امروزه آموزش عالی بیش از هر زمان دیگری در کانون توجه جوامع قرار دارد؛ چراکه نقشی اساسی در تربیت نیروی انسانی متخصص و توانمند و پیوندی مستقیم با مسیر توسعه کشور ایفا میکند. بیتردید سیاستگذاری در این عرصه باید بسترساز ارتقای کیفیت نظام آموزش عالی، افزایش بهرهوری دانشگاهها، ایجاد توازن میان رشد کمی و کیفی، گسترش کمّی هوشمندانه، پاسخگویی به تحولات علمی جهانی، تضمین استقلال دانشگاهها و نیز انطباق آموزشها با نیازهای بازار کار و اشتغال دانشآموختگان باشد.
این حوزه اما مجموعهای از مسائل همچون رشد کمّی دانشگاهها و تأسیس دانشگاههای آزاد و غیرانتفاعی، آموزش از راه دور، استقلال دانشگاهها، مدرکگرایی، تناسب رشتهها با نیازهای جامعه و بازار کار و غیره داشته و دارد.
پژوهش ایرنا در پروندهای با عنوان «دغدغهها و چالشهای آموزش عالی» میکوشد با نگاهی تحلیلی و آیندهنگر و تمرکز بر «پژوهشهای تحلیلی» و «مصاحبه با صاحبنظران و اساتید» این مسائل را مورد بررسی قرار دهد. «ایده دانشگاه در ایران؛ نسخهای تقلیدی یا برآمده از نیاز جامعه؟»، «از موج جمعیت تا افول کیفیت؛ آیا دانشگاه به بیراهه رفته است؟»، «دانشگاه در کما؛ جدال با پدیده مدرک گرایی»، «استاد دانشگاه خوارزمی: دانشگاه بدون تعامل با جامعه، ماشین صدور مدرک است»، «چرا دانشگاه از چشم مردم افتاده است؟»، «شریفی یزدی: دانشگاههای ما هنوز در بند سنت هستند/نجات در گرو میانرشتهای شدن است» و «داستان تراژیک مدرکگرایی در ایران/ اگر کار نیست دستکم عنوان دکتر را داریم» گزارشهایی است که در ارتباط با این پرونده منتشر شده است. در ادامه چالشهای آموزش عالی پژوهشگر ایرنا به گفتوگو با «فرزاد هاشمی» اقتصاددان و قائم مقام اسبق دفتر ارتباط با صنعت سازمان مرکزی دانشگاه آزاد پرداخته است که در ادامه مشروح آن را میخوانیم؛
دانشگاه و صنعت با یکدیگر بیگانه هستند
ایرنا: به نظر شما در شرایط فعلی وضعیت ارتباط دانشگاه و صنعت در ایران چگونه است؟
هاشمی: وضعیت ارتباط دانشگاه و صنعت به عنوان یک موضوع جدید قابل بررسی است. ما کمتر از ۳۰ سال میشود که در دانشگاه آزاد بحث ارتباط با صنعت را داریم و تقریباً همین حدود، شاید کمی بیشتر در دانشگاه دولتی یک مدیریت کلی تحت عنوان مدیریت کل ارتباط با صنعت تأسیس شد و طی این سالها هم فراز و فرودهای زیادی را به خودش دیده است. من از ابتدای شکلگیری دفتر ارتباط با صنعت سازمان مرکزی دانشگاه آزاد در جریان شکلگیری و تأسیس آن بودم و در همان مجموعه مشغول به کار بودم. ببینید، ارتباط با صنعت و دانشگاه در ایران در حقیقت یک ارتباط چسبناکی نیست؛ یک ارتباطی نیست که درونزا اتفاق بیفتد و افراد در سیاستگذاریها خودشان را در حقیقت موظف بدانند که حتماً این لینک و ارتباط باید وجود داشته باشد. همینطور، افرادی که در صنعت هستند، خیلی شاید راغب به این موضوع نباشند؛ یعنی از دوطرف این بحث وجود دارد و من فکر کنم که ارتباط دانشگاه و صنعت ضعیف است و به یکگونهای با هم یکدیگر بیگانه هستند.
ایرنا: نقش این ارتباط در رشد اقتصادی و کاهش وابستگی به خارج تا چه اندازه جدی است؟
هاشمی: ما هنوز در داخل مسئله خود با صنعت و دانشگاه خیلی به درستی روشن نکردهایم. البته بودجههایی هست که در قانون هم پیشبینی شده که صنعتگرها باید برای تحقیقاتشان و برای پیشبرد رشد اقتصادیشان حتماً از محققان و دانشگاهیان استفاده کنند. منتها واقعیت قضیه این که ما نیم درصد تولید ناخالص ملی در اختصاص با تحقیقات اصولاً مصرف میشود. حالا مثلاً این عدد در کره جنوبی نزدیک ۴ درصد است. چون تولید ناخالص ملی ما نسبت به کره جنوبی تقریباً کمتر از حدود یکچهارم یا یکپنجم است. بنابراین این بحث ارتباط با صنعت و نقش آن در رشد اقتصادی میتواند قوی باشد اما در ایران اینطور نیست.
حتی در داخل هم ما خیلی بارقههایی از این موضوع را نمیبینیم و مشکل این است که بیگانگی و ازهمگسیختگی بین دانشگاه و صنعت وجود دارد. یکی از مهمترین دلایل آن هم در واقع این است که صنعتگران ما خودشان را بینیاز از محققین دانشگاه و تحقیقات علمی میبینند و بیشتر متأسفانه با ارز بازی میکنند. به این صورت که اگر بهتر بتوانند از رانتهای ارزی استفاده کنند، در واقع ناکارآمدیهای ناشی از مدیریتشان و حتی ناکارآمدیهای ناشی از مشکلات اقتصادی را که حالا در کشور ما کموبیش هم وجود دارد، از جمله تحریم، میتوانند به نوعی با همین نوسانات ارزی بپوشانند و با افزایش قیمتها در واقع آن را جبران کنند.
چون تولید در ایران عمدتاً بهصورت شبهانحصاری انجام میشود، طبیعتاً فضای زیادی برای اعتراض وجود ندارد. بنابراین در چنین شرایطی که متغیرهای اقتصادی از نوع برونزا عمل میکنند و در حقیقت صنعتگران ما دائماً با نوسانات نرخ ارز ـ آن هم معمولاً بهسمت افزایش ـ مواجهه هستند، شاید دیگر مباحثی همچون کیفیت، مدیریت پایدار، تولید پایدار و رشد پایدار چندان مطرح نباشد و فعالیتها بیشتر در قالب روزمرّگی پیش برود.
در کشورهای پیشرفته اما این ارتباط میان صنعت و دانشگاه بهصورت بسیار قوی وجود دارد. در نظریههای اقتصادی نیز بهکرات مشاهده میکنیم که اقتصاددانان برای افزایش کارآمدی شرکتها و بنگاههای بزرگ ـ مانند صنایع برق، آب، گاز، تلفن، مخابرات و راهآهن در ایالات متحده آمریکا و کشورهای پیشرفته اروپایی ـ مدلهایی طراحی کردهاند که بعدها به منابع درسی تبدیل شدهاند.
بهعبارت دیگر، نهادهای مختلف سفارش انجام پژوهشهایی را به محققان دانشگاهی دادهاند؛ برای مثال اینکه چگونه میتوان میزان تقاضای مسافران در مسیر راهآهن شرق به غرب آمریکا را افزایش داد و این مسئله به چه متغیرهایی وابسته است. پژوهشهای گستردهای در این زمینه، حتی حدود ۶۰ تا ۷۰ سال پیش، توسط متخصصان اقتصاد انجام شده و نتایج آن به مدلهایی منجر شده که امروزه در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری به دانشجویان آموزش داده میشود؛ برای مثال در بحث تقاضای حملونقل عمومی و متغیرهای مؤثر بر آن.
در نتیجه تمام این دستاوردها حاصل همان ارتباط مؤثر میان دانشگاه و صنعت است. اگر این ارتباط درونزا و واقعی شکل گیرد، میتواند نقشی بسیار مؤثر در رشد و توسعه اقتصادی ایفا کند و حتی میزان وابستگیها را تا حدی کاهش دهد؛ البته این کاهش وابستگی باید با تدبیر و بر اساس فرمولهای علمی صورت گیرد تا کیفیت فدای کمّیت نشود.
مهمترین مانع همکاری صنعت و دانشگاه، وجود شرکتهای دولتی و شبهدولتی است
ایرنا: مهمترین موانع ساختاری در مسیر همکاری صنعت و دانشگاه چیست؟
هاشمی: مهمترین دلایل این موضوع، وجود شرکتهای دولتی و شبهدولتی است. یعنی اینکه ما در فضایی از اقتصاد فعالیت کنیم که بخش واقعی عملکرد خود را نشان ندهد و ناکارآمدی داشته باشد، خصوصاً در بخش دولتی. بعضی از شرکتها نیز صرفاً بهصورت ظاهری خصوصیسازی شدهاند اما واقعیت مدیریتی آنها همچنان دولتی باقی مانده است. در چنین فضایی موفقیت در ایجاد ارتباط مؤثر میان صنعت و دانشگاه بسیار دشوار است.
مهمترین دلیل ضعف ارتباط صنعت و دانشگاه این است که بخش خصوصی ما در این زمینه فعال نیست. بخش خصوصی ما بهطور نیمهوابسته به دولت عمل میکند و از رانتهای دولتی برای بهبود کارآمدی ظاهری خود استفاده میکند؛ بنابراین بینیاز از تحقیقات علمی در زمینه تولید میبیند. البته شرکتهایی نیز وجود دارند که در زمینه تحقیقات، بازاریابی و ارتباط با دانشگاهها عملکرد خوبی دارند و حتی در دانشگاه بودجههایی برای طرحهای بروندانشگاهی اختصاص یافته است. این بودجهها بهعنوان سکوی ارتقا از استادیاری به دانشیاری و از دانشیاری به استادی تمام لحاظ میشوند و دارای امتیازبندی مشخص هستند.
با این حال، صرف مزایای موجود برای طرفین، الزاماً افراد را به سمت همکاری با صنعت جذب نمیکند. باید یک نیاز واقعی احساس شود. برای مثال در پایاننامهها، سؤال نخست این است که «نیاز احساسشده برای این موضوع چیست؟» چرا دانشجو در مورد تأثیر رشد اقتصادی بر فقر تحقیق کرده است؟ همین سؤال برای صنعتگر نیز مطرح است: چرا باید با دانشگاه ارتباط برقرار کند؟ آیا دانشگاه میتواند مشکل من را حل کند یا نه؟
دانشگاه به عنوان مرجع علمی، طبیعتاً باید توانایی حل مشکلات صنعت را داشته باشد. با این حال، یک مشکل اساسی این است که تعداد پژوهشگران دانشگاهی کافی نیست. منظور ما از پژوهشگر صرفاً فردی با مقالات آیاسآی یا تألیف کتابهای مختلف نیست بلکه افرادی مورد نیاز هستند که تجربه عملی در حوزههای صنعتی داشته باشند. برای مثال در حوزه اقتصاد، پژوهشگرانی لازم است که اقتصاد صنعتی را در کارخانهها تجربه کرده و به عنوان فردی فنی وارد کار شده باشند. چنین افرادی کم هستند. ما افرادی تحصیلکرده در حوزههای علوم و اقتصاد داریم اما آموزش آنها بیشتر برای تدریس دانشگاهی است و الزماً توانایی پژوهشهای عملی در صنعت را ندارند.
صنعت نیز اساتیدی را که صرفاً تدریس میکنند نمیپذیرد و افرادی را ترجیح میدهد که علاوه بر فعالیت دانشگاهی، تجربه عملی در صنعت داشته باشند. یک استاد دانشگاه الزاماً نمیتواند مشکلات صنعت را حل کند اما اگر در حوزههای تحقیق نیز تجربه داشته باشد، میتواند فردی مناسب برای همکاری با صنعت باشد و این نکتهای بسیار مهم است.
مهمترین موانع ساختاری در مسیر همکاری صنعت و دانشگاه عبارتند از:
۱- برخی از اساتید صرفاً به تدریس میپردازند و اشتیاقی برای پژوهش، پایاننامه و تألیف کتاب ندارند. بنابراین باید افرادی در دانشگاه تربیت شوند که هم تدریس و هم پژوهش کاربردی برای صنعت انجام دهند.
۲- صنعتگران با دانشگاهیها بیگانه هستند و اعتماد چندانی به توانایی آنها در حل مشکلات صنعتی ندارند.
۳- در جامعه ما، انحصار در تولید، واردات و سایر بخشها وجود دارد؛ بنابراین تولیدکنندگان بزرگ با هر کیفیتی تولید میکنند و خود را بینیاز از پژوهش میبینند.
۴-ن وسانات قیمت ارز برای تولیدکنندگان بزرگ، ناکارآمدیها را میپوشاند و دلیلی نمیبینند که از پژوهشگران استفاده کنند؛ بلکه از نوسانات نرخ ارز و دور زدنهای قانونی یا غیرقانونی برای جبران ناکارآمدی استفاده میکنند و در پایان سال سود ظاهری نشان میدهند، در حالی که زیان واقعی وجود دارد.
با توجه به افزایش شدید نرخ ارز در چند ماه اخیر، این ناکارآمدیها در جامعه پوشش داده میشوند و هر چه به هرمهای قدرت اقتصادی و سیاسی نزدیکتر باشیم، امکان دسترسی به منابع بیشتر فراهم میشود. نمونهای از این وضعیت، پرداخت وامهای میلیاردی توسط بانکها بدون اخذ وثایق معتبر است. بنابراین در چنین جامعهای، صنعتگران نیز از رانتها استفاده میکنند و ناکارآمدی خود را پنهان میکنند. در نتیجه، تقویت بخش خصوصی سالم و توانمند، مهمترین اقدام برای بهبود ارتباط صنعت و دانشگاه است.
فضای صنعت در دانشگاه به معنای واقعی کمرنگ است
ایرنا: چه میزان از پروژههای تحقیقاتی دانشگاهها واقعاً به نیازهای واقعی صنعت پاسخ میدهند؟
هاشمی: امروز در دانشگاه آزاد، حداقل، یک نظام تحت عنوان «نظام موضوعات» به وجود آمده است که این امر بسیار کمککننده است. برای مثال، من تحقیقات اقتصادی را بیشتر با جنبه تجاریسازی و صنعتیشدن دنبال میکنم. مجموعهای از کلیدواژهها طراحی شده است که میتوانم دانشجویان خود را در همین چارچوب به موضوعات کلیدی مرتبط کنم؛ موضوعاتی که در حقیقت موضوعات ملی کشور نیز هستند، مانند صنعت و تجارت. بنابراین در نظام موضوعات که به اصطلاح یک پکیج بزرگ است، تخصصهای اساتید در نظر گرفته شده و موضوعات مربوطه تعیین شدهاند. با این حال، دانشجویان تمایل زیادی به این تحقیقات ندارند و اغلب ترجیح میدهند تحقیقات آزاد انجام دهند؛ به این معنا که موضوعی را به شیوه سنتی انتخاب کنند و استاد مربوطه و شورای پژوهشی آن را تأیید نمایند، به شرطی که کار مشابه قبلاً انجام نشده باشد یا کمتر به آن پرداخته شده باشد. لذا دانشجویان بیشتر به موضوعات آزاد گرایش دارند، زیرا راحتتر هستند. هنگامی که وارد نظام موضوعات میشوند که موضوعات جدید و کمتر پرداخته شده را شامل میشود، به دلیل دشواری و عدم آشنایی، تمایل کمتری به انجام آن دارند.
بهویژه با پایاننامهنویسیهایی که در مناطق مختلف شهر مشاهده میکنیم، تمایل دانشجویان به نظام موضوعات کمتر شده و آنها سعی میکنند از موضوعات کلیشهای و گاهی تکراری، بهمنظور راحتی، استفاده کنند. بنابراین، اتفاقی که هماکنون در کشور و خصوصاً در دانشگاهها در حال رخ دادن است، نشان میدهد که بخش قابل توجهی از فضای صنعت به معنای واقعی کمرنگ است و آنچه رخ میدهد، به نظر من، پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه نیست.
به همین دلیل، در دانشگاهها بحثهای جدی در حال مطرح شدن است که به جای پایاننامههایی که عمدتاً در کتابخانهها خاک میخورند، میتوان به دانشجویان ۶ واحد درسی مرتبط ارائه داد که مستقیماً با نیازهای صنعت و تجاریسازی مرتبط باشد که احتمالاً این اقدام میتواند مفید واقع شود.
ارتباط مؤثر میان صنعت و دانشگاه با دستور یا اجبار برقرار نمیشود
ایرنا: نقش سیاستهای دولتی و بروکراسی در کندی این ارتباط را چطور ارزیابی میکنید؟
هاشمی: این هم هست اما در حال حاضر با توجه به قوانین و مقررات صریح دانشگاهها در زمینه حق مالیات، بیمه و مسائل مرتبط که ما نیز از آنها بهطور کامل اطلاع داریم، و بخشنامهها و آییننامههای مربوطه، به نظر من، بسیاری از مشکلات از این زاویه کاهش یافته است. به علاوه برای افرادی که تحصیلکرده نیستند یا زمان زیادی از فعالیتشان گذشته، راهکارهای قانونی متعددی وجود دارد؛ به عنوان مثال یک محقق میتواند مالیات خود را به شکل قانونی پرداخت نکند یا درگیر مسائل بیمه نشود.
بنابراین، از این منظر، ما در حال حاضر مشکل جدی نداریم. اگر یک تیم حرفهای وجود داشته باشد، چنین مشکلاتی بهطور اساسی رخ نخواهد داد. باید توجه داشت که ارتباط مؤثر میان صنعت و دانشگاه با دستور یا اجبار برقرار نمیشود. تمامی نکات من حول محور این است که چگونه میتوان این ارتباط را به شکل بهتری شکل داد. با دستورالعملهای دستوری، نمیتوان پیشرفت واقعی ایجاد کرد؛ زیرا در این روش صرفاً ظاهر قضیه شکل میگیرد اما باطن آن تحقق نمییابد.
صنعتگر باید به میزانی به علم و دانش نیازمند باشد که خود به دنبال پژوهشگران دانشگاهی برود. بنابراین، نقش سیاستهای دولتی و بروکراسی که اشاره کردید، در این زمینه بسیار کمرنگ است. اصل موضوع، روح حاکم بر این فرآیند است و باید به شکل خودجوش و ذاتی این ارتباط ایجاد شود. با توجه به دلایلی که پیشتر خدمتتان عرض کردم، این اتفاق در حال حاضر کمتر رخ میدهد یا بسیار محدود است.
ایرنا: چه اقداماتی باید برای اعتمادسازی بین صنعت و دانشگاه انجام شود؟
هاشمی: برای ایجاد اعتماد، ابتدا باید توجه داشت که در حال حاضر اعتماد چندان وجود ندارد و صنعتگران ما با وضعیتهای ناترازی اقتصادی، شاید توانایی مالی کافی برای سرمایهگذاری در پژوهش و همکاری با دانشگاهها را نداشته باشند.
اولین اقدام لازم برای بهبود این وضعیت، دادن اهمیت واقعی به بخش خصوصی و درج آن در قوانین است. البته صرف ذکر کافی نیست؛ باید مشخص شود که بخش خصوصی موظف است بخشی از بودجه خود را به تحقیقات درآمدزا و همکاری با صنعت اختصاص دهد. هرچند در حال حاضر این موضوع بهصورت محدود اجرا میشود اما اگر قانونگذار این الزام را با ضمانت اجرایی همراه کند، میتواند اثرگذار باشد. با این حال، تا زمانی که صنعتگر خود بهطور فعال به دنبال این موضوع نباشد و اعتماد کافی وجود نداشته باشد و پژوهشگران نیز تمایل کافی برای همکاری نداشته باشند، دستاوردها محدود خواهد بود.
دانشگاهها علاوه بر آموزش در زمینه اجرای پروژههای بزرگ هم تمرکز کنند
ایرنا: با توجه به حضور شما در این حوزه در دانشگاه، آیا تجربه شخصی در این زمینه دارید؟
هاشمی: بله، در سالهای اخیر اقدامات مثبتی انجام شده است. برای مثال، من در یکی از دانشگاههای نزدیک تهران، قراردادی با مدیرعامل شهرکهای صنعتی غرب استان تهران منعقد کردم که بهخوبی پیش رفت. مسئولین دانشگاه باید در این زمینه فعالیت بیشتری داشته باشند. ما یک دفتر در یکی از شهرکهای صنعتی نزدیک دانشگاه تأسیس کردیم و رفتوآمد مداوم داشتیم و همچنان این ارتباط برقرار است. آنها در شوراهای دانشگاه، مراکز رشد و انکوباتورها حضور مییابند و حتی در بخش دانشبنیان سرمایهگذاری میکنند. گاهی سرمایهگذاریهای عملی نیز توسط خود آنها انجام میشود و پروژههای استارتآپی به شکل بازبینی صنعت (Industry Review) اجرا میشوند. افراد با تخصص یا ایدههای نوین دعوت میشوند تا ایدههای خود را ارائه کنند و سرمایهگذار صنعتی و امکانات دانشگاه در اختیارشان قرار میگیرد.
میخواهم تأکید کنم که دانشگاههای ما عمدتاً بر آموزش تمرکز دارند و گاهی در زمینه اجرای پروژههای بزرگ عملکرد لازم را ندارند. با این حال، خوشبختانه در دانشگاه آزاد سراهای نوآوری راهاندازی شده است که کمک قابل توجهی کردهاند. با این وجود، هنوز ضعفهایی وجود دارد و رشد و توسعه در این حوزه کافی نبوده است. استفاده از صندوقهای نوآوری و قوانین و مقررات موجود کمککننده است اما نیازمند توجه و تقویت بیشتر است.
رؤسای دانشگاهها باید دارای نگرشهای صنعتی و نوآورانه باشند
ایرنا: در نهایت، به نظر شما آینده ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران را چگونه میبینید؟ خوشبین هستید یا بدبین؟
هاشمی: ببینید، آینده ارتباط با صنعت در واقع چندان از مسیری که خدمتتان عرض کردم دور نیست. گفته میشود که اگر میخواهید آینده را پیشبینی کنید، باید روند گذشته را مورد توجه قرار دهید. روند گذشته ما شاید چندان مطلوب نبوده باشد اما نمیتوان گفت که کاملاً ناکام بودهایم.
به هر حال، بر این باورم که افرادی که به عنوان رؤسای دانشگاه منصوب میشوند، باید دارای نگرشهای صنعتی و نوآورانه باشند. به یاد دارم که در گذشته، معیار اصلی انتصاب افراد، صرفاً داشتن مدرک دکتری بود. اغلب کسانی که انتخاب میشدند، روانشناس یا متخصص علوم تربیتی بودند؛ رشتههایی که نسبت به رشتههای فنی، دستیابی به مدرک دکتری در آنها آسانتر بود و از همین افراد بیشتر استفاده میشد.
طبیعی است اینها رشتههای ارزشمندی هستند و میتوانند در زمینههای مختلف دانشگاهی موفق باشند اما در زمینه ارتباطات صنعتی و مدیریتی چندان مؤثر نیستند؛ زیرا مدل ذهنی، روش تدریس و دانش تخصصی آنها بیشتر به حوزه تئوری محدود است. بنابراین، لازم است که در انتصابات از افرادی با گرایشهای صنعتی-چه مدیریت صنعتی، مالی صنعتی یا مهندسیهایی که تجربه کار در صنعت دارند-بیشتر استفاده شود. این اقدام میتواند نگرش غالب را تغییر دهد و آیندهای روشنتر برای دانشگاه رقم بزند.
اینکه من خوشبین هستم یا بدبین، چندان مسیر را تغییر نمیدهد؛ آنچه مهم است تعهد اساتید دانشگاه به آینده علم و کشور است. ما با وجود تمام ناملایمات و گاهی بیمهریها در حوزههای اقتصادی، پایبند به اصول خود هستیم و تلاش میکنیم که مثمر ثمر واقع شویم. این نشاندهنده خوشبینی ماست اما باید مراقب بود که این خوشبینی مورد سوءاستفاده قرار نگیرد.
گفتوگو از سارا محمودی