بزرگ اجازه حرکت دارد، یا در تأمین کالاهای حیاتی مثل دارو، تجهیزات نظامی یا فناوریهای پیشرفته وابسته است، عملاً به همان چرخه سلطه وارد شده است؛ فقط با چهرهای مدرنتر و پیچیدهتر.
وی افزود: این نوع وابستگی دیگر اجباری حقوقی مثل کاپیتولاسیون گذشته نیست، بلکه اجباری ساختاری است؛ یعنی ساختار اقتصاد جهانی به گونهای طراحی شده که کشور وابسته ناچار باشد قواعد دیگران را بپذیرد. نتیجه هم یکی است: اگر تن ندهد تنبیه میشود و اگر بپذیرد، سرنوشت اقتصادیاش در دست دیگران قرار میگیرد. به همین دلیل برخیها این وضعیت را کاپیتولاسیون خاموش یا استعمار نو مینامند.
موسوی ادامه داد: این تحلیل ما را به همان اصل قدیمی بازمیگرداند: کشوری که در حوزههای راهبردی روی پای خود نایستد، دیر یا زود در تصمیمگیریهایش مجبور به تبعیت خواهد شد. وابستگی اقتصادی فقط یک مشکل معیشتی نیست؛ بلکه در امتداد خود به وابستگی سیاسی و فرهنگی هم منجر میشود. بنابراین استقلال امروز دیگر صرفاً مرزها نیست؛ بلکه شامل استقلال اقتصادی، فناوری، رسانهای و حتی سبک زندگی میشود.
وی خاطرنشان کرد: میتوان گفت شکلهایی از کاپیتولاسیون امروز در اقتصاد جهانی وجود دارد و ایران هم به طور طبیعی با فشار آن روبهروست. تفاوتش با گذشته این است که دیگر کسی رسماً نمینویسد «بیگانه در کشور شما مصونیت دارد»، بلکه سلطه در قالب ساختارهای اقتصادی و قواعد بینالمللی تحمیل میشود. راه مقابله با آن هم صرفاً شعار نیست؛ نیازمند قویسازی اقتصاد، خودکفایی در حوزههای راهبردی و اعتمادبهنفس ملی است تا کشور بدون اشغال نظامی نیز بتواند استقلال خود را حفظ کند.
دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل، درباره ارتباط چالشهای اقتصادی و دیپلماتیک فعلی ایران با مفهوم وابستگی، گفت: به نظر میرسد بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی و دیپلماتیک امروز کشور، در واقع نوعی فشار برای بازتولید وابستگی باشد. تجربه تاریخی نشان میدهد همواره قدرتهای جهانی و نظامات سلطه تلاش کردهاند تصمیمگیری مستقل ایران را محدود کنند و با ایجاد موانع اقتصادی و فشارهای دیپلماتیک، کشور را به سمت وابستگی دوباره سوق دهند. تحریمهای امروز نمونه واضح این فشارها هستند.
وی افزود: از نگاه رهبری، استقلال کشور تنها یک شعار نیست، بلکه مسیری عملی است که نیازمند برنامهریزی و تقویت ظرفیتهای داخلی است. تحریمها و محدودیتهای بینالمللی اغلب با هدف حفظ سلطه و نفوذ قدرتهای خارجی اعمال میشوند، نه اصلاح یا کمک به کشور. بنابراین مقابله با آنها بدون اتکا به تولید ملی، توسعه دانش فنی، مدیریت منابع داخلی و افزایش خودباوری ملی ممکن نیست.
موسوی با تأکید بر فرصتزا بودن مدیریت درست فشارها گفت: «این فشارها هم میتوانند تهدید باشند و هم فرصت. تهدید وقتی نمود پیدا میکند که کشور به جای حل مشکلات با ظرفیتهای خود، راههای وابسته یا کوتاهمدت را انتخاب کند. اما اگر با مدیریت هوشمند داخلی و اتکا به توان ملی عمل شود، میتوانند به فرصت تبدیل شوند و مسیر استقلال واقعی کشور تقویت شود.
وی یادآور شد: در مجموع، بخش قابل توجهی از چالشهای فعلی ابزارهایی برای بازتولید وابستگی هستند، اما پاسخ درست به آنها در دست کشور است و به توان داخلی، برنامهریزی و تصمیمگیری مستقل بستگی دارد. این نگاه همخوان با منطق رهبری و تحلیلهای مربوط به حفظ استقلال و عزت ملی است و نشان میدهد راه خروج از فشارهای خارجی، بازگشت به ظرفیتهای داخلی و خوداتکایی است.
موسوی درباره وضعیت کنونی روابط ایران و آمریکا گفت: رابطه کنونی ایران و آمریکا همچنان در چارچوب همان منطق تقابل استقلال و سلطه قرار دارد و تغییر ماهوی نکرده است. به این معنا که آمریکا و نظامات قدرت جهانی، در مواجهه با کشورهایی که مسیر مستقل خود را دنبال میکنند، همواره سعی دارند با ابزارهای اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک نفوذ و سلطه خود را اعمال کنند. تحریمها، فشارهای سیاسی و محدودیتهای بینالمللی نمونههایی از این تلاشها هستند که هدفشان کاهش قدرت تصمیمگیری مستقل کشور است.
وی افزود: از منظر داخلی، ایران همچنان بر اصول عزت، حکمت، مصلحت و حفظ منافع ملی تأکید دارد و رویکرد مقابله با سلطه را ادامه میدهد، حتی اگر تاکتیکها یا فضاهای تعامل دیپلماتیک تغییر کرده باشد. به عبارت دیگر، شکل تعامل ممکن است متفاوت شده باشد و مذاکره و گفتگو هم در جریان باشد، اما منطق اصلی یعنی مقابله با وابستگی و حفظ استقلال، همچنان برقرار است
موسوی در پایان خاطرنشان کرد: میتوان گفت که در سطح ظاهر ممکن است نشانههایی از تعامل یا مذاکره دیده شود، اما در عمق استراتژی، رقابت قدرت و مقابله با سلطه خارجی ادامه دارد و تغییر بنیادی نکرده است.
انتهای پیام/